مطالعه اقتصاد با مفهوم «كميابي» آغاز ميشود. كميابي وضعيتي را توصيف ميكند كه در آن خواستهاي ما بيشتر از منابع در دسترس است.
ما چه بخواهيم و چه نخواهيم هر روز با مشكل كميابي مواجه هستيم. فكر كردن به دنياي بدون كميابي لذتبخش است، اما واقعيت غمانگيز اين است كه آنچه ما ميخواهيم كميابند، زيرا منابعي كه براي توليد آنها نياز است، كميابند.
كميابي يكي از مفاهيم اصلي اقتصاد است كه حتي در تعريف علم اقتصاد جايگاه ويژهاي دارد؛ به اين معنا كه امكان برآوردن همزمان همه نيازها و خواستههاي فردي و جمعي با امكانات و منابع و داشتههاي كنوني وجود ندارد. براي نمونه، امكانپذير نيست منبعي مانند قطعه زمين معيني را به صورت همزمان هم براي كشت گندم و هم براي كشت برنج استفاده كرد يا اينكه اگر زمان مشخصي را به تماشاي يك فيلم اختصاص داديم، در آن زمان گزينههاي ديگري مانند شركت در كلاس زبان يا مطالعه و... را از دست دادهايم. كميابي سبب ميشود در انتخابهاي اقتصادي مجبور به بده بستان شويم؛ يعني هر انتخابي مستلزم از دست دادني است.
كميابي با محدوديت فرق دارد. محدوديت، معمولاً بر پايه يك يا چند وجه فيزيكي و عيني شكل ميگيرد و در همان رابطه هم تعريف ميشود. فرضاً جرم كره زمين، تعداد ماهيهاي موجود در يك رودخانه، تعداد اعضاي بدن يك انسان، يا طول عمر طبيعي يك انسان، پديدههايي «محدود» هستند كه ميتوان با مراجعه به اين يا آن دستگاه علمي و نظري مرزهايشان را توصيف كرد؛ براي نمونه ميتوان نشان داد جرم زمين چند كيلوگرم است، جمعيت ماهيها چقدر است، انسان چند عضو دارد يا چقدر عمر ميكند.
اما كميابي مفهومي ذهني است كه بر پايه نياز بنا شده است. نياز، نه ضرورت است و نه تمايل، بلكه خواستهاي است كه به مثابه مطالبه دسترسي به كالاها و خدمات اقتصادي بازتعريف شده است. به اين ترتيب، فرض كميابي به اين معناست كه فرد به واسطه يك نياز كه مفهومي ذهن ساخته است، مصرف كالاها و خدمات معيني را مطالبه ميكند.
كالاها كمياب هستند، زيرا منابعي كه بهكار گرفته ميشوند تا آنها را توليد كنند، كاربردهاي ديگري نيز دارند. هنگامي كه مبادله آزاد صورت ميگيرد، قيمتها، كالاها و خدمات كمياب را تخصيص ميدهند. علم اقتصاد مطالعه چگونگي استفاده از منابع كمياب جامعه به منظور توليد كالاهاي با ارزش و توزيع آنها بين افراد مختلف است. در اين تعريف، دو نكته اساسي علم اقتصاد نهفته است: اول اينكه، كالاها و منابع اقتصادي كمياب هستند و ديگر اينكه جامعه بايد از منابع خود به طور كارآ استفاده كند.
علم اقتصاد لازمه منحصر كميابي نيست؛ بلكه براي تعيين روش بهتر بهكارگيري منابع و به دست آوردن سازوكارهاي جاري در توليد و توزيع است. اگر فرض كنيم هيچگونه كمبودي وجود نداشته باشد و نيازهاي افراد با كالاهاي موجود تناسب داشته باشند، اشباع اين نيازها و در دسترس قرار دادن كالاها براي افراد جامعه، باز هم نيازمند توزيع و تخصيص است. پس علت تخصيص منابع، لزوم ايجاد توافق و سازگاري بين منابع و نيازهاست؛ نه كفايت نداشتن منابع براي نيازها.
در آيات متعددي از قرآن و نيز در روايات بسياري سخن از فراواني نعمتهاي خدا آمده است و برخلاف ديدگاه اقتصاددانان بدبين كه آينده اقتصادي بشر را وحشتناك يا تاريك ترسيم ميكنند، اسلام دورنماي اقتصادي اميدبخشي را فراروي بشريت قرار ميدهد؛ از اين رو از ديد اسلام، مشكلي بهنام كميابي منابع طبيعي، نسبت به نيازهاي بشر وجود ندارد. منابع طبيعي عطاي خدا به بشر است و عطاي الهي با خسّت انجام نگرفته است.