پروفسور حمید مولانا
ما شاهد غروب امپراتوری آمریکا هستیم پس علل افول و دلائل تئوریک این زوال چیست؟ علل افول امپراتوری آمریکا را میتوان در سه عامل اصلی خلاصه و بیان کرد:
(1)طمع، (2)ترس و (3)جهالت. البته این سه عامل در هر سیستم زنده اجتماعی وجود دارد، از افراد و گروه و سازمانها گرفته تا حکومت و دولتها. ولی درجه آسیبپذیری هر سیستم با کیفیت و کمیت این سه عامل در طول زمان و مکان و با درجه تهذیب نفس هر سیستم متغیر بوده و ارتباط کامل دارد. در آمریکا درجه طمع، ترس و جهالت تحت سیستم سرمایهداری ویژه ایالات متحده به سطح فوقالعاده خود رسیده است.
طمع بیش از هر عامل دیگری مرکزیت سرمایهداری آمریکا را تشکیل میدهد: طمع برای مالکیت اراضی بیشتر، طمع در زراندوزی و ثروت فوقالعاده و بیحد و حصر، طمع در کسب و نگهداری قدرت و برتری و تسلط بر سایرین، طمع در مصرفگرائی، طمع به عنوان یک هدف و آمال و ارزش اصلی، طمع به صورت مبارزه و جنگ با طبیعت و حتی علیه طبیعت، طمع برای هر چیزی که بیشتر و بزرگتر است، طمع به عنوان انگیزه اصلی در توسعه، به ویژه توسعه اقتصادی و «پیشرفت» فردی و سازمانی.
ترس از دیگران، ترس از خود، ترس از تسخیر آمریکا و حمله به ایالات متحده، ترس به عنوان یک عامل وحدت، ترس به عنوان یک عامل بازاریابی و اقناع، ترس از کمونیسم، ترس از اسلام، ترس از تروریسم، ترس از سقوط بورس و بحران اقتصادی، ترس از بمبهای هستهای تولید شده، ترس از کمبود و نایابی کالاهای مورد نیاز که اغلب از نتیجه طمع به وجود آمده (مانند نفت و انرژی در آینده).
جهالت و نادانی از فرهنگ دیگران، جهالت و غرور، پائین بودن سطح دانش و فرهنگ عمومی ، کیفیت نامطلوب آموزش و پرورش ابتدایی و متوسطه، تعصبات دینی و نژادی، بی توجهی به شعر و ادبیات و فلسفه در جامعه، کیفیت پائین رسانههای جمعی، تعصبات شدید سیاسی و باورهای اعتقادی، سادگی همراه با سادهلوحی عمومی ، اعتقاد و باور در اینکه آمریکا تقریباً در همه چیز بالاتر و بهتر از سایر نظامها است.
طمع، ترس و جهالت مثلث بحران امروز آمریکا را تشکیل میدهد و مشکل سیاستگذاری نفت و انرژی آمریکا در نیم قرن اخیر نشانه خوبی از این بحران است. اکتشاف نفت در خود قاره آمریکا و دسترسی آمریکا به منابع نفتی سایر کشورها عامل بسیار بزرگی در پیشرفت صنعتی و اقتصادی ایالات متحده و برتری آن بر سایر کشورها بود. در قرن بیستم زمانی که هنوز امپراتوری انگلستان با کشف نفت در مسجد سلیمان ایران برای تأمین احتیاجات سوخت خود بر زغالسنگ تکیه میکرد، آمریکاییها با اکتشاف و مالکیت منابع نفتی در تگزاس و ایالات جنوبی و با دسترسی به چاههای نفت عربستان سعودی، گوی سبقت استفاده از نفت را از سایر قدرتها ربوده بودند. ولی امروز همین نفت و انرژی و استفاده غیر عاقلانه از آن یکی از مشکلات اصلی امپراتوری آمریکا شده است.
در 1929 میلادی دقیقاً چند سال قبل از بحران بزرگ اقتصادی آمریکا که مردم این کشور را به بیکاری و گرسنگی کشاند، ایالات متحده دو سوم تمام اتومبیلهای موجود دنیا را در دست داشت. در 1950 میلادی چند سالی پس از پایان جنگ جهانی دوم آمریکاییها جمعاً بیش از یک سوم تولیدات و مصرف نفت دنیا را به خود اختصاص داده بودند و مواد نفتی بزرگترین رقم بازرگانی در اقتصاد آمریکا به شمار میرفت. امروز آمریکا یک چهارم یا 25 درصد انرژی کل دنیا را مصرف میکند در حالی که فقط مالک پنج درصد منابع انرژی جهان است. آمریکاییها به طور متوسط دو برابر اروپا و ژاپن انرژی مصرف میکنند و استفاده یک فرد آمریکایی از انرژی و محصول نفت 10 برابر افراد دیگر در دنیاست. از 520 میلیون اتومبیل سواری در دنیا 200 میلیون آنها متعلق به آمریکاییهاست و افزایش تعداد اتومبیلها در آمریکا 5 برابر افزایش سالیانه کل جمعیت دنیاست. جامعه آمریکا در حقیقت یک جامعه موتوری است و تعجب اینجاست که این الگو توسط تبلیغات بازاریابی و مصرفگرائی و جهالت مصرف کنندگان در بسیاری موارد مورد تقلید سایرین قرار گرفته است. بیهوده نیست که هنری کیسینجر وزیر اسبق خارجه آمریکا و یکی از بازیگران جنگ سرد رسماً اعلام میکند که «هر کس که کنترل انرژی را در دست دارد کنترل ملتها را در دست دارد.»
تولیدات داخلی نفت آمریکا از دهه 1970 میلادی یک قوس نزولی را طی کرده است و آمریکا با تکیه بر قدرت نظامی خود کوشش کرده است منابع نفت خاورمیانه را که تا سال 2020 میلادی دوسوم ذخائر دنیا را تشکیل میدهد تا میتواند کنترل کند. توجه کنید که صیانت امپراتوری هلند در قرن 17 و 18 بر مبنای تسلط و مالکیت آن کشور بر قدرت آب و باد و روغن حیوانی موجود در دنیا بود. امپراتوری انگلیس تا جنگ جهانی اول بر انرژی تولید شده از معادن زغال تکیه کرد و وقتی که این منابع طبیعی کفایت نگاهداری 6000 کشتی تجارتی و نظامی هلند را نداد و انگلیسیها نیز برای تعویض منابع انرژی خود از زغال به نفت، دیر جنبیدند، هر دو امپراتوری فلج شده و زیرساختهای آن آسیب دید. به خاطر داشته باشید که مدل معروف به «تی» اتومبیل هنری فورد در اوائل قرن بیستم و مدل ماشین دیزل معروف به «رودولف» آن زمان بر مبنای استفاده از روغن حیوانات و نباتات ساخته شده بود و نه نفت و گاز امروزی. همان طوری که سرمایهدار معروف آمریکایی هنری فورد طمع خود را برای ثروت هرچه بیشتر از اتومبیل ارضا کرد، همقطار او جان راکفلر ثروت خود را با تأسیس «شرکت نفت استاندارد» آمریکایی به دست آورد. در دو دهه 1930 و 1940 میلادی از هفت کمپانی بزرگ بینالمللی در دنیا پنج واحد آن به آمریکا تعلق داشت. در سال گذشته سود خالص کمپانی نفت و انرژی «اکسون» آمریکایی بالغ بر 37 میلیارد دلار بود که این رقم سود برای یک کمپانی و مؤسسه بازرگانی در تاریخ سابقه ندارد. نقل و انتقال و رفت و آمد افراد به جز در شهرهای بسیار بزرگ برای شهروندان آمریکایی بدون داشتن اتومبیل شخصی غیر ممکن است. زیرا اغلب شهرها و تمام نواحی کشاورزی آمریکا فاقد یک سیستم نقل و انتقال و ترابری عمومی است. هر قدر که وابستگی آمریکائیها به منابع انرژی و نفت افزایش مییابد ترس و وحشت آنها به ادامه یک زندگی معمولی در آینده زیاد میشود.
جان تامسون رئیس شرکت اکتشافی (نفت) «اکسون موبیل» آمریکا در انتشارات بنگاه خود در سال 2003 میلادی وضعیت تولید و مصرف انرژی نفت دنیا را این طور توصیف کرد: «ما تخمین میزنیم که تولید گاز و نفت از منابع و تسهیلات موجود سالیانه به نسبت 4 تا 6 درصد تقلیل مییابد. برای اینکه صنعت انرژی نفت امروزی به احتیاجات پیش بینی شده آینده در سال 2015 میلادی پاسخ مثبت بدهد، بخش صنعت نفت باید روزانه برابر 100 میلیون بشکه نفت اضافی تولید کند. بنابراین، ما باید منابع تولید انرژی جدیدی را پیدا کنیم که بتواند 80درصد انرژی تولید امروزی را افزایش دهد.» برای اولین بار فروش اتومبیلهای کمپانیهای ژاپنی و خارجی در آمریکا بیشتر از محصولات اتومبیل ساخت آمریکاست و برای اولینبار امسال کمپانیهای ژاپنی در فروش اتومبیل از جنرال موتورز آمریکائی جلو افتادهاند.
مسئله نفت و انرژی فقط یک زاویه از طمع و بحران بزرگ و فوقالعاده آمریکا را نشان میدهد. طمع یک عارضه فرهنگی و ملی آمریکاست که در تمام شئون اقتصادی، سیاسی و نظامی آن رسوخ کرده است. طمع فوقالعاده نه تنها ترس ایجاد میکند بلکه چشم و گوش هر نظام و سیستم را به حقایق و واقعیتها میبندد. امپراتوری انگلیس در دهههای بین 1920 و 1940 وقتی قوس نزولی را طی میکرد که اشتها و طمع آن برای تسلط به چاههای نفت افزایش یافته بود ولی هنوز 80 درصد سوخت داخلی آن از زغال سنگ تأمین میشد.
در سالهای آینده با ادامه دخالتهای نظامی آمریکا در دنیا سه اتفاق مهم میتواند کمر اقتصاد امپراتوری ایالات متحده را بشکند: افزایش قیمت نفت به 100 دلار برای هر بشکه در بازارهای جهانی، گذار و انتقال دلار آمریکایی به یوروی اروپایی در معاملات بینالمللی و انرژی به عنوان واحد پول بینالمللی، و تزلزل بازار در مقابله با چهار تریلیون بدهیهای بینالمللی آمریکا که روزانه در حال افزایش است.