اقتصاد به عنوان حوزهای تأثیرگذار بر توسعه و پیشرفت کشورهای جهان، نقش حیاتی و راهبردی در اولویتهای برنامهریزی کشورها دارد. برخی کشورهای توسعهیافته که قدرت اقتصادی خود را از طریق چپاول و غارت منابع و ظرفیتهای کشورهای کمتر توسعهیافته و حتی توسعهنیافته به دست آوردهاند، همواره برای اینکه این کشورها را بدهکار و تشنه خودشان نگه دارند، هیچ وقت نمیگذارند آنها روی خوش امنیت را ببینند و مدام در مناطق جغرافیایی آنها برنامههایی همچون درگیری، ترور، غارت، جنگ و... را ترتیب میدهند. رژیم آمریکا بهعنوان ابرجنایتکار تاریخ، نماد ایجاد خشم، نفاق، جنگ و درگیری میان کشورهای مناطق مختلف جهان است. اختلافات میان کرهجنوبی و شمالی، درگیریها میان عربستان و یمن، تشدید منازعات در اوکراین و روسیه و... نمونههایی از سنگاندازی و ماجراجوییهای آمریکا در میان کشورهای مختلف جهان است. به ظاهر که نگاه میکنیم، میبینیم آمریکا در حوزههای سیاسی و نظامی بسیار بیشتر از دیگر حوزهها در حال فعالیت در عرصه بینالمللی است؛ اما اگر به بطن قضیه توجه کنیم چیزی فراتر از آن را میبینیم. در واقع آمریکا با یک عملیات فریب که در ظاهر در حوزههای سیاسی و نظامی فعالیتهای خود را به پیش میبرد، در باطن نگاه و تمرکز بیشتری به حوزه اقتصادی خود دارد. این رژیم با توجه به اینکه دوران افول خود در عرصههای گوناگون از جمله سیاسی، نظامی و بینالمللی را آغاز کرده است، اما بیش از هر حوزه دیگری به سرعت در حال افول در حوزه مسائل اقتصادی است. آمریکا برای اینکه بتواند افول اقتصادی خود را که در نهایت به فروپاشی ختم میشود کنترل کند و آن را به تأخیر بیندازد، به راه حلی نادرست و غیر صواب دست زده است که برعکس باور غلطشان سرعت افولشان را با شتاب بیشتری طی کنند. این رژیم با راهاندازی ترور و جنگ در مناطق مختلف جهان از جمله غرب آسیا با سرازیر کردن تسلیحات جنگی به این منطقه و جذب سرمایهها و منابع اقتصادی آنان، کسری بودجه، هزینهها و درآمدهای خود را تنظیم میکند. آمریکا با بدهیهای افسانهای خود که شامل هزاران میلیارد دلار است، بدهکارترین کشور در جهان محسوب میشود. در حال حاضر نیز که بحث مذاکرات را با جمهوری اسلامی ایران مطرح کرده، ترفندی جز فریب اقتصادی ندارد. آنها میگویند اگر با ما مذاکره کنید و خواستههایمان را به مرحله اجرا دربیاورید، دروازه جدیدی از شکوفایی اقتصادی به روی شما باز شده و تمام مشکلات اقتصادیتان رفع خواهد شد؛ در حالی که سرابی دست نیافتنی برای دو کشور متصور است. نه آمریکا با این روندی که در پیش گرفته روی مذاکره با ایران را به خود خواهد دید و نه جمهوری اسلامی ایران به این گرگ عهدشکن اعتماد خواهد کرد و پای میز مذاکره میرود؛ بنابراین تضمینی نیست تمام کشورهایی که از استقلال سیاسی و نظامی برخوردار هستند، به صورت پایدار مستقل بمانند. زیربنای استقلال هر کشوری را اقتصاد و فرهنگ آن کشور پایهریزی میکند؛ زیرا اگر کشورهای درحال توسعه بتوانند با استفاده از توانمندیهای خود قطع وابستگی از اقتصاد کشورهای سلطهگر را در دستور کار خود قرار دهند، چهبسا ممکن است این کشورهای توسعه یافته را نیز مجذوب کالاها و خدمات خود کنند.