این ادعا که دعوا بر سر یک مسئله بزرگتری است، واقعیتی ۴۰ ساله در انقلاب است. البته نه با تفسیر انحرافی که این روزها مطرح میشود؛ بلکه
۱ـ سازش و تسلیمناپذیری و مقاومت در برابر زورگوییهای قدرتهای جهانی دعوای اصلی است که عدهای از همان ابتدای انقلاب نسخه «تسلیم» به هر قیمت را برای ملت و نظام اسلامی تجویز میکردند و عدهای دیگر براساس قانون اساسی و مبتنی بر بند شانزدهم اصل ۳، بند پنجم اصل ۲، اصل ۱۱ و اصول ۱۵۲ تا ۱۵۴ نفی هر گونه سلطهگری و سلطهپذیری، عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر، عزت و استقلال و در عین حال روابط صلحآمیز متقابل با دولتهای غیر محارب و در یک کلمه مقاومت در برابر زورگوییها را تجویز میکردند. هدف مقاومت نیز در نظر رویکرد دوم رسیدن به بازدارندگی در حوزههای گوناگون است؛ به گونهای که دشمن را از تعرض و فشارهای ظالمانه به ملت ایران منصرف کند؛ از این رو این رویکرد که طراح اصلی آن حضرت امام خمینی(ره) بودند، هیچگاه به دنبال جنگ با جهان نبود و هیچوقت تعامل سازنده با دنیا را رد نکرد. البته بر این موضوع همواره تأکید داشتند که دنیا فقط چند کشور اروپایی و آمریکا نیست.
۲ـ نگاه بروننگر در برابر نگاه درونزا و برونگرا در مسائل کشور، به ویژه در زمینه اقتصادی دومین واقعیتی است که سالهاست درگیر آن هستیم. عدهای از سالهای آغازین انقلاب همواره حل مشکلات کشور را که عموماً ماهیت اقتصادی داشته و دارد، در بیرون از مرزهای کشورها دنبال کردهاند و نسخههایی مانند هضم شدن در اقتصاد جهانی را ارائه دادهاند. در میان این عده کسانی هم بودند و هستند که تنها راه حل را مذاکره با آمریکا و اروپا میدانند. یکی از جلوهها و مصادیق این دیدگاه اخیر گره زدن حل مسئله هستهای کشور در مذاکره با آمریکا بود و نظام جمهوری اسلامی نیز راه را بر این جریان باز کرد تا ایده خود را به آزمون بگذارند؛ به گونهای که امروز قضاوت همه ملت ایران بر همگان آشکار است. در برابر این دیدگاه، رویکرد نگاه درونزا و بروننگر وجود داشته و دارد که اصل را بر ظرفیتهای داخلی قرار داده است. در این رویکرد هیچوقت نگفتهاند که دُور کشور را حصار بکشیم و هیچ تعاملی با دنیا در زمینههای گوناگون به ویژه اقتصادی نداشته باشیم. آنچه در این رویکرد همواره تأکید شده است تعامل هوشمندانه و تعاملی است که معنایش درونزایی اقتصاد باشد. همیشه برای جمهوری اسلامی ایران این اصل وجود داشت که تعامل سازشکارانه عزت و اقتدار و استقلال کشور را از بین خواهد برد و هزینه سازش و تسلیم به مراتب از مقاومت بیشتر است.
۳ـ به گواه تاریخ ایران در چهل سال گذشته هیچ وقت رویکرد تقابلی و جنگطلبانه در سیاست خارجی ایران وجود نداشته است، برعکس نظام جمهوری اسلامی در همه این دورهها همواره مورد بغض و تقابل دولتهای زیادهخواه و سلطهطلب بوده است. هنوز در حافظه تاریخی ملت ایران این حقیقت وجود دارد که سیاست خارجی در دوره سازندگی، تعامل سازنده بود و گفتوگوهای انتقادی با اروپا یکی از تجلیات آن بود؛ اما اروپا و آمریکا چگونه با این رویکرد برخورد کردند، آیا جز تهدید به حمله نظامی، تحریمهای فرامرزی و زیادهخواهی بود؟ در دوره اصلاحات تعامل سازنده با شعار گفتوگوی تمدنها در محور سیاست خارجی قرار داشت و در موضوع هستهای نیز صادقانه وارد گفتوگو با سه کشور اروپایی شدیم؛ اما در این هشت سال نیز همه دیدند که چگونه آمریکا ایران را محور شرارت قرار داد و فشارها و تحریمهای اقتصادی فلجکننده را بر ملت ایران تحمیل کرد و اروپاییها نیز زیر توافقات خود زدند؟ در دولت بعد از اصلاحات نیز همین داستان ادامه یافت تا دولت اعتدال که بیشترین گام برای تعامل با اروپا و به ویژه با آمریکا که در طول ۴۰ سال انقلاب سابقه نداشته است، برداشته شد؛ اما ثمره آن چیزی جز افزایش تحریمها، فشارها، تهدید به جنگ، تقابلجوییها و بحرانسازیها در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران و تلاش برای بیثباتسازی و به هم ریختن ثبات سیاسی، اقتصادی و نظم عمومی داخل کشور نبود. با وجود این، به فرموده مولایمان امیرالمؤمنین(ع) «ما أكثَرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الاِعتِبارَ»؛ چه بسيارند عبرتها و چه اندك است عبرت گرفتن. به همین دلیل باید گفت تجربه را، تجربه کردن خطاست.