صبح صادق >>  نگاه >> گفتگو
تاریخ انتشار : ۰۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۲  ، 
کد خبر : ۳۲۷۸۹۲
واکاوی جنگ رسانه ‎ای جبهه استکبار علیه رهبر معظم انقلاب در گفت‎وگوی صبح صادق با دکتر مهدی فضائلی

آقا هدف اصلی دشمنان شده است

پایگاه بصیرت / گروه گزارش - عکس:حامد گودرزی

نظام سلطه اذعان داشت که فتنه ۸۸ تمام‌کننده است و واقعا تنها سنگری که کشور را از لبه پرتگاه نجات داد، شخص رهبری بود. وقتی دشمن دید مهم‌ترین اقدامی را که می‏توانست بعد از انقلاب نظام را به پرتگاه برساند، انجام داده و رهبری مانع از تحقق اهداف آن شده، راهبردش را تغییر داد و راهبرد هجمه به سمت ستون و عمود خیمه کشور و انقلاب را برگزید، تا ایشان  دیگر نتواند آن کارکردها و اثرگذاری را داشته باشد.

زمانی که آقا فرمودند بروید در سوریه و هیچ نقطه امیدی وجود ندارد، عده‌ای به واسطه اطمینانی که به ایشان داشتند، وارد میدان شدند. دشمن در حوادث سوریه هم  دید که معادلات را حضرت آقا بر هم زد و به این نتیجه رسید که این سنگر را باید حتما آنقدر بزند که یا دیگر برخی مواضع‏ را نگیرند و برخی اقدامات را نکنند یا اینکه نگاه‌ها را به ایشان تغییر دهند تا ایشان دایره نفوذ و میزان تأثیرگذاری‌ها‏یش کاهش یابد.

حاج‌قاسم  در مصاحبه  با  پایگاه اطلاع رسانی رهیر معظم انقلاب  اسلامی گفت: «در بیست سالی که در محضر آقا بودم، نتیجه تقوا را که حکمت می‏شود، در آقا به طور کامل دیده‏ام؛ در هر چیزی که ایشان شبهه می‏کنند مطمئن می‎شوم که در انتهای آن شبهه در می‏آید و بر هر چیزی که یقین می‎کنند، مطمئن می‌شوم موفقیت به دست می‏آید.» این محصول 20 سال مراوده کسی مانند حاج‌قاسم با آقاست.

 

با پخش مستند «غیر رسمی» واکنش‌های زیادی از سوی افراد مختلف با گرایش‎های گوناگون از داخل و خارج به وجود آمد. پس از گذشت چند ساعت از پخش این مستند در گوشه و کنار انتقاداتی به پخش آن به واسطه نوع پرداختن به موضوع شد؛ اما عمده نظرات درباره این مستند مثبت بود. در این میان، خط تخریب بعد از یک روز آغاز شد و با یک حرکت رسانه‌ای سعی شد همه نکات مثبت مستند که بخشی از واقعیت‌های زندگی سیاسی و فرهنگی رهبر معظم انقلاب بود، نادیده گرفته شود. بر این اساس و مبتنی بر همین موضوع با مهدی فضائلی، کارشناس حوزه رسانه و عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب گفت‌وگویی را ترتیب دادیم که خلاصه‌ای از آن را می‎خوانید.

 

آقا هدف اصلی دشمنان شده است

در ابتدا می‎خواهیم در حوزه تقابل رسانه‎ای استکبار با شخص رهبر معظم انقلاب یک تحلیل کوتاه از شما بشنویم.

نظام سلطه بر اساس تجربه‌ای که از دوران حضرت امام راحل(ره) داشت، بنایش بر این بود که دوران رهبری آقا را هر طور که شده، بایکوت کند و اجازه ندهد ایشان مطرح شوند و مردم دنیا ایشان را به منزله یک شخصیت تعیین‌کننده در معادلات بشناسند؛ چراکه در دوره امام(ره) این اتفاق افتاد و با وجود محدودیت‏های رسانه‎ای که در آن دوران بود، حضرت امام(ره) در سطح وسیعی شناخته شدند. البته رسانه‏های استکبار پیش از پیروزی انقلاب چون به تشکیل حکومت و پیروزی حضرت امام(ره) باور نداشتند، خیلی ایشان را مطرح کردند و امام یک شخصیت جهانی شناخته شده شد و تحریفات بعدی نتوانست به طور کامل مانع از شناخت مردم دنیا شود. به نظر بنده در مورد حضرت آقا هم تلاش کردند مردم دنیا با ایشان و افکارشان آشنا نشوند. البته تا سال 1388 که ماجرای فتنه را داشتیم و شرایط تغییر کرد. دشمن در جریان فتنه به اهمیت و نقش این جایگاه موضوعاً و مصداقاً بیش از گذشته پی برد؛ بنابراین، خیلی صریح و رو در رو در مقابل آقا قرار گرفتند و ناگزیر شدند که در سیاست خود تجدیدنظر کنند.

 

این راهبرد و سیاست جدید چیست؟ چرا از فتنه سال 1388 این اتفاق افتاد؟

در فتنه سال 1388 به تعبیر آقا اینها نظام را تا لبه پرتگاه بردند و این تعبیر نشان از حجم و پیچیدگی آن طراحی دارد. خود مجموعه نظام سلطه هم اذعان داشت که این حرکت، یعنی فتنه تمام‌کننده است و واقعا تنها سنگری که کشور را از لبه پرتگاه نجات داد، شخص رهبری بود. خیلی‎ها سنگرشان در ماجرای فتنه دیر یا زود فتح شد؛ ولی همان‌هایی هم که ثابت قدم ماندند، ثبات قدم‌شان مبتنی بر استحکام ستون و بنیانی به نام رهبری بود؛ آنها وقتی دیدند ایشان ایستاده، به پشت گرمی این ایستادگی آنها هم ایستادند.

اگر کوچک‌ترین تزلزلی در رفتار ایشان در آن دوران بود، حتماً سنگر این افراد هم فتح شده بود. ایشان مصداق آن «سکینه فی قلوب المؤمنین...» بودند. وقتی دشمن دید مهم‌ترین اقدامی را که می‏توانست بعد از انقلاب نظام را به پرتگاه برساند، انجام داده و رهبری مانع از تحقق اهداف آن شده، راهبردش را تغییر داد و راهبرد هجمه به سمت ستون و عمود خیمه کشور و انقلاب را برگزید، تا یا ایشان را از میدان به ‎در کنند یا نگاه‏ها به ایشان را طوری کنند که اگر هم هست، دیگر نتواند آن کارکردها و اثرگذاری خودش را داشته باشد.

 

یعنی منشأ همه این تغییرات در راهبردهای دشمن را از ماجرای فتنه 88 می‌دانید؟

نه از قبل هم زمینه‌هایی بود؛ ولی فتنه ۸۸ خیلی تعیین‌کننده بود؛ البته در فاصله نزدیکی پس از فتنه ۸۸ نیز اتفاقاتی در منطقه افتاد که این مسئله را تکمیل و تشدید کرد. سال 1388 مسئله داخل ایران بود، اما سال 1389 در مسائل منطقه‎ای و بیداری اسلامی و پس از آن هم بحران سوریه در به کارگیری این راهبرد از سوی دشمن بسیار مؤثر بود. یعنی بر اساس طراحی‌های دشمن، قرار بود اتفاق بزرگی در منطقه بیفتد که هدف نهایی ایران و انقلاب اسلامی بود، این اقدام هم بسیار پیچیده و با طراحی گسترده‌ای بود. آنجا هم باز تنها کسی که ایستاد و جلوی آن حرکت عظیم براندازانه منطقه‏ای را گرفت، حضرت آقا بودند.

در ماجرای فتنه 88 که داخلی بود، عده‌ای با آقا همراهی داشتند؛ اما در ماجرای سوریه تقریباً هیچ کسی با آقا همراهی نداشت؛ یک عده با صراحت و یک عده هم با ملاحظات مخالفت را بیان می‏کردند، ولی زمانی که آقا می‏فرمایند بروید در سوریه و هیچ نقطه امیدی وجود ندارد، عده‌ای به واسطه اطمینانی که به ایشان داشتند، وارد میدان شدند.

شنیدم جناب سیدحسن نصرالله در جایی گفته‌اند وقتی قرار شد حزب‌الله در ماجرای سوریه ورود مستقیم کند، از قول حضرت آقا نقل شد که ایشان وعده پیروزی داده‌اند. جناب سیدحسن فرماندهان حزب‌الله را جمع می‌کند که با آنها صحبت کرده و ورود حزب‌الله را مطرح کنند. ایشان آنجا با بچه‌های حزب‌الله درباره ورود به جنگ سوریه و پیروزی صحبت می‎کنند؛ در حالی که هیچ گشایشی آن موقع وجود نداشت و حتی امیدی به گشایش هم نبود، خودشان باور نداشتند صحنه سوریه مشمول ظفر و پیروزی باشد، چون حقیقتاً هیچ نشانه‏ای از پیروزی وجود نداشت. دشمن تا پشت کاخ اسد رسیده بود، دو سوم سوریه اشغال شده و وحشت همه جا را گرفته بود، ایشان گفت به واسطه اطمینان به وعده ولی امر و اطمینان قلبی به ایشان این مسئله را هم مطرح کردم و همه پای کار آمدند که بعداً که فتوحات در سوریه آغاز می‌شود، وعده صادق حضرت آقا آشکار می شود.

لذا دشمن دید در آن صحنه هم کسی که معادلات را به هم زد، رهبری بود. برای این موضوع نکته‌ای هم از حاج‌قاسم سلیمانی دارم که عرض می‏کنم. لذا دشمن به این نتیجه رسید که این سنگر را باید حتما آنقدر بزند که یا دیگر برخی مواضع‏ را نگیرند و برخی اقدامات را نکنند یا اینکه نگاه‌ها را به ایشان تغییر دهند تا ایشان دایره نفوذ و میزان تأثیرگذاری‌ها‏یش کاهش یابد. مسیر این راهبرد دشمن هم ایجاد شبهات، ابهامات و تردیدهایی است که برای دیگران به وجود می‎آورند؛ لذا هر حرکتی از سوی آقا انجام می‏شود، بدون استثنا ایشان مورد هجمه قرار می‎گیرند.

در رفتار سیاسی و رسانه‌ای جبهه استکبار و کفر می‌دیدیم که قبلاً نقاط ضعف ما را مورد هجمه و عملیات رسانه‏ای قرار می‌دادند و برجسته می‌کردند و نقطه قوت را مسکوت می‎گذاشتند. الآن طوری شده است که حتی نقاط قوت را هم به نقاط ضعف تبدیل می‏کنند و اجازه نمی‏دهند حتی نقطه‏ای به واسطه سکوت و از کنار آن گذشتن به نقطه امید برای اندکی یا انبوهی از جمعیت تبدیل شود.

امروز در دستاوردهای علمی و فناوری چه اتفاقی می‏افتد، سریع با شبهه و تمسخر سعی می‌کنند دستاورد را بی‌نتیجه کنند. در برنامه مستند غیر رسمی هم که منتشر شد، 24 ساعت سکوت داشتیم و حرکت جدی نداشتند؛ اما بعدش شروع کردند به اشکال مختلف این کار را زدند.

از هیچ چیز نمی‌گذرند؛ این راهبرد رسانه‌ای دشمن است و از منظری هم می‌تواند دقیق و هوشمندانه ارزیابی شود. این واقعیتی است که با آن مواجه هستیم. گام اول برای مواجهه با این جریان، درک درست از این وضعیت است. فلسفه‏ای که دشمن به سراغ این راهبرد رفته، این است که این جایگاه نجات‌بخش برای کشور و برهم زننده برنامه‌های آنهاست. اینجاست که جمله معروف امام(ره) که فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به ممکلت آسیبی نرسد.» عملاً درک شده است.

 

آقای دکتر راهکاری هم دارید؟

بله به نظرم ما در این طرف میدان باید متوجه این موضوع باشیم که وقتی از رهبر معظم انقلاب موضعی می‎شنویم که با منطق ما سازگاری ندارد، تلاش کنیم منطق آن را درست بفهمیم به جای آنکه بخواهیم آن را زیر سؤال ببریم؛ چون قرار نیست همه تصمیم‌های رهبری مطابق میل ما باشد. به هر حال ایشان یک اسلام‌شناس، با هوش بالا، صاحب تجربیات فوق‌العاده،اهل مطالعه زیاد، مشرف به مسائل کشور و جهان و عالم به مصالح جامعه و شاید بالاتر از همه حکیم هستند و تدابیرشان بر اساس حکمت است. اگر این را مبنا قرار بدهیم، دیگر حرفی باقی نمی‌ماند.

 

اشاره‌ای هم به شهید بزرگوار حاج‌قاسم سلیمانی داشتید، در این خصوص بفرمایید.

نکته‌ای که در اینجا باید بگویم تفاوت‏های فاحش ایشان با خیلی دیگر از آدم‏های اطراف ما بود. به گمان بنده علت یا یکی از دلایل این علقه که آقا به ایشان داشتند و ایشان به آقا هم همین بود. برای من مسجل است، من در چند صحنه‏ای که خودم حضور داشتم از نحوه مواجهه حاج‌قاسم با آقا و متقابلاً آقا را دیدم، واقعاً متفاوت بود. من نمونه دیگری سراغ ندارم، خیلی ویژه بود و ناشی از یک اتصالات درونی بین آقا و حاج‌قاسم بود. حاج‌قاسم در مصاحبه‌ای که با ایشان کردیم (تنها مصاحبه‎ای بود که در دوران فرماندهی نیروی قدس داشتند)، نکات مهمی گفت. البته برای ما هم عجیب بود که ایشان پذیرفتند مصاحبه کنند!

در این مصاحبه ایشان در یک قسمتی چیزی می‌گوید که خیلی به نظر من مهم است. می‏گوید: «در بیست سالی که در محضر آقا بودم، نتیجه تقوا را که حکمت می‏شود، در آقا به طور کامل دیده‏ام؛ در هر چیزی که ایشان شبهه می‏کنند مطمئن می‎شوم که در انتهای آن شبهه در می‏آید و بر هر چیزی که یقین می‎کنند، مطمئن می‌شوم موفقیت به دست می‏آید.» این تقریباً عین قول حاج‌قاسم است.

این محصول 20 سال مراوده کسی مانند حاج‌قاسم با آقاست. ایشان را یک حکیمی می‏داند که اگر در یک مسئله‎ای شبهه می‎کنند، واقعاً شبهه درست است و مسئله به نتیجه نمی‎رسد و وقتی مطمئن شوند هم حتماً به نتیجه می‌رسد.

این است که در آن وضعیت وقتی آقا به حاج‌قاسم می‎گویند برو به سوریه با آن مختصاتی که از سوریه گفتم، ایشان هم تردید نمی‎کند، چون به آقا یقین دارد و می‏داند به نتیجه و پیروزی می‎رسد. در ماجرای جدایی اقلیم کردستان، آقا حاج‌قاسم را صدا می‎کنند که سریع برود مسئله را خاتمه بدهد و همه‎ کارهای دیگر را تعطیل کند، حاج‌قاسم همان شب می‏رود و در عرض 72 ساعت بیشتر و کمتر ماجرای اقلیم را پایان می‏دهد و ورق بر می‎گردد. به این باور رسیدن خودش یک درجاتی از حکمت را می‏خواهد. خیلی‏ها مرید قلبی آقا هستند، اما هنوز به این باور نرسیده‌اند، این خودش یک رشد و بلوغ و تعالی روحی می‏خواهد.

حالا صحبت‎های آقا درباره امام(ره) را هم ببینید، همین تعبیر را آقا درباره امام(ره) دارند. می‌فرمایند که امام(ره) یک شخص حکیمی بودند و تعریف می‎کنند که یعنی چی؟ اینکه امام غیب نمی‏دانست و ادعای ما این نیست، امام حکمت داشت و این حکمت سبب می‏شد پشت صحنه را ببیند که این هم به دلیل همین صافی باطن و مبارزه با نفس، تقوا و تعالی روحی ایشان بود.

 

  در واقع شما پاسخ پرسش قبلی را هم به صورت دیگری دارید می‎دهید.

بله در خصوص راهکار، اگر فقط همین مهم را دریافت کنیم که شخص حکیم در رأس نظام است و این شخص حکیم موضع‌گیری‌هایش رفتار، سکوت و حرکتش همه مبتنی بر حکمت است، مسئله حل می‎شود.  البته در بسیاری موارد اگر وظايف رهبری را بدانیم و به وجوه مختلف مسائل کشور آشنا باشیم و گرفتار حب و بغض‌ها نباشیم، می‌توانیم منطق رفتار حضرت آقا را درک کنیم و تبعیت ما صرفاً تعبدی نباشد.

 

این همان بحث تبعیت محض است، درست است؟

برای اینکه شبهه نباشد این را هم عرض کنم. خود آقا هم می‌فرمایند که در تبعیت از رهبری این بحث نیست که مثلاً باید سلایق و تمایلات ما هم مانند سلایق رهبری باشد. لازم نیست ما هر جایی خودمان را حتی با ذائقه آقا تطبیق دهیم. جایی امر و نهی است،مواضع اصولی و کلان است که باید کاملاً رعایت و تبعیت شود. جایی هم هست که سلیقه است و ملزم نیستیم از سلیقه ایشان تبعیت کنیم؛ هر چند سلایق و تمایلات ایشان هم انصافاً بسیار جذاب و دوست داشتنی است.

برای نمونه، در دوران امام می‏گفتند ایشان عطر «تی رُز» می‎زنند، خیلی از بچه حزب‌اللهی‌ها هم به خاطر همین «تی‎رز» می‌زدند که عطر خوش‌بویی هم بود! اما این تبعیت از امام(ره) نبود. کسی هم که بوی «تی رُز» را دوست نداشت، مخالف امام نبود!

ممنونم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

 

ذره بین    

۱- آقا می‌فرمایند که در تبعیت از رهبری این بحث نیست که مثلاً باید سلایق و تمایلات ما هم مانند سلایق رهبری باشد. لازم نیست ما هر جایی خودمان را حتی با ذائقه آقا تطبیق دهیم. جایی امر و نهی است،مواضع اصولی و کلان است که باید کاملاً رعایت و تبعیت شود.

۲-  اگر کوچک‌ترین تزلزلی در رفتار ایشان در آن دوران( فتنه ۸۸) بود، حتماً سنگر این افراد هم فتح شده بود. ایشان مصداق آن «سکینه فی قلوب المؤمنین...» بودند.

۳- فلسفه‏ای که دشمن به سراغ این راهبرد رفته، این است که این جایگاه نجات‌بخش برای کشور و برهم زننده برنامه‌های آنهاست. اینجاست که جمله معروف امام(ره) که فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به ممکلت آسیبی نرسد.» عملاً درک شده است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات