از جمله اهداف هر انسانی این است که زندگی کاملی داشته باشد و از هر نظر در انسانیت و الوهیت رشد کند و به مراتب بالا برسد؛ اما این مهم به الگوگیری و تکیه بر اسوههای حقیقی نیاز دارد. خداوند این حس را در وجود انسان قرار داده و افرادی را نیز برای الگو قرار دادن به بندگانش معرفی فرموده است، حال نوبت آنهاست که در الگوگیری خوب و موفق عمل کنند؛ اما این وجه از تکلیف انسان، فردی است. وظیفه دیگرشان این است که نسبت به همنوعان خود و جامعه خود احساس تکلیف کرده و برای رشد این جامعه تلاش کنند. بهعبارتی انسانها هم خودشان را باید به الگوهای معرفی شده که پیامبر و آل او هستند، نزدیک کنند و هم اطرافیان و جامعهشان را. رسول خدا(ص) میفرمایند: «ملازم مودّت ما خاندان باشید که هر کس با مودّت ما خاندان خدا را ملاقات کند، با شفاعت ما قطعاً وارد بهشت میشود، قسم به آن که جانم در دست اوست، عمل کسی سودمند نیست مگر با شناخت حقّ ما.» (الغدیر، ج2، ص301) این ملازمت نیز فردی نیست، بلکه جامعه باید خود را ملازم پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بداند. پیامبر اسلام(ص) در مورد این مسئولیت میفرمایند: «همه شما نسبت به آنچه عهدهدار شدهاید مسئولید، زمامدار و امام مسئول ملّت، مرد مسئول خانواده، زن مسئول امور منزل و فرزندان است پس هرکس نسبت به انجام وظایف و حقوقی که به او واگذار شده مسئول است.» (صحیح بخاری، ج3، باب نکاح) همه ما مسئول هستیم در مورد تعیین سرنوشت یکدیگر، سرنوشتی که تفکیکناپذیر است. در یک جامعه دینی مسلمین حقوقی نسبت به همدین و همنوع خود دارند که باید به آن حساس باشند. خداوند در قرآن میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِیكُمْ نَارًا...»؛ حفظ خود و اهل خود که شامل خانواده و تکتک افراد جامعه است؛ از خطا، اشتباه و گناه گاهی در لباس امر بهمعروف و گاهی در لباس نهی از منکر. خداوند در قرآن کریم این تکلیف را که بالنده کردن جامعه و دور کردن آن از آفات و امراض است، برعهده جامعه یا همان قوم میگذارد، نه فرد و میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم» (رعد/11)؛ پس ما موظف و مکلف هستیم برای ایجاد این ملازمت. البته کاری که گفته شد در ذات انسانها به ودیعه نهاده شده است و به شناخت و معرفت هم نیاز دارد. در موضوع انتخابات در جامعه دینی چند نکته باید در نظر گرفته شود: اول آنکه نخبگان در جامعه دینی موظف هستند در صورت دارا بودن صلاحیت برای اداره امور مسلمین یا هر خدمتی در جهت ملازم کردن جامعه با دین، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) وارد میدان شوند و بالعکس اگر خود را صالح نمیدانند، نباید در این موقعیت قرار بگیرند. رسول خدا(ص) در این مورد میفرمایند: «کسی که صبح کند و اهمیتی به کارهای مسلمانان ندهد او از آنان نیست و کسی که صدای مردی بشنود که فریاد کمکخواهی از مسلمانان را سر دهد و پاسخش را ندهد مسلمان نیست.» (كافی، ج۲، ص۱۶۴) این احساس مسئولیت در فرد اصلح و دیگر افراد جامعه نشان از مسلمانی آنهاست.
دوم آنکه افراد جامعه فرد صالح را امر میکنند به این فرضیه الهی که هم امر به معروف است و هم حمایت از اوست برای هدایت جامعه به مقصد مورد نظر؛ یعنی فرد منتخب از طرف مردم امر میشود به ایجاد ملازمت میان جامعه و دین.
سوم موضوعیت داشتن امت اسلامی است که باید برای این رشد تلاش کنند و در یک حرکت جمعی فرد یا افراد مورد نظر را تعیین کنند، یعنی رفتن به سمت معروف و دور شدن از یک نهی دینی.
چهارم قدرت یافتن برای ایجاد این ملازمت، زیرا هرچه قدرت امت اسلامی و یک جامعه بیشتر باشد، بهتر میتواند خود را از آفات و صدمات دور کند. خداوند در قرآن میفرماید: «و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان دارید از نیرو [و نفرات و ساز و برگ جنگی] و اسبان ورزیده [برای جنگ] آماده کنید تا به وسیله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنانی غیر ایشان را که نمیشناسید، ولی خدا آنان را میشناسد بترسانید و هر چه در راه خدا هزینه کنید، پاداشش به طور کامل به شما داده میشود و مورد ستم قرار نخواهید گرفت.» (انفال/60)
جالب آنکه تعریفات مرسوم که نوعی تحریف در دین و منش انسانی است، جامعه را به سمت باورهای حزبی و سیاسی و اولویت دادن به یک جریان سیاسی بهجای جریان الهی کشانده است. حالتی که ملازمت با حزب یا یک تفکر خاص بر ملازمت با دین رجحان پیدا میکند. شاید تکالیف گفته شده در دایره دین دیده شود، اما مربوط به همه انسانهاست؛ زیرا انسانها ذاتاً بهدنبال تطهیر جامعه از رفتارها و گفتارهای غیرانسانی هستند. امروزه حضور در یک انتخابات را حق میدانند، اما تعالیم اسلامی آن را وظیفه میداند و نشان مسلمانی. دغدغه یک جامعه فاضل باید در وجود هر شهروندی باشد که وظایفی هم در قبال آن دارد.