تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۳۸۷ - ۱۲:۳۴  ، 
کد خبر : ۳۳۱۳۵

روشنفکران مفلوک


شمس الدین رحمانی

این روزها، ایام یادآوری شهادت سید اهل قلم، سیدمرتضی آوینی است. او در مقاله‌ای بعد از قطعنامه 598 بعضی از روشنفکران را «مفلوک» خوانده بود. امروز بعد از پانزده سال که از آن ایام می گذرد، بعد از این همه وقایع عجیب و غریب در دنیا، بعد از این همه فاجعه در فلسطین و عراق و لبنان و افغانستان، بعد از این همه نمایش‌های مسخره از دنیای آزاد لیبرال دموکراسی، بعد از این همه کثافتکاری در سازمان ملل، باز همان روشنفکران فلک زده حقیر، باز هم همانگونه قیافه می گیرند و ملت بزرگ ما را نصیحت می کنند که: «اخلاق حکم می کند که ما، از آنجا که در داستان یهودستیزی آلمان نبوده ایم و واقعیت‌ها را ندیده‌ایم و لمس نکرده‌ایم، تصرفی نیز در تاریخ نکنیم و امروزیان و آیندگان را نسبت به خود دل آزرده ننماییم. ... سخن از افسانه بودن هولوکاست افتخارآفرین نیست؛ آنهم برای ملتی که نه قربانی هولوکاست بوده است و نه شکنجه گر در آن داستان...»

اینها آخرین جملات یک مقاله(1) مفلوکانه از یک مغز خرفتی است که انگار خیال می کند، همه، مثل خود او چشم و گوششان را بر همه قضایا بسته اند و فقط دلشان به یک آب و علف مختصری خوش است که در این دنیا، مصرف می کنند. بنده خدا گمان می کند دارد اخلاقی و علمی و تاریخی و سیاسی و اجتماعی و انسانی، همه اش بر رویهم، عجز و لابه می کند تا آبروی ملت 2500 ساله را بخرد. لذا بنده هم بهمان 2500 سال پیش رجوع می کنم که معلوم شود که: از قضا ملت ایران خود قربانی هولوکاست بوده آنهم 2500 سال پیش و آنهم بدست همین یهودیهای مظلوم.

توراة، باب استر بند 9: «روز سیزدهم آدار... یهودیان بر دشمنان خود پیروز شدند. در سراسر مملکت، یهودیان در شهرهای خود جمع شدند تا به کسانی که قصد آزارشان را داشتند، حمله کنند. همه مردم از یهودیان می ترسیدند و جرأت نمی کردند در برابرشان بایستند. ... به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده، کشتند. ... آنها 75000 نفر از دشمنان خود را کشتند و از شر آنها رهایی یافتند...» و بعد قرار شد «همه ساله روزهای چهاردهم و پانزدهم آدار -(مطابق اسفند)- را به مناسبت نجات یهود از چنگ دشمنانشان جشن بگیرند و شادی نمایند. ...» و الان هم همین جشن پوریم به همین مناسبت برگزار می شود. اینها عبارات توراة است نه افسانه و خیالات و درباره مردم ایران در زمان خشایارشاه.

این روشنفکر بااخلاق طرفدار مظلوم که این قدر دل برای یهودیهای کشته جنگ دوم می سوزاند، حتی یک کلمه از صبرا و شتیلاو 5 میلیون آواره فلسطینی و انتفاضه و 650 کودک ده، یازده ساله که با تیر مستقیم کشته شدند نمی گوید؛ کمااینکه از سرخپوست‌ها -که 80 میلیون قتل عام شدند و برده داری و تجارت برده که نزدیک صد میلیون قربانی داشت و ویتنام و... هیچ نمی گوید اما می گوید: «کشتار یهودیان یک امر استثنائی در تاریخ بشریت است.»

روشنفکر مفلوک گویی نمی داند و نمی خواهد بداند که کشتار سرخپوستها با سیاستگذاری همین یهودیهای سرمایه داری انجام شد که همراه کریستف کلمب یهودی به آمریکا رفتند و تجارت برده، تجارت پرسود سرمایه دارهای خبیث یهودی بود و اینها را ماها نمی گوییم، خودشان می گویند. (اسیرائیل شاهاک؛ استاد اسرائیلی، کتاب مذهب من تاریخ سه هزار ساله).

روشنفکر مفلوک مغزش را بکار نمی اندازد که بفهمد حتی حمله مغولها به دنیای اسلام و ایران هم به اغلب احتمال با دسیسه و تحریک یهودیهای تاجر بود (رجوع شود به عباس اقبال آشتیانی). فلک زدگی فکری و شخصیتی چنان است که هرچه را «آنها» یعنی غربیها، پیشرفته‌ها، متمدنها، انقلاب صنعتی کرده‌ها،... بگویند حتما درست است و هرچه که از طرف ما گفته شود، حتما توهم و خیالات و افسانه است. آن وقت دلائل محکم علمی و عینی و تحقیقاتی این خزعبلات، خاطرات محو و گنگ با واسطه و غیردقیق و بی تاریخ کسانی است که هیچ چیزشان معلوم نیست: «در آن سالهایی که در پاریس بودم به لطف یکی از دوستان با زنی یهودی آشنا شدم که از شناسایی دقیق تر بازداشتگاه‌های یهودستیزانه هیتلر خبر می داد.» در آن سالها، لطف یک دوست، زنی یهودی؛ اما شناسایی دقیق تر. و حالا این زن یهودی چه گفته؟ «برای اینکه ما، در واگن قطار خودمان را به قصد فرار از پنجره به خارج پرتاب نکنیم لخت و عریان همه ایستاده مدت سه روز باید در قطار بمانیم» جل الخالق! برای جلوگیری از فرار و پرتاب از پنجره، لخت و عریان سه روز ایستادن در قطار؟ این چه جور جلوگیری است؟ و «هر فردی را که به بیماری‌هایی همچون تیفوس یا اسهال خونی مبتلا بود، روانه اتاق گاز می کردند.»» و از همه علمی تر و جالب تر و دقیق تر و شناساتر استفاده از «استخرهایی با دمای 29 درجه زیر صفر که بازداشتی‌ها را درون آن می انداختند و پس از آن روانه حمام به غایت داغ می کردند.»! ظاهرا در آن سالهای اقامت این دانشمند بزرگ در پاریس آب در دمای 29 درجه زیر صفر یخ نمی زده! شاید در آن مقداری ضد یخ هم می ریخته اند! و بعد هم دقیقا 29 درجه و ظاهرا بشدت مراقب بودند که 30 درجه زیر صفر نشود!...

و شگفتا از این فلک زدگی که یک استاد دانشمند با نهایت علم و دانش و اخلاق و درخواست عاجزانه از دولت مردان، این همه اراجیف را تحویل آدمیزاد می دهد و شگفتا از روزنامه‌ای که می خواهد با این همه علم و دانش و اخلاق و انسانیت، اعتماد ملت ایران را جلب کند و همه اینها به نفع اسرائیل؟ به نفع آمریکا؟ به نفع سرمایه داری کثیف و رباخوار یهودی؟... این قدر آدم فلک زده می شود؟

بخش دیگری از این ترشحات علمی راجع به «روایت اسطوره‌ای لو دادن یهودیها حضرت عیسی را» است که حواله ایشان را به مل گیبسون و فیلم مصائب مسیح باید داد. اما جالب اینکه «استاد» عینا شبیه معرکه گیران یهودی و صهیونیست داستان فئودالیسم و منع اشراف از خرید زمین توسط یهودیها و اجبار آنها به تجارت و... را نقل می کند و نتیجه می گیرد که «پول، نقطه محوری اقتصاد... و حسادت اشرافیت اروپایی و...» باز هم همان فلک زدگی فکری و شخصیتی مانع از فهم و درک حضرت استاد می شود که «رباخواری» چه حکایتی در روابط آدمها درست می کند. داستان دیوان بلخ را انگار این استاد خلیق عالم نشنیده است و...

و آخرین جمله را رجوع بدهم به کتابی درباره اقتصاد از یک نویسنده اقتصاددان آلمانی که اثرش را 90 سال قبل، یعنی از قبل از جنگ‌های اول و دوم جهانی، قبل از اسرائیل، و سالها قبل از حضور استاد در پاریس نوشته است: «یهودیان و حیات اقتصاد مدرن» نوشته ورنر سومبارت. این کتاب 90 سال مغفول و مهجور ماند تا روشنفکران مفلوک بتوانند «طرفداری از یهودیان (را) در سالهای پس از جنگ... یک ضرورت و حتی یک وظیفه» بدانند. اما این کتاب در سال گذشته بدست با کفایت موسسه باقیمانده از روح بلند شهید آوینی‌- روایت فتح و نشر ساقی- ترجمه و چاپ و منتشر شد که خوبست اهل اخلاق و علم و دقت و سند و مدرک و تحقیق تاریخی به آن هم رجوعی بکنند.

آقایان روشنفکر، طرفداران اخلاق و دفاع از مظلوم، منادیان صلح ودوستی و انسانیت،... شما به فکر همان آب باریکه خودتان باشید و به خود زحمت ندهید. این مردم، راه و رسم زندگی را از قرآن و اسلام و حدیث و روایت می گیرند و به شما و حرف و نظرتان اعتنایی ندارند؛ بیخود خودتان را سبک نکنید. مگر البته به خاطر دستمزدی که می گیرید و سهمی که از دلارهای خانم رایس اگر دارید؛ که آن البته معامله دیگری است.

خیلی حرفهای دیگر هست که دیگر سر خوانندگان محترم را به درد نمی آورم.

والسلام

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات