یکی از نزدیکترین یاران حاج قاسم، معاون سابق تشریفات نیروی قدس سپاه، سردار رضا شجاعی است که آشنایی او با شهید سلیمانی به دوران جنگ تحمیلی برمیگردد و پس از آن همکاری طولانی آنها در نیروی قدس موجب میشود تا خاطرات ناب و جذابی برای نسلهای بعد به یادگار بماند. این مصاحبه که مرکز اسناد انقلاب اسلامی انجام داده است، ابعاد گوناگونی از مکتب حاج قاسم را برای ما روشن میکند؛ به گونهای که از سطری به سطر دیگر اعتراف میکنیم هنوز حاج قاسم را نشناختهام، امید است که با تأسی از سردار دلها، دلهایمان نورانیت بیشتری بگیرد.
دوشنبه در پادگان دیزی داشتیم...
شانزده سال به صورت مستقیم با حاج قاسم کار کردم. اولین کاری که در حوزه خدماتی و رفاهی در نیرو انجام داد آراستن فضای پادگان نیروی قدس بود. گفت: محوطه نیروی قدس از بیابان باید تبدیل به یک باغ شود. بعد از 4 سال وقتی از بالا به محوطه نیرو نگاه میکردی، دیگر اثری از بیابان آن روز نبود. بعد از چند سال هم فرماندهان و مسئولان را به آنجا دعوت میکرد و به آنها میگفت: چه کسی گفته که یک پادگان باید بیابان باشد؟ این مجموعه را ببینید؟ پادگانها باید مثل اینجا آباد باشد. حاج قاسم تأکید زیادی بر زیبایی و آراستگی پادگان و محوطه نیرو داشت. ایشان میگفت محیط اینجا باید به گونهای باشد که مردم احساس نکنند نظامیها به آراستگی محیط نظامی اهمیت نمیدهند. در بحث غذای نیروها نیز تأکید زیادی بر کیفیت غذا داشتند و میگفتند ما که داریم هزینه میکنیم، چه بهتر است که یک غذای خوب برای پرسنل تهیه کنیم تا آنها برای کار کردن انرژی داشته باشند. سیستم غذایی که حاج آقا در تشکیلات پیگیری میکرد با تمام قسمتها فرق داشت. حاج قاسم همان غذایی را میخورد که سربازان و نیروها میخوردند. حاج قاسم برای مهمانهای خودشان هم از همان غذای پادگان استفاده میکرد. روزهای دوشنبه در پادگان دیزی داشتیم و همانجا درست میکردیم. بین مسئولان و مهمانان ما این قضیه پیچیده بود و اکثرا طوری برنامهریزی میکردند که اگر کاری آنجا داشتند، روزهای دوشنبه بیایند. حاج قاسم اگر متوجه میشدند که معاونتی برای مهمانش از بیرون غذا تهیه کرده، برخورد میکردند و میگفتند ایراد غذای اینجا چی بوده که از بیرون غذا گرفتید؟
چله زیارت عاشورا
مواقعی که به کوهنوردی میرفتیم، گاهی هم فرزندان خودشان را میآوردند. یک بار که داشت با آنها درباره اهمیت زیارت عاشورا صحبت میکرد، مطلب جالبی گفت. حاج قاسم گفت در اوایل جنگ سوریه که نیروهای معارض 48 نفر از زائران ایرانی را با خانوادههایشان گرفته بودند، علاوه بر تهدیدات و رایزنیهایی که کردیم، چهل روز من چله زیارت عاشورا گرفتم، درست روز چهلم بود که خبر آزادی آنها را دادند.
وظیفه من این است...
شهید سلیمانی هر زمانی که فرصت میکرد با خانوادههای شهدا و جانبازان و پاسدارها دیدار میکرد. مثلاً وقتی به سوریه میرفت همواره با خانواده پاسدارانی که در سوریه مأموریت بودند، دیدار میکرد و میگفت: بچهها به دلیل حجم زیاد کار شاید نتوانند به امور خانواده رسیدگی کنند، این وظیفه من است که به امور خانوادههای این بچهها رسیدگی کنم و اگر مشکلی داشتند، در حد توان برای حل مشکلشان اقدام کنم. در رابطه با خانواده مجروحان و شهدا نیز حاج قاسم همین برخورد را داشت. این پیگیری امور خانوادههای شهدا فقط منوط به شهدای مدافع حرم نبود. حاج قاسم هر وقت زمان پیدا میکردند، به خانوادههای شهدا و جانبازان لشکر ثارالله کرمان سر میزدند و احوال آنها را جویا میشدند. جانبازان و خانوادههای شهدا اگر به تهران میآمدند و شرایط مهیا بود، با حاج قاسم دیدار میکردند. شهید سلیمانی تمام تلاش خود را میکرد تا از رهبر انقلاب وقت ملاقات بگیرد و جانبازان و خانوادههای شهدا را به دیدار ایشان ببرند.
چرا عراق سقوط نکرد؟
هنگامی که داعش به کرکوک عراق حمله کرد، به جرئت میگویم اگر حاج قاسم نبود، کردستان عراق سقوط میکرد و پس از کرکوک، شهرهای اربیل و موصل هم سقوط میکردند. مسئولان کردستان عراق حتی شخص بارزانی در آن زمان به این نکته اعتراف کردند که اگر سردار سلیمانی نبود، قطعاً کردستان عراق سقوط کرده بود. حاج قاسم شبانه نیروها را به عنوان مستشار به منطقه برد تا نیروهای آنها را راهنمایی و هدایت کنند. همین حضور حاج قاسم و نیروهای مستشاری باعث شد تا شهر اربیل، مرکز کردستان عراق سقوط نکند. همین که خبر حضور حاج قاسم سلیمانی در منطقه نبرد پیچید، از طرفی نیروهای کردستان عراق دلگرم شدند و انرژی گرفتند و از طرف دیگر رعب و وحشت در دل داعشیها و مسلحان افتاد. این اتفاق در حالی افتاد که داعش تا چند کیلومتری اربیل نفوذ کرده بود. کردها خیلی از مناطق را تخلیه کرده بودند. امروز مسئولان اقلیم کردستان عراق اگر انصاف داشته باشند، باید این نکته را بگویند که سردار سلیمانی آن روز کردستان عراق را نجات داد.
اقدام خطرناک حاج قاسم
حاج قاسم معمولاً برای شناسایی شخصاً به منطقه میرفت و از نزدیک اوضاع را میدید. خیلیها به ایشان میگفتند این کار شما خطرناک است. افرادی در ارتش عراق هستند که زمانی در بعث با ما میجنگیدند، ممکن است همین افراد به شما سوءقصد کنند. شهید سلیمانی در پاسخ میگفت: «اولویت من شکست داعش و مسلحین است. اگر اینها پیشروی کنند، ابتدا عراق را میگیرند و سپس به مرزها حمله میکنند. مضاف بر اینکه ما در عراق و سوریه عتبات را داریم، حفظ حریم اهل بیت(ع) خط قرمز ماست.» حاج قاسم در رابطه با سوریه هم این چنین موضعی داشت. حاج قاسم میگفت: اگر حکومت سوریه سقوط کند، باعث میشود که این کشور چند پاره شود و در این صورت بعد از سوریه دشمنان به لبنان حمله میکنند و آنجا را درگیر جنگ میکنند و در نهایت در صورت پیروزی مسلحان ما پایگاه مقاومتی را که در مقابل اسرائیل تشکیل دادیم، از دست میدهیم.» در واقع امروز عمده هراس آمریکا و دشمنان ما از تجهیزات نظامی نیست؛ بلکه آنها از پایگاههایی که ما در نزدیکی رژیم صهیونیستی داریم، در هراسند.
با پوتین و بشار تعارف نداشت
زمانی که داعش و مسلحان به سوریه و عراق حمله کردند، سردار سلیمانی از جانب حضرت آقا اختیار تام داشتند تا هر نوع کمک فکری، تسلیحاتی و مستشاری برای شکست معارضان انجام دهند. به این دلیل که مسلحان برنامه بعدیشان حمله به ایران بود. ظاهرا اینها مسلمان بودند؛ ولی رفتارشان مغایر با اسلام بود. حاج قاسم تمام تلاشش این بود که برای جلوگیری از پیشروی مسلحان به سمت مرزهای ایران از حکومتهای موجود در این کشورها دفاع کند. سردار سلیمانی در این راه با هیچ کسی از جمله پوتین و بشار تعارف نداشت. او مواضعش را خیلی قاطعانه اعلام میکرد و به صورت جدی اتمام حجت میکرد. پوتین هر وقت به ایران میآمد، یکی از برنامههایش دیدار با حاج قاسم بود. شاید شما هم خوانده یا شنیده باشید که حاج قاسم سلیمانی هر وقت که احساس به حضور روسیه میکرد، به مسکو سفر میکرد و با فرماندهان ارشد ارتش روسیه و حتی خود پوتین جلسه برگزار میکرد. روسیه در کشور سوریه نقش مهمی را داشت و از نفوذ و قدرت خوبی در آنجا برخوردار بود؛ به همین دلیل حاج قاسم از روسیه برای شکست تروریستها کمک میگرفت.
چگونه اختلافات عراقیها را حل میکرد؟
هر وقت هم بین گروههای مختلف مسلمان در عراق اختلافی رخ میداد، به شهید سلیمانی رجوع میکردند. حرفی که سلیمانی میزد، برای گروههای عراقی فصلالخطاب بود. به عبارت دیگر، حاج قاسم محور وحدت گروههای مسلمان در عراق بود و شیعه و سنی حرف او را فصلالخطاب میدانستند. سران گروههای مختلف نهضتی و دولتی عراقی همگی گوش به فرمان حاج قاسم بودند. شهید ابومهدی المهندس با اینکه نفوذ زیادی در بین گروههای عراقی داشت، ولی حرکتی را در عراق بدون مشورت با ایشان انجام نمیداد. مواقعی که ابومهدی در تهران بود، هفتهای دو روز با سردار سلیمانی جلسه میگذاشت و یکی از کسانی که گروههای عراقی را نزد حاج قاسم میآورد تا اختلافشان حل شود، همین شهید ابومهدی بود. گاهی هم حاج قاسم با ابومهدی برای حل اختلاف گروههای عراقی به عراق میرفتند. شهید سلیمانی احساس میکرد که اگر اختلافات بین گروههای عراقی عمیق شود، موجب به هم ریختن اوضاع میشود. «شهید ابومهدی» و «شهید سلیمانی» دو رکن اصلی پیروزی جبهه مقاومت در عراق بودند. یکی از موارد اقتدار آقای سلیمانی در بحث دیپلماسی مربوط به اختلاف اقلیم کردستان و حکومت مرکزی عراق بود. آقای سلیمانی با اقتدارشان طوری برخورد کرد که دیگر مسئولان اقلیم کردستان تعارضی با حکومت مرکزی ایجاد نمیکردند. این را به جرئت میگویم که اقتدار، صلابت و جاذبه و آوازه شهید سلیمانی در برخی از این کشورهای منطقه و محور مقاومت از خیلی از مسئولان آن کشورها بیشتر بوده و هست.
حاج قاسم چگونه اردوغان را نجات داد؟
زمانی که در ترکیه کودتا شد، شخصی که توانست با راهنماییهایش کودتای ترکیه را جمع کند، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود. حاج قاسم در همان شب به اردوغان گفت که چه کارهایی انجام دهد تا کودتا شکست بخورد. در همان دیداری که اردوغان همزمان با کودتا انجام داد، حاج قاسم در هواپیما و فرودگاه به اردوغان گفت که به نیروهایت بگو این کارها را انجام دهند به جای اینکه کودتاچیان سوار بر موج شوند، شما ابتکار عمل را در دست بگیرید. در آن دیدار اردوغان فقط حرفهای حاج قاسم را گوش میداد و کلامی حرف نمیزد.چند دیدار دیگر هم شهید سلیمانی با اردوغان داشت. ایشان هر زمانی که اراده میکردند، به ترکیه سفر میکردند و در رابطه با شیطنتهای ترکیه در جنگ به اردوغان تذکر جدی میدادند و با او اتمام حجت میکردند. خاطرم هست روزی که اردوغان به تهران آمده بود، ما به سعدآباد رفتیم و او را همراه با دو نفر از محافظانش و دو نفر از بچههای انصار به محل جلسات حاج قاسم بردیم. شهید سلیمانی در آن دیدار یک ساعت صحبت کرد و اردوغان فقط گوش میداد. حاج قاسم به اردوغان در مورد خلف وعدههایی که انجام داده بود، تذکرات جدی داد. خاطرم هست که ایشان به اردوغان گفت: «شما نیروهایتان را وارد خاک سوریه کردهاید تا به ما کمک کنید. اگر این کار را انجام ندهید ما با روسیه به توافق میرسیم که شما باید از اینجا خارج بشوید.» از طرفی هم ترکیه هرگز دوست نداشت رابطه تجاریاش با روسیه به هم بخورد. آقای سلیمانی معتقد بود، ما در مقابل طرف مذاکرهکننده نباید ضعف داشته باشیم و مطالبه خودمان را هم باید از آنها پیگیری کنیم.
خط قرمز برای افغانیها
شهید سلیمانی در دیداری که با نمایندگان مسلحان افغانستان داشت، با آنها اتمام حجت کرد. حاج قاسم به مسلحان مستقر در همسایگان شرقی گفته بود: «خط قرمز ما مرزهای کشور ماست. اگر کوچکترین تعرضی به مرزهای ما انجام دهید، ما آن کاری را که نباید انجام دهیم انجام میدهیم.» همین اقتدار سردار سلیمانی باعث شده بود که گروههای تروریستی فکر حمله به مرزهای ما را از سرشان بیرون کنند. آنها به حاج قاسم سلیمانی تعهد داده بودند که به سمت مرزهای ما حتی یک تیر هم نیندازند. حاج قاسم به دلیل اینکه فرمانده قرارگاه قدس در شرق کشور بود، از این گروهها شناخت خوبی داشت.
ایجاد اشتغال برای قاچاقچیان و اشرار
یک روز شهید سلیمانی بدون اینکه ترسی داشته باشد، جلسهای را با سران اشرار و قاچاقچیان ساکن در نقاط مرزی شرق کشور برگزار کرد. ایشان در این جلسه به آنها گفت: «شما چرا قاچاق میکنید، چرا دست از شرارت و خلاف برنمیدارید؟» آنها پاسخ دادند: »ما کار و شغل نداریم و مجبوریم از این راه کسب درآمد کنیم.» سردار سلیمانی پس از شنیدن توضیحات این افراد عزم خود را جزم کرد تا امکانات کشاورزی در آن مناطق را مهیا کند. مجوز حفر چاه گرفت و زمینهایی هم برای کشاورزی در اختیار این افراد قرار داد. جالب است بدانید هنگامی که شرایط کشاورزی برای این افراد مهیا شد، از کار خلاف دست کشیدند و مشغول کشاورزی شدند. افرادی که قبلا قاچاق میکردند و راهنمای قاچاقچیان بودند، به یک کشاورز تبدیل شده بودند و از همین راه امرار معاش میکردند.
حق مأموریت واریز میکنید؟
این را کمتر کسی میداند که حاج قاسم بابت هیچ یک از مأموریتهایی که رفت، حق مأموریت دریافت نکرد؛ با اینکه از لحاظ شرعی و قانونی حق ایشان بود. من این حرف را به عنوان یکی از نزدیکان ایشان در نیروی قدس میزنم. حتی در مواقعی هم که برای ایشان حق مأموریت واریز میکردند، ایشان به مسئولان ذیربط تشر میزد و میگفت: «مگر من برای دریافت حق مأموریت سفر کردم که برای من حق مأموریت واریز میکنید؟»
تعامل با دولتِ ضد مقاومت
حاج قاسم در تصمیمات منطقهای از جانب آقا اختیار تام داشت و این اختیار به مذاق خیلی از دولتیها خوش نمیآمد. خیلی از دوستان دولتی از تعامل با گروهها و کشورهای مقاومت راضی نبودند. یادم هست در مقطعی که مذاکرات برجام انجام میشد، خیلی از آقایان دولتی برای جلب نظر طرفهای غربی خود را مبری از جریان مقاومت میدانستند و علاقهای هم نداشتند تا شهید سلیمانی با آنها تعامل کند. در مقابل شهید سلیمانی به دوستانی که به رفتار دولتیها انتقاد داشتند، میگفت برای حفظ وحدت سکوت کنید.