صبح صادق >>  تاریخ >> صفحه تاریخ
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۸  ، 
کد خبر : ۳۴۵۲۸۴

توهمات سازمانی پیروزی مسلحانه

همه ما در جامعه به یک بستر نیمه دموکراتیک نیاز داریم تا بتوانیم با مردم گفت‌وگو و صحبت کنیم. ما الان می‌توانیم در جامعه همین‌طور به مساجد برویم و سخنرانی کنیم و حرف بزنیم. من به رجوی گفتم با این کار فضاها بسته می‌شود. همان زمان گفتم که ما امروز در کارخانه‌ها راه داریم[...]
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی
همانطور که در شماره پیشین اشاره شد، در بهار 1360 منافقین آماده براندازی مسلحانه جمهوری اسلامی بو‌دند و در این میان گوش شنوایی برای شنیدن نصایح مشفقانه هیچ کس نداشتند! «حبیب‌الله پیمان» نیز که خود روزگاری از نزدیکان گروهک منافقین به حساب می‌آمد، اعتراف می‌کند: «ما با موضع «درگیری» و «براندازی» و «آنتاگونیستی» آنان (سازمان مجاهدین خلق) نسبت به نظام (جمهوری اسلامی) مخالف بودیم و بارها این مسئله‌ را اعلام کردیم و به آنان گفتیم که این مبارزه محکوم به شکست است و شما بستر فعالیت‌های خودتان را از دست می‌دهید. من به مسعود رجوی بارها گفتم شما قطعاً شکست خواهید خورد و اگر همه هم با شما همکاری کنند، باز شکست شما قطعی است و این کار سرانجامی نخواهد داشت.
همه ما در جامعه به یک بستر نیمه دموکراتیک نیاز داریم تا بتوانیم با مردم گفت‌وگو و صحبت کنیم. ما الان می‌توانیم در جامعه همین‌طور به مساجد برویم و سخنرانی کنیم و حرف بزنیم. من به رجوی گفتم با این کار فضاها بسته می‌شود. همان زمان گفتم که ما امروز در کارخانه‌ها راه داریم. می‌توانیم به روستاها برویم. ما امروز نشریه داریم و شما هم نشریه دارید. من به مسعود رجوی گفتم با کاری که شما می‌خواهید انجام بدهید، تمامی این راه‌ها و نشریات بسته خواهند شد.
حالا چه چیزی به دست می‌آورید؟ آیا قدرت به دست می‌آورید؟ به او گفتم شما دچار توهم هستید. گفتم شما روی خودتان غلط حساب می‌کنید. چنین چیزی نمی‌تواند برابر آن بهمن مقاومت کند و شما با این کار اندک فرصت دموکراتیک را از دست خودتان و دیگران می‌گیرید. ما همان زمان با این اقدامات مخالف بودیم. حتی در همان دوره ائتلافی که با سازمان مجاهدین خلق داشتیم، این گفت‌وگوها جدی‌تر شد. من همان زمان متوجه شدم که آنان (سازمان مجاهدین خلق) به هیچ‌وجه حاضر نیستند در این راهبرد خودشان‌ـ اصلاً اینجا بحث مسائل بنیادی مطرح نیست‌ـ تجدید نظر کنند.» 
حبیب‌الله پیمان علت جدایی جنبش مسلمانان مبارز از سازمان مجاهدین خلق را اتخاذ راهبرد براندازی نظام اسلامی دانسته و با صراحت می‌گوید: «نرفتن ما با آنان (سازمان مجاهدین خلق) به دلیل کلیت رویکرد رادیکال آنان نسبت به مسائل جامعه نبود. ما خودمان را از آنان جدا کردیم و دلیل کارمان راهبرد آنان در بحث «براندازی» بود؛ آنان قطعاً می‌خواستند دست به اسلحه ببرند که ناگزیر این اتفاق هم رخ داد. ما با این اتفاقات مخالف بودیم.»
خط خشونتی که از همان بهمن 1357 آغاز شده بود، ادامه یافت تا اینکه در خردادماه سال 1360 به اوج خود رسید و از این زمان به جنگ مسلحانه‌ گسترده‌ای علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران بدل شد. منافقین در 28 خرداد 1360 با صدور اعلامیه‌ای به طور رسمی و علنی اعلام کردند، با نظام جمهوری اسلامی وارد جنگ مسلحانه شده‌اند. در قسمتی از این بیانیه شماره 25 آمده بود: «سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن اعتراض به اقدامات ضدانقلابی و خلاف شرع و قانون، بدین‌وسیله از خلق قهرمان ایران كسب اجازه می‌كند تا از این پس ـ به یاری خداـ در قبال حفظ جان اعضای خود، به ویژه اعضای مركزی سازمان كه در حقیقت ‌بخشی از مركزیت تمامی خلق و انقلاب محسوب می‌شوند، (قاطع‌ترین مقاومت انقلابی را از هر طریق) معمول دارد. بدیهی است برابر اعلامیه حاضر، از این پس مسئولیت هر آنچه كه حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمّه مرتجعین انحصارطلب و اوباش چماقدار آنهاست... از این حیث برآنیم كه نامبردگان هر كه باشند و در هر لباسی دقیقاً شایسته سخت‌ترین كیفر و مجازات انقلابی خواهند بود.» در مرحله اول ترور هدفمند در دستور کار بود و چهره‌های مؤثر انقلاب برای خالی کردن پشتوانه نیروی انسانی انقلاب هدف تروریست‌ها قرار داشت. نشریه مجاهد می‌نویسد: «از بین رفتن ۷۰ درصد کادر رهبری و ارگان حکومتی‌اش در نقاط مختلف کشور و بی‌آینده شدن مطلق رژیم، دقیقاً محصول مقاومت انقلابی مسلحانه و به خصوص مرحله اول استراتژیک آن بوده است... او (بهشتی) تنها شاه مهره‌ای بود که می‌توانست آینده رژیم را... تضمین نماید (و در همین‌جاست که عظمت انقلابی و سرنوشت‌ساز مرحله اول استراتژی مقاومت روشن می‌شود.) مسعود رجوی در جمع‌بندی یک ساله مقاومت مسلحانه... چنین می‌گوید: مجاهدین در اولین ضربه‌شان جایی برای تثبیت رژیم نگذاشتند.»
البته همه افراد سازمان (منافقین) مانند رجوی با ورود به مرحله نظامی موافق نبودند و آن را «چپ‌روی زودرس» می‌دانستند و همین امر تنش‌هایی را در مرکزیت و بدنه‌ سازمان ایجاد کرد. از جمله مخالفان ورود سازمان(منافقین) به مرحله مسلحانه‌، «محمدرضا سعادتی» از اعضای مرکزیت سازمان (منافقین) بود که به هنگام شروع مرحله مسلحانه، به جرم جاسوسی برای شوروی سابق در زندان بود. وی از زندان نامه‌ای به مادر رضایی‌ها نوشت و طی آن حرکت منافقین به سوی مبارزه‌ مسلحانه با جمهوری اسلامی را یک اشتباه محض خواند؛ اما این مخالفت‌های پراکنده نتوانست سازمان و مرکزیت آن را از تصمیمی که با هدف کسب قدرت اتخاذ کرده بود، باز دارد.
از سوی دیگر، برخی چهره‌های سیاسی ورشکسته لیبرال به واسطه حسد و کینه‌ای که از نظام اسلامی داشتند، به همه باورهای خود پشت کرده و به صف حامیان جنایات منافقین پیوستند. از این افراد می‌توان به «کریم سنجابی» دبیرکل جبهه ملی اشاره کرد که پس از فرار از کشور، در طول اقامت در پاریس در تابستان 1361، از جانب رجوی به همکاری رسمی با سازمان دعوت شد و ارتباط‌هایی با برخی مسئولان سازمان و شورای مقاومت داشت‌. وی در خاطرات خود از دو عملیات انفجار 7 تیر و 8 شهریور و چند ترور دیگر تمجید می‌کند و سازمان را به دلیل این اقدامات تروریستی می‌ستاید: «مبارزات و جانفشانی‌های مجاهدین علیه دستگاه جابر و جاهل و ارتجاعی و ایران بر باد ده آخوندها، غیرقابل انکار است‌. ظاهراً آنها بودند که با یک ضربت تاریخی شبانه مرکز حزب جمهوری اسلامی را ویران و بهشتی... با جمع کثیری از وزیران و سردمداران آنها را نابود کردند. آنها بودند که با توطئه سازمان ‌داده شده دیگری رجایی رئیس‌جمهور و باهنر نخست‌وزیر را از بین بردند.»

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات