صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۰  ، 
کد خبر : ۳۴۶۱۰۶

سنگینی مسئولیت

رهبر معظم انقلاب یک منشی داشتند به نام آقای «محمدی‌دوست». در راه بودیم که به ما خبر دادند آقای محمدی‌دوست فوت کرده‌اند. ما تصمیم گرفتیم تا پایان سفر به «آقا» چیزی نگوییم؛ چون ایشان را بسیار دوست داشتند. بعد از نماز مغرب و عشا، یکی از همراهان خبر فوت محمدی‌دوست را به ایشان دادند که «آقا» خیلی درهم شدند. وقتی به جایی رسیدیم که می‌خواستیم از هم جدا شویم و ایشان به منزل‌شان تشریف ببرند، گفتند خوب بود کسی روضه‌ای می‌خواند و ما قدری گریه می‌کردیم.(با بغض)
بعد مثالی زدند و فرمودند که مرگ مانند این است که ما یک اسب راهوار با یک خورجین بزرگ داشته باشیم و به ما بگویند از اینجا تا گمرک که حدود یک کیلومتر است، زمین پر از اشرفی و طلا و جواهر است و شما تا رسیدن به گمرک می‌توانید هرچه بخواهید جمع کنید؛ اما وقتی به گمرک رسیدید، دیگر نمی‌توانید برگردید. شما سوار بر اسب هستید و می‌خواهید پیاده شوید و جواهر جمع کنید؛ اما می‌گویید بگذار قدری جلوتر بروم. وقتی به خود می‌آیید که به گمرک رسیدید و هیچ چیزی جمع نکردید. این دنیا مانند همان اسب است و باید هر چه می‌توانید ثواب جمع کنید. بعد فرمودند بنده که رهبر هستم، مسئولیت سنگین‌تری خواهم داشت و سنگینی این بار برای هر کسی به میزان مسئولیتی است که دارد.
 
سرتیپ پاسدار حسین نجات
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات