صبح صادق >>  جبهه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۴  ، 
کد خبر : ۳۴۶۵۰۰

من دستم را در راه اباعبدالله(ع) دادم

روی ارتفاعات بازی‌دراز تشنگی، گرسنگی و خستگی به بچه‌ها احاطه پیدا کرده بود. مهمات و سلاح‌های ما هم از کار افتاده بودند. سلاح سازمانی ما سلاح ژسه بود که وقتی غبار می‌گرفت، از چوبدستی بی‌ارزش‌تر می‌شد. در این عملیات، جنگ تن به تن آغاز شد و با سرنیزه و نارنجک با بعثی‌ها می‌جنگیدیم. موقعی که بر ارتفاعات مسلط شدیم، پاتک‌های عراق روی ما شروع شد. صدامی‌ها با هلهله کردن و ایجاد رعب و وحشت جنگ روانی ایجاد کردند. درگیری بسیار سختی داشتیم. یکی از تانک‌ها به شدت رزمنده‌ها را زیر آتش گرفته بود و این قدر آتش سنگین بود که داشتیم خفه می‌شدیم. حاج‌ علیرضا گفت: «باید بروم تانک را بزنم و آتشش را خاموش کنم تا بچه‌ها از زیر آتش تانک در امان باشند.» بعثی‌ها با عقده تمام و از سر استیصال نارنجکی را به سمت حاج‌ علی پرتاب کردند، او این نارنجک را گرفت؛ ولی چون زمان گذشته بود، نارنجک در دستش منفجر شد و دست حاج ‌علی قطع شد. حاج ‌علیرضا در حالی که دستش قطع شده بود، برای اینکه بچه‌ها روحیه‌شان را از دست ندهند، آستین خالی‌اش را در جیبش پنهان کرده بود و با همان حال عملیات را هدایت ‌کرد. معلوم بود که دارد سختی زیادی را به جان می‌خرد؛ اما این شدت درد ذره‌ای چهره او را تغییر نداد.  خون زیادی از دست حاج‌ علی رفته بود و تقریباً توانش را از دست داده بود. حاج‌ علی را از ارتفاعات پایین آوردند، در آن بحبوحه حتی آمبولانس نبود که حاج‌ علیرضا را داخل آن بگذارند. او را داخل کامیون سخت و زمخت آیفا گذاشتند و حاج‌علی را به بهداری پادگان ابوذر رساندند. در بهداری پادگان ابوذر، زمانی که می‌خواستند دستش را مداوا کنند، اجازه نداد بیهوشش کنند و گفت: «من دستم را در راه اباعبدالله(ع) از دست دادم و اگر قرار است کاری هم روی دستم انجام دهید، نیازی به بیهوشی نیست». بعد از جراحی او را به تهران فرستادند.
 
به نقل از سردار ابوالفضل مسجدی همرزم شهید علیرضا موحددانش
 
شهید علیرضا موحددانش در سال ۱۳۳۷ در تهران به دنیا آمد. وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵ وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی برق تحصیل کرد. زمانی که مبارزات انقلابی مردم اوج گرفت، علیرضا نیز به جمع مبارزان پیوست و ادامه تحصیل را به آینده موکول کرد. در سال ۱۳۵۸ به سپاه پاسداران پیوست و حراست از بیت حضرت امام خمینی(ره) را به عهده گرفت. حوادث کردستان و «عملیات بازی دراز» آغاز سفر بی‌پایان علیرضا به صحنه پیکار با دشمنان اسلام و ایران بود. در «عملیات بازی دراز» دستش را به پیشگاه حق تقدیم کرد و پس از شرکت در عملیات‌های «فتح‌المبین» و «بیت‌المقدس» در جایگاه فرمانده «گردان حبیب‌بن مظاهر» به لبنان سفر کرد و مدتی را در آنجا هم‌پای برادران مسلمان با صهیونیست‌ها مبارزه کرد. سرانجام سردار علیرضا موحددانش در «عملیات والفجر۲» و در حالی که فرماندهی «تیپ ۱۰ سیدالشهداء» را بر عهده داشت، سیزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات