یکی از مهمترین سیاستهای در دستور کار رضاخان سرکوب همه مخالفان و در صدر آن «روحانیت» بود. او به شدت دشمن روحانیت بود و با همه توان در این مسیر حرکت کرد. دکتر محمدقلی مجد در کتاب «از قاجار به پهلوی»، گزارشی از «ویلیامسن» کاردار آمریکا در تهران نقل کرده است که در تاریخ 2 مه 1929 مینویسد: «احتراماً به اطلاع میرساند که اوضاع سیاسی داخلی در ماه گذشته بسیار آرام بود... شاه دارد همچنان به جنگ خاموش ولی مؤثرش بر ضد قشر روحانی ادامه میدهد. روش او سادهترین روش است. ملاها یا دراویشِ با نفوذ را پنهانی بازداشت میکنند و به زندانی دور از محل سکونتشان میبرند. لازم به ذکر است که غالباً اشخاصی که به این ترتیب ربوده میشوند هرگز برنمیگردند. در میان رجال سرشناسی که اینگونه ناپدید شدهاند، میتوان به مدرس اشاره کرد، همان ملای بیپروا معروفی که در مجلس صراحتاً عقایدش را ابراز میکرد. گزارش شده است که او در گناباد، یکی از شهرهای مرزی جنوب مشهد است؛ هر چند شایع شده است که او دیگر در قید حیات نیست. در میان سایر کسانی که میگویند در كلات، نزدیک مشهد، زندانی هستند نام آقا سیدمحمدصادق طباطبایی، سفیر کبیر اسبق ایران در ترکیه، و نصراسلام، که هر دو از سیاستمداران روحانی برجسته و در رأس مخالفان دولت هستند نیز به چشم میخورد. البته اتهام آنها بر هیچ کس معلوم نیست. ظاهراً سیاست فعلی در مبارزه با روحانیون مرتجع ایران در مقایسه با شیوههای آشکاری که پیش از این به کار گرفته میشد، نتایج بهتری در پی داشته است. بدون اینکه خواسته باشم بدبینی به خرج بدهم از زمانی که این نظام مستبد باستانی بر ایران حکمفرما شده است، نشنیدهام که ملایی به خود جرئت مخالفت با دولت را داده باشد... . آشکار است که هدف اصلی جنگ علیه روحانیت تسهیل انجام اصلاحات فراگیر در زندگی اجتماعی و تحصیلی مردم ایران است. با ساکت شدن ملاهای بانفوذ پیشروی به سوی بسیاری از اهداف با مخالفت چندانی و شاید بتوان گفت با هیچ مخالفتی، روبهرو نخواهد شد... . با وجود این، محبوس کردن شخصیتهای برجسته بدون محاکمه، و ساکت کردن مدام آشوبگران بدون طی کردن روال قانونی مقتضی، بیش از پیش تمایلات مرتجعانه شاه را آشکار میکند. روشهای دیرینه حکومت در شرق، یعنی توسل جستن به خنجر خاموش و زهر کشنده، یک بار دیگر به کار گرفته شدهاند. اما بعید است که یک ملت از بیتوجهی به قانون و عدالت سودی ببرد، حتی اگر سوءاستفاده از قدرت نتایج بسیار خوبی به همراه داشته باشد. تا زمانی که شاه زمام ارتش را در اختیار دارد، میتواند قدرتش را استحکام بخشد و مخالفتها را سرکوب کند؛ ولی اصلاحاتی که به سرنیزه ایجاد میشود، دوام چندانی نخواهد داشت.»