براى تبیین مراد سیدلارى از «خلافه المطلقه، ولایت مطلقه، سلطنت مطلقه»، لازم است که معانى «اطلاق» و «مطلقه» در بحث ولایت روشن شود. در این خصوص «اطلاق» به سه معنا به کار مىرود:
یکـ اطلاق در ولایت تکوینى و تشریعى: سیدلارى معتقد است ولایت تکوینى نه درباره انسان و نه غیرانسان، از شئون فقیه نیست؛ این نوع ولایت که به صورت بالذات و مستقل(1) مخصوص خداست. ولایت تشریعى، به معناى تشریع و قانونگذارى نیز مختص خداست و پیامبران الهى نیز نقش پیامرسانى و ابلاغ شریعت الهى را به مردم داشتهاند، چنانکه ائمه نیز در امر تشریع، مأمور ابلاغ و تبیین شریعت الهى به مردم بودهاند. ولایت فقها در این زمینه همان استنباط احکام با رجوع به کتاب و سنت است.
دوـ اطلاق به معناى تصرف بىقیدو شرط، و بدون در نظر گرفتن هیچ معیار و ملاکى، چنین ولایتى، نه براى فقیه ثابت است و نه براى امام و پیامبر.
سهـ اطلاق، به معناى اینکه اولاً بالذات و هیچ تکلیفى، در برابر کارهاى نیکى که دیگران براى جلب رضاى او انجام مىدهند ندارد، مگر آنکه از رحمت و رأفت، خود را در این باره مکلف بداند و براى کارهاى نیکى که جهت جلب رضاى او مىشود، پاداش مقرر دارد. ولایت مطلقه به این معنا مخصوص خداوند است.
اما از نظر سیدلارى «اطلاق» از حیث دایره تصرفات مربوط به امر حکومت و مدیریت جامعه است و این همان معناى مقصود در بحث ولایت فقیه است که وظیفه ولى فقیه برقرارى و حفظ امنیت اجتماعى، دفاع از جان، ناموس و اموال مسلمانان، از برجستهترین مصادیق امور حسبیه است. پس از نظر سیدلاری، فقهاى عادل در عصر غیبت، در دو حوزه مسئولیت دارند:
1ـ همه آنچه از مسئولیتهاى پیامبر و امام معصوم در مسئله حکومت و پاسدارى از اسلام به شمار مىرود، فقیه عادل نیز آن مسئولیتها را بر دوش دارد، مگر آنچه با نص یا اجماع و مانند آن مستثنا شده باشد؛
2ـ همه کارهایى که در زمینه امور دینى و دنیوى از مؤمنان خواسته شده، ولى انجام آنها وظیفه خود یا گروه معینى نیست، انجام چنین کارهایى، وظیفه فقیه بوده و حق تصرف در آن مختص به اوست.(2)
درونمایه اصل ولایت فقیه عبارت از این اندیشه است که وقتى امام معصوم در میان مردم نباشد و در غیبت به سر برد، دیگر شخص خاص و معینى نمىتواند و حق ندارد که حاکم بر مردم باشد، بلکه از این پس، تنها ملاکها و معیارهاى خاصى است که باید در جامعه حاکمیت داشته باشد و این ملاکها و معیارها نیز ملاکها و معیارهاى اختصاصى و ذاتى نیست، بلکه اکتسابى است و تمامى افراد امت در کسب آن یکسانند و مىتوانند، بلکه موظفند که آن را به دست آورند، و در صورتى که این ملاکها به کار گرفته شود، امت اسلام در سیر تکاملى خویش از انحراف اصولى نجات مىیابد.
ادامه این بحث را در شماره آتی با بررسی نظر سیدلاری در باره ملاکهاى حاکم بر جامعه در زمان غیبت معصوم و ملزومات حکومت پی خواهیم گرفت.
منابع در دفتر نشریه موجود است.