هانس بلیکس / رئیس بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل از سال 2000 تا 2003
ترجمه: حسن بنانج
آیا رفتار آمریکا در برابر ایران تغییر خواهد کرد؟ در حال حاضر به سختى بتوان موضوعى به این اهمیت در حوزه سیاست خارجى پیدا کرد. بوش در حال حاضر سیاست تهدید ایران را پیش گرفته است. او از مجموعه ابزارهاى نظامى خود در منطقه براى پیش بردن این سیاست بهره مىگیرد، لذا روزى خبر مىرسد که هواپیماهاى آمریکایى در حال گشتزنى بر فراز مرز میان ایران و عراق هستند، روزى دیگر ادعا مىشود نیروهاى آمریکایى اجازه دارند که با ایرانیان در عراق برخورد کنند، یا در برههاى دیگر وانمود مىشود دو ناو هواپیمابر آمریکا در خلیج فارس استقرار یافته و این آرایش نظامى براى ترساندن ایران شکل گرفته است. همچنان که برخى منابع آمریکایى دوست دارند آرایش نظامى امروز آمریکا را با گسیل نظامى این کشور در پائیز سال ۲۰۰۲ و ماههاى ابتدایى سال ۲۰۰۳ مقایسه کنند.
بسیارى از ناظران معتقدند بخش اعظم مردم آمریکا ماجراجویىهاى جدید نظامى را نخواهند پذیرفت. با این وجود عدهاى تصور مىکنند دولت بوش ممکن است به این وسوسه بیفتد که فعالیتهاى ایران را به عنوان بهانهاى براى ناامنى موجود در عراق اعلام کرده و با گشودن جبههاى جدید از طریق هجمه به ایران، به سقوط احتمالى حکومت عراق که پیامد این بمباران خواهد بود، بىاعتنایى نشان دهد.
شمار اندکى از دولتها با اتهامهاى دولت بوش علیه ایران، مبنى بر این که هدف از برنامه غنىسازى اورانیوم این کشور دستکم دستیابى به توانایى ساخت سلاح هستهاى در چند سال آینده است، همراه شدهاند. خوشبینى آنها این است که حکم شوراى امنیت سازمان ملل در مورد توقف برنامه هستهاى ایران و تحریم تحویل تجهیزات و مواد مورد نیاز براى اجراى این برنامه ممکن است در مورد ایران مؤثر واقع شود. با این حال تقریباً تمام این دولتها در این زمینه اتفاقنظر دارند که حمله نظامى فاجعهبار خواهد بود. چنین حرکتى در ظاهر مىتواند برنامه غنىسازى اورانیوم ایران را به تأخیر بیندازد، اما در واقع ممکن است به حمایت همه جانبه ملى در ایران از این برنامه هستهاى و بحران عرضه نفت در منطقه منجر شود.
این در حالى است که ایران در عین حال، آمادگى خود را براى گفتوگو در صورت عقبنشینى شوراى امنیت از حکم توقف غنىسازى اورانیوم به عنوان پیش شرط ادامه مذاکرات، اعلام داشته است. با نوعى دوگانگى روبهرو هستیم، در حالى که واشنگتن بر دیپلماسى به جاى اقدام نظامى تأکید دارد، در همان حال کاخ سفید آشکارا معتقد است حضور دریایىاش در خلیج فارس مىتواند تأثیرگذار باشد. مقالهاى که در واشنگتن تایمز به چاپ رسید، حتى پا را از این فراتر گذاشته و در پیشنهادى عجیب خواستار پرتاب موشکى به سوى سفارت سابق آمریکا در تهران شده بود.
در اروپا این بیم وجود دارد که یک اشتباه همه روندهاى سیاسى را تخریب کند، اروپایىها نگران آن هستند که اشتباه بوش به نزاعى مسلحانه منجر شود که پیامد آن، عقبنشینى ایران از پیمان ان.پى.تى و یا حتى جلوگیرى از ورود بازرسان آژانس انرژى اتمى سازمان ملل به این کشور است. بنابراین چه باید کرد؟
در مورد پرونده کره شمالى به نظر مىرسد آمریکا پذیرفته است که بدون اصرار بر پیش شرط توقف تولید پلوتونیوم، با پیونگ یانگ مذاکره کند. واشنگتن حتى به طور ضمنى اعلام داشته است یک توافق مىتواند زمینه گشایش روابط دیپلماتیک را فراهم آورد.
اکنون درک این موضوع بسیار مشکل است که چرا در مورد ایران تعلیق برنامه غنىسازى اورانیوم به پیششرطى براى هر نوع گفتوگو با این کشور تعیین شده است. گفتوگوهایى که در آن تعلیق غنىسازى موضوع اصلى است. هنوز از هنگامى که کمیتهاى آمریکایى به ریاست جیمز بیکر، وزیر اسبق خارجه آمریکا و لى همیلتون، نماینده سابق مجلس نمایندگان این کشور پیشنهاد کرد که واشنگتن باید با سوریه و ایران وارد مذاکره شود، زمان زیادى نمىگذرد. اما با وجود اوضاع بحرانى عراق دولت بوش همچنان به صورت عجیب اصرار دارد که از طریق بیانیههاى رسمى و تهدید نظامى با سوریه و ایران گفت و گو کند. این روش آمریکایىها مانند آن است که رئیسى بگوید تبادل آرا با زیر دستانش را دوست دارد و معتقد باشد آنان باید بیایند حرفهایشان را بزنند و در نهایت با نظراتى که او مىدهد از اتاق بیرون بروند.
آمریکا باید دریابد رویکردى که کمتر حقارتآمیز باشد، نتایج بهترى را به بار خواهد آورد. چنین رویکردى اکنون درپکن درباره کره شمالى در حال محک خوردن است، چرا نباید در ایران هم امتحان خود را پس بدهد؟