گروه اقتصادی: روز گذشته داوود دانشجعفری به سی و یکمین ماه فعالیت خود در وزارت امور اقتصادی و دارایی با یک وداع تلخ پایان داد. مراسم تودیع وزیر آرام اقتصاد و دارایی در حالی برگزار شد که بغض گلایههایش شکست، واقعیات را گفت و رفت. در مراسم تودیع و معارفه دانشجعفری و حسین صمصامی به عنوان سرپرست جدید این وزارتخانه که با حضور معاون اول رئیسجمهور، رئیس کل بانک مرکزی، مدیران عامل بانکهای کشور و رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار برگزار شده بود دانشجعفری ترجیح داد بیشتر از آنکه گزارش عملکرد روزهای گذشته را مرور کند از ناملایمات دوران وزارتش انتقاد کند و از عملکردهای ناخواسته نهاد متبوعش دفاع.
دانشجعفری در این مراسم به انتقاد شدید از نحوه تصمیمگیریهای دولت پرداخت. از فعالیت گروههای فشار و مشکل با اشخاص خاص گفت، از انتقاد و اتهام و شبهه ربوی وارد کردن به برخی از عملیات بانکی و فشار برای تبدیل بانکها به بانک قرضالحسنه انتقاد کرد، از کسانی که سابقه کارشناسی ندارند و صرفا از وضع موجود ایراد میگیرند صحبت کرد، از ویژگیهای هیجانی این دوره که انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی را رقم زد یاد کرد، از گزارشات غیرکارشناسی که در نمونه آخر بازتاب وسیعی هم در قم داشت شکوه کرد و در نهایت گفت: «تورم نتیجه محتوم سیاستهای فعلی است، هر کس میتواند کاری انجام دهد بفرماید». مشروح گفتههای دانشجعفری به این شرح است: معمول این نوع جلسات این است که آمار عملکرد بدهیم. من به نظرم رسید این زحمت روتین را به روابطعمومی بدهیم یا حداقل من خیلی مختصر در این رابطه وارد شوم تا اینکه وقت بیشتری برای طرح مسائل مهمتر باشد. مهمترین ویژگی عملکرد من این بود که در دورهای مسوولیت پذیرفتم که ناهمواریهای بسیاری برای انجام کار وجود داشت و خیلی از مسائل غیرقابل پیشبینی بود.
اول - نسبت به تجربه گذشته کشور یا آدمهایی که تجارب خوبی داشتند نظر مثبتی وجود نداشت و حداقل این بود که با ابهام به آن نگریسته میشد. این درحالی بود که هنوز نقشه راه برای آینده موردنظر نیز آماده نشده بود. بسیاری از مفاهیم پذیرفتهشده علم اقتصاد در دنیای امروز از قبیل تاثیر نقدینگی در تورم یا چگونگی تقسیم کار مطلوب بین دولت و مردم زیر سوال بود. به برنامه چهارم به عنوان سندی لازم الاتباع نگاه نمیشد این درحالی بود که هیچ تلاشی برای تغییر آن نیز نمیشد.
دوم ـ مسائل جنبی دستچندم کشور که اصولا اهمیت نداشتند در شرایطی، تبدیل به مسئله دست اول کشور میشدند. مثل تعیین ساعت کار بانکها که ماهها ما را به خود مشغول کرد. در مسائل جاری و اجرایی دستگاههای وابسته نیز ما همواره شاهد فعالیت گروههای فشار بودیم که سعی میکردند با اطلاعرسانی غلط حرکت امور را در جهت مورد نظر خود تغییر دهند. در موارد زیاد پیامکهای دستهجمعی قبل از رسیدن حکم به ما دریافت میشد. در حالی که در موارد زیادی به اقتصاد کشور آسیب میرساندند.
سوم - دولت به دلایل متعدد با حوزه پیرامونی خودش دچار مسئله میشد و این فضای سنگین بر کار دستگاههایی مثل وزارت امور اقتصادی و دارایی سایه افکنده بود. مسائلی که هنوز هم بسیاری از آنها حل نشده است.
- مشکل با مجلس.
- مشکل با مجمع تشخیص مصلحت نظام.
- مشکل با اشخاص خاص.
- مشکل با صدا و سیما.
- مشکل با روزنامهها.
- مشکل با نامزدهای رقیب در انتخابات قبلی ریاستجمهوری.
- مشکل با نامزدهای بالقوه در انتخابات دهم.
- و دهها مسئله دیگر که قابل ذکر نیست.
این مسائل هرکدام به تنهایی کافی بودند که حرکت تند و سریع و پرشتاب را از دستگاههای اجرایی بگیرند.
چهارم - در طول این دوره به نظر میرسید مهمترین برنامه دولت مبارزه با برنامه تحریم فزاینده مالی آمریکا علیه ایران باشد و قاعدتا میبایستی همه توان خود را حول این محور بسیج میکردیم. ما وارد یک بازی سنگین و نفسگیر شطرنج با وزارت خزانهداری آمریکا شده بودیم. آنها یک معاون صهیونیست خود را به نام استوارت لوی مامور متوقف کردن اقتصاد ایران نموده بودند. این فرد شخصا به اکثر کشورهای دنیا سفر میکرد و با اشخاصی که از نظر تشکیلاتی چند رده پایینتر از او بودند ملاقات میکرد. اول از طریق تشویق و تطمیع تقاضای همکاری علیه ایران میکرد و اگر به نتیجه نمیرسید با تهدید کار خود را دنبال میکرد. به لطف خدا در سال گذشته موفق شدیم روی حریف را کم و او را مات کنیم در حالی که خیلی زودتر باید این کار را میکردیم. آنها تحریم مالی بانکی علیه ما به راه انداختند تا تجارت خارجی ما را متوقف کنند، اما ما نگذاشتیم و مردانه ایستادیم. در این دوره مدیران شایستهای ظهور کردند و زندگی خود را در این راه فدا کردند باید از آنها به عنوان یک قهرمان ملی ستودنی یاد کرد. افرادی مثل آقای درخشنده که نگذاشت بانک سپه این بانک مهم کشور در این فشارها دچار افت شود. بهرغم همه فشارهایی که به ما وارد شد، ما نگذاشتیم طرح شیطانی لطمه زدن به اقتصاد کشورمان عملی شود و تجارت بینالمللی پرشتاب نیز به راه خود ادامه داد.
- در سال گذشته خوشبختانه میزان صادرات نفت و گاز به حدود 61 میلیارد دلار رسید.
- میزان صادرات غیر نفتی با احتساب میعانات گازی به حدود 21 میلیارد دلار رسید.
- میزان واردات ما نیز به 48 میلیارد دلار رسید.
بدخواهان شکست خوردند و اقتصاد ما به راه تعالی خودش ادامه میدهد. البته باید اذعان کرد که به مردم فشار آمد. اما چه باید کرد؟ جنگ اقتصادی را دشمن آغاز کرده بود همانطوری که صدام جنگ نظامی را آغاز کرد و طبعا در جنگ وظیفه ما دفاع بوده است. آنچه در این کارزار ابهام انگیز است، این است که در این دوره که بیشترین فشار خارجی به نظام مالی کشور وارد میآمد به ویژه در بخش بانک و بیمه، عدهای نیز در داخل با نقد غیرمنصفانه موجبات تضعیف آن را فراهم مینمودند.
انتقادهایی که میشد گاهی به اتهام و شبهه ربوی بودن بعضی از عملیات بانکی، گاهی به خاطر بالا بودن سود بانکی، گاهی برای تبدیل بانکها به بانک قرضالحسنه، گاهی به دلیل داشتن ارتباط سیاسی بعضی از مدیران با بعضی از اشخاص با نفود، گاهی به خاطر معوق شدن بازپرداختها، گاهی به خاطر دادن تسهیلات به اشخاص خاص، گاهی به خاطر ندادن تسهیلات کافی به طرحهای مورد نظر دولت، داستان بیمه ایران هم برنامهای بود که در نهایت همه مطلع شدند، اما موجبات تضعیف نظام بیمهای کشور را فراهم کرد. آتش تهیه این حملات عموما از طرف کسانی ریخته میشد که حتی یک روز هم سابقه فعالیت در نظام بانکی و بیمهای کشور را نداشتند و صرفا با برداشتهای غیراجرایی خود عملکرد این مجموعهها را نظاره میکردند. عدهای سعی میکردند با اعمالنظرهای مختلف در ظاهر تحولی بهوجود آورند ولی ما عملا مشاهده کردیم که آنها دارند این مجموعههای ارزشمند را از کار میاندازند، زیرا که طرحی جایگزین نداشتند و صرفا از وضع موجود ایراد میگرفتند. در هر صورت نظام بانکی در این دوره به صورت مستمر تحت فشار قرار داشت. من وقتی نگاه آنها را به نیمه خالی لیوان دیدم، جلوی آنها ایستادم و اجازه ندادم جلوتر بروند زیرا فکر میکردم این نوع برنامهها فراتر از وظیفه یک دستگاه است و باید برای انجام آن توافق ملی و حتی قانون وجود داشته باشد. به یاد ایده انحلال ارتش افتادم که عدهای در آن موقع چهها برای آن میگفتند ولی امام چگونه مسئله را با دوراندیشی هدایت کرد و آنوقت دیدیم که همین ارتش در دوره دفاع مقدس چه خدمات ارزندهای به انقلاب اسلامی نمود. صیاد شیرازیها هدیه همین ارتش بودند. در طرح مربوط به انحلال سازمان برنامه هم دیده بودم که این اقدام حساب شده نبود و جز ایجاد سرخوردگی و یاس برای کارکنان این سازمان عظیم اثر دیگری نداشت.
از ویژگیهای دیگر این دوره هیجانی بود که هر کس به خود اجازه میداد در مسائل کلان اقتصادی کشور دخالت کند. نمیدانم چه فایدهای از این کار میبردند. یک بار آقای دکتر رحیمی رئیس کل دیوان محاسبات در یک مصاحبه داخلی - خارجی اعلام نمود که یکی از قراردادهای نفتی که در دولت قبل منعقد شده است، مسئلهدار است و لذا باید این قرارداد را که 20 میلیارد خسارت به کشور میزند لغو شود. هم من و هم وزیر نفت جداگانه با ایشان صحبت کردیم و گفتیم این نحوه رفتار شما با قراردادهای بینالمللی حیثیت ما را زیر سوال میبرد و دیگر در بستن قراردادهای جدید به ما اعتماد نمیکنند. اگر اشکالی وجود دارد باید آن را رفع کرد و نه اینکه با مصاحبه مطبوعاتی هو و جنجال راه بیاندازیم. از طرف دیگر دلیلی وجود ندارد که قبل از اینکه این پرونده رسیدگی شده باشد و حکمی صادر شده باشد این بحثها رسانهای شود.
ایشان خیلی ساده گفت: من از شما دستور نمیگیرم، بعد از آن با هیاترئیسه مجلس صحبت کردم و خوشبختانه آنها با روشهای خود، فتیله این بحث را پایین آوردند. به نظرم میرسد ریشه این هیجانات برمیگردد به یکسری اطلاعات کارشناسی نشده یا پردازش نشده که بدون بررسی به مراجع بالاتر میرسد. به قرار اطلاع در قسمت بازرسی رئیس جمهور افرادی نفوذ کرده بودند که جزء ناراضیهای دستگاهها بودند. عدهای هم بودند که صلاحیت پذیرش شغل را نداشتند. بهطور مثال معاون اقتصادی بازرسی یک دامپزشک بود. قاعدتا اشراف او به مسائل اقتصادی نمیتواند بالا باشد. این افراد با دسترسی محدودی که داشتند، به خود اجازه میدادند در مسائل پیچیده گزارش تهیه کنند و با دسترسی آسانی که به مقام بالا داشتند، ذهنیت کارشناسی نشده خود را منتقل کنند. اینها مدیران بالای دستگاههای اجرایی، حتی وزرا را نیز که منتخب مجلس رئیسجمهور بودند و از مجلس رای اعتماد گرفته بودند، به راحتی زیر سوال میبردند و در موارد بسیاری باعث شکلگیری مدیریت دوگانه یا موازی در دستگاه. البته تهیه این نوع گزارشات فقط مختص بازرسی رئیس جمهور نبود و از اشخاص درون دستگاهها هم استفاده میشد. گاهی با تشویق و گاهی هم با تهدید. ولی ویژگی همه این گزارشات این بود که با رئیس دستگاه مشورت نمیشد و به یکباره تصمیم بر علنی شدن گزارش میگرفتند: یک بار نامه آورند که کلیه مدیران شعب خارجی بانکها به دلیل اینکه بازنشسته هستند باید برکنار شوند. کی؟ موقعی که تحریم بانکی شروع شده بود! یکبار نامه آوردند که گروهی از مدیران سطح میانی بانکها به دلیل حرف گوش نکردن باید برکنار شوند. از 6 ماه قبل فشار برای برکناری بیدلیل آقای درخشنده این جانباز فعال که الحق نقش برجستهای در بازسازی بانک سپه داشت شروع شد ولی من همه اینها را علیه منافع ملی میدانستم و لذا همکاری نکردم. فشار بیمه ایران، از ناحیه دیگر اعمال شد. یک گزارش ساده در مورد تخلف مدیران قبلی بیمه ایران که در دوره من هم نبود، به زودی تبدیل به یک مسئله ملی شد و بعد جمع کردن موضوع چقدر نیرو برد! در همین سخنرانی اخیر قم نیز که بازتاب وسیعی داشت، ریشههای این نوع گزارشات غیرکارشناسی که بدون چک کردن به مراجع بالاتر رسیده به راحتی قابل مشاهده است. در جلسه دولت با جناب آقای دکتر صحبت کردم و گفتم طرح این بحثها به کشور آسیب میرساند.
ایشان گفتند منظور من این بوده که مشکلات نظامهای مالیاتی، گمرک و بانک را بشکافم و قصد دیگری در کنار نبوده است. با این حال وقتی بعدا به مطلب دقیق شدم، همان نگرانی که داشتم، بیشتر شد. اولا هیچ یک از روسای گمرک، مالیات یا دخانیات از مسائل مطروحه با خبر نبودند و ایرادات اشاره شده جملگی قابل خدشه است. به طور مثال همه میدانند که در حال حاضر واردات سیگار در کشور کاملا آزاد است و هیچ امتیاز انحصاری به کسی داده نشده است. 21 شرکت بزرگ و کوچک، بازار واردات رسمی سیگار ایران را در اختیار دارند و در سال 1386 حدود 300 میلیون یورو واردات داشتهاند. چطور ممکن است فردی برای گرفتن مجوز واردات سیگار که هیچ مانعی هم برای آن وجود ندارد، حاضر باشد 5 میلیارد حق حساب بدهد؟! این بحث منطقی به نظر نمیرسد! یا این مطلب که گفته شد دو کارخانه مثل هم که هر دو یک چیز تولید میکنند و به یک اندازه تولید خود را فروختهاند، چرا از یکی 300 میلیون تومان و از دیگری 3 میلیون تومان مالیات گرفتهاند؟!
بررسیهای انجام گرفته نشان میداد چنین موضوعی هیچ سابقهای در سازمان مالیاتی ندارد. تازه نظام مالیاتی ما بر اساس فروش نیست که هر دو به یک اندازه مالیات بدهند. در نظام مالیاتی ما، بر اساس درآمد (یعنی فروش منهای هزینه) مالیات تعیین میشود. این امکان وجود دارد که هزینه دو کارخانه به هر دلیل متفاوت باشد. ای کاش جزئیات موضوع قبلا مورد بررسی دستگاه مربوطه قرار میگرفت و اینطور شتابزده عمل نمیشد! در مورد دخالت بانکهای خصوصی و موسسات اعتباری در بازار مسکن نیز تاملاتی وجود دارد! رشد مانده تسهیلات بانکهای خصوصی در بخش مسکن در سال 1386 فقط 16 درصد بوده است. به طور کلی باید توجه داشت که برای تحلیل مشکلات بخش مسکن باید خیلی از نکات را مورد توجه قرار دهیم.
پرسیدند: چه کسی میگوید افزایش تولید بد است؟! گفتم: افزایش تولید خوب است ولی باید توجه داشت که تا موقعی که تولید به بهرهبرداری نرسیده باشد، این فعالیت تورمزا خواهد بود. از طرف دیگر سوال اینجاست که وقتی هزاران طرح نیمه تمام داریم، چه ضرورتی دارد که طرح جدیدی را شروع کنیم.
قاعده اقتصادی میگوید اگر یک میلیارد تومان پول داشته باشیم و با آن فقط یک طرح را در یک سال میتوان به پایان برد، وقتی دو طرح را شروع میکنیم _ البته با قصد خدمت _ حتما به بزودی در خواهیم یافت که هر دو طرح در پایان سال فقط میتواند 50درصد پیشرفت فیزیکی نمایند و لذا مردم را برای یک سال از بهرهبرداری از همان یک طرح اولی محروم کردهایم. نکته دیگر اینکه عمده افزایش تقاضای مسکن مربوط به افزایش تقاضای واقعی یا نیاز واقعی نیست و بلکه بخش اصلی را تقاضاهای سوداگرانه با هدف سرمایهگذاری برای فروش مسکن تشکیل میدهد. بگذارید یک داستان واقعی را برای شما بازگویی کنم: سال گذشته خانم من برای نیاز به دندانپزشکی، پیش یک خانم دکتری میرفت، بعد از چند جلسه خانم دکتر برای من پیغام داده بود. محتوای پیام این بود: «من 300 میلیون تومان پسانداز دارم. آقای دکتر دانش جعفری مرا راهنمایی کند، با این پول چه باید بکنم؟ او گفته بود علاقهمند به تولید است ولی حوصله دوندگی ندارد. از طرفی نمیداند راه و روش تولید چیست؟» و در خاتمه گفته بود «اگر دکتر دانشجعفری جواب مرا ندهد، مجبورم برم یک تکه ملک بخرم.»
این واقعیت اقتصاد ماست، چرا نمیخواهیم آن را بپذیریم. حتی من در همین وزارتخانه با یک پدیده مشابهی برخورد کردم. چند نفر از کارمندان ما با ابتکار خودشان جمع شده بودند هر کدام از 100 هزار تومان تا چند میلیون گذاشته بودند و یک آپارتمان مشاع خریده بودند و گذاشته بودند تا قیمت بالا برود. در همان گزارش عملکرد 9 ماهه بانک مرکزی میگوید در حالی که در سال گذشته نرخ بازدهی اوراق مشارکت 5/15 درصد بوده است؛ اما
نرخ بازده سهام 0/19 درصد
تغییرات قیمت سکه بهار آزادی 1/7 درصد
تغییر قیمت دلار 1/1 درصد
در ضمن شاخص قیمت زمین در مناطق شهری؛ 2/43 درصد تغییر داشته است. و این تغییر در شهر تهران به 58 درصد رسیده است. از طرف دیگر خیلی از بازارهای سنتی ما که مردم کوچه و بازار در آن سرمایهگذاری میکردند مثل خودرو و تلفن همراه اخیرا جاذبه ندارد. بنابراین طبیعی است که تقاضاهای سوداگرانه، به بخش مسکن روی آورد زیرا سودآوری آن در مقایسه با بقیه فعالیتها بالا بوده است. آنچه که در این رابطه مهم است این است که چرا زمینه تحریکهای اینچنینی در اقتصاد ما وجود دارد؟! چرا در کشورهای دیگر این اتفاق نمیافتد یا کمتر میافتد؟! وقتی قدرت خرید اقتصاد سالیانه با تزریق رشد نقدینگی 40- 35 درصد بالا میرود، طبیعی است که با پول بیشتر باید کالای بیشتری خرید، اگر میزان کالا کافی نباشد، همان کالای موجود قیمتاش بالا میرود.
اگر میخواهیم رشد تورم متوقف شود باید ریشههای تحریککننده آن را بخشکانیم؛ یعنی کنترل رشد نقدینگی. این همان مطلبی است که من در مراسم رای اعتماد در مجلس گفتم. ریشه اصلی رشد نقدینگی فزاینده در اقتصاد ما را باید در بودجه دولت، در کسری بودجههای آشکار و پنهان یا در اضافه خرجهای آشکار و پنهان آن جستوجو کرد.
آیا میشود انتظار داشت که برای انجام تکالیف بودجه 1387 نزدیک به 60 میلیارد دلار نفتی توسط بانک مرکزی تبدیل به ریال شود، ولی نقدینگی بالا نرود؟! هر کس بلد است بفرماید انجام دهد. یا اگر نقدینگی بالا رفت، کاری کنیم که تورم بالا نرود؟!
هر کس میتواند بفرماید انجام دهد. تورم نتیجه محتوم این سیاست است و نمیشود از واقعیت فرار کرد. در طول این دوره هر قدر من و بانک مرکزی تلاش کردیم این دوست صمیمی و دوست داشتنیمان جناب آقای دکتر جهرمی را که اخیرا از حوزه سیاسی وارد فعالیتهای اقتصادی شده، متقاعد کنیم که چاپ اسکناس برای ایجاد اشتغال مفید نیست، اما موفق نشدیم.