به رغم اقدامات آمریکا برای محکوم نشدن رژیم صهیونی در مجامع جهانی، که دامنه آن به تحریم قاضیان دادگاه لاهه نیز رسیده است، در تحولی قابل توجه در صحنه جهانی اعلامیه نیویورک با حمایت ۱۴۲ کشور عضو سازمان ملل متحد و پشتیبانی پررنگ فرانسه و عربستان سعودی درباره ضرورت شناسایی کشور مستقل فلسطین به تصویب رسید.
اجماعی که مقاومت غزه ایجاد کرد
هر چند که کشورهایی همچون عربستان و فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی برآنند تا این مصوبه را اقدامی برگرفته از دیپلماسی فعال خویش نشان دهند، اما حقیقت آن است که این مصوبه و رأی بالا به آن برگرفته از بیداری جهانی در مسئله فلسطین است. در حالی غرب با روند سازش به دنبال حذف مسئله فلسطین از صحنه جهانی بود که 23 ماه جنایت رژیم صهیونیستی و مقاومت گسترده غزه، موج بیداری جهانی در قبال فلسطین را به همراه داشت. چنانکه اکنون بسیاری از کشورها صحنه تظاهرات ضد صهیونیستی شده است. در این فرآیند دولتها از جمله غربیهایی که زمانی روابط گستردهای با رژیم صهیونیستی داشتهاند، عملاً توان مقابله با موج حامیان فلسطین را ندارند، لذا اجباراً به برخی تعدیل مواضع روی آوردهاند تا شاید با همراستا نشان دادن خود با مطالبات مردمی، ضمن کاهش فشارهای مردمی نقشی جهانی نیز از خود به نمایش گذارند. به عبارتی دیگر میتوان گفت آنچه زمینه ساز این نشست و رأی ۱۴۲ کشور شده است نه ابتکار عمل سیاسی و یا ظرفیت کشوری همچون فرانسه، بلکه ماهیت و حقیقت وجودی مقاومت است که جهان را به حرکت وا داشته است. رأی مذکور نشان می دهد که تنها راه حل مسئله فلسطین و رسیدن به ثبات و امنیت پایدار حمایت از مقاومت است که در جنگ ادراکی نیز توانسته دستاوردهای مهمی را رقم زده و جهان را بیدار سازد.
مصوبهای با ابهامات عملی
در این میان تجربه نشان داده است که این مصوبات کارکرد چندانی ندارد و بیشتر سرپوشی برای رفتارهای خصمانه غرب و سازشکاران علیه فلسطین است. کشورهای اروپایی در پشت پرده، همچنان روابط اقتصادی و نظامی گستردهای با رژیم اسرائیل دارند و تحریمها و تهدیدها علیه تلآویو نیز همچنان روی کاغذ باقی مانده و تأثیر ملموسی بر مناسبات مشترک اروپاییان و اشغالگران نداشته است.
مسئله اصلی این است که حتی در صورت پذیرش راهحل دو دولت، واقعیت اشغالگری اسرائیل، گسترش شهرکهای صهیونیستی و از میان رفتن پیوستگی جغرافیایی فلسطین، مانعی بنیادین در برابر تشکیل یک کشور مستقل باقی میماند. این وضعیت عملاً موجب میشود بیانیه نیویورک بیشتر جنبه نمایشی داشته باشد تا کارکرد واقعی چرا که هیچ اقدام عملی برای پایان دادن به اشغالگری رژیم صهیونی و باز پس گرفتن اراضی فلسطینی صورت نگرفته و این رژیم در حال اشغال گسترده کرانه باختری و قدس است.
در این میان بندی هایی از این مصوبه عملاً مغایر با منافع فلسطین است، چرا که با ادعای بودن سلاح و حکومت در دست تشکیلات خودگردان عملا به دنبال نابودسازی مقاومت غزه هستند که در نهایت طرح صهیونیستها برای کوچ اجباری دو میلیون فلسطینی را به همراه دارد. تشکیلات خودگردان امروز در کرانه باختری کارکردی جز زمینه سازی برای اشغالگری صهیونیست ها نداشته و تسلط آن بر غزه نیز تکرار همین رویه خواهد بود. بر این اساس بانیان این قطعنامه و بویژه کشورهای غربی اگر واقعاً به دنبال کمک به فلسطین هستند راهکار آن مقابله واحد با رژیم صهیونیستی و شکستن محاصره غزه است که تا کنون هیچ اقدامی در این زمینه صورت ندادهاند.
در همین حال این بیانیه رویکردی یک جانبه به تحولات امروز فلسطین دارد که نتیجه آن از یک سو کم رنگ شدن درد و رنج ملت فلسطین است و از سوی دیگر تطهیر شدن چندین دهه جنایت رژیم صهیونیستی است. چنانکه به افکار عمومی چنان القاء می شود که جنایات این رژیم برای ۲۳ ماه اخیر بوده در حالی که بحران فلسطین ریشه در اشغال سازمانیافته و سیاستهای آپارتایدی اسرائیل دارد که از دههها پیش آغاز شده است. چنین روایت ناقصی، آگاهانه یا ناخودآگاه، رژیم اشغالگر را از مسئولیت تاریخی خود مبرا کرده و تقصیر را بهطور متوازن میان فلسطینیان و اسرائیل تقسیم میکند. این رویکرد جانبدارانه با اصول حقوق بینالملل در زمینه «حق تعیین سرنوشت» و «حق دفاع مشروع» در تضاد آشکار است.
راهی که باید پیمود
در کنار نکات مثبت و منفی این مصوبه آنچه باید در نظر داشت آن است که حل مسئله فلسطین نه با بیانیه خوانی و ادعاهای بشر دوستانه، بلکه از یک سو با توقف ماشین جنایات رژیم صهیونی و حامیانش و از سوی دیگر رویکردی به طرحهای کارآمد و عملیاتی است که در خودداری برخی کشورها از شرکت در رای گیری سازمان ملل تبلور یافته است. امتناع ایران، عراق، تونس، افغانستان و بنین از شرکت در رأیگیری، بیانگر نوعی اعتراض راهبردی بود که توجه به آن ضروری است. این کشورها تأکید دارند که صلح واقعی تنها از طریق رفع اشغال و بازگرداندن حقوق غیرقابل سلب فلسطینیان حاصل خواهد شد. ایران بهویژه با طرح ابتکار «برگزاری همهپرسی آزاد میان ساکنان اصلی فلسطین» که در سازمان ملل نیز ثبت شده است، نشان داده که به دنبال راهکاری واقعی و پایدار است. از نگاه تهران، بیانیه نیویورک با نادیده گرفتن این ابتکار و تأکید یکسویه بر خلع سلاح مقاومت، عملاً در خدمت تثبیت اشغالگری است. ایران همواره تأکید دارد که حل مسئله فلسطین نیازمند اتحاد جهان اسلام در برابر رژیم صهیونی و حامیانش است و تا زمانی که این مهم محقق نگردد دشمن از حربه تفرقه برای پیشبرد اهدافش بهره خواهد گرفت. تجاوز رژیم صهیونی به قطر می تواند درس عبرتی برای سازشکارانی باشد که همچنان دل در گرو سازشکاری و وعدههای آمریکا دارند. حال آنکه این تجاوز نشان داد که نابودی کل منطقه هدف رژیم صهیونی و آمریکاست و اگر امروز منطقه به وحدت و تشکیل ستاد عملیات مشترک روی نیاورد فردا سایر کشورهای عربی و ترکیه نیز هدف تجاوز آنها قرار خواهند گرفت.