تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۸:۱۷  ، 
کد خبر : ۳۸۱۶۲

تردید سیاست‌سازان آمریکایی


مریم عبدالکریم
آهارون زیوی رئیس سابق اطلاعات ارتش اسرائیل در کنفرانسی در تل‌آویو با طرح این ادعا که ایران برای دستیابی به موشک‌های دوربرد تلاش می‌کند نسبت به این موضوع و همچنین در اختیار داشتن موشک‌های زمین به زمین با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای و با برد ۱۵۰۰ کیلومتر و احتمال افزایش آن به برد ۵۰۰۰ کیلومتر هشدار داد. وی در ادامه گفت: احمدی‌نژاد وعده داده است که پایان تاریخ نزدیک است و در دو یا سه سال آینده به وقوع خواهد پیوست، ما هم به این مسئله معتقدیم. اظهارات اخیر زیوی و همچنین انتشار برخی اسناد دیگر همچون کتاب «جنگ جهانی سوم» که اخیراً در ایتالیا انتشار یافته است و یافته‌های جدیدی را با عنوان پیشگویی‌های نوستراداموس مطرح کرد مبنی بر اینکه سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ سال‌های سختی خواهند بود نشان‌دهنده این است که استراتژی‌سازان اسرائیلی اذهان را برای تحولی دیگر مهیا می‌سازند. و این مسئله به ادبیات آخرالزمان در میان یهودیان و مسیحیان و دست‌کم اعتقاداتی که در سال‌های اخیر در میان عامه مردم نیز رواج فراوانی یافته است، مربوط می‌شود چرا که آمریکایی‌ها و در مرحله دوم اسرائیلی‌ها و لابی‌های آنها اعتقاد دارند که جنگ‌ها ابتدا در ذهن‌ها صورت می‌پذیرد و برای هر تغییر بزرگ که با موانع زیادی همراه است نیاز به برنامه‌ریزی و کار بر روی اذهان است. همچنانکه آمریکایی‌ها باور دارند تهدید حمله نظامی ‌به ایران بدون یک بهانه محکم و قابل قبول تهدیدی پوچ است.
از سوی دیگر تلاش آمریکا برای ایجاد یک پل واقعی جهت اقدام سخت علیه ایران تاکنون نتوانسته است به موفقیت دست پیدا کند چرا که بحث‌های بسیار بین ۵ عضو شورای امنیت سازمان ملل و آلمان به دلیل آنچه رایس «اختلافات تاکتیکی» نام نهاد بدون هیچ توافق مهمی ‌پایان یافت و اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها به فکر پیشنهادات جدیدی برای انتقال تکنولوژی پیشرفته هسته‌ای به ایران افتادند. آمریکا از این بن‌بست دیپلماتیک رنج می‌برد. در غیاب مدرک مطمئنی مبنی بر تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات هسته‌ای شورای امنیت راضی نخواهد شد که از بحران ایران به عنوان تهدیدی علیه صلح و امنیت بین‌المللی نام ببرد.
جورج بوش رئیس‌جمهور آمریکا گفته است که ساخت تسلیحات هسته‌ای به وسیله ایران غیرقابل قبول است. مطبوعات با پرداختن به این موضوع از احتمال حملات پیشدستانه آمریکا در این خصوص سخن می‌گویند. بوش که تا پیش از این از عدم دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای به دلیل غیرقابل اعتماد بودن برنامه هسته‌ای تهران سخن می‌گفت هم اکنون بیشتر بر تسلیحات هسته‌ای تمرکز می‌کند. اگر چه ایران بارها اعلام کرده است که برنامه هسته‌ای این کشور برای مقاصد صلح‌آمیز است و با ساخت تسلیحات هسته‌ای حتی از نظر ایدئولوژیک نیز مخالف است اما مسئله‌ای که در این جا مطرح می‌شود این است که داشتن تسلیحات هسته‌ای و غنی‌سازی اورانیوم در سطوح بالاتر چه عواقب و چه امتیازاتی برای ایران می‌تواند داشته باشد؟ بدون شک تسلیم بی‌چون و چرا شدن، خاطره عراق را در اذهان متبلور می‌سازد که با وجود همکاری صدام با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ‌باز هم این کشور طعم اشغال نظامی ‌را چشید. عده‌ای مطرح می‌کنند شاید اگر آمریکا از نبود تسلیحات هسته‌ای و کشتارجمعی در اختیار صدام مطمئن نبود هرگز به این کشور حمله نمی‌کرد و پس از اطمینان از این مسئله به وسیله بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ‌حاضر به اقدام نظامی ‌علیه این کشور شد.
بر همین اساس برخی کارشناسان معتقدند تنها راه نجات ایران پیروی از الگوی کره شمالی است که با اعلام خروج از ان‌پی‌تی چند گام باقی مانده برای ساخت تسلیحات هسته‌ای را برداشت و صراحتاً اعلام کرد که تسلیحات هسته‌ای دارد. جوزف نای تئوریسین بزرگ و معاون وزیر دفاع آمریکا در دوره کلینتون در تحلیلی در روزنامه تایمز این سئوال را مطرح می‌سازد که آیا دستیابی ایران به یک بمب اتمی ‌واقعاً تا این حد بد است؟ وی در پاسخ به این سئوال خود اظهار می‌دارد که برخی بحث می‌کنند این مسئله می‌تواند پایه‌ای برای بازدارندگی هسته‌ای پایدار در منطقه باشد مشابه برابری هسته‌ای بین ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی و ایران با دستیابی به تسلیحات هسته‌ای راه کره شمالی را در پیش خواهد گرفت. در ادامه نویسنده به خطرات ظهور چنین بازدارندگی پایداری در خاورمیانه اشاره می‌کند و به مخالفت شدید اسرائیل با این مسئله و عدم انفعال کشورهای عربی همچون مصر و عربستان سعودی در برابر آن که منطقه را به سمت مسابقه تسلیحاتی خواهد برد و همچنین احتمال دستیابی گروه‌های تروریستی به آن را مطرح می‌کند. در حقیقت طرفداران کنت والتز این مسئله را مطرح می‌کنند که همچنانکه تسلیحات هسته‌ای در دوره جنگ سرد به ثبات بیشتر در سطح جهانی انجامید و تعداد جنگ‌ها را کاهش داد افزایش تعداد کشور‌های دارای تسلیحات هسته‌ای نیز می‌تواند به ثبات بیشتر در خاورمیانه که از بی‌ثبات‌ترین مناطق جهان است بینجامد. اما در زمینه بازدارندگی و ظرفیت آن در ایجاد ثبات نکاتی مطرح است که باید به آنها توجه داشت مهمترین نکته به ادبیات بازدارندگی مربوط است و مفهومی ‌است که از آن به عنوان کفایت منطقی نام می‌برند.
این مفهوم که اصل بازدارندگی بر آن استوار است و در دوره جنگ سرد مطرح شد به ضربه دوم مربوط است که باید توان آن در حدی باشد که پاسخ ضربه اول را بدهد و حتی تا حدودی مهلک‌تر از آن باشد. آیا داشتن تعداد معدود تسلیحات هسته‌ای به ایران اجازه مانور بر روی استراتژی بازدارندگی و اعمال فشار بر قدرت‌های هسته‌ای فعلی را می‌دهد. برخی معتقدند که تسلیحات هسته‌ای به دلیل قدرت تخریب بالای خود به تنهایی حتی بدون رسیدن به کفایت منطقی می‌توانند نوعی پرده بازدارنده را تشکیل دهند چرا که خسارت‌های ناشی از یک پاسخ هسته‌ای هر چند کوچک در برابر امتیازات حمله به کشوری چون ایران کم است. با این حال برای درک این مسئله نیاز است برروی امتیازات و اهداف حمله احتمالی به ایران و خسارات ناشی از یک حمله هسته‌ای و میزان احتمال آن مطالعه شود. همچنانکه بارها اعلام شد اگر چه ایران می‌تواند با تهدید اسرائیل که بیشتر جمعیت آن در دو شهر تل‌آویو و حیفا متمرکزاند به ابزاری برای اعمال فشار و بازدارندگی دست یابد اما اسرائیلی‌ها در میان دریایی از مسلمانان فلسطین قرار دارند که ایران به دلیل اعتقادات خود حاضر نیست به آنها آسیبی برساند.
به هر حال پس از جنگ جهانی دوم تئوری بازدارندگی به عنوان تئوری غالب در سطح نظام بین‌الملل درآمد و از یک تئوری صرفاً دور از دسترس به یک دکترین کاملاً عملی بدل شد.
با این حال این تئوری با توجه به فضای حاکم در دوران جنگ سرد می‌توانست یک تئوری موفق در ممانعت از یک درگیری دیگر مشابه جنگ‌های جهانی اول و دوم باشد تئوری بازدارندگی که در بطن خود مسابقه تسلیحاتی را به همراه داشت، دو مرکز قدرت دوره جنگ سرد را با مشکلات بسیار به خصوص مشکلات اقتصادی مواجه ساخت و بنابراین سیاست سازان به ادبیات کنترل تسلیحاتی روی آوردند و پایان دهه ۶۰ و دهه ۷۰ اوج شکوفایی این ادبیات بود و معاهداتی نظیر ان‌پی‌تی، سی‌تی‌بی‌تی و غیره سر برآوردند. پس از فروپاشی شوروی و به طور مشخص پس از ۱۱سپتامبر به نظر می‌رسد قواعد نظام بین‌الملل با تحولی دیگر روبه‌رو شده‌اند.
اگرچه بازدارندگی هنوز در قواعد رئالیسم آمریکا جای دارد، اما شیوه‌های آن و کفایت منطقی مورد نظر برای موثر کردن آن تفاوت کرده است از طرف دیگر ساخت تسلیحات هسته‌ای تا استفاده از آن پنج مرحله دارد که کمتر کشوری تاکنون توانسته است این ۵ مرحله را پشت سر بگذارد. برخی کارشناسان تنها راه‌حل جمهوری اسلامی ‌ایران را برای تداوم برنامه هسته‌ای و رهایی از فشارهای غرب دنبال کردن الگوی کره شمالی و دستیابی به تسلیحات هسته‌ای می‌دانند اما آیا دستیابی به این تسلیحات و به خصوص اعلام آن می‌تواند چنین امتیازی را برای ایران به دنبال داشته باشد.
آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند حمله به ایران هزینه بسیار بالایی را برای آنها به دنبال خواهد داشت. بنابراین تلاش دارند در این مسئله از راه سازمان‌های بین‌المللی وارد شوند و مذاکره با ایران را به این بهانه رد می‌کنند. دیپلمات‌های آمریکایی در روزهای اخیر اعلام کرده‌اند که راه‌حل دیپلماتیک را برای حل مسئله هسته‌ای ایران ترجیح می‌دهند شاید دلیل آن ابهامات باقی مانده در مورد برنامه هسته‌ای ایران و سطح آن و ظرفیت‌های تسلیحات متعارف کشور باشد. اما آیا حل مسئله ایران تنها به از بین بردن تاسیسات هسته‌ای ختم می‌شود و منظور سیاست سازان آمریکایی از حل این مسئله چیست؟ سئوال دیگر که مطرح است این است که آیا دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای برای لابی‌های اسرائیلی با هدف تشکیل دولت یهود از نیل تا فرات به عنوان پیش زمینه‌ای برای آخرالزمان ناراحت کننده و یا خوشحال‌کننده خواهد بود. علی صادقی کارشناس مسائل خاورمیانه در این زمینه ابراز تردید می‌کند و می‌گوید به نظر می‌رسد اسرائیلی‌ها به این باور رسیده‌اند که نمی‌توانند در منطقه‌ای که کشوری به نام ایران با آرمانی همچون کمک به مظلومان و از بین بردن اسرائیل حضور دارد به حیات خود ادامه دهند. دست کم این کشور تلاش آنها را برای رسیدن به امنیت روزافزون و نزدیک شدن به دولت یهود بزرگ با مشکل روبه‌رو خواهد ساخت.
وی در ادامه ابراز می‌دارد با توجه به سیاست‌های قبلی صهیونیست‌های مسیحی و یهودیان برای حل چنین مشکلاتی به نظر می‌رسد آنها در صورت انتخاب گزینه نظامی ‌برای خاتمه دادن به مانعی به اسم ایران بار دیگر به دنبال ۱۱ سپتامبری دیگر و این بار عظیم‌تر و بزرگتر از آنچه در نیویورک رخ داد، باشند.
صادقی می‌گوید: اسرائیل با مظلوم نمایی تلاش دارد این حقیقت را القا کند که ایران به دنبال دستیابی به تسلیحات هسته‌ای است. به نظر نمی‌رسد اسرائیل از قربانی کردن ده‌ها هزار شهروند درجه دو و سه این رژیم برای متحد کردن تمام جهان علیه ایران ابایی داشته باشد.
آقای صادقی عقیده دارد اعلام این مسئله که ایران توان ساخت تسلیحات هسته‌ای دارد اگرچه شاید بتواند برای اهداف کوچک نوعی بازدارندگی به شمار آید اما برای اهداف بزرگ یهودیان متعصب و صهیونیست‌های مسیحی تندرو که در دولت جورج بوش جایگاه ویژه‌ای دارند و به لزوم و موضوعیت آخرالزمان اعتقاد دارند، نمی‌تواند کارساز باشد و می‌تواند وسیله‌ای باشد جهت متهم کردن ایران به یک حمله ساختگی علیه یهودیان اسرائیلی، علم کردن هولوکاستی دیگر و در پایان متحد کردن جهانیان علیه ایران.
بنابراین نیاز است دولتمردان ایرانی در این زمینه توجه بیشتری از خود نشان دهند چرا که در پیش گرفتن مسیر کره شمالی در این شرایط و با موقعیت فعلی ایران به عنوان سدی در برابر آرمان‌های بلندپروازانه صهیونیست‌ها و با رواج مسئله آخرالزمان و حمله به اسرائیل در صورتی که با برنامه‌ای حساب شده همراه نباشد، بسیار خطرساز می‌تواند باشد.
اسرائیل به عنوان یک رژیم ناامن در سیاست هسته‌ای خود از استراتژی ابهام استراتژیک استفاده می‌کند یعنی در اختیار داشتن تسلیحات هسته‌ای را نه رد می‌کند و نه آن را تایید می‌کند تا هم در محافل بین‌المللی متهم نشود و هم بتواند از ویژگی بازدارنده این تسلیحات استفاده کند. اگرچه موقعیت ایران بسیار متفاوت با اسرائیل است اما به نظر نمی‌رسد رد یا تایید داشتن تسلیحات هسته‌ای بتواند برای ایران سودمند باشد. همچنین بالا بردن توان بازدارندگی متعارف و توسعه اهداف استراتژیک در برابر حملات آمریکا و توزیع مناسب منابع استراتژیک در سطح کشور، قابلیت رهبری و هدایت از شهرها و پایتخت‌های بالقوه مختلف راه‌هایی هستند که برای مقابله با ایده حمله احتمالی آمریکا می‌توانند سودمند باشند چرا که خود آمریکایی‌ها اعتراف می‌کنند که گستردگی برنامه هسته‌ای ایران در مناطق شهری استراتژی «حمله غافلگیرانه» را بسیار دشوار و تقریباً غیرممکن ساخته است بنابراین حمله به ایران چه از نظر موفقیت نظامی ‌و چه از نظر هزینه اقتصادی استراتژی‌سازان آمریکایی را که رویای خاورمیانه بزرگ را در سر دارند، با تردید و دشواری روبه‌رو کرده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات