تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۸  ، 
کد خبر : ۴۲۸۱۷

اسب تروای آمریکا در قفقاز


گروه مطالعات و پژوهش‌های بین‌المللی روزنامه اعتماد
 
ترکیه اخیرا میزبان هشتمیت اجلاس سران کشورهای ترک زبان آسیای مرکزی و قفقاز بود. اجلاسی که براساس راهبرد مهم سیاست خارجی ترکیه در شرق و غرب دریای خزر استوار شده است. پس از فروپاشی شوروی، ترکیه اهمیت استراتژیک گذشته خود را برای غرب و امریکا در دیده بانی از قفقاز از دست داد اما رهبران ترکیه با ترسیم مجدد راهبردهای دفاعی – امنیتی این کشور، تلاش کردند تا خود را با وضعیت جدید انطباق دهند. جوانی و بی تجربه بودن زمامداران جدید باکو و تفلیس نیز از دیدگاه آنکارا فرصتی بی نظیر برای گسترش حوزه نفوذ ترکیه در قفقاز به شمار می‌رود. در جمهوری آذر بایجان پس از در گذشت حیدر علی اف سیاستمدار کهنه کار و حاکم مطلق با کو در دهه‌های اخیر، الهام علی اف نگاه ویژه یی به آنکارا برای تحکیم پایه‌های قدرت خویش دارد، اگر چه علی اف‌ها پس از فرو پاشی شو روی و پایان جنگ سرد و از سال 1993 که قدرت را دوباره در باکو به دست گرفتند، برای خنثی کردن نیروی جاذبه سنتی مسکو و کرملین، همواره تلاش می‌کردند تا به سمت امریکا و ترکیه متمایل شوند. این فرصت برای ترکیه نیز مغتنم بود.
ترکیه با عبور از نگرش‌های ایدئولوژیک و جنگ سرد، نگرش جدیدی را در سیاست خارجی خود تعریف کرده که یک ضلع آن، ایجاد روابط راهبردی با اسرائیل در خاورمیانه و ضلع دیگر آن نگاه جدید به ملل و دولت‌های آسیای مرکزی و قفقاز براساس متغیرهای ناسیونالیستی، نرادی و زبانی است.
در همین راستا، ترکیه سلسله اجلاسیه کشورهای ترک زبان را ایجاد و پایه‌ریز یکرده است.
اساس این راهبرد ترکیه، گسترش حوزه نفوذ آنکارا در مناطق مذکور با توسل به مشترکات نژادی و زبانی است. البته تمامی جمهوری های تازه استقلال یافته آسیای مرکزی و قفقاز به این راهبرد واکنش و پاسخ یکسانی نداده‌اند. در آسیای مرکزی ازبکستان که از نظر جمعیتی و توان نظامی و اقتصادی وضعیت متفاوتی با سایر جمهوری‌ها دارد، پذیرش ( برادر بزرگ جدید ) به جای روس‌ها را رد کرده و ترجیح داده به جای گرایش به سوی یک قدرت درجه دوم چون ترکیه، به طور مستقیم به سمت گستر ش و توسعه روابط همزمان با آمریکا، روسیه، ترکیه و اتحادیه اروپا حرکت کند تا قدرت باز دارندگی خود را در برابر تمایلات روسیه برای اعاده نفوذ خود در منطقه خنثی سازد. رفتار اسلام کریم اف در جریان جنگ امریکا علیه طالبان و واگذاری پایگاه هوایی خان آباد به تفنگداران دریایی امریکا و سپس باز پس‌گیری این پایگاه از امریکا نیز در چارچوب همین راهبرد قابل تجزیه و تحلیل است. پایگاهی که در جریان جنگ مذکور، نقش پایگاه اینجر لیک ترکیه در جریان جنگ نفت 1990 را برای امریکا ایفا کرد.
وضعیت ترکیه در قفقاز نسبت به آسیای مرکزی تاحدودی متفاوت بوده است. در جمهوری آذر بایجان اگر چه جبهه خلق و ابوالفضل ایلچی بیگ با گرایشات پان‌تر کیستی جدید خود، بهترین گزینه آنکارا در باکو به شمار می‌رفتند و در اوایل دهه 90، جناح ایلچی بیگ روابط باکو – آنکارا را به عالی‌ترین و بی سابقه‌ترین سطح خود رساند اما هنگامی که در معادلات قدرت درونی در باکو، دولت جبهه خلق جای خود را به گروه و محفل قدرت حیدر علی اف داد، ترکیه چندان احساس نگرانی نکرد، زیرا علی اف نیز برای مهار نفوذ روسیه در قفقاز و جمهوری آذربایجان، سیاست نزدیکی به آنکارا را ادامه داد. اگر چه مهارت، تجربه و زیرکی علی اف که سالهای متمادی عضو دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب کمونیسم اتحاد شوروی بود و دهه های متوالی مرد اول با کو به شمار می‌رفت، به گونه‌ای نبود که ترکیه حاکم مطلق در باکو باشد. از سوی دیگر علی اف نیز که درس سیاست را در تالارهای کا گ ب و حاقل کنترل و مدیریت منازعاتی چون قره باغ و اختلافات ارضی با ارمنستان وحتی حفظ قدرت در باکو، باید تا حدودی با روسها نیز کار کند.
نقطه قوت ترکیه نیز در این معادله، مسائلی چون بحران قره باغ بود. جدایی طلبی ارامنه قره باغ و درگیری‌های نظامی و خونین ارمنستان و جمهوری آذر بایجان در اوایل دهه90 و ادامه این چالش دیرینه راه را برای توسعه نفوذ ترکیه در قفقاز و به طور مشخص در جمهوری آذربایجان فراهم‌تر کرده است.
ترکیه اگر چه در ابتدا سعی کرد نوعی نقش بی طرفی بین ارمنستان و جمهوری آذر بایجان ایفا کند اما در نهایت چرخش جدی به سوی باکو را در دستور کار خود قرار داد و اکنون به حامی اصلی جمهوری آذربایجان در منطقه تبدیل شده است. نکته مهم در این سمت‌گیری ترکیه، تا ثیر گذاری شدید مسائل تاریخی ( اختلافات ارامنه و ترک‌ها و سابقه کشتار ارامنه در سال 1914 در دوره امپراتوری عثمانی ) و مسائل ساختاری ( اجماع احزاب، دولتمردان، ارتش ترکیه در حمایت از ترکها در برابر ارامنه بوده است.
تحت تاثیر این متغیر ها، ترکیه حتی به قیمت تیرگی روابط با فرانسه در ماه های اخیر حاضر به برقراری روابط سیاسی و دیپلماتیک با ارمنستان نشده، نکته‌یی که ترکیه همواره از آن به عنوان یک اهرم موثر در جهت تنظیم کردن روابط باکو و آنکارا بهره کسب گیرد. در واقع هر زمان که ترکیه احساس کرده که باید امتیاز بیشتر و یا بهتری از جمهوری آذربایجان اخذ کند و یا سیاست‌های باکو را به سمت آنکارا متمایل‌تر کند، نشانه‌هایی از برقراری روابط سیاسی و دیپلماتیک با ارمنستان از نشان می‌دهد و هنگامی که احساسات دولتمردان جمهوری آذربایجان تحریک شد، با کسب امتیاز جدیدی، فیتیله تماسها با ارمنستان راپایان می‌کشد. علاوه بر این اکنون که حیدر علی اف در قید حیات نیست و هنوز پایه‌های قدرت الهام علی اف مستحکم و با ثبات نشده است، ترکیه خود را برای نفوذ بیشتر در جمهوری آذربایجان و قفقاز آماده می‌کند. اکنون در باکو نیز الهام علی اف رئیس جمهور جدید آذر بایجان در یافته است که برای حفظ قدرت باید با حامیان داخلی و خارجی خود کنار بیاید. علی اف نیز همانند بشار اسد رئیس جمهور جوان روسیه ترجیح داده که در اوایل دوره زمامداری ترکیب تیم حاکم در دوره پدرش را دچار تغییر نکند زیرا این احتمال وجود دارد که هریک از قدرتمندان باکو در صورت از دست دادن سمت، پست و جایگاه خویش در سلسله مراتب قدرت، دولت جدید و زمامدار جدید را با چالش جدی رو به‌رو سازد. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که سیاست گسترش نفوذ ترکیه در جمهوری آذربایجان جزیی از یک سیاست کلی‌تر یعنی گسترش نفوذ در حوزه خارجی تلقی می‌شود. این نگاه که برگرفته از اصول پان ترکیسم و عقاید آ تاتورک است، با اهداف اقتصادی ترکیه در شرق و غرب دریای خزر گره خورده و تقویت شده است.
نکته حائز اهمیت دیگر در این میان روابط نا مساعد و پر از چالش ترکیه با اکثر همسایگان خویش است که زمینه را برای توجه بیشتر ترکیه به جمهوری‌های آذربایجان و گرجستان در قفقاز مساعدتر می‌کند.
ترکیه از یک سو با یونان در دریاهای اژه و مدیترانه دارای چالش‌های تاریخی، مذهبی، نژادی و سنتی است و از سوی دیگر اکنون بر سر مساله عضویت بخش یونانی‌نشین قبرس در اتحادیه اروپا و تهدیدهای هفته‌های اخیر اتحادیه اروپا دچار یک بن بست جدی و تاثیرات آنها بر امنیت ملی‌اش رو به رو است و خطر را جدی و نزدیک احساس می‌کند.
این در حالی است که ترکیه به طور تاریخی با ارمنستان و ارامنه نیز دارای مشکلات جدی است و روس‌ها نیز به عنوان رقیب تاریخی ترکیه در منطقه، نسبت به تحرکات ترکیه که با همراهی آمریکا و ناتو صورت می‌گیرد، حساس و بدبین هستند. در همین چارچوب، روس‌ها، از نگاه جدید ترکیه به گرجستان بعد از شواردنادزه نیز ناخرسند هستند و تحلیلگران روسی، سرنگونی شوارد نادزه و ظهور سا آکا شویلی را پدیده دلخواه و مطلوب آمریکا و برخی متحدان منطقه‌یی آن نظیر ترکیه بر آورد می‌کنند. از دیدگاه روسیه، تلاش مشترک امریکا و ترکیه برای دور کردن باکو و تفلیس از مسکو، هدف کلی تری یعنی اخراج روس‌ها از قفقاز را مورد توجه قرار داده است.
در واقع در شرایط کنونی با توجه به زمامداری الهام علی اف و سقوط دولت شوارد نادزه و ظهور سا آکاشویلی در گرجستان، معادلات منطقه یی به نفع ترکیه در حرکت است و در چارچوب امریکا اعلام کرده که «روسیه باید نیروهایش را از گرجستان خارج کند».
درمقابل نیز روسیه ازز اقدامات ایالات متحده و ترکیه در قفقاز ابراز نگرانی کرده است.
در مجموع به نظر میرسد عقب‌نشینی روس‌ها در برابر امریکا و متحدان منطقه‌یی آن که در دهه 90 ادامه داشت، اکنون به حوزه‌های بسیار نزدیک به مرزهای جغرافیایی روسیه و مناطق حساسی چون قفقاز رسیده است و بحران‌های هفته‌های اخیر در روابط گرجستان و روسیه را باید در همین چارچوب دانست. روس‌ها به رهبری پوتین خواهان جلوگیری از ادامه پیشروی غرب و امریکا به سوی مرزهای امنیتی روسیه هستند اما همچنان که در عراق قادر به جلوگیری از سلطه امریکا بر یک حوزه نفوذ سابق کرملین نشدند اکنون در قفقاز نیز با وضع مشابهی رو به رو هستند و به رغم آگاهی کامل از اهداف و استراتژی امریکا و ترکیه در منطقه، قادر به جلوگیری کامل از وقوع این رویدادها و فرآیندها نیستند.
اصو لاً روس‌ها بعد از فرو پاشی شوروی در چهارخاکریز اصلی مجبور به عقب‌نشینی در برابر تهاجم امریکا و غربی‌ها شده‌اند و ورود جدی ترکیه و امریکا به قفقاز بعد از حیدر علی اف و شوارد نادزه را باید جزیی از زنجیره پیشروی امریکا در مناطق نفوذ سابق شوروی به شمار آورد، طرحی که ترکیه نیز به عنوان متحد منطقه‌ای آمریکا اجرای آن را تسهیل می‌کند.
به عبارت دیگر از هنگامی که ایوان مخوف اولین دولت مرکزی و مقتدر را تحت عنوان امپراتوری روسیه سازماندهی کرد، مهمترین چالش دفاعی – امنیتی روسیه، مهار روحیه توسعه طلبی قدرت‌های غربی در حوزه‌های مختلف ارضی، دفاعی، نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی بوده است. حمله ناپلئون، حمله آلمان در جنگ جهانی اول و دوم، مداخله نظامی انگلیس برای به شکست کشانیدن انقلاب کمونیستی روسیه، و مهم‌تر از همه رویارویی 5 دهه‌یی امریکا و روسیه در چارچوب جنگ سرد، نشانگر یک رویارویی 200 ساله بین روس‌ها و قدرت‌های غربی است. روس‌ها هر زمان که توانمند بوده‌اند مرزهای جغرافیایی و امنیتی خود را به سوی شرق و مرکز اروپا توسعه داده‌اند، در مقابل قدرت‌های غربی نیز همواره تلاش کرده‌اند ضمن خارج کردن روس‌ها از محیط دفاعی – امنیتی مرکز و شرق اروپا، مرزهای جغرافیایی و امنیتی روسیه راحتی الامکان محدود کرده و مانع از تاثیرات قابل توجه کرملین بر «محیط‌های امنیتی فرعی در مناطق پیرامونی روسیه» نظیر قفقاز، آسیای مرکزی، بالتیک و دریای سیاه شوند. در همین چارچوب در دهه 90 قدرت‌های غربی به ویژه امریکا ضمن بهره‌برداری از تحولات داخلی در اروپای شرقی و شوروی، با سوار شدن بر موج تحولات و تلاش برای جهت دهی و سازماندهی تحولات مذکور، سعی کردند ضمن حذف نقش روسیه از معادلات امنیتی شرق و مرکز و حتی جنوب اروپا، این کشور را در چارچوب مرزهای جغرافیایی‌اش محدود سازند. سیاستی که می‌توان از آن به «پیشروی در چهار خاکریز دفاعی – امنیتی روسیه» نام برد:
خاکریز اول: باز پس‌گیری آلمان شرقی، اتحاد دو آلمان و قطع همسایگی بلافصل اروپای غربی با نیروهای شوروی
خاکریز دوم: کمک به سقوط دولت‌های کمونیستی متمایل به مسکو و ظهور دولت‌های غربگرا در اروپای شرقی و جنوبی و در واقع باز پس‌گیری اروپای شرقی که بعد از جنگ جهانی دوم به منطقه نفوذ سیاسی – امنیتی مسکو تبدیل شده است.
خاکریز سوم: فروپاشی شوروی و تقسیم آن به 15 کشور مستقل و تلاش قدرت‌های غربی برای جذب و هضم 14 جمهوری آن از جمله گرجستان و جمهوری آذربایجان. قدرت‌های غربی در چارچوب دو اتحادیه سیاسی – اجتماعی (اتحادیه اروپا ) و نظامی – امنیتی (ناتو) سعی در جذب و هضم مذکور داشته و دارند.
خاکریز چهارم: ورود به درون فدراسیون روسیه وتلاش برای بهره برداری از چالش‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی و اجتماعی درون آن نظیر بحران چچن.
در دوره زمامداری یلتسین، روس‌ها با عقب‌نشینی‌های مکرر قادر به رویارویی مناسب با این تهاجم سیاسی – امنیتی به محیط دفاعی – امنیتی خود نبودند. اما پس از شروع دوران زمامداری پوتین، سیاست‌های دفاعی – امنیتی روسیه براساس تغییر میدان بازی و مقابله با چالش‌های مذکور در خارج از محیط فدراسیون و تا حد امکان دورتر از مرزهای جغرافیایی و امنیتی این کشور قرار گرفته است.
با این وجود، اکنون پوتین امیدوار است با تحکیم پایه‌های قدرت خویش در کشور و قبضه کردن قدرت در کرملین و دوما، روسیه اندک اندک برای مقابله با نفوذ امریکا، ناتو و ترکیه آماده شود. اگر چه ترکیه نیز اکنون با یک فرصت تاریخی بی نظیر رو به رو است و حاضر است حتی به عنوان اسب تروای امریکا در منطقه، حرکت رو به سرعت گرجستان و جمهوری آذربایجان به سوی آمریکا و ناتو را تسهیل کند و خود نیز از مزایای کاهش نفوذ روسیه و گسترش نفوذ امریکا در منطقه بهره‌مند شود. 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات