تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۳۸۷ - ۰۷:۲۶  ، 
کد خبر : ۴۴۷۷۵

شهید صیادشیرازى، متفاوت در تفکر و رفتار


غلامعلى رشید - جانشین رئیس ستاد کل نیروهاى مسلح

شهید صیادشیرازى از سه جهت یکى تفکر نظامى- امنیتى و دوم رفتار نظامى و سوم سرانجام زندگى اش با تمام فرماندهان ارتش پس از انقلاب متفاوت است آنچه او را متمایز کرد چیست؟

1- از رده پائین ارتش با تلاش و مجاهدت از قبل از انقلاب تا زمانى که به فرماندهى نیروى زمینى ارتش منصوب شد به بالاترین رده فرماندهى رسید.

۲- از نقش اولیه امنیتى در کردستان علیه ضدانقلاب آغاز کرد ولى در تفکر نظامى و استراتژى آزادسازى مناطق اشغالى در برابر تهدید خارجى، با پست فرماندهى ارتش یکى از پرافتخارترین دوران یعنى آزادسازى مناطق اشغالى را از چنگال متجاوز خارجى در ارتش فرماندهى کرد.

۳- تنها فرمانده ارشد ارتش است که منافقین به پشتوانه صدام و استکبار جهانى او را ترور کردند - ترور فرماندهان یکى شهید قرنى بود که گروه فرقان ترور کرد و دیگرى شهید صیادشیرازى از سوى منافقین- یکى در شرایط بحرانى انقلاب و استقرار نظام مقدس ج.ا.ا به شهادت رسید ولى شهید صیاد پس از اتمام جنگ و در شرایط ثبات نظام چرا چه چیزى به او چنین جایگاه و نقشى را داد که از سوى منافقین و عراق هدف گذارى شد مجموع این ملاحظات این پرسش را طرح مى کند که چه چیزى شهید صیاد را تا این اندازه متمایز کرده است.

پاسخ به این پرسش با تجزیه و تحلیل تفکر و اندیشه هاى نظامى- امنیتى شهید صیاد و رفتارهاى او در این حوزه امکان پذیر است که متأسفانه تاکنون نه تنها درباره این شهید بلکه درباره هیچ یک از فرماندهان شهید انجام نشده است بیشتر رویکرد ما خاطره گویى است.

شهید صیاد مفهوم تحول جدید با انقلاب را در روح و اندیشه و رفتار عمیقاً درک کرد- یکى از دلایل مهم آن حضور در کردستان است که امنیت و تمامیت ارضى جمهورى اسلامى به عنوان نظام برآمده از انقلاب تهدید مى شد- حضرت امام فراخوانى مردمى را انجام داد و ساختار امنیتى - دفاعى کشور را براى حل آن بسیج کرد- این واقعه به سپاه، شهید صیاد و ارتش هویت سیاسى- امنیتى و نظامى واقعى داد- این موضوعى است که کمتر توجه شده است. برادران عزیز ارتش در کتاب هاى خود حضور در کردستان را گاه به معنى کاهش آمادگى براى حضور در صحنه جنگ ذکر مى کنند که باید تجدید نظر کنند- حضور ارتش در کردستان در اوایل انقلاب موجب قوت و قدرت جدید دفاعى ارتش گردید.

درک تحول انقلاب به چه معنا بود که چنین تأثیر ات شگرفى بر شهید صیاد گذاشت و او را تحقق بخش وحدت در رفتار ارتش و سپاه و انجام عملیات در آزادسازى مناطق اشغالى قرار داد و همین امر منجر به تحقق فرمان امام(ره) و کسب پیروزى استراتژیک فتح خرمشهر گردیده شهید صیاد مفهوم جدید قدرت را که با انقلاب ظهور کرد و مؤلفه هاى آن را با عبور از مفاهیم آموزش در ارتش قبل از انقلاب، عمیقاً درک و عمل کرد.

مسئله اساسى همین تحول در مفهوم قدرت بود که هنوز هم برخى درک نمى کنند. ارتش جمهورى اسلامى پس از انقلاب هنوز درگیر مسائل هویتى و موجودیتى بعد از انقلاب و پیامدهاى آن بود، ولى شهید صیاد با سرعت عجیبى از این مرحله عبور کرد و با تحول مفهوم قدرت پس از انقلاب بر پایه حضور گسترده مردم، تفکر انقلابى و دینى، در جریان یک نقش آفرینى تاریخى قرار گرفت و بعدها ارتش را در تداوم همین تحول در جنگ و براى آزادسازى مناطق اشغالى با نزدیک کردن به سپاه و بسیج، فرماندهى و هدایت کرد.

شهید صیاد همواره نوعى اتحاد و یگانگى را میان سپاه و ارتش دنبال مى کرد. او معتقد بود نور بسیجى همچنان که عرصه سپاه را نورانى و شعله ور کرده است، باید در ارتش نیز این نورانیت به وجود آید و این اندیشه او به معنى ظاهرى نبود که تعدادى بسیجى وارد ارتش شوند، بلکه به باطن مى اندیشید و معتقد بود باید اخلاق و روش و منش و رفتار بسیجى در ارتش ظهور پیدا کند تا روابط و مناسبات حاکم بر ارتش را که از گذشته باقى مانده بود، بشکند و انقلابى در ارتش ایجاد شود و جایگزین تعصب در نظامیگرى و خشک اندیشى شود و روابط افسر و درجه دار و سرباز در ارتش بر اساس برادرى اسلامى و اخلاق اسلامى و محبت و در عین حال صلابت، پایه ریزى شود و شهید صیاد خود یک بسیجى بود نظم و انضباط ظاهرى را در عالى ترین سطح رعایت مى کرد، ولى لطیف و مهربان بود و با اخلاق و رفتار اسلامى اش دل سرباز را مى ربود و بسیجیان نیز که سرباز ارتش نبودند، او را به فرماندهى قبول داشتند.

شهید صیاد در سال دوم جنگ به فرماندهى نیروى زمینى ارتش منصوب شد و به دلیل این که سال اول را با جرأت و مستدل نقد مى کرد و از آن به عنوان دوران تلخ یاد مى کرد، تمام همت خود را به خرج داد تا ارتش را به سپاه نزدیک نماید و دست برادرى و وحدت به سوى سپاه دراز کرد، چرا که معتقد بود یک سال اول توقف در جنگ که آکنده از ناکامى ها بود، به دلیل عدم وحدت بین ارتش و سپاه و عدم محاسبه قدرت سپاه در رزم و محاسبه هاى غلط در طرح ریزى، حاصل شده بود. او در خاطرات خود بیان مى کند: متأسفانه مسئولین رده بالاى ارتش در سال اول جنگ بشدت مخالف به وجود آمدن این وحدت (وحدت بین ارتش و سپاه) بودند و مى گفتند این دو ارگان با هم نمى خوانند. پاسدارها چهره هاى تازه کار هستند و تخصص ندارند. ارتش سازمان یافته است، نباید اینها بیایند اوضاع به هم مى خورد.

(ناگفته هاى جنگ - خاطرات شهید صیاد - صفحه ۲۰۲)

در حالى که شهید صیاد عکس این فکر مى کرد و اعتقاد داشت حضور سپاه در صحنه رزم در کنار ارتش موجب پیروزى رزمندگان مى شود و در اولین عملیات مشترک ارتش و سپاه در سال دوم جنگ (عملیات طریق القدس - فتح بستان) زمانى که تیم طرح ریزى عملیات از سوى ارتش تحلیل کردند که نقاط ضعف خودى فراوان است و نقاط قوت دشمن باعث برترى بر نیروهاى خودى شده است، ایشان با دل روشن بر حاشیه همان برآورد عملیاتى نوشت: که با حضور نیروهاى سپاهى و بسیجى در کنار ارتش تحولى اتفاق افتاده و ترکیب مقدس ارتش و سپاه باعث پیروزى اسلام مى شود و وعده این پیروزى را صریح بیان کرد. و فرداى پیروزى رزمندگان اسلام در عملیات طریق القدس نظریه شهید صیاد را اثبات کرد. سردار محسن رضایى فرمانده کل سپاه در دوران جنگ، دست شهید صیاد را به گرمى فشرد و در قالب یک قرارگاه مشترک (قرارگاه مرکزى کربلا) اقدامات خود را شروع کردند و پیروزى یکى بعد از دیگرى به دست آمد. شهید صیاد مخالف ابزار محورى بود و سال اول جنگ را نیز از همین زاویه نقد مى کرد ومعتقد بود طراحان نظامى در سال اول جنگ از علم نظامى چیزى سرشان نمى شد و با روحیه ناسیونالیستى، طرح ها و نقشه هاى ذهنى مى کشیدند و با شکست هایشان نیروهاى خودى را مأیوس مى کردند.

شهید صیاد در خاطرات خود مى‌گوید:

براى برادران سپاه صحنه عمل که میدانى براى کار داشته باشند برایشان ایجاد نشده بود. یکسال توقف دلالت بر این مى کرد که نیروهاى خودى کم کم دارند به یأس مى رسند که بتوانند حداقل دشمن را در خاک خودمان نابود یا از آن بیرون کنند اطراف بنى صدر را مشاورینى گرفته بودند که به جز یک مقدار آگاهیهاى تئورى، از علم نظامى چیزى سرشان نمى شد بنى صدر را امیدوار کرده بودند که به زودى حساب دشمن را مى رسیم با همان روحیه ناسیونالیستى حتى در اتاق هاى جنگ، خیلى راحت طرح نابودى دشمن را نشان مى دادند. فلش ها نشان دهنده این بود که دشمن منهدم مى شود بنى صدر هم گمان مى کرد آن فلش ها که روى نقشه کشیده شده در روى زمین هم راحت انجام مى شود. دو سه تا عملیات هم انجام داده بودند. در تکى در اهواز (هویزه) شاید ۷۰۰-۸۰۰ اسیر هم گرفتند ولى صدایش را درنیاوردند که چه بر سرمان آمد و در پاتکى که دشمن زد، چگونه عقب زده شدیم و قتل عامى که بچه هاى سپاه شدند (که البته یک حماسه شد) وقتى نتیجه تلاش ها اینطورى شد یکسال گذشت و به جایى نرسیدیم همان طراحان نظامى به بنى صدر برآورد داده بودند که دلیل توقف و دلیل این که نمى توانیم جلو برویم این است که توان رزمى ما نسبت به دشمن در سطح پائین ترى است و با این توان نمى توان جنگید. باید توان رزمى را بالاتر برد. هواپیما، تانک، توپ، مهمات و جنگ افزارهاى دیگر.

(صفحات ۱۹۵-۱۹۸-۱۹۹ ناگفته هاى جنگ- خاطرات شهید صیاد)

شهادت فرماندهان شهید و همه شهدا به ما جسارت مى دهد تا عرصه هاى تفکر درباره جنگ، دفاع و شهدا را کشف کنیم بویژه در سال نوآورى و شکوفایى و جز این انتظار دیگرى وجود ندارد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات