محمود اکسیری‌فرد

مقدمه:

آمریکا کشور برگزیده نیست. نه آمریکائیان و نه هیچ ملت دیگری نمی توانند ادعای برتری نسبت به سایر ملل داشته باشند و به بهانه های مختلف سعی در گسترش قلمرو فرمانروایی خود داشته باشند. امروز بیش ازهر زمانی پوچی نظریه استثناگرایی آمریکا ثابت شده است، حتی بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی آمریکا نیز آن را نفی می کنند. آنچه در این صفحه می آید واکنشی است نسبت به این نظریه.

">

محمود اکسیری‌فرد

مقدمه:

آمریکا کشور برگزیده نیست. نه آمریکائیان و نه هیچ ملت دیگری نمی توانند ادعای برتری نسبت به سایر ملل داشته باشند و به بهانه های مختلف سعی در گسترش قلمرو فرمانروایی خود داشته باشند. امروز بیش ازهر زمانی پوچی نظریه استثناگرایی آمریکا ثابت شده است، حتی بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی آمریکا نیز آن را نفی می کنند. آنچه در این صفحه می آید واکنشی است نسبت به این نظریه.

">

محمود اکسیری‌فرد

مقدمه:

آمریکا کشور برگزیده نیست. نه آمریکائیان و نه هیچ ملت دیگری نمی توانند ادعای برتری نسبت به سایر ملل داشته باشند و به بهانه های مختلف سعی در گسترش قلمرو فرمانروایی خود داشته باشند. امروز بیش ازهر زمانی پوچی نظریه استثناگرایی آمریکا ثابت شده است، حتی بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی آمریکا نیز آن را نفی می کنند. آنچه در این صفحه می آید واکنشی است نسبت به این نظریه.

">

محمود اکسیری‌فرد

مقدمه:

آمریکا کشور برگزیده نیست. نه آمریکائیان و نه هیچ ملت دیگری نمی توانند ادعای برتری نسبت به سایر ملل داشته باشند و به بهانه های مختلف سعی در گسترش قلمرو فرمانروایی خود داشته باشند. امروز بیش ازهر زمانی پوچی نظریه استثناگرایی آمریکا ثابت شده است، حتی بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی آمریکا نیز آن را نفی می کنند. آنچه در این صفحه می آید واکنشی است نسبت به این نظریه.

">

محمود اکسیری‌فرد

مقدمه:

آمریکا کشور برگزیده نیست. نه آمریکائیان و نه هیچ ملت دیگری نمی توانند ادعای برتری نسبت به سایر ملل داشته باشند و به بهانه های مختلف سعی در گسترش قلمرو فرمانروایی خود داشته باشند. امروز بیش ازهر زمانی پوچی نظریه استثناگرایی آمریکا ثابت شده است، حتی بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی آمریکا نیز آن را نفی می کنند. آنچه در این صفحه می آید واکنشی است نسبت به این نظریه.

">

محمود اکسیری‌فرد

مقدمه:

آمریکا کشور برگزیده نیست. نه آمریکائیان و نه هیچ ملت دیگری نمی توانند ادعای برتری نسبت به سایر ملل داشته باشند و به بهانه های مختلف سعی در گسترش قلمرو فرمانروایی خود داشته باشند. امروز بیش ازهر زمانی پوچی نظریه استثناگرایی آمریکا ثابت شده است، حتی بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی آمریکا نیز آن را نفی می کنند. آنچه در این صفحه می آید واکنشی است نسبت به این نظریه.

">

محمود اکسیری‌فرد

مقدمه:

آمریکا کشور برگزیده نیست. نه آمریکائیان و نه هیچ ملت دیگری نمی توانند ادعای برتری نسبت به سایر ملل داشته باشند و به بهانه های مختلف سعی در گسترش قلمرو فرمانروایی خود داشته باشند. امروز بیش ازهر زمانی پوچی نظریه استثناگرایی آمریکا ثابت شده است، حتی بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی آمریکا نیز آن را نفی می کنند. آنچه در این صفحه می آید واکنشی است نسبت به این نظریه.

"> آمریکا ترجمه‌ای واژگون
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۳۸۷ - ۰۹:۱۳  ، 
کد خبر : ۴۵۵۵۷

آمریکا ترجمه‌ای واژگون

محمود اکسیری‌فرد

مقدمه:

آمریکا کشور برگزیده نیست. نه آمریکائیان و نه هیچ ملت دیگری نمی توانند ادعای برتری نسبت به سایر ملل داشته باشند و به بهانه های مختلف سعی در گسترش قلمرو فرمانروایی خود داشته باشند. امروز بیش ازهر زمانی پوچی نظریه استثناگرایی آمریکا ثابت شده است، حتی بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی آمریکا نیز آن را نفی می کنند. آنچه در این صفحه می آید واکنشی است نسبت به این نظریه.


انسان بی‌ترجمه نزیسته است. گریزی از ترجمه نیست: نبض فاهمه در ترجمه می‌تپد؛ هماره ترجمه راهی به سوی درک «دیگری»، فهم هویت «دیگری» و دم برآوردن در کرانه افق‌ها و سنت‌های دیگر است و در همان حال ساختن وانموده‌ای از حضور «دیگری.» اما به هر روی در ترجمه چیزی گم می‌شود، چیزی مفقود می‌شود، فقدانی که بر فاهمه سایه می‌اندازد و آن را در عدم قطعیت شناور می‌کند. به زعم شرین پتل «در ترجمه چیزی گم می‌شود و به هر روی چیزی می‌ماند و می‌ماند، شاید، ترجمه ناپذیر.» اما به یاری دریدا آموخته‌ایم که «پرسش از ترجمه» هماره با فهم درگیر است، هماره حاضر، هماره ساری، هماره در تقلا‌ و بی‌امان با حضور‌اندیشه‌ها و اشیا گلا‌ویز است. در گفت‌وگو با هلن سیکوس زمانی دریدا گفت: «آنچه به من سمت و سو می‌دهد هماره ترجمه ناپذیری است و این که عبارات همیشه به ناچار وامدار معانی کنایی‌اند.» پرسش از ترجمه هست؛ ترجمه پذیری آمریکا در جهان و ترجمه حضور آمریکا در فاهمه «دیگران« »دیگرانی» که هم اینک به حاشیه آمریکا رانده شده‌اند و در جوار آمریکا زیست می‌کنند؛ زیستن پیرامون مرکز؛ مرکزی موهوم و قدرتمند با نام آمریکا. اما‌اندکی درنگ کنید. در شرایط جهانی حاضر نام آمریکا چنان اعتلا‌ یافته که به نظر می‌رسد «آمریکا» بر تمامی جهان خیمه افراشته و سنت‌های دیگر را در خود مضمحل کرده ، ذوب کرده، گداخته. این همه، ما را وادار می‌کند تا برای لحظه‌ای در گزاره خود تردید روا داریم؛ جهان جدید پیرامون آمریکا زندگی می‌کند یا این که آمریکا همه چیز را در خود هضم کرده و دیگر نمی‌توان چیزی را خارج از آمریکا، جدای از آمریکا، مستقل از آمریکا انگاشت؟

آمریکا واقعیتی گداخته

امروزه آمریکا به چنان پایگاهی در فرهنگ و سیاست و اقتصاد جهانی دست یافته که به نظر می‌رسد هر پرسشی از جهان معاصر به پرسش از آمریکا ختم می‌شود؛ پرسشی چنان سهمگین و سرنوشت‌ساز که دیگر نمی‌توان به سادگی از زیر بارش شانه خالی کرد اما تو گویی جهان معاصر توان برتافتن بار سهمگین این پرسش را ندارد، نداشته یا نمی‌خواهد داشته باشد. و - شاید - به همین خاطر است که هرجا پرسش از آمریکا به میان آمده ما به نوعی در سکوت و خلسه یا آشوب و تنش معلق می‌شویم؛ وهمی سیال و غبارآلود برای رویارو شدن با آمریکا در خیال؛ رویایی سرگشته و بی‌هدف برای درآغوش کشیدن آمریکا یا کابوسی برآشفته و هراسان برای حذف و طرد آمریکا؛ مرگ آمریکا. چنین به نظر می‌رسد که جهان معاصر توان رویارویی، ترجمه و گفت‌وگو با آمریکا را از دست داده است. برخی معتقدند اکنون «رویای آمریکا» یا «کابوس آمریکا» چنان بر همه چیز سایه‌انداخته که بیش از هر زمان گفت‌وگو با آمریکا یا ترجمه آمریکا را خدشه دار کرده و راه را بر رویارویی با آن مسدود نموده. با این همه این «ترجمه ناپذیری» است که باید بیشتر مورد کنکاش قرار گیرد.

آمریکا از دو جنبه، دو سویه، دو بعد ترجمه‌ناپذیر است: آمریکا به مثابه نشانه‌ای در «متن» جهان با تفاوت خوانش‌ها، تعویق دریافت‌ها و تنوع فهم‌ها همواره بر زنجیره بی پایان دال‌ها می‌لغزد و هر لحظه چهره‌ای متفاوت به خود می‌گیرد . از سوی دیگر اما آمریکا به مثابه قدرت، به مثابه استیلا‌، به مثابه سرزمین خیال و واقعیت، به مثابه تجسم ایده‌آل‌های انسان‌های سوداگر، به‌گونه‌ای مضاعف از ترجمه شدن سر باز می‌زند، چه، همگان بر این عقیده ایستاده‌اند. گفته میشود آمریکا در سراسر ابعاد حیات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خویش بی رقیب است؛ این آمریکا را «بی مثال» (Exceptional) نامیده‌اند: سرزمینی که از چشمداشت‌های رایج برای ایده آل بودن گام‌ها فراتر رفته و چنان استعلا‌یی شده که هیچ واقعیت ملی یا فرهنگی - تا سال‌ها بعد - نمی‌تواند با او برابری کند.

اما به هر رو در معنایی دیگر می‌توان آمریکا را ترجمه‌ای از جهان معاصر پنداشت؛ چنین به نظر می‌رسد که سویه‌های گوناکون جهان امروز در آمریکا چکیده شده و با این همه آمریکا از ترجمه شدن امتناع می‌کند. گو این که جهان در آمریکا ترجمه می‌شود. به این معنا، تنها بدین معنا، آمریکا خود، ترجمه است؛ این ترجمه، ترجمه‌ای صریح و بی‌واسطه از «آرمان‌هایی» است که میراث «روشنگری» اروپا به شمار می‌روند. از این نگاه جز آمریکا هیچ کشوری بر ترجمه آرمان‌های انتزاعی و تخیل مردمی دوران قامت نیافراشته؛ نگاهی گذرا بر جهان آشکار خواهد ساخت که ساختار غالب جوامع بر سنگ بنای «تاریخی انضمامی» استوار شده است و این کشمکش‌های برآمده از تاریخ است که روح و هویت ملی هر جامعه، ملت یا کشور را شکل می‌دهد. با این همه در آمریکا این خصیصه غایب است، چه، تاریخ خود، غایب است و آنچه از این همه برآمده ساخته شدن آمریکا به مثابه «آرمانشهر» بوده تا یکسره بر‌اندیشه‌ها و آرمان‌های فلا‌سفه روشنگری رنگ واقعیت کشد. غیاب تاریخ در آمریکا باعث شد تا آمریکا - نه ترجمه تاریخ بلکه - ترجمه روشنگری شود و ساختگاهی گردد تا تمامی ایده‌ها و امیدها و اضطراب‌های ناآزموده دوران در آمریکا متحقق شود آمریکا از سوی دیگر سرزمینی برای ترجمه ایده آل‌ها به واقعیت بود و گمان می‌کنم این خصیصه است که پیش از هر چیز منزلتی بلندپایه برای آمریکا به ارمغان آورده تا آمریکا بهشت موعود انسان شود و هر آرمانی که قابلیت ترجمه شدن دارد در آمریکا رها شود تا بی درنگ به واقعیت ترجمه شود. از این رو است که هم اینک آمریکا - به حق یا ناحق - بر فراز جهان ایستاده و خود را آینه تمام نمای «انسانیت و شورش»، «دانش و رهایش» و «تاریخ و آزادی» (چه قرابت‌های غریب و دل انگیزی) می‌پندارد. بدینسان آمریکا بی مثال است، تاریخ را در خود به «پایان» می‌رساند و سرچشمه متلا‌طم «آزادی» و «تمدن» می‌شود؛ و ترجمه‌ای صریح و بی‌پرده از همه ایده‌آل‌های ناآزموده و تجریدی انسانها.

غیاب تاریخ؛ انقلا‌ب آمریکا

بگذارید نگاهی دوباره به تاریخ داشته باشیم آمریکا از تاریخ کهن، از اسطوره‌های دیرپا و افسانه‌های دوردست بی بهره است. اما تاریخ کوتاه و گریزپای آمریکا با نام انقلا‌ب گره خورده است. پیش از انقلا‌ب آمریکا مستعمره امپراتوری بریتانیا بود و به مثابه یک واحد ملی- سیاسی وجود نداشت؛ پا به پای انقلا‌ب است که هویت ملی در آمریکا بال‌وپر میگیرد و سرانجام در «بیانیه استقلا‌ل» متولد می‌شود. بدین ترتیب طلیعه تاریخ آمریکا در انقلا‌ب ریشه دوانده است. آمریکا زاییده انقلا‌ب و فرزند راستین همه آرمان‌های انقلا‌بی است؛ انقلا‌بی که اما تاریخ ندارد. انقلا‌ب آمریکا برخلا‌ف دیگر انقلا‌ب‌ها از بطن کشمکش‌های دیرپای تاریخی نجوشید و بازتابنده اسطوره‌های ملی سیاسی نبود؛ روح ملی در انقلا‌ب آمریکا غایب بود و اگر می‌بینیم عباراتی نظیر «روح عمومی» (general spirit) یا «یک ملت» (one nation) در اوان انقلا‌ب موج می‌زند برای پر کردن این رخنه انضمامی است (رخنه‌ای که ریشه در غیاب تاریخ دارد.)؛ کرانه‌های انقلا‌بی که از تاریخ و گذشته‌های دوردست بی‌بهره مانده به ناچار رو به افق‌های آینده گشوده می‌شود از این قرار انقلا‌ب آمریکا رو به سوی آینده داشت و تمام کاستی‌های خود را در آینده‌ای سیال و نامحتوم می‌جست آنجا که قادر باشد کاستی‌های تاریخی خود را به مثابه ملت، هژمونی، دولت و استیلا‌ تجسم بخشد انقلا‌ب آمریکا ترجمه‌ای از آینده بود. تاریخ آمریکا از این انقلا‌ب آغاز می‌شود و همچنان میراث‌خوار این انقلا‌ب باقی خواهد ماند و به همین خاطر است که آمریکا کوشیده، می‌کوشد، و خواهد کوشید تمامی آینده‌های محتمل را در خود ترجمه کند. ‌ آمریکا تاریخ را در خود به انتها رسیده می‌داند و از این رو خود را مالک آینده برمی‌شمارد. در وضعیت جهانی حاضر که ازدحام اطلا‌عات و انفجار ارتباطات مرزها را در خود ذوب کرده است دیگر سخن گفتن از آینده‌ها معنایی ندارد. آنچه می‌ماند یک آینده است که بر تمامی جهان خیمه می‌زند و آمریکا که زاییده عصیان و انقلا‌ب و آینده است خود را وارث آینده می‌داند. هرکه در این وانفسا بخواهد سهمی از آینده داشته باشد به ناچار ناگزیر است آمریکا را به چالش کشد. بناست آمریکا ترجمه همه آینده‌های ممکنی شود که بر فراز ما سایه خواهند‌انداخت؛ یا اینکه آینده‌های محتمل ما رونوشتی از آمریکا باشند. تصور جهانی دیگر، آینده‌ای دیگر، سرنوشتی دیگر به معنای بازاندیشی رابطه آمریکا با جهان و جهان با آمریکا خواهد بود. ‌ اما دیگر خصیصه شاخص آمریکا بازتابندگی سراسر جهانی است. در آن هنگامه که تمامی ملت‌ها می‌کوشیدند ثبات و هویت خود را از شاهراه‌های «وحدت قومی و ملی» به دست آورند، آمریکا شاید یگانه ملتی بود که شالوده هویت خود را به راستی در «تکثر» پی ریزی کرد. سنگ بنای تکثر - به باور‌هانا آرنت - پذیرش تفاوت و تمامیت دیگران است. آمریکا مهد تکثر شد و خیل کسانی که از سرکوب‌های سیاسی و مذهبی دوران به ستوه آمده بودند به آمریکا گریختند تا در تکثری «بی مثال» بی واهمه در لوای آزادی زیست کنند. آمریکا ترجمه تکثر شد و تکثر در سبزینه حیات آمریکا تزریق شد. از سویی آمریکا تنها کشوری بود که به تعبیر یوسف اباذری از آغاز به مثابه نشانه برساخته شد. در کشف آمریکا اسطوره‌ها و روایت‌های دینی بود که تخیل مردمی دوران را سامان داد. در آن هنگام تخیل دوران به‌گونه‌ای وسیع در سیطره اسطوره‌های سنتی و دینی بود و کشف آمریکا به این شائبه جان داد که سرانجام پس از سال‌ها کنکاش «بهشت گمشده‌ای» که ادیان الهی وعده داده بودند واقعیت یافته است. اروپاییانی که در سده شانزدهم به آمریکا سفر کردند به گفته گیدنز در جست‌وجوی غول‌ها، آمازون‌ها، چشمه آب حیات، زنانی که پیر نمی‌شوند و مردانی که چندصد سال می‌زیستند بودند. اینها یکسره بازتابنده اسطوره‌های دینی زمان است که دست‌بهدست هم دادند تا تصویری یگانه و «بی‌مثال» از آمریکا خلق کنند بهشتی این جهانی و غیرخیالی بر پهنای خاک؛ ایده‌آل، سرشار، نستوه، شگرف.

اینگونه بود که حتی پس از سال‌ها که اسطوره‌های دینی افول کردند - و به‌تعبیر لیوتار فرا روایت‌های کیهانی ابطال شدند - تصویر قدرتمند آمریکا توانست خود را در چهره‌ای سکولا‌ر بازتولید کند و همچنان اسطوره تردیدناپذیر دوران باشد: سرزمین ایده‌آل‌های مطلق؛ پیوندگاه خیال و واقعیت؛ آنجا که سرکش‌ترین ایده‌آل‌ها به مهار واقعیت کشیده می‌شوند؛ ساختگاه سبکی بدیع و بی‌سابقه از «بودن»؛ افق رویداد جهان مدرن - آنجا که به‌تعبیر فیزیک، ماده و اطلا‌عات با قطعیت تام در آن منحل شده و برای همیشه آنجا می‌مانند. بدین معنا آمریکا رویدادی بود که جهان مدرن را در آستانه لرزه‌ای انقلا‌بی نهاد، لرزه‌ای و که شیرازه «جهان قدیم» را در هم کوبید؛ این لحظه، لحظه‌ای بود که افقی نوفراروی جهان قدیم گشوده شد و معنای همه چیز را در «جهان قدیم» زیر و رو کرد. مردم از جهان قدیم کندند تا رهسپار جهانی جدید شوند آنجا که عزیزترین خواسته‌های مردمی از آسمان ایده‌ها به زمین هبوط کند تا بهشتی داشته باشیم فرودآمده بر زمین، برافروخته از اراده مردم و گداخته از همه امیدها و آرزوها برای آینده‌های «زمین.» مردم از نقاط گوناگون جهان به آمریکا آمدند. شور و هیجان مهاجران برای قدم‌گذاشتن به آمریکا به اشتیاقی دینی می‌مانست که برای نیل به سرزمین موعود پدید آمده، بسیاری از مهاجران آشکارا خود را «زائر» می‌نامیدند، چه، بنا بود بهشت در اینجا به زمین آید و بر چهره خاک سر نهد. خیل مهاجران از جای جای جهان راهی آمریکا شدند. اینگونه بود که آمریکا ترجمه کثرت جهان مدرن شد. مهاجران به آمریکا پیوندی با «خاک» یا «خون» نداشتند؛ پیوند آنها پیوند با «آرمان» و «ایمان» بود آرمان‌هایی شبه‌مذهبی با چاشنی مسیحایی؛ «یک ملت در سایه خدا انفصال ناپذیر»(به نقل از بیانیه استقلا‌ل آمریکا.)

ترجمه‌ای برای آمریکا

آمریکا ترجمه جهان مدرن شد؛ امیدها و اضطراب‌ها، آرمانشهر و رویداد جهان مدرن. با این همه جهان مدرن نمی‌تواند آمریکا را برای خود ترجمه یا معنا کند. آمریکا از قواعد بازنمایی سرکشی کرده و از رمزگان جهان فراتر رفته. ما همیشه کوشیده‌ایم آمریکا را برای خود ترجمه کنیم و همیشه در این ترجمه چیزی را گم کرده‌ایم و شاید به همین خاطر است که آمریکا اکنون «رویای» خود‌شده و «کابوس» دیگران. تاریخ پس از 11سپتامبر به مرحله جدیدی گام نهاد و تاریخی جدید گشوده شد اینک ما در تاریخی پساسپتامبری زندگی می‌کنیم؛ تاریخی که ترجمه ندارد، معنا ندارد، متن ندارد؛ تاریخی که به راستی آمریکایی است. تنها ترجمه کاذبی که جهان از یازده سپتامبر به چشم دیده جنگ بوده است و بس. چه این رویداد اخلا‌ق و سیاست و معنا را در خود سوزاند و تاریخی را رویاروی ما گشود که معنایی در آن نیست؛ مالا‌مال از ابهام، آماسته از خصومت، خیس بحران. پرسش از آمریکا مهم‌ترین پرسش ما خواهد بود، چه در این تاریخ، آمریکا بیش از پیش «بی مثال» شده است.در این مقاله در خلا‌ل گزاره‌هایی پراکنده و پریشان کوشیدم آمریکا را به سیاقی تازه ترجمه کنم و می‌دانم، که به هر رو در این ترجمه ناخواسته چیزی گم شد و چیزی باقی ماند، و باقی ماند شاید، ترجمه‌ناپذیر: آمریکا.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات