ابراهیم سراج
طرح چند جانبهکردن چرخه سوخت که اخیرا مورد توجه بسیار بوده و اولینبار در جلسه اول کمیته انرژی هستهای سازمان ملل در سال 1946 توسط "باروک" و پس از آن در طرح "اتم برای صلح" مبتنی بر تشکیل سازمان بینالمللی در این خصوص توسط آیزنهاور مطرح شد، طی سالیان متمادی اهمیت خود را از دستنداده، بهطوری که در کنفرانس بازنگری NPT در سال 2000 در طرح گامهای 13 گانه به این موضوع اشاره شدهاست. در بند 10 این طرح بر توقف تولید پلوتونیوم از سوی کشورهای هستهای و قرار دادن مواد شکافپذیری که برای مقاصد نظامی مورد نیاز نیستند، تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دیگر ترتیبات بینالمللی مربوط به آن، برای مصارف صلحآمیز تاکید گردیدهاست.
در این خصوص ، محمد البرادعی در سخنرانی خود در جلسه عمومی آژانس در سپتامبر 2003 رهیافتهای چندجانبهای را برای مدیریت سوخت مصرفشده و زبالههای رادیو اکتیو و تشکیل کنسرسیوم بینالمللی تولید سوخت هستهای مطرح نمود. در همین راستا گروه کارشناسی رهیافت چندجانبه چرخه سوخت هستهای با هدف از میان برداشتن مشکلات ناشی از تولید سوخت، مراحل پردازش، مدیریت سوخت مصرفشده، بررسی رویکرد جامع برای کنترل بر بخشهای حساس چرخه سوخت اعم از غنیسازی اورانیوم و بازفرآوری پلوتونیوم و چگونگی راهاندازی یک یا چند مخزن بینالمللی برای نگهداری سوخت هستهای مصرفشده تشکیل شد.
در شرایط حاضر با توجه به تمایل دولتها برای دستیابی به چرخه سوخت بهدلایل مختلف، ایجاد مکانیسمی برای تضمین عرضه بینالمللی سوخت هستهای با هدف جلوگیری از تلاش کشورهای فاقد چرخه سوخت هستهای برای کسب این دانش و فناوری ضروری بهنظر میرسد این در حالی است که چندجانبه نمودن عرضه سوخت همواره با مشکلاتی مواجه بودهاست.
وارد شدن شائبههای سیاسی در عرصه سوخت، تعهدات خواستهشده از طرفین و عدم رضایت آنها در خصوص چشمپوشی از چرخه سوخت هستهای از سوی دریافتکنندگان و عرصه فناوری توسط دارندگان چرخه سوخت، عدم تمایل کشورها برای واگذاری تاسیسات ملی که عمدتا ناشی از نگرانیهای تامین امنیت انرژی است، تضمین عرصه سوخت و محدود بودن ظرفیت مراکز تامین سوخت (در حالحاضر تنها دو مرکز در اروپا، یک پایگاه در آمریکا و یک مرکز در روسیه تهیه سوخت را بر عهده دارند) از اهم این مشکلات است.
راهحلهای ارائه شده برای ارائه سوخت از طریق یک مرکز بینالمللی یا منطقهای تولید سوخت را میتوان به دو بخش تاکتیکی و استراتژیک تقسیم کرد. بسیاری از راهحلهای ارائهشده کنونی بیشتر از آنکه استراتژیک باشند تاکتیکیاند؛ یعنی هدف آنها حل مشکلات کوتاهمدتی است که رژیم عدم اشاعه با آن مواجه شدهاست. چهار راهحل تاکتیکی عمده پیشنهاد شده عبارتند از: 1- مرحوم کردن کشورها از حق داشتن چرخه سوخت توسط شورای امنیت سازمان ملل، 2- امضا و تصویب پروتکل الحاقی از سوی همه اعضای NPT، 3- پیشرفته کردن بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و 4- تحریم صادرات مواد هستهای.
راهحلهای استراتژیک ارائهشده برای ایجاد یک مرکز بینالمللی تولید و تهیه سوخت هستهای بهمنظور کاهش علاقهمندی کشورها به داشتن چرخه سوخت در داخل نیز چندان کارآمد نیست. راهحل دولت بوش عبارت است از تهیه سوخت تضمینشده توسط یک بازار بینالمللی برای دولتهایی که فاقد تاسیسات چرخه سوخت میباشند. راهحل البرداعی نیز مبتنی بر نوعی کنترل بینالمللی تاسیسات حساس چرخه سوخت میباشد. پیشنهادات بوش و البرادعی ابهامات زیادی دارد. در پیشنهاد بوش به دولتهایی که تاسیسات حساس هستهای دارند اجازه دادهمیشود فعالیتهای خود را ادامه داده و حتی گسترش دهند، در حالی که سایر کشورها از دستیابی به چنین تاسیساتی بازداشته میشوند. پیشنهاد البرادعی در مورد اعمال کنترل و نظارت بینالمللی بر تاسیسات حساس چرخه سوخت یک شکور نیز بسیار بلندپروازانه بهنظر میرسد، زیرا عملی شدن چنین نظارتی در ورای نظارت آژانس نیازمند رسیدن به یک اجماع جهانی میباشد که با شرایط کنونی بسیار مشکل است.
بینالمللی کردن تهیه سوخت هستهای مشکلات سیاسی و حقوقی خاص خود را دارد. نحوه رفتار با ایران در یوردیف نمونه خوبی از این مشکلات است. ایران در زمان رژیم شاه عضو یوردیف بود و مبالغی را برای تهیه سوخت پرداخت، اما با تغییر نظام سیاسی در ایران اورانیوم غنیشده به ایران دادهنشد. علاوهبر این چگونگی تقسیم مالکیت، دسترسی یا عدم دسترسی به دانش غنیسازی، نحوه تامین نیروهای فنی و اطلاعاتی، چگونگی فروش سوخت هستهای و مواردی نظیر اینها از مشکلاتی میباشند که حلنشده باقی ماندهاند و همین باعث میشود ایده ایجاد یک مرکز بینالمللی سوخت یا بانک جهانی سوخت تا عملی شدن راه درازی در پیش داشتهباشد.
تحلیلگریان معتقدند، تامل در ابعاد ایده تاسیس یک بانک جهانی سوخت برای عرضه سوخته هستهای به کشورهای مصرفکننده نشان میدهد این طرح در نهایت یک طرح شبهاستعماری برای کشورهای در حال توسعه جهت عقب نگهداشتن علمی و نیز جلوگیری از دستیابی مستقل آنها به سوخت هستهای میباشد. پیامد چنین امری وابستگی هرچه بیشتر کشورهای در حال توسعه به کشورهای صنعتی است، زیرا از هماکنون معلوم است کشورهای دارای فناوری غنیسازی واردات سوخت از بانک جهانی را نخواهند پذیرفت.
تجارب گذشته نیز نشان میدهد رفتار کشورهای غربی در صدور سوخت قابل اعتماد نیست، کما اینکه بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران این کشورها در دادن سوخت جهت رآکتور تحقیقاتی تهران محدودیتهایی را ایجاد کردند. رفتار کنونی روسیه با ایران نیز به خوبی موید این ادعاست که کشورهای در حال توسعه نمیتوانند در بلندمدت برای تهیه سوخت خود به کشورهای توسعهیافته هستهای اتکا کنند.
بهرغم فشارهای تبلغاتی و سیاسی مبنی بر جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی ایران به چرخه سوخت هستهای بومی و ارائه آلترناتیوهایی برای تامین سوخته هستهای، روندهای بینالمللی بهنحوی است که حتی آژانس و گروه رهیافت چندجانبه نیز اذعان میکنند هنوز منبع سوخت مطمئنی در سطح بینالمللی وجود ندارد و سازوکارهای عرضه مناسب طراحی نشده و لذا حرکت کشورها برای تولید سوخت بیجا نبودهاست. با توجه به مشکلاتی که برشمردیم و نیز مزایای داشتن چرخه سوخت برای کشورها، تمایل به داشتن چرخه سوخت در میان کشورها همچنان وجود خواهد داشت. از سوی دیگر سیاسی بودن مقوله کنترل و خلع سلاح و حتی حقوق بینالمللی سلاحهای کشتار جمعی باعث میشود پیدا کردن یک راهحل مورد اجماع جهانی برای مشکلات ایجاد شده در این حوزه تابع ملاحظات سیاسی و معادلات قدرت و نه حقوق بینالمللی باشد.
تا زمانی که برخورد دوگانه و سیاسی با حقوق تصریح شده کشورها در NPT وجود دارد، امکان پیدا کردن یک راهحل کم است. پیمان NPT کشورها را از داشتن چرخه سوخت و تولید اورانیوم غنیشده و حتی فرآوری پلوتونیوم منع نمیکند، حال آنکه قدرتهای بزرگ میکوشند با ارائه تفسیری خاص، کشورهای فاقد فناوری هستهای را از این حق محروم کنند.