تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۰:۰۶  ، 
کد خبر : ۴۸۳۹۸

رژیم صهیونیستی نگران فروپاشی از درون


علنی شدن فساد سران رژیم صهیونیستی ارکان اسرائیل را از درون «آسیب پذیر» کرده و نوعی احساس سرخوردگی در میان طبقات فرودست اجتماعی در جمع صهیونیست ها را دامن زده است . شدت و دامنه این نگرانی به قدری عمومیت پیدا کرده که صاحب نظران صهیونیست علنا درباره خطر فروپاشی اسرائیل از درون هشدار می دهند.
مرکز پژوهش های دانشکده امنیت ملی رژیم صهیونیستی اخیرا جزوه ای را تهیه و منتشر کرده است که در آن دیدگاه برخی صاحبنظران معروف در قلمرو مبارزه با فساد رهبران رژیم صهیونیستی را منعکس کرده است . این جزوه تحت عنوان « فساد طبقه حاکم و امنیت ملی اسرائیل » به انعکاس دیدگاه برخی چهره های معروف دیوانی در ساختار رژیم صهیونیستی می پردازد و آنها تقریبا بالاتفاق از « فساد رو به گسترش » نزد مقامات ارشد صهیونیستی به عنوان « مهمترین خطر » و جدی ترین عامل اثرگذار بر امنیت و حتی آینده اسرائیل یاد می کنند.
خوبست به صورت خلاصه مروری بر دیدگاه صاحبنظران مطرح در این جزوه بپردازیم و سپس به جمع بندی روشنی در این مقوله دست یابیم .
« اسحق زامیر » قاضی ارشد بازنشسته فساد اداری و جنسی را به « سرطان » تشبیه می کند و می نویسد : « سرطان فساد به سرعت رو به گسترش است و اگر به همین شکل و با همین شتاب ادامه دهد موجودیت اسرائیل را به خطر می اندازد. فساد حاکمیت یکی از اصلی ترین خطراتی است که اصل حاکمیت را تهدید می کند. »
« یوسی سارید » وزیر سابق صهیونیست می نویسد : « رتبه اسرائیل از شاخص فساد جهانی روز به روز بدتر می شود. روسای جمهور نخست وزیران اعضای کنیست خاخامها و اعضای شوراهای محلی و سطوح پائین تر مشتری همیشگی دادگاههای رسیدگی به فساد اداری مالی و جنسی شده اند. این احساس بدی است ولی مهمترین خطر استراتژیک برای اسرائیل همانا دولت و هیئت حاکمه اسرائیل است »
« یارون زلیخه » بازرس کل سابق وزارت دارائی رژیم صهیونیستی نیز به مقایسه رتبه اسرائیل در « شاخص های فساد جهانی » می پردازد که از رتبه 15 به رتبه 34 سقوط کرده و موقعیت اسرائیل را از ردیف کشورهای غربی تنزل داده و همپای رژیم اردن و اروگوئه ساخته است .
البته برای افول ستاره اقبال صهیونیستها دلایل متعددی را می توان فهرست کرد ولی بنظر می رسد که 3 شاخص اصلی توسط صاحبنظران صهیونیست و مراکز ارزیابی و نظارت اسرائیل فهرست شده که اگرچه کمتر انعکاس بیرونی داشته ولی مورد اتفاق نظر میان چهره های غیرسیاسی اسرائیل بوده است .
این 3 شاخص که با هم یک مثلث را تشکیل می دهند عبارتند از :
1 ـ فساد اداری مالی و جنسی سران اسرائیل و چهره های مطرح
2 ـ تبعیض آشکار میان یهودیان شرقی و آسیائی با یهودیان غربی
3 ـ از میان رفتن امید به آینده امید به « ارض موعود » و نابودی اعتماد به نفس نزد صهیونیستها .
اگرچه بایستی آثار و تبعات ظلم مستمر صهیونیستها علیه فلسطینی ها و سایر ملل منطقه و همچنین بی ریشه بودن صهیونیستها در منطقه را نیز به فهرست اصلی ترین علل افول ستاره اقبال آنها اضافه کرد ولی 3 شاخص فوق الذکر جزو جدی ترین مواردی است که مورد تائید و اعتراف صاحبنظران صهیونیست هم قرار گرفته است .
اگرچه فساد اداری مالی و جنسی تقریبا در طول دوران موجودیت شوم صهیونیستها وجود داشته و حتی در بعضی مقاطع « نهادینه » شده و به عنوان یک « پدیده محتوم » به نوعی مورد پذیرش و البته غفلت عمدی واقع شده ولی ابعاد آشکار این پدیده در سالهای اخیر به حدی باعث رسوائی شده که طیف وسیعی از ارکان حاکمیت با قربانی کردن نفرات وقیح تر سعی کرده اند تا حدودی چهره سیاه رژیم صهیونیستی را بپوشانند و چنین وانمود کنند که گویا فقط عده معدودی دچار فساد اداری جنسی و مالی شده بودند که آنها نیز کنار گذاشته شدند و یا به دادگاه کشانیده شده و استعفا کردند.
« موشه کاتساو » رئیس جمهور سابق « اسحق شامیر » و « اریل شارون » نخست وزیران اسبق و سابق و « ایهود اولمرت » نخست وزیر کنونی هر یک چندین مورد پرونده های فساد مالی و جنسی نزد مراجع نظارتی اسرائیل داشته اند و در بسیاری از موارد بخاطر حفظ اعتبار ظاهری اسرائیل از افشای ابعاد فساد آنها و معرفی همدستان آنها جلوگیری شده است . با اینهمه ابعاد اعتراضات و اعترافات دیگران در قبال این موارد فساد نشان می دهد ارکان رژیم صهیونیستی در فساد غوطه ور است و تقریبا هیچ فرد سالمی که با انواع فساد و آلودگیهای سنخیتی نداشته باشد جذب این شبکه تار عنکبوتی قدرت نمی شود و اگر هم شد امکان رشد و ارتقا پیدا نمی کند.
موضوع درباره ابعاد تبعیض نژادی حتی در میان یهودیان و صهیونیستها نیز وحشتناک و غیرقابل باور است . واقعیت اینست که یهودیان شرقی و آسیائی به عنوان « شهروندان درجه 2 » ارزیابی شده اند و نه تنها راه پیشرفت و ارتقا شغلی و عملی برای آنها مسدود است و هرگونه تلاش آنها برای دستیابی به سمت های کلیدی مسدود است و به بن بست ختم می شود بلکه طرحهای سازمان یافته ای با همکاری آژانس یهود و با بودجه و حمایت لجستیکی آمریکا به اجرا گذاشته شده که از یهودیان شرقی به عنوان « موش آزمایشگاهی » استفاده شود و حتی بعضا بصورت عمدی نسل آنها « عقیم و نازا » شوند و یاتعمدا توسط تزریق مواد شیمیائی خاصی به قتل برسند تا آنکه اسرائیل نهایتا به صورت یکدست در اختیار صهیونیستهای مهاجر از غرب قرار گیرد.
موضوع مهمتری که آینده اسرائیل را در هاله ای از ابهام و تردید فرو برده از میان رفتن امید به آینده و نابودی مطلق اعتماد بنفس صهیونیستها بر اثر شکست های پی درپی سیاسی ـ نظامی در مصاف بافلسطینی ها و لبنانی ها بوده است . برای مثال جنگ 33 روزه باعث بروز 10 میلیارد دلار خسارت مستقیم بر اقتصاد رژیم صهیونیستی شد ولی توقف فعالیت « بندر حیفا » باعث تردید سایر کشورها درباره آینده اسرائیل شد و آنها بسیاری از برنامه های مشترک خود با اسرائیل را مورد تجدیدنظر قرار دادند.
با در نظر گرفتن اینکه رژیم صهیونیستی بدون حمایت بیگانگان قادر به ادامه حیات نیست و فاقد اصالت و ریشه بومی محسوب می شود حتی آندسته از مهاجرینی که از سایر کشورها به امید دستیابی به منافع بیشتر وارد این سرزمین شده اند نیز تدریجا به سرزمین اصلی و زادگاه خود بازگشته اند . تصادفی نیست که در طول دوران 2 ساله پس از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه روند مهاجرت به سرزمینهای اشغالی منفی شده و طیف بیشتری درصدد بازگشت به سرزمین خود برآمده اند و فلسطین اشغالی را ترک گفته اند.
شواهد وقرائن موجود نشان می دهد که حتی آندسته از مهاجرینی که هنوز هم در سرزمینهای اشغالی حضور دارند در فکر یافتن فرصتی برای فرار از اسرائیل هستند و فقط برای این در فلسطین اشغالی باقیمانده اند که بتوانند موجودی و اموال غیرمنقول خود را نقد کنند و جائی بروند که امنیت مورد انتظارشان برقرار باشد.
شلیک موشکهای حزب الله در مقیاس چندهزار فروند و شلیک موشکهای دست ساز « قسام » توسط فلسطینی ها به کابوس مشترک تمامی صهیونیستها مبدل شده است . خشم صهیونیستها از اینست که آنها برای جلب ترحم دیگران برروی توان موشکی حزب الله و فلسطینی ها مانور سیاسی ـ تبلیغاتی فراوانی کردند اما بجای جلب ترحم دیگران انبوه صهیونیستها از این وضعیت دچار هراس شدند و به فکر فرار از فلسطین اشغالی افتادند. در اوج حملات موشکی حزب الله و حماس به « سدیروت » و « اشکلون » رسانه های صهیونیستی به صحنه ای برای انعکاس اعتراضات جدی علیه « اولمرت » « عمیر پرتز » و اخیرا « ایهود باراک » تبدیل شده بودند و هنوز هم رسانه های صهیونیستی با تمسخر از طرحهای باراک برای ایمن سازی شهرکهای صهیونیستی در برابر حملات موشکی حماس و جهاد اسلامی یاد می کنند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که علت اصلی پذیرش آتش بس با حماس از جانب اسرائیل تاثیر تخریبی روزافزون حملات موشکی فلسطینی ها بر روحیه شهرک نشینان صهیونیست بود که اولمرت را به عقب نشینی در برابر حماس وادار کرد.
صرفنظر از علل و عوامل بیرونی که اصل تشکیل رژیم اشغالگر صهیونیستی در سرزمین فلسطین را به زیر سئوال می برند اکنون سالها است که 3 عامل درونی مثلثی را تشکیل داده اند و آینده اسرائیل را کاملا در ابهام و تردید مطلق فرو برده اند . تصادفی نیست که اسرائیل تا این اواخر موجودیت و بقای خود را در تهاجم و حمله جستجو می کرد ولی اکنون در لاک دفاعی فرو رفته و به دور خود « حصار » می کشد و امنیت خود را در ایجاد « دیوار حائل » و کشیدن دیوار به دور سرزمینهای اشغالی جستجو می کند. این همان پیله ای است که صهیونیست ها سرگرم تنیدن آن به دور خود هستند و سرانجام نیز در همین پیله دفن خواهند شد. این سنت تاریخ است و گریزی از آن نیست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات