شهادت مظلومانه «عماد مغنیه» یکی از کادرهای قدیمی و مؤثر حزبالله لبنان، در محله «کفر سوسه» دمشق یک نقطه عطف در مواجهه رژیم صهیونیستی و حزبالله به حساب میآید. از اینرو، باید در انتظار اتفاقات تازهتری در عرصه تحولات لبنان و فلسطین اشغالی بود.
رژیم صهیونیستی هشت ماه پس از شکست از حزبالله در جنگ 33 روزه که «سیدحسن نصرالله، از آن به «نبرد تموز» یاد کرده است و غربیها آن را «نبرد ژوئیه» نامیدهاند، عملیات امنیتی ـ نظامی را در ورای مرزها آغاز کرد، تا به مخاطبان داخلی و منطقهای بباوراند که اسرائیل از مشکلات داخلی ناشی از شکست در جنگ دوم لبنان بیرون آمده است.
این رژیم غاصب در اردیبهشتماه سال جاری با حمله هوایی به تلابیض، نقطهای در شمال سوریه و در مجاورت مرکز ترکیه، و بمباران تأسیسات کوچک نفتی سوریه در این نقطه و سپس نفوذ هوایی به نقاط میانی کشور سوریه ـ استان ویران ـ اولین عملیات برونمرزی خود را بدون آنکه با مواجهه جدی سوریه روبرو گردد، انجام داد. تحلیلگران منطقهای اقدام نظامی رژیم صهیونیستی در تلابیض را فاقد قصد جدی برای درگیر شدن با دولت دمشق و صرفاً دارای ماهیتی هشدار گونه ارزیابی کردند. سوریه اگر چه اعلام کرد که حق خود را برای اقدام مشابه محفوظ میداند، ولی تنها به آرایش نظامی در دامنه شرقی منطقه استراتژیک و اشغالی جولان بسنده کرد و البته بازپسگیری جولان را در عرصه رسانهای و دیپلماتیک فعال نمود و در پیگیری همین سیاست، به کنفرانس آمریکایی «آناپولیس» رفت.
رژیم صهیونیستی حدود 9 ماه بعد با نفوذ به منطقه امنیتی «کفر سوسه» در میانه شهر دمشق، «عماد مغنیه» را از طریق تله انفجاری و اقدام از راه دور به شهادت رساند تا از این طریق از یک سو التیامی بر جراحت اعتماد سوز شهروندان نسبت به دولت، نظامیان و نیروهای امنیتی تلآویو بگذارد و از سوی دیگر، سوریه را از همکاری با حزبالله و حماس باز دارد. از منظر رژیم صهیونیستی، سوریه مهمترین عامل بقا و فعالیت مخالفان این رژیم در لبنان و فلسطین است و راه توقف فعالیت این نیروها آن است که هزینههای سنگینی به دمشق تحمیل گردد.
شهادت حاج رضوان (عماد مغنیه) در خاک سوریه درست در سالگرد شهادت دبیر کل سابق حزبالله ـ حجتالاسلام سیدعباس موسوی ـ صورت گرفت. البته این به آن معنا نیست که اسرائیلیها زمان ترور مغنیه را با سالگرد ترور موسوی تنظیم کردهاند. واقعیت این است که اسرائیلیها و آمریکاییها 25 سال است که دستگیری یا ترور حاج رضوان را در دستور کار قرار دادهاند و مسلماً در هر زمانی که امکان عملی شدن ترور او فراهم میشد بدون درنگ به آن اقدام میکردند. اما همزمانی ترور حاج رضوان با سالگرد ترور سیدعباس موسوی موفقیت رژیم صهیونیستی در رسیدن به هدف را زیر سؤال میبرد چرا که شهادت سیدعباس موسوی، به هیچوجه به تضعیف حزبالله لبنان و کاهش عملیات ضداسرائیلی منجر نگردید.
شهادت مغنیه موقعیت امنیتی رژیم صهیونیستی را تضعیف میکند چرا که از لحظه ترور «فرزند صور» به دست نیروهای اسرائیلی هر گونه اقدام نظامی حزبالله علیه رژیم صهیونیستی را چه در محدوده لبنان و منطقه شبعا که هنوز در اشغال اسرائیل است ـ و چه در محدوده فلسطین و نیز در ورای مرزها کاملاً موجه و افکار عمومی را با آن هماهنگ کرده است. بر همین اساس، رژیم صهیونیستی باید از این پس هر روز در انتظار یک حادثه امنیتی علیه خود باشد.
شهادت مغنیه موقعیت امنیتی و اجتماعی حزبالله در لبنان را ارتقاء میدهد، بسیاری از تحلیلگران منطقهای ترور مغنیه را محصول همکاری اطلاعاتی یک جریان لبنانی و یک نهاد اطلاعاتی عربی با سازمان اطلاعاتی اسرائیل دانسته و بدون این همکاری، وقوع این حادثه را عملی نمیدانند. در واقع اینک حزبالله لبنان میتواند روند همکاری اطلاعاتی میان مثلث لبنانی، عربی و اسرائیلی را افشا کند و فشار خود را برای از هم پاشیدن این ائتلاف شدت ببخشد.
شهادت مغنیه موفقیت اجتماعی حزبالله را در لبنان داخل تحکیم میکند. امروز لبنانیها در برابر فشاری که غرب برای تضعیف مقاومت، انگشت اشاره را به سمت سوریه در جریان پرونده ترور «رفیق حریری» ـ نخستوزیر فقید لبنان ـ میبرد، سؤال میکنند اگر کاسهای زیر نیمکاسه نیست چرا غرب در برابر ترور حاج رضوان واکنش نشان نمیدهد و حتی وقیحانه با دستهای خونین اسرائیل همراهی میکند.
نکته مهم دیگری که در ماجرای ترور چهره دلاور حزبالله وجود دارد، امتناع مقاومت از کشیده شدن به درگیریهای داخلی است. حزبالله لبنان در طول 18 ماه پس از پیروزی بزرگ خود علیه رژیم صهیونیستی میتوانست علیه دستهایی که در جنگ با اسرائیلیها هماهنگ بودند اقامه دعوا کند و حتی با توجه به اقتدار نظامی خود به تعقیب آنان بپردازد، ولی این کار را نکرد و به جای آن، از استقرار «دولت وحدت ملی» سخن گفت و برای رسیدن به دولت فراگیر صرفاً به روشهای مدنی روی آورد و حتی در این راه شهدایی را تقدیم کرد.
شهادت «احمد محمود» در چهلمین روز اعتصاب خیابانی، شهادت دو عضو حزبالله در بعلبک، شهادت حدود 10 تن از شیعیان در جریان تظاهراتی که حدود سه هفته پیش مردم ضاحیه ـمنطقه شیعهنشین بیروت ـ علیه قطع متوالی برق و ناکارآمدی دولت در تأمین برق برپا کرده بودند، نمونههایی از قربانیانی بود که مقاومت، به خاطر استقرار ثبات و آرامش در لبنان، واکنشی از خود نشان نداد. این در حالی است که نیروهای «سمیر جعجع»ـ موسوم به قواهاللبنانیه ـکه بقایای فالانژهای درگیر در جنگهای 15 سال داخلی لبنان ـ 1355 تا 1370 ـ میباشند و نیروهای «ولید جنبلاط» و شبهنظامیان جریانالمستقبل تلاش فراوانی کردند تا حزبالله و سایر نیروهای مقاومت را به جنگ داخلی بکشانند.
بعضی از تحلیلگران سیاسی معتقدند جریان اردوگاه نهرالبارد که حدود چهار ماه به دراز کشید، به هدف درگیر کردن حزبالله به راه افتاد. نیروهای مرتبط با آمریکا گمان میکردند با تحریک سنیهای نهرالبارد و انتساب همه 25000 فلسطینی مستقر در این اردوگاه به القاعده، حزبالله را وادار به مواجهه مینمایند و آنگاه اردوگاههای فلسطینی برجالبراجنه و سه اردوگاه دیگر را به مواجهه با حزبالله میکشاند و از این طریق، جنگ شیعه و سنی راه میافتد. حزبالله در این ماجرا همت خود را مصروف حل بحران اردوگاه فلسطینیها و کاهش تلفات ارتش لبنان و نیروهای فلسطینی کرد و سبب ارتقاء موقعیت مقاومت در میان ارتش لبنان و فلسطینیها گردید.
حزبالله لبنان با شهادت مغنیه اگر چه یک نیروی مؤثر و کار کشته را از دست داده است، ولی عواطف ملتهای منطقه را که تحت تبلیغات مداوم قرار گرفته و نسبت به اهداف حزبالله در اصرار خود به حفظ سلاح دچار اندکی تردید شده بودند، به سمت خود جلب کرد. در واقع، این ترور اثبات کرد که اسلحه حزبالله نه تنها یک تهدید امنیتی علیه جبهه لبنانی ـ عربی نیست، بلکه نیاز مبرم لبنان برای حفظ ثبات است. اما مغنیه، شهید بزرگ سهشنبه کفرسوسه، در سال 1341 در شهر شیعی صور ـ منطقه اصلی مقاومت ـ متولد شد. با شروع مبارزات مذهبی و اجتماعی امام «موسی صدر» و همراهانش، او اگر چه نوجوان بود، با آنان همکاری داشت. در جریان جنگ مشترک گروههای وابسته لبنانی و رژیم صهیونیستی علیه جنبش فتح به رهبری «یاسر عرفات» در اواسط دهه 1350، به حمایت از فتح برخاست. با اشغال نظامی لبنان از سوی رژیم صهیونیستی در سال 1361، در کنار رهبران مقاومت ـ سیدعباس موسوی، سیدحسن نصرالله، شیخ صبحی طفیلی، شیخ نعیم قاسم و... قرار گرفت و باشکلگیری حزبالله لبنان، در سلک نیروهای این جریان مذهبی ـ سیاسی درآمد. حضور او در میان نیروهای مقاومت به مرور او را آبدیده کرد و از او عنصری هوشمند، طراح، آیندهنگر و مدیر ساخت، به گونهای که به تنهایی حریف دهها ژنرال با سابقه اسرائیلی میشد.
رژیم صهیونیستی یک بار در سال 1373 اتومبیل او را در ضاحیه شناسایی کرد و به آن حملهور شد، ولی او در اتومبیل نبود و برادرش به شهادت رسید. این پس از آن بود که رژیم صهیونیستی پنج میلیون دلار جایزه را برای کسی که خبری از او بدهد، تعیین کرده بود و هر سال پس از اعتراف به ناکامی، این مبلغ را پنج میلیون دلار دیگر افزایش داده بود. مغنیه در جریان جنگ 33 روزه یکی از چندین فرمانده بود و نقش بسیار ارزندهای در این جنگ ایفا نمود.
بلافاصله پس از شهادت مغنیه، رسانههای آمریکایی و بعضی از کشورهای اروپایی به همراه پارهای از دولتمردان این کشورها به طور هماهنگ ادعانامه مفصلی علیه او منتشر کردند. این ادعاها شامل دست داشتن سیدرضوان در انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال 1363، انفجار مقر نظامی فرانسویها در شهر جنوبی صور، ربوده شدن «ویلیام باکلی» سفیر اسبق آمریکا در لبنان و انفجار هواپیمای آمریکایی بر فراز آمریکا میشود. واقعیت این است که این محافل خبری و سیاسی هیچ سندی برای ادعای خود ارائه نکردهاند و هیچ شکوائیه رسمی به هیچ دادگاه محلی یا بینالمللی علیه مغنیه ارایه نگردیده است.
اهداف اصلی ترور سیدرضوان
در مورد اهداف ترور مغنیه گمانهزنیهای زیادی میتوان ارایه کرد ولی بهتر است به ذکر اصلیترین و محتملترین دلایل اکتفا کنیم.
1- اعاده اعتبار دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی: در پی جنگ 33 روزه و حتی قبل از آن در حدفاصل اشغال لبنان در سال 1361 تا سال 1379 ـ زمان خروج رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان ـ ناکامی دستگاههای امنیتی رژیم صهیونیستی در مضمحل کردن مقاومت به دغدغه مهم دولتمردان، ارتش و شهروندان صهیونیست تبدیل شده بود. این وضعیت به خصوص در جریان جنگ 33 روزه تشدید شد چرا که از یک سو دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی نتوانست هیچ کدام از رهبران مقاومت را از میان بردارد و یا بر جریان روز افزون شلیک موشکهای حزبالله اثر بگذارد و از سوی دیگر، حزبالله لبنان توانسته بود در مراکز حساس رژیم صهیونیستی رخنه اطلاعاتی ایجاد کند. حمله موشکی حزبالله به قلب قطار شهری تلآویو ـ دومین شهر صنعتی و سومین شهر توریستی اسرائیل و نیز حمله موشکی حزبالله به پادگان نظامی صفه واقع در استان جلیل شمالی که مهمترین پادگان نیروی هوایی رژیم صهیونیستی است، نمونههای بارزی از این رخنه اطلاعاتی ـ امنیتی بود. در واقع، در پایان جنگ 33 روزه هیچ حیثیتی برای دستگاههای عریض و طویل و هزینه بر اطلاعاتی رژیم تلآویو باقی نمانده بود و شهروندان صهیونیست احساس بیپناهی شدید میکردند. بروز سیدرضوان و سپس تبلیغ روی این نکته که او فرمانده اصلی جنگ 33 روزه بود، تلاشی است تا دستگاه اطلاعاتی اسرائیل توانایی عملیاتی خود را به رخ بکشد، اما آیا این شهروندان یک اقدام کور فرامرزی را به مثابه توانایی عملیاتی ـ اطلاعاتی رژیم اشغالگر میدانند؟ و آیا به زودی با یک رویداد جدید ضداسرائیلی از سوی حزبالله این دستاورد بر باد نمیرود.
2- تضعیف موقعیت حزبالله لبنان، رژیم صهیونیستی بر اساس طینت خود که فشار نظامی را موجب کوتاه آمدن میداند، گمان میکند عملیات ترور در پایتخت سوریه از یک سو، دولت دمشق را از همکاری با حزبالله و حماس باز میدارد و شهروندان سوریه را علیه دولت «بشار اسد» برای محدود کردن فعالیت نیروهای مقاومت در سوریه وارد عمل میکند و از سوی دیگر، حزبالله لبنان را که به آرامی از محدودیتهای امنیتی پس از پایان جنگ 33 روزه خارج شده است، بار دیگر در لاک امنیتی فرو برده و نیروهای عملکننده آن را زمینگیر میکند. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی میداند که حزبالله برای انجام عملیات نظامی به دام اسرائیل نمیافتد و در پی هر حادثهای وارد جنگ نمیشود. از این رو، ترور یکی از چهرههای مهم حزبالله در ترسیمی که اسرائیلیها از نحوه عمل حزبالله دارند، به جنگ منجر نمیشود و در عین حال میتواند به پرستیژ حزبالله و چهره برتر نظامی، اطلاعاتی او خدشه وارد کند. از منظر دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، شهادت سیدرضوان یا چهرهای در اندازه او، به نیروهای مرتبط با اسرائیل و آمریکا در لبنان روحیه میدهد و آنان را از رعب موجود ناشی از اقتدار نظامی، اطلاعاتی و مردمی ـ خارج میکند و در نهایت مشکلات جدیدی را برای حزبالله پدید میآورد.
اما حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع پیکر پاک مغنیه و سخنان بسیار مهم نصرالله برای ارزیابی درستی یا نادرستی هدفگذاری اسرائیلیها کفایت میکند. نصرالله با حضور در جمع تشییعکنندگان، اثبات کرد که حزبالله در لاک امنیتی فرو نمیرود. سخنان سید نشان داد که حزبالله خود را برای ضربه زدن به رژیم صهیونیستی در فراسوی مرزها آماده میکند. شهروندان لبنانی در تشییع پیکر سیدرضوان نشان دادند که با این ترورها از اقتدار مادی و معنوی حزبالله کاسته نمیشود.