تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۹:۳۰  ، 
کد خبر : ۵۰۸۶۱

استراتژی‌هایی برای نابودی عالم


ناصر اسدی‌
مسیحیان آمریکا به شدت از اسرائیل حمایت می‌کنند و خواستار آن هستند که یهودیان‌، تمام زمین‌های فلسطین را مصادره کنند‌. یهودیان بیش از از هر دین دیگری به پیشگویی آینده می‌پردازند‌. مهم‌ترین این پیشگویی‌ها‌ واقعه‌ای است به نام آرماگدون که معنی آن نبرد حق و باطل در آخر‌الزمان است‌. مسیحیان افراطی انتظار دارند آمریکا برای شتاب دادن به ظهور مسیح دست صهیونیست‌ها را باز بگذارد تا هر کاری که می‌خواهند انجام دهند‌ و این را خواست خداوند می دانند‌. همچنین آنها بر اصول و عقاید دینی بسیار پایبند هستند و معتقدند تحقق این اصول خواست خداست و آنها نیز چاره‌ای جز عملی کردن آنها ندارند‌. به این ترتیب سلطه‌طلبی آمریکا که آن را جنگ صلیبی جدید نامیده اند‌، با اعتقادات صهیونیست‌های مسیحی در‌می‌آمیزد‌.
آن‌چه اینک نو‌محافظه‌کاران آمریکایی تبلیغ می‌کنند‌، ملغمه‌ای است از عقاید خرافی مبتنی بر تحریف تورات و آن‌چه که صهیونیست‌ها به گونه‌ای تخیل‌آمیز از رویای دولت یهود و بر اساس برخی تفسیر‌های غلو‌آمیز از مکاشفات یوحنا ارائه کرده‌اند‌. این اندیشه افراطی که نو‌محافظه‌کاران در آمریکا آن را ترویج می‌کنند‌، نمونه دیگری است از گواهی بنی اسرائیل در اعتقاد به خرافاتی که موجب شد اهل کتاب از راه راستین‌، به دور افتاده‌، کج راهه‌ای را که غایتش جز رسیدن به قدرت و تسلط بر عالم نیست‌، به عنوان راه راست معرفی کنند‌. جنگ صلیبی جورج بوش علیه مسلمانان که هدفی جز غارت منابع نفتی منطقه ندارد‌، توسط این نوع خرافه‌ها توجیه می‌شود‌‌، بی آن‌که از گوهر دین بهره‌ای داشته باشد‌.
نظام اعتقادی کسانی که آرماگدون را تبلیغ می‌کنند بر سرزمین صهیون و دولت صهیونیستی اسرائیل متمرکز است
تئودور هرتزل، روزنامه‌نگار اتریشی و پدر صهیونیسم سیاسی، در سال ۱۸۹۷ میلادی نخستین کنگره یهودیان صهیونیست را در تالار موسیقی شهر بال تشکیل می‌داد، گمان نمی‌برد که جنبشی را که پایه‌گذار آن بوده است، روزی بتواند از مواهب بی‌شمار رادیکالیسم دسته عظیمی از مسیحیان استفاده کند زیرا وی در آن کنگره گفته بود که همه جهانیان از یهودیان جدا هستند و یهودیان تنها در میان خودشان می‌توانند در امان باشند اما امروزه به نظر می‌رسد که یهودیان، مامنی بهتر از ارض موعود (اسرائیل) در جامعه و دولت آمریکا یافته‌اند.
پرسش مهمی که می‌تواند در این‌جا مطرح شود این است که چرا چندین میلیون مسیحی آمریکایی مشتاق هستند که یهودیان، همه زمین‌های فلسطین را مصادره کنند و آن‌گاه آن‌ها را بنا به عقیده خودشان، «رها سازند»؛ حتی اگر در نتیجه این کار، جنگ چهارم جهانی و یک آرماگدون هسته‌ای پیش بیاید، خواهند گفت که خواست خداوند را به تحقق رسانده‌اند؟! دلیل حمایت این مسیحیان آمریکایی از اسرائیل چیست که حتی حاضر هستند برای حمایت از این کشور، نقشی حیاتی‌تر از یهودیان آمریکایی ایفا کنند؟
پاسخ به این پرسش‌ها در گرو شناخت دقیق‌تر هر دو جریان صهیونیسم سیاسی و مسیحیان دست راستی و بازخوانی آرا و عقاید آن‌هاست که نه تنها به‌خاطر علاقه‌ای دوجانبه و استراتژی واحد بلکه به دلیل هدفی مشترک، پایه‌گذار نامبارک‌ترین پیوند شده‌اند. این هدف مشترک، یعنی حمایت از برپایی دولت اسرائیل و حیات سیاسی آن، از نظر مسیحیان انجیلی، از پیش‌شرط‌های ظهور دوباره حضرت مسیح است و مسیحیان تا آن زمان باید حمایت‌های بی‌دریغ خود را نثار اسرائیلیان کنند. صهیونیسم سیاسی و بنیاد گرا، بیشترین نصیب را از این تعصب دینی برده است. حتی اعتقاد این گروه از مسیحیان به این‌که حضرت مسیح پس از ظهور، تمام یهودیانی را که به وی ایمان نیاورده‌اند را خواهد کشت، مانع از آن نخواهد شد که آن‌ها از سخاوت‌های بدون چشم‌داشت خود چشم‌پوشی کنند.
در میان همه ملل، آیین یهود، بیشترین آثار با مضمون پیشگویی حوادث آینده را عرضه داشته است. مهم‌ترین این پیشگویی‌ها که مستمسک صهیونیست‌ها و مسیحیان حامی آن‌ها قرار گرفته، واقعه‌ای است به نام «آرماگدون».
واژه آرماگدون در کتاب مکاشفه یوحنا (باب شانزدهم آیه ۱۶) یک بار آمده است. کلمه عبری «آر» به معنی کوه است و «ماگدو» نام آن است و ترکیب آن‌ها «آرماگدون» را تشکیل می‌دهد. بنا به تعریف واژه‌نامه‌های آمریکایی همچون وبستر، این واژه به معنی «نبرد نهایی حق و باطل» در آخرالزمان است. در این محل، آخرین نبرد نیروهای نیکی و نیکوکاری به رهبری مسیح و نیروهای شیطانی به رهبری دجال رخ خواهد داد و مرحله حاضر از زندگی بشر در آن زمان پایان می‌یابد.
علاوه بر تجهیز و آرایش نظامی اسرائیل به‌گونه‌ای که برای این امر و واقعه بزرگ آماده باشد، موسسات دینی به همراه رسانه‌های دیداری و شنیداری طرفدار این جریان، از سال‌های دهه ۸۰ میلادی، طرفداران صهیونیسم را به اعتقاد جمعی به‌وقوع حادثه‌ای بزرگ در سرزمین شام که به نبردی هسته‌ای خواهد انجامید، توجه داده‌اند. این موسسات پیوسته مردم خود را به این اعتقاد فرامی‌خوانند که به زودی لشکری از دشمنان مسیح که بدنه اصلی آن از میلیون‌ها نظامی تشکیل یافته، از عراق حکومت می‌کنند و پس از گذشته از رود فرات که در آن زمان به خشکی گراییده است، به سوی اورشلیم رهسپار می‌شوند. نیروهای معتقد به مسیح، راه این لشکر را سد می‌کنند و همگی در آرماگدون با یکدیگر برخورد خواهند کرد. در این امکان که درگیری اتفاق می‌افتد، میلیون‌ها نفر از بین می‌روند و این، نبردی نهایی و هسته‌ای است. سپس مسیح برای بار دوم از جایگاه خود در آسمان بر زمین فرود می‌آید و مرحله جدید زندگی بشر در کانون صلح جهانی آغاز می‌شود.
تبلیغ واقعه حتمی‌الوقوع آرماگدون از جانب این جریان به انحاء مختلف پیگیری می‌شود. در این داستان، جری فال ول که از مهم‌ترین رهبران مسیحی دست راستی آمریکا به شمار می‌رود، در کتاب خود با عنوان «جنگ آینده با روسیه»، تهاجمی را از سوی شوروی به اسرائیل پیشگویی می‌کند که به نابودی نیروهای روسیه در کوه‌های اسرائیل خواهد انجامید.
نظام اعتقادی کسانی که آرماگدون را تبلیغ می‌کنند، بر سرزمین انجیلی صهیون و دولت صهیونیستی اسرائیل متمرکز است که این دو را برابر هم می‌پندارند. به همین دلیل است که مسیحیان راست‌گرا سعی می‌کنند پرستش سرزمین اسرائیل را به یک آیین مذهبی مبدل سازند، زیرا بنا بر اعتقاد آن‌ها، اسرائیل باید مقر فرود آمدن دومین ظهور مسیح باشد. در این دیدگاه دیگر جنگ، پدیده‌ای منفور تلقی نمی‌شود.
از آن‌جایی که این مسیحیان افراطی اعتقاد دارند که خداوند، خود در همه کارهایی که توسط اسرائیلیان عملی می‌شود، دستی دارد، به آسانی تصدیق می‌کنند که دیگران به‌ویژه ایالات متحده آمریکا باید برای شتاب دادن به ظهور حضرت مسیح دست صهیونیست‌ها را باز بگذارند تا هر آن‌چه که می‌خواهند، انجام دهند و این خواست خداوند است و مخالفت با آن، خشم و غضب الهی را به‌دنبال خواهد داشت. بنابراین مشاهده می‌کنیم که وقتی دولت یهودی در سال ۱۹۴۸ میلادی به‌وجود آمد، مسیحیان انجیلی از آن به‌عنوان یک نشانه ظهور یاد کردند و تصرف و اشغال و کرانه باختری در سال ۱۹۶۷ م. آن‌ها را بیش از پیش مسرور ساخت، به‌طوری که بر حمایت‌های خود افزودند حتی آن‌ها جنگی که هم‌اکنون میان فلسطینیان و صهیونیست‌ها رخ می‌دهد را از جانب خداوند مورد تایید و حمایت تلقی می‌کنند.
همان‌طور که در ابتدا اشاره شد، افکار و عقاید این جریان افراطی در هیات حاکمه آمریکا، خریدار دارد. نفوذ صهیونیسم مسیحی و مسیحیان محافظه‌کار در دولت آمریکا سابقه‌ای طولانی دارد و به زمان تشکیل آمریکا در قرن ۱۶ م. برمی‌گردد. آمریکا در این دوران توسط مهاجران و پروتستان (اروپایی) شکل می‌گیرد و همزمان با آن، جریان راستگرایان مسیحی نیز متولد شده و مذهب و کلیسای راستگرایان در سرزمین جدید حاکم می‌شود.
با پایان گرفتن جنگ دوم جهانی، چند گروه آمریکایی با هدف سازماندهی مجدد، در جامعه تحت نظارت کلیسای پروتستان، به تشکیل ائتلاف‌ها، سازمان‌ها و هیات‌های چندی در چارچوب جامعه مدنی اقدام کردند مانند سازمان اکثریت اخلاقی به رهبری جری فال ول، ائتلاف انجیلی ملی و ... این راستگرایان که برای بسط نفوذ و سیطره خود در گام نخست بخش رسانه‌ای و فرهنگی را برگزیده بودند توانستند با کمک و ائتلاف لابی صهیونیستی رشد کنند که ثمره آن، ظهور جریانی قوی و نیرومند در داخل مذهب پروتستان بود. این جریان افراطی به نام «صهیونیسم مسیحی» شناخته می‌شود و رهبری آن به عهده کشیش پت رابرتسون (Pat Robertson) است. این جریان در آمریکا تحت عنوان «ائتلاف مسیحی» شناخته می‌شود و یک میلیون نفر عضو دارد. برای آشنایی بیشتر با این نحله عقیدتی به بخشی از سخنان کشیش پت رابرتسون اشاره می‌شود:
«اسرائیل پایتخت معنوی جهان است. این همان جایی است ک خداوند در عهد قدیم از آن به‌عنوان مرکز زمین یاد می‌کند ... در این قلمرو چیزی به نام دولت فلسطینی وجود نداشته است. اکنون ما به آن سمت می‌رویم که از متن مقدس منحرف شویم [اگر دست از حمایت اسرائیل برداریم] خدا آمریکا را دوست دارد. اما اگر ما در برابر خداوند بایستیم و نقشه‌های او را تخریب کنیم، در گرداب آشفتگی خواهیم افتاد. نقشه راه توسط سازمان ملل، اتحادیه اروپا و روسیه ترتیب داده شده است و این‌ها همگی دشمنان اسرائیل هستند. اگر ما با دشمنان اسرائیل متحد شویم، در مقابل خواست خدا قرار گرفته‌ایم». این کشیش متعصب و افراطی در جای دیگری حضور در کنار شارون در حمله به جنین را افتخاری برای خود می‌داند.
وی همچنین بر موسسات بزرگ رسانه‌ای نظیر Foxnews، NBC و CNN تسلط دارد. در همین راستا جری فال ول (رئیس گروه اکثریت اخلاقی)، پیامبر اسلام و مسلمانان را جنگ‌طلب و خشن معرفی کرد؛ او دلیل مهربان بودن خداوند با آمریکاییان را این می‌داند که آمریکا نسبت به یهودیان مهربان است و در مقابل جبهه مسلمانان و سایر مخالفین قرار گرفته است. وی تصریح می‌کند: «اگر ما پشتیبانی از اسرائیل را رها کنیم، دیگر اهمیت خود را نزد خداوند از دست خواهیم داد»، از این رو بود که وقتی بوش چند ماه پیش، از اسرائیل خواسته بود تا برای آرام شدن اوضاع از شهرهای کرانه باختری عقب‌نشینی کنند، فال ول به همراه عده کثیری از طرفدارانش، نامه اعتراض‌آمیزی به کاخ سفید نوشته و با صراحت تمام دولت را از این کار برحذر داشت. در نتیجه این عکس‌العمل شدید، دولت بوش از موضع خود عقب‌نشینی کرد.
بوش که پیروزی خود را بر رقیبش برای نامزدی حزب جمهوری‌خواه، مدیون کشیش پت رابرتسون و هوادارانش است، نمی‌تواند اهمیت این عقاید را در سیاست‌های داخلی و خارجی خود نادیده بگیرد. این نفوذ به حدی است که آشنایی با دیدگاه‌های دینی و فکری راستگرایان مانند عصایی سحرآمیز برای شکستن طلسم فهم سیاست‌های دولت آمریکاست. علاوه بر جورج بوش که خود یکی از هواداران این جریان است، معاون رئیس‌جمهور، وزیر دفاع، وزیر دادگستری و معاون وزیر دفاع آمریکا هم به این جریان وابستگی دارند. نفوذ راستگرایان محافظه‌کار تنها به درون دولت بوش محدود نمی‌شود. جیمی کارتر، رونالد ریگان و جرج بوش پدر هم خود را وامدار این جریان می‌دانند و به پیشگویی‌های کتاب مقدس و تفسیری که از آن می‌شود، اعتقاد دارند.
روزنامه لس آنجلس تایمز در بیانی واقع‌گرایانه پرده از قدرت و نفوذ راستگرایان برمی‌دارد و می‌نویسد: «دولت آمریکا و موسسات وابسته به آن، تحت تاثیر نفوذ جریان راستگرایان مذهبی تندرو قرار دارند به‌طوری که آنان خواستار عدم دخالت (آمریکا) در برقراری صلح و آرامش در خاورمیانه شده‌اند و بوش نیز به اسرائیل چراغ سبز نشان داده است که در برخورد نظامی با عملیات شهادت‌طلبانه فلسطینی‌ها، آزادی کامل داشته باشد».
اصول موضوعه جریان صهیونیسم مسیحی در میان جامعه مسیحیان محافظه‌کار آمریکا و هیات حاکمه آن از استحکام قابل توجهی برخوردار است به‌گونه‌ای که به هیچ روی قابل تغییر نیست زیرا آن‌ها بر این تصورند که تحقق این اصول، خواست خداوند است و آمریکا چاره‌ای جز عملی کردن آن‌ها ندارد و لو به هر قیمتی، به این ترتیب جنگ‌طلبی بوش که خود آن را یک جنگ صلیبی تازه نامیده است با اعتقادات صهیونیست‌های مسیحی درهم می‌آمیزد

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات