* اجازه می دهید در این مصاحبه شمار «خواهر مری» صدا کنیم؟
** به یاد آن دوران؟ بله، اشکالی ندارد.
* اولین بار چه کسی در جریان تسخیر سفارت این عنوان را برای شما به کار برد؟
** در تقسیم کار اولیه، نقش من در روابط عمومی و در تعامل با خبرنگاران خارجی بود. تعدادی از خبرنگاران آمریکایی با یکی از دانشجویان مصاحبه داشتند که من هم مترجم مصاحبه بودم. یکی از آنان به من رو کرد و گفت: اسم شما چیست؟ من هم فکر کردم که به دلیل آن موقعیت حساس چه دلیلی دارد اسم واقعیام را به یک خبرنگار بگویم؟ بعد مقداری فکر کردم که چه اسمی برای یک اروپایی یا آمریکایی هم راحت تلفظ میشود و هم برای آنها قابل درک است تا آنکه خیلی فیالبداهه گفتم: مری
* شما به عنوان یک زن وقتی که در سفارت این مسئولیت را پذیرفتید، آیا با مقاومت مردمسالارانه هم رو به رو شدید؟
** در آن زمان من دانشجوی دانشگاه پلی تکنیک بودم، روز سوم تسخیر سفارت بود که دانشجویان تسخیرکننده لانه یکی دو نفر را به دانشگاه فرستادند و گفتند که ما برای تعامل با خبرنگاران و گروگانها مشکل داریم و از من که زبان انگلیسیام خوب بود خواستند تا به آنها کمک کنم. در ضمن آنها که میدانستند من با دانشجویان انجمن اسلامی و کمیته کارگری ارتباط دارم، ادامه هم دادند که اگر به حرکت آنها اعتقاد دارم به دانشجویان بپیوندم. من هم با سبک، سنگین کردن این درخواست و مشورت با دوستان و پدر و مادرم پذیرفتم. در مورد مخالفت مردان البته در اوایل اینچنین تلقیهایی هم وجود داشت و برای بعضیها شاید این موضوع مطرح بود که در آن فضای انقلابی حضور یک خانم شاید مفید نباشد. حتی یکی از آقایان گفت اگر آقا باشد بهتر است.
اما با گذشت زمان این نگرش تغییر یافت و استقبال هم میکردند؛ چون من تنها خانمی بودم که در جمعهای مصاحبهها و برنامههای خبری حضور داشتم و این مهم بود که مطرح کنند خانمها هم در این مجمعها نقش دارند و موثرند.
* اگر در ابتدا یک مرد با مشخصات شما وجود داشت آیا باز هم به سراغ شما میآمدند؟
** ممکن بود نیایند.
* خاطرات امیرانتظام را خواندهاید؟
** نه نخواندهام.
* این را میگویید تا از سوالات بعدی راحت شوید؟
** نه واقعا نخواندم. میدانیدکه من فرصت نداشتم، در موقعی که کتاب چاپ شد مسوولیت داشتم. الان هم که برگشتهام به قدری عقب هستم که هر چه میدوم نمیرسم.
* درباره مطالب کتاب هم چیزی نشنیدهاید؟
** قطعاً آقای امیرانتظام نکات منفی زیادی را درباره دانشجویان پیرو خط امام مطرح کردند اما ما با ایشان سر و کار مستقیم نداشتیم و هر چه بود اسناد بود. من اسناد آقای امیرانتظام را زیاد میدیدم اما با ایشان سر و کاری نداشتم.
* اما ایشان معتقد است اسنادی که بعداً منتشر شد با جهتگیری همراه است؟
** این سخن بیمعنا است؛ چون اینها اسنادی بودند که وقتی دانشجویان رفتند وجود داشتند. آن اتفاق هم یک اتفاق غیرمترقبه بود که نه دانشجویان پیشبینی میکردند و نه آمریکاییها فکر میکردند که کار به آنجاها برسد. ضمن اینکه بعداً دادگاهی تشکیل شد که صحت ترجمه، صحت سند و همه مسائل را تایید کرد.
* البته دستیابی به اسناد از ابتدا بخش مهمی از اهداف دانشجویان را تشکیل میداد و چندان غیرمترقبه هم نبود؛ ضمن اینکه گروهی هم مامور این کار شدند.
** عملیات غیرمترقبه بود اما روشن است که وقتی به آن مجموعه دست پبدا کند سندها هم یک بخشی از کار بود.
* شما گفتید که هیچ ارتباطی با امیرانتظام نداشتید اما آقای امیرانتظام در کتاب خود نام برخی از دانشجویان را مطرح میکند که به تعبیری در بازداشت آنها بوده است؟
** من از این موارد اصلاً خبر ندارم.
* من از ابهامات مطرح که در همان دوران سوال میشد این بود که در اسناد چرا صرفا یک سری اسامی خاص فاش میشود؟ انگار فقط بازرگان و امیرانتظام با آمریکاییها دیدار داشتهاند و نه افراد دیگر.
** بلی، آن زمان هم این مساله مطرح میشد که چرا از یک طیفهای خاصی سند بیرون میآید. اما واقعیت این بود که علاوه بر شورای مرکزی، یک شورایی تحت شورای اسناد وجود داشت که در آنجا اسناد بررسی میشد. آنهم یک چیز برنامهریزی شده نبود، چرا که بعضی از این اسناد سری در دسترس نبود و حتی رشته رشته بود و تا این رشتهها آماده شود وقت میبرد. ترتیب حاضر شدن اسناد هم غیرقابل پیشبینی بود و بعضی از آنها هم بعداً منتشر شدند. ضمن آنکه اسنادی که موجود و قابل خواندن بودند هم آنقدر حجمشان زیاد بود که مراحل پیجیدهای برای تفکیک آنها باید طی میشد. دانشجویان هم که نمیدانستند حجم اسناد چقدر است که از داخل آنها اسناد را بیرون بیاورند. دانشجویان اصلاً تجربه بررسی اسناد را نداشتند؛ من خود اولین بار بود که یک سند سری میدیدم.
من در این حد که انگلیسی را بفهم و ترجمه کنم میدانستم، اما در خیلی از اسناد علاوه بر اینکه از کد استفاده میکردند، مطالب به گونهای نگارش میشدند که به راحتی مشخص نمیشد منظور چیست.
بنابراین ما این اتهام را همیشه میشنیدیم اما واقعیت این بود که از خیلی از تیپهای دیگر هم اسنادی بیرون آمد. بعضی از آنها به رادیو و تلویزیون داده نمیشد و علنی نمیگردید. بعضیها به قوه قضائیه و دستگاه امنیتی میرفت. شکل مواجهه با اسناد هم متفاوت بود و همه در افشاگریها نمیآمد.
* اعضای این شورای بررسی اسناد چه کسانی بودند؟
** یک تیم از دانشجویان بودند.
* چه کسانی؟
** اسامی افراد را نخواهید چون شاید آنها راضی نباشند که نامشان برده شود. ولی یک تیم خیلی گستردهتری روی کل اسناد کار میکردند و ساختمان اسناد سفارت آمریکا در طول روز از دانشجو پر بود و همه بر روی اسناد کار میکردند. مسئولیت من هم چک نهایی بود که ترجمه را با اصل سند مطابقت دهم.
* فکر میکنید تا چه حد این اقدام دانشجویان در مخالفت با دولت بازرگان بود؟
** بحث این بود که واقعاً اگر لایههایی در دولت و حاکمیت تلاش داشتند به طور پنهانی رابطه و معاملهای را برقرار کنند، سند آنها فاش شود.
مثلاً یادم است که یک گزارش بود که مشخصات دقیق منزل حضرت امام در قم را نشان میداد. مثلاً درب پشتی با این قدر فاصله از درب جلو قرار دارد و باز درب دیگری در پشت یک کمد است و... این موضوع عادی نیست. ضمن آنکه لزوما این نبود که دانشجویان صرفاً بر روی اسناد مربوط به دولت حساس باشند.
* سوال من بیشتر درباره ماجرای تسخیر لانه بود یعنی مخالفت با دولت موقت تا چه حد بر حرکت دانشجویان تاثیرگذار بود؟
**هدف اصلی واقعاً هیج وقت این نبود. دانشجویان به دنبال قطع کردن ریشه توطئههای آمریکا بودند؛ یعنی به نظر میرسید که ورود شاه به آمریکا نقطه رسوب توطئهها است. در تمام دوران قبل از گروگانگیری تبلیغات آمریکا علیه ایران ادامه داشت و فضای دوستانهای برقرار نبود. هر چند که دولت موقت حالا با انگیزه خیرخواهانه تلاشهایی میکرد که این روابط را درست کند ولی روابط عمدتاً خصمانه بود. آمریکا نتوانست این معادله را حل کند که هر چند زمانی حامی شاه بوده اما حالا انقلاب شده و باید آن را به رسمیت بپذیرد. در عین حال بحث اصلی دانشجویان این بود که یک توطئههایی در حال شکلگیری است و این ئوطئهها باید قطع شود؛ وگرنه ممکن است تاریخ تکرار شود و بیست و هشتم مرداد دیگری به وقوع بپیوندد. در آن شرایط طبیعی بود که دانشجویان به این فکر کنند که رشتهای از توطئهها علیه انقلاب در حال اجرا است و تمام هدف دانشجویان این بود که رشته توطئهها را ببرند که بحث ورود شاه به آمریکا هم به بهانه و نقطه عطفی برای این کار تبدیل شد. ضمن آنکه داشنجویان تلاش داشتند یک فضای تبلیغاتی در دنیا ایجاد کنند که صدای مظلومیت مردم ایران را نشان دهد. آنها میخواستند بگویندکه امپریالیسم قصد دارد یک انقلاب مردمی را سرکوب کند. این اقدام هم باعث شد که صدای مظلومیت و حقطلبی ملت از این دیوارهای خیلی بلند سانسور خبری که دنیای غرب اطراف ایران کشیده بود عبور کند و پخش شود.
* یعنی شما معتقدید که صدای مظلومیت مردم ایران با این واقعه منعکس شد؟
** صدای اعتراض مردم ایران نسبت به دخالتهای آمریکا و مظلوم بودن آن در مقابل یک ابرقدرت منعکس شد، منتها با سانسور و قلب خبری.
* اگر هدف منعکس شدن مظلومیت ایران در جهان بود اما برخی معتقدند که این صدا در جهان خیلی مطلوب بازتاب داده نشد و موفق هم نبود؟
** بستگی دارد که چگونه ارزیابی کنید، رسانههای غربی و آمریکایی یک جبهه تبلیغاتی را که پس از انقلاب شروع کرده بودند با گروگانگیری خیلی گستردهتر کردند. ولی اینکه این پیام به گوش خیی از ملتهای دیگر برسد که میتواند در مقابل یک ابرقدرت ایستاد موفق بود. تعبیر حضرت امام هم این بود که به دانشجویان میگفت شما بت آمریکا را شکستید. یعنی تصور این بود که نمیشود مقابل آمریکاا یستاد. واقعاً هم این تصور وجود داشت؛ در لایههای سیاسی دنیا که قطعا همین بود و در لایههای سیاسی دیگر هم در سطوح میانی کشور خودمان با ناباوری با این موضوع برخورد میکردند. خود انقلاب اسلامی یک مرحله بود و این واقعه که انقلاب دوم لقب گرفت به تکمیلکننده آن تبدیل شد.
* البته بعضیها هم معتقدند که مسائل بعدی مانند انزوای بینالمللی ایران، محاصره اقتصادی و حتی جنگ نتیجه این اقدام بود؟
** طبیعی است که یک چنین اقداماتی حتماً هزینه دارد. این خیلی دور از واقعبینی است که بگوییم قضیه گرونگانگیری یکسره مثبت و دستاورد بوده است؛ نه حتماً هزینه هم داشته کما اینکه خود انقلاب هم هزینه داشته است. به طور کلی هر تحولی یک سری هزینهها یک سری هم فایده دارد و فرصتهایی را به وجود میآورد. اما مهم این است که برآیند چنین اتفاقی چیست. تحلیل دانشجویان در آن موقع و هنوز هم عمده دانشجویان این بود که این رشته توطئهها را اگر قطع نکنند انقلاب اسلامی به لحاظ اصولی آسیب خواهد دید. حال این میتوانست یک کودتا یا هر ضربه اساسی دیگری به انقلاب باشد. اسناد لانه هم تقریباً این مساله را ثابت کردند که این حرکت مسیر انقلاب را به سمت استقلال خود تقویت کرد. امروز که ارزیابی میکنیم هزینههای زیادی را میبینیم که کشور داده است اما فکر میکنم برای حفظ استقلال و هویت، هزینه های زیادی را کشورها و ملتهای مختلف میدهد.
* در مورد موضوعیت این بحث چه دیدگاهی دارید؟ بعضیها معتقدند که این بحث در شرایط امروز دیگر موضعیت ندارد.
** این ماجرا دو طرف دارد: ایران و آمریکا. از نظر هیات حاکمه آمریکا این موضوع کاملاً موضوع زندهای است. از نظر سیاستمداران و مطبوعات آمریکا هم این طور است. چون هم در سالگردش به این موضوع زیاد میپردازند هم تحلیلها و بازنگری تاریخی بر روی موضوع دارند. تا به امروز حدود 30 عنوان کتاب درباره موضوع گروگانگیری در آمریکا چاپ شده است که بسیار متنوع و گستردهاند. در چهار ماه گذشته آنها جدیدترین کتاب خود را تحت عنوان «مهمانان آیتا...» چاپ کردند که درباره موضوع گروگانگیر است و تمام روزنامههای مطرح آمریکا کتاب را معرفی کردند. تمام اینها هم در حالیست که از طرف ما صرفاً کتاب «تسخیر » به زنان انگلیسی ترجمه شده است.
* در عملیاتی که برای تسخیر لانه مطرح میشود از مجموع جریانات مذهبی دو گروه حذف شدند؛ یکی طرفداران نهضت آزادی و دیگری حامیان دانشجویی حزب جمهوری اسلامی دلیل حذف نهضت آزادی که معلوم است اما نزدیکان به حزب جمهوری اسلامی چرا؟
** در آن زمان انجمنهای اسلامی، تشکیلات دانشجویان مسلمان دانشگاهها را تشکیل میدادند و اینها هم با گروههای سیاسی و احزاب آن زمان ارتباط ارگانیک نداشتند. جمعی هم شکل گرفت و بعد به تحکیم وحدت تبدیل شد. منتخب دانشجویان مسلمان دانشگاههای تهران بودند، کسانی بودند که تحلیل سیاسی خود را از دیدگاههای امام میگرفتند، به دیدگاههای امام(ره) بسیار معتقد بودند و هویت خود را در مسلمان بودن تعریف میکردند. بر سر تسخیر سفارت هم توانستند به توافق برسند؛ هر چند که جمعشان هم یک عدهای بر سر این موضوع به توافق نرسیدند و گفتند اینکار غلط است. خودشان که نیامدند هیج، دانشگاهشان را هم نیاوردند.
* این افراد چه کسانی بودند؟
** تاریخ مشخص میکند.
* شاید خوانندههای ما بخواهند بدانند؟
** همه میدانند که دانشگاه علم و صنعت وارد این قضیه نشد و همراهی نکرد. البته بعد هم به قدرت رسیدند. ولی واقعیت است که یک عده از دانشجویان موافق این قضیه نبودند و همان موقع هم عدهای گفتند که ما به دولت میگوییم که البته دانشجویان در پاسخ گفته بودند دیگر خیلی دیر شده است و ما کار خودمان را انجام میدهیم. می خواهیم بگویم که صفبندی سیاسی اصلاً در بین دانشجویان و جود نداشت. این هم درسی برای جنبش دانشجویی ماست که دانشجویان در آن شرایط توانستند استقلال خودشان را حفظ کنند. خیلیها دوست داشتند که موج سواری کنند ولی دانشجویان نگذاشتند اینجا با بهرهبرداری گروهی یا سیاسی همراه شود. بعد هم که خود را منحل کردند با همین تدبیر بود.
* آنهایی که می خواستند به دولت خبر دهند چه کردند؟
** نمی دانم ولی احتمالاً نتوانستند چون دیر شده بود.
* پیشنهاددهنده اصلی تسخیر سفارت چه کسی بود؟
** من جایی دیدم که فردی مدعی این موضوع است اما به نظر من نباید روی فرد تاکید کنیم جون جمعی از دانشجویان به این نتیجه رسیدند و خیلی هم بحث کردند. ضمن آنکه آلترناتیوهای دیگر هم مانند راهپیمایی و تحصن وجود داشتند. اما در نهایت به این جمعبندی رسیدند که انقلاب با یک سدی در صحنه بینالملل روبه روست که باید یک موجی ایجاد شود تا از این سد عبور کند.
* چرا قبل از این جریان، موضوع با امام در میان گذاشته نشد؟
** برای اینکه بنا نبود موضوع یک برنامه حکومتی باشد. دانشجویان تصمیم گرفتند به دلیل ماهیت غیرمتعارف این اقدام و مغایرت با قوانین بینالمللی آنرا مردمی بدانند. بنابراین نباید تصمیم دولتی و حکومتی میشد و به نظر من واقعاً هم مردمی بود.
* اما اگر دانشجویان احساس میکردند که ممکن است امام مخالف باشند ممکن نبود اینکار را انجام دهند؟
** تحلیلشان این بود که امام(ره) کاملاً موافق هستند. خصوصاً از پیام آخر امام(ره) در سالگرد 13 آبان و اشارهای که ایشان مبنی بر احمال توطئه داشتند این موضوع متصور می شد. امام گفته بودند که در مقابل این توطئهها، حوزهها و دانشجویان باید به پاخیزند و واکنش نشان دهند. بنابراین دانشجویان احساس میکردند که این کار نظر امام را تامین خواهد کرد.
* اگر پیش از آن با خود امام مطرح میکدند که مشکلی پیش نمیآمد؟
** نمیخواستند که یک مقام رسمی را در این مساله درگیر کنند.
* امام یک گروه 5 نفره برای ارتباط خودشان با دانشجویان تعیین کرده بودند؛ چرا فقط با آقای موسوی خوئینیها این موضوع مطرح شد؟
** من از گروه 5 نفره خبر ندارم اما میدانم که آقای موسوی خوئینیها از قبل با دانشجویان ارتباط داشتند و امین دانشجویان بودند. از آن طرف هم ایشان با بیت امام(ره) ارتباط نزدیکی داشتند و به عنوان یک رابط عمل کردند. اما از اینکه افراد دیگری در این میان مطرح باشند من اطلاع ندارم.
* امام یک شورای پنج نفره را تابستان همان سال معین کرده بودند به گونهای دانشجویان با این شورای پنج نفره جلسات منظم داشتند.
** بیشترین ارتباط را دانشجویان با آقای موسوی خوئینیها داشتند و فکر میکردند که آقای موسوی خوئینیها بیشترین ارتباط را با امام دارند و همینطور هم شد و از طریق احمدآقا ماجرا را با حضرت امام مطرح کردند. بین دو نماز حضرت امام بود و احمدآقا میگویند که صبر کنیم که نماز دیگر هم تمام شود اما امام میگویند نه به دانشجویان بگویید خوب جایی را گرفتهاید و نگه دارید.
* نوشتههای شما در کتابتان خیلی رویایی و احساسی است، دیگر دانشجویان هم با اینکه خودشان در حال حاضر از فعالان سیاسی هستند اما با این حال با این موضوع رویایی و احساسی برخورد میکنند. امروز تا چه حد آن نگاه احساسی را واقع بینانه میدانید؟
** دانشجویان همیشه احساسی و آرمانگرا هستند. این اصلاً خصلت دوره دانشجویی است. در آن زمان هم چنین فضایی در بین دانشجویان بود و واقعاً آرمانی فکر میکردند و این نبود که فکر کنند آینده زندگیشان چه میشود. آنچه که مطرح بود این بود که در مسیری که تشخیص دادیم گام برداریم. بعضی از بچهها واقعا ًغسل شهادت انجام دادند یعنی فکر میکردند واقعاً ممکن است با تفنگداران آمریکایی مقابله کنند و هر اتفاقی بیفتد. من سعی کردم در کتاب تسخیر واقعیتهای احساسی و اینکه اینها انسان بودند را بیان کنم و در عین حال هم بگویم که در جاهایی اشتباه و سادهانگاری داشتند.
* معادلات سیاسی که در آن زمان در سطح بینالمللی مطرح بود و تلاشی که عدهای در ایران داشتند تا کارتر به دلیل دموکرات بودن در مقابل ریگان جمهوریخواه پیروز شود را چگونه تعبیر میکنید؟
** این ماجرا را سورپرایز اکتبر نامیدهاندکه در مورد آن سیاستمداران آمریکایی خیلی بد گفتهاند و کتابهایی هم که در اینباره منتشر شده بد نوشتهاند. اما از نظر این طرف، نقطه اصلی این بود که امام گفته بودند تا میتوانید از آمریکاییها امتیاز بگیرید. من برای نگارش کتاب سعی کردم شواهدی در اینباره پیدا کنم ولی مستندی برای این مساله پیدا نکردم. برای آمریکاییها اینکار مغایرتهای قانون اساسی داشت و اگر اثبات میشد که عدهای کاری کردهاند تا ماجرای آزادی گروگانها به نفع حزب جمهوریخواه تمام شود برای آنها یک فاجعه سیاسی اتفاق میافتاد. با اینحال جمهوریخواهها هم بعداً نتوانستند از این موضوع استفاده کنند چرا که همه متوجه شدند تلاشهای دوره باعث آزادی گروگانها بود. یک تحلیل این است که تاخیرهایی که میافتاد حساب شده بود تا کارتر نتواند از جا به جایی گروگانها بهرهبرداری کند. یک عده هم میگویند این تاخیرات خود به خود اتفاق میافتاد. این بحث در مجلس مطرح بود و بررسی میشد اما تاخیر هم داشت، به عنوان مثال در ماههای اول جنگ بمباران گستردهای در یکی از شهرها انجام میشد که مجلس در اعتراض، این موضوع را بررسی نمیکرد. حال موضوع قابل تحلیل است که این اتفاق عمدی بوده است که یک نماینده پیشنهاد تاخیر بدهد یا خیر؛ اما در هر صورت هیچگاه یک مستند غیرقابل انگار برای این موضوع بدست نیامد.
* اما در این طرف تلاشهایی هم میشد که کارتر برنده شود؟
** یک عده اعتقاد داشتند که ریگان بدتر از کارتر است. خود امام هم تحلیلشان این بود که در مواجهه با انقلاب اسلامی، گروگانگیری و شاه، کارتر اشتباهاتی کرد که رفتنی است. اما عدهای اعتقاد داشتندکه جمهویخواهان از نظر عملکرد بدترند.
* فارغ از این مباحث فکر میکنید کدام تحلیل درست است؟
** در مواضع اصولی و زیربنایی دموکراتها و اصولگرایان تفاوتی با یکدیگر ندارند. جایی که دموکراتها لازم میدانستند مجوز حمله نظامی طبس را صادر کردند و این موضوع در زمان دموکراتها اتفاق افتاد. اما این را هم میدانیم که دموکراتها در ترویج اصطلاحاتی مانند دموکراسی و آزادیهای اساسی نسبت به جمهوریخواهان پیشگامند به طوریکه خیلی ها معتقدند این موضوع زمینهساز آزادیهای بیشتر در ایران شد و شاید بروز انقلاب اسلامی در سایه این تحولات بهتر اتفاق افتاد. اما اگر سیر تکاملی دموکراتها و جمهوریخواهها را نگاه کنیم در حال حاضر میبینیم که در عین وجود روشهای متفاوت دموکراتها منتقد سیاستهای بوش هستند ولی در مسائل زیربنایی مانند موجودیت اسرائیل، منافع آمریکا در دنیا و... خیلی به هم نزدیک هستند.
* دفاع از منافع ملی را که همه دنبال میکنند؛ راست و چپ کشور خود ما هم اینگونهاند. اما به این سوال پاسخ ندادید که فکر میکنید آیا به نظر شما پیروزی کارتر در نهایت برای ما بهتر نبود؟
** نه من این تحلیل را نداشتم. الان هم ندارم فکر نمیکنم خیلی تفاوت میکرد. آنچه که امروز هم در آمریکا میبینیم اینست که در این کشور علاوه بر جمهوریخواه بودن با حکومتی مواجه هستیم که با یک ماموریت ایدئولوژیک و آخرالزمانی میخواهد مساله را حل میکند که این باعث پیچیدگی قضیه میشود.
* خودتان هم میدانید در معاملات سیاسی برای آزادی گروگانها، دانشجویان نقش نداشتند. خود شما در کتابتان مطرح میکنید که بهزاد از دانشجویان درخواست ملاقات کرد و اتفاقات را توضیح داد و از شما میپرسد که موافقید یا مخالف؟ شما هم فقط لبخند میزنید، آن لبخند چه معنایی داشت خواهر مری؟
** آن را گذاشتیم که خواننده پی ببرد. کاملاً مشخص است، دانشجویان چون نقشی در آن قضیه نداشتند از زمانی که امام دستور دادند که موضوع را مجلس پیگیری کند، دانشجویان اولین نفس راحت را کشیدند. چون تا آن زمان هم مسئولیت خود گروگانها و هم مسئولیت مدیریت ماجرای گروگانگیری به عهده دانشجویان بود. حال اینکه چقدر موافق بودند و آیا باید با آنها مشورت میشد به نظر من بهتر شد که با آنها مشورت نشد. تصمیم مجلس بود و مجلس هم مسئولیت قضیه را پذیرفت و هیچ دلیلی نداشت که دانشجویان از آن برهه به بعد مسئولیت قضیه را به عهده بگیرند. در مورد اتفاقات جالب داخل سفارت هم خاطرهای میگویید، اتفاقاتی مثل همان درخت توت که شما بالای آن در حال چیدن توت بودید و یکی از برادران شما را دیده بود. خانمها یک خوابگاه در ساختمان ویزای سفارت داشتندکه خودمان آنرا اداره میکردیم. من ساعت 2 تا 4 صبح پاس حفاظت محوطه را میگرفتم و بعد میخوابیدم تا ساعت 5/8-9 بیدار میشدم و اولین مصاحبه را ساعت ده برگزار کنم. در این فاصله بچهها در خوابگاه بیدار میشدند و برنامههای مختلفی داشتند و معمولاً هم یک روز در میان روزه میگرفتیم چون آنقدر کیفیت غذاها بد بود که ترجیح میدادیم روزه بگیریم.
در این چند ساعت که من میخواستم بخوابم سر و صدای زیادی میشد؛ یک بار یاد میآید که گربهای بالا آمده بود و خانمها با چوب دنبال این گربه میکردند. من هم 5/1 ساعت وقت برای خوابیدن داشتم و گیج گیج بودم. اما خانمها هر چه دنبال گربه گشتند نتوانستند آنرا بیرون کنند و در نهایت در یکی از کمدها پنها ن شد. اما خب، به هر حال من را از خواب انداختند. مصاحبهها هم خیلی جالب بود و خبرنگاران وقتی میآمدند انتظار داشتند با انسانهای خشونتطلب و تروریست مواجه شوند اما میدیدند یک سری دانشجوی ساده و معمولی هستند و سعی میکردند کنکاش کنند که رشته شما چیست تا مطمئن شوند ما دانشجو هستیم.
* سعید حجاریان را در کلاسهای خود در سفارت چه مباحثی را مطرح میکرد که تا این حد از آن کلاس ها تعریف کردید؟
** بحث تحلیل سیاسی بود. پیوند مباحث اعتقادی و سیاسی بود و جلساتش خیلی هم محبوبیت داشت. آن زمان هم مطرح بود که آقای حجاریان هوش سیاسی و قدرت تحلیل بالایی دارد و در ارائه تحلیلهای نو و نوآوری در دیدگاهها موفق است.
* بعد از این جریان هیچگاه با گروگانها دیدار نداشتید؟
** نه ولی میدانم که کتاب تسخیر را برخی از آنها خواندهاند. حتی واسطه انتشاراتی اول که با پذیرفت کتاب را منتشر کند به یکی از گروگانها کتاب را داده بود و گفته بود که این کتاب آیا واقعا توسط یکی از دانشجوها نوشته شده است یا نه؟ آن گروگان هم تاکید کرده و گفته بود این کتاب توسط کسی نوشته شده که داخل ماجرا بوده است. بعدها هم گروگانهای زیادی کتاب را خواندند و در کتابهای خودشان به آن استناد کردهاند.