تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۳۸۷ - ۱۰:۳۳  ، 
کد خبر : ۵۵۸۵۵

پروژه جنگ‌روانی آمریکا علیه ایران

فرامرز عابدینی مقدمه: تشکیلات و چارت مراکز سازماندهی. هدایت و کنترل عملیات روانی یک مقوله سری بوده و از سوی همه کشورها مخفی نگاه داشته می‌شود. سازمان‌های عملیات روانی عمدتاً در ذیل مراکز نظامی، امنیتی و تحقیقات استراتژیک قرار گرفته و با سرویس‌های اطلاعاتی رابطه تنگاتنگی دارند.

مقارن اولین سال شرکت دولت آمریکا در جنگ‌جهانی دوم قریب نه آژانس غیرمتشکل از نظامی و غیرنظامی هدایت و رهبری جنگ‌های‌روانی بر علیه دشمن را به عهده داشتند 1 ولی در سال 1950 برای نخستین‌بار یک سازمان منسجم توسط هاری‌ ترومن تشکیل می‌شود و آن کمیسیون روان‌شناسی یا استراتژی نام می‌گیرد. در همان مقطع دولت ترومن به منظور کسب آمادگی برای اجرای جنگ‌روانی در کره، پروژه‌ای را با عنوان «نبرد حقیقت» یا «تهاجم عظیم و قدرتمند روانی» با بودجه‌ای معادل 121میلیون دلار تصویب کرد. و در سال1953 این شورا توسط آیزنها و رئیس‌جمهور وقت آمریکا - که معتقد بود «می‌بایست بدون خونریزی باعث اعمال اراده آمریکا بر جهان شد» - به کمیته دائمی عملیات‌روانی تبدیل می‌شود. از آن زمان تاکنون، سازمان‌های عملیات روانی - تبلیغاتی آمریکا با توسعه‌ای روزافزون همواره به عنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کرده‌اند.

در دنیای امروز که تحولات تکنولوژیک در زمینه الکترونیک، بویژه تکنولوژی فضایی که ابزار سلطه کشورهای پیشرفته صنعتی بر کشورهای جهان سوم را فراهم کرده، واحدهای روانی سازمان‌یافته آمریکا طیف وسیعی از رادیوها، تلویزیون‌ها، ماهواره‌ها، کتابخانه‌ها، بورس‌های دانشگاهی، خانه‌های فرهنگی، آژانس‌های تبلیغاتی و تحقیقاتی، مراکز فیلم‌سازی، واحدهای جنگ‌روانی نظامی، تشکیلات ستادی و امثال آنها را شامل می‌شوند.

ابزار عملیات روانی در جهان امروز «جهان‌ ذهنی و غیرذهنی» را بدنیا مخابره می‌کند و تعیین می‌کند که مثلاً مردم دنیا امروز به کودتا در فیلیپین و فردا به لایه ازن و روز بعد به ایدز و هفته بعد به موضوع دیگری فکر کنند و همه این دستور جلسه‌ها از سوی کسانی برای مردم دنیا تعیین می‌شود که کنترل خبرگزاری‌ها و رسانه‌های بین‌المللی را در دست دارند. در این خصوص، آسوشیتدپرس 17میلیون واژه، یونایتدپرس 11میلیون واژه، فرانس‌پرس 3میلیون و 350هزار واژه و رویتر 1میلیون و 500هزار واژه به جهان مخابره می‌کنند به عبارت دقیق‌تر این چهار غول روزانه چهل میلیون کلمه، که 28میلیون کلمه آن از سوی دو خبرگزاری آسوشیتدپرس و یونایتدپرس متعلق به آمریکا،‌ خدنگ‌وار به جهان شلیک می‌کنند.

با نگرش به اینکه عملیات ‌روانی در طیف وسیعی اعم از زمان جنگ یا صلح در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... بر علیه کشورهای هدف بکار گرفته می‌شود. از این‌رو باید میان عملیات عملیات ‌روانی که به عنوان یک حلقه واسطه‌ای یا حمایتی از پازل یک راهبرد، برنامه و یا تاکتیک غیرروانی مثلاً نظامی، اقتصادی و یا سیاسی انجام می‌گیرد، با عملیات ‌روانی که خود به عنوان هدف استراتژیک طراحی شده و اقدامات غیرروانی بصورت حمایتی یا تکمیلی در ذیل هدف استراتژیک روانی شکل می‌گیرد، تفکیک قائل شد. فلذا در این مقاله فقط در مقام تبیین عملیات ‌روانی آمریکا علیه ایران از نوع دوم آن می‌باشیم.

اهداف استراتژیک روانی آمریکا علیه ایران:

عملیات‌روانی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران از روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی 22بهمن 57 آغاز شد و در طول سه دهه گذشته به انحاء مختلف تداوم یافت، اما با توجه به ناکامی آمریکا در اعمال نظام تک‌قطبی از طریق سیاسی و اقتصادی بعد از فروپاشی شوروی و نظام دو قطبی از یک‌ سوء و تحکیم ثبات و امنیت پایدار و رشد علمی فزاینده ایران اسلامی به سمت یک کشور قدرتمند و برخوردار از انرژی هسته‌ای و نیز ایفای نقش یک بازیگر مدبر، با نفوذ و تعیین‌کننده در عرصه روابط بین‌الملل منطقه‌ای و بین‌المللی، از سوی دیگر، و همچنین هزینه‌بر و پرمخاطره بودن رویارویی نظامی با ایران، بدنبال حوادث 11سپتامبر 2001 و شکل‌گیری روند رو به تزاید جنگ‌های نامتقارن، بر شدت وحدت عملیات‌ روانی خود علیه جمهوری اسلامی افزود.

به طور کلی آمریکا علیه جمهوری اسلامی دارای پنج هدف استراتژیک روانی است که در سه دهه گذشته ثابت باقی‌مانده، اگرچه در مقاطع مختلف زمانی به تناسب ماهیت و وزن متغیرها، از حیث حجم، نوع و تنوع تاکتیک‌ها و تکنیک‌ها تفاوت‌هایی جدی بین آنها مشاهده می‌شود.

اهداف استراتژیک روانی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران عبارتند از:

1- ارائه چهره مخوف از اسلام و جمهوری اسلامی در نزد افکار عمومی جهان بخصوص غرب

2- ترسیم ایران محور شرارت در منطقه و جهان

3- ناکارآمدی دین در اداره جامعه و چالش مشروعیت

4- ارائه تصویر آرمانی از ارزش‌های آمریکایی و لیبرال دموکراسی آمریکا

5- تلقین به بروز اجماع جهانی علیه ایران

اکنون به شرح اجمالی هر یک از اهداف استراتژیک روانی و ارائه تاکتیک‌ها و اقدامات آمریکا در دستیابی به اهداف استراتژیک روانی، می‌پردازیم.

الف) تصویر وارونه و مخوف از اسلام:

رسانه‌های غرب همواره از اسلام تصویری افسانه‌ای ارائه داده‌اند، افسانه‌ای برگرفته از داستان‌های هزار و یک‌ شب که مملو از حرمسرا، کاخ‌های سر بفلک کشیده، فرش‌های پرنده،‌ ثروت‌های بی‌پایان، مبارزان و جنگجویان خشن و راهزنان بی‌رحم است. در تصویری که رسانه‌های غرب از اسلام ارائه می‌دهند، مسلمانان را افرادی بی‌رحم و با عقاید افراطی معرفی می‌کنند.

سال‌ها پیش شایعه‌ای در گرفت که به نقل از مایکل براون عنصر وازده‌سیا می‌گفت در اواخر دهه 80 طرح مبارزه با تشیع و جان‌نثاری معنوی مسلمانان در این سازمان مخوف تدوین شده است. مهم نبود چقدر این شایعه صحت داشت. مهمتر تحقق این شایعه بود. جنبش جنگ‌طلب نومحافظه‌کار آمریکا زمان را مناسب دید. زمینه‌های تششکیل و تقویت طالبانی‌گری را طرح‌ریزی نمود. ملایان افراطی و سنگ ‌صفتی که آمده بودند تا چهره‌ای مخوف از اسلام ترسیم کنند. سناریویی که بر مبنای آن می‌توانستند دشمن شماره یک برای آمریکا بتراشند. طالبان رشد نمود و این غده سرطانی عمق افغانستان را بلعید. حال هنگام نقطه اوج فیلم دلخواه آمریکایی فرا رسیده بود. یک نفر باید کلید را فشار می‌داد و 11سپتامبر این‌گونه آفریده شد. از 11سپتامبر 2001 به این سو آمریکا هر چه خواست کرد و برای پیشبرد مقاصد زورمندانه خود تا توانست رعب و وحشت از اسلام را ریشه‌دار کرد. رویکرد مغرضانه رسانه‌های غربی باعث شده است تا مردم آمریکا و اروپا به اشتباه گروه‌های مسلح و تندرویی همچون القاعده را نمایندگان واقعی مسلمانان و دین اسلام بپندارند.

پس از حملات 11 سپتامبر، رسانه‌های آمریکا علیه اسلام و مسلمانان تبلیغات منفی به راه انداخته و باعث گسترش دشمنی مردم غرب علیه این دین آسمانی شده‌اند. این مسئله زندگی مسلمانان و به خصوص اعراب ساکن کشورهای غربی را به خطر انداخته است. تبلیغات منفی رسانه‌های آمریکایی، درک غربی‌ها از اسلام را تحت‌تأثیر قرار داده و باعث گسترش جهت‌گیری منفی مردم آمریکا و اروپا علیه مسلمانان شده است.

غربی‌ها اسلام را معمایی ناشناخته و پدیده‌ای عجیب و غریب و مملو از افسانه تلقی می‌کنند. آنها عقیده دارند اسلام مشوق اعمال و رفتارهای غیرمنطقی و افراطی است. چنین برداشتی غیر از ارائه اطلاعات نادرست درباره اسلام و درک اشتباه از آداب و رسوم و فرامین این دین، دلیل دیگری ندارد.

مسلمانان اخیراً شاهد توهین رسانه‌های غرب به اسلام و پیامبر مسلمانان بودند که تحت عنوان آزادی بیان و مطبوعات انجام گرفت. در اواخر سال گذشته میلادی رسانه‌ها از چاپ تصاویر اهانت‌باری از پیامبر اسلام خبر دادند. یک روزنامه دانمارکی، بی‌توجه به باور و عقاید مسلمانان که به تصویر کشیدن چهره پیامبرشان را مجاز نمی‌دانند، کاریکاتورهایی از وی به چاپ رسانده بود. پس از آنکه یک نویسنده اعلام کرده بود کسی جرئت چاپ تصویر پیام اسلام را ندارد، مسئولان روزنامه دانمارکی Jyllauds -Posten با دعوت از کاریکاتوریست‌های کشورشان از آنها خواستند تا از چهره پیامبر اسلام چندین کاریکاتور ترسیم کنند. 12کاریکاتور تحت‌ عنوان «آیا ترس از خشم مسلمانان می‌تواند آزادی بیان را از بین ببرد؟» چاپ شد.

ارائه تصویر مخوف از اسلام و مسلمانان با تاکتیک‌ها و تکنیک‌های مختلفی بوقوع پیوسته و بعدها نیز در شکل و شمائل دیگر تداوم خواهد یافت. برخی از شگردهایی که تاکنون مطرح شده عبارتند از تحریف در تاریخ، معرفی غیرواقعی از پیامبر(ص) نظیر آیات شیطانی سلمان رشدی، ساخت فیلم‌های مستهجن، غیراخلاقی و خشن از زندگی مسلمانان، خلق طالبان و معرفی آن بعنوان اسلام، بدیل‌سازی عملیات تروریستی انتحاری بجای عملیات استشهادی، ساختن کارتون‌ها و بازی‌های انیمیشن با هدف ضرورت کشتن و نابود کردن مسلمانان و...

ب) ایران محور شرارت:

از اواخر دهه 80 به این سو آمریکاییان به عنوان دارنده گواهینامه دخالت در امور جهان هر ترفندی را تمهید کردند تا دشمنان فرضی خود را گسترش دهند. جنگ صلیبی کفار از استراتژی انگلیسی «تفرقه‌بینداز و حکومت کن» به راهبرد آمریکایی «تفرقه‌بینداز و نابود کن» تغییر یافت. مستندات چنین رویکردی بسیار است. جنگ غرب علیه‌ اسلام چند سالی است که می‌رود با یاری ابر رسانه‌ها به جنگی تمام‌عیار تبدیل شود. مقامات کاخ‌ سفید در صدد بودند که در مناسبات خود با تهران با سامانه جدیدی ایجاد کنند، سامانه‌ای با وضعیت ویژه:

الف) ترسیم تصویری از جمهوری اسلامی ایران که نه تنها مخالف آمریکا بلکه مخالف اروپا و سایر قدرت‌های جهانی است.

ب) از طریق تداوم وضعیتهای فوق، مقدماتی را فراهم کند که در آینده استفاده از خشونت علیه ایران در افکار عمومی مردم آمریکا و نیز مردم جهان قابل توجه باشد.

در اسفند سال1371 وزیرخارجه آمریکا وارون کریستوفر در کمیته خارجی سنای آن کشور، ایران را کشوری قانون‌شکن توصیف و ادعا کرد که ایران در نقاط مختلف جهان به گروه‌های تروریستی کمک می‌کند. و سلاح‌های کشتار جمعی می‌خرد. آمریکایی‌ها به بهانه حراست از ملل جهان و امنیت و ثبات منطقه‌ای، موقعیت خود را در این خلیج همیشه فارس تثبیت کردند. طی سالیان گذشته هر جا که نیاز به فتح داشتند واژه تروریسم و خطر جهانی را به میان آوردند و هر کسی را که خواستند با این دستاویز به بند کشانیدند.

برنامه دولت بوش در مورد ایران وارد کردن اتهامات بی‌اساس به این کشور است. فیلیپ جرالدی، افسر اطلاعاتی سابق ارتش آمریکا و افسر دایره مبارزه با تروریسم سازمان سیا در شماره ماه اوت نشریه «امریکن کانزروتیو» مقاله‌ای نوشت که در آن آمده بود دیک‌چنی، معاون رئیس‌جمهور، به نیروی هوایی دستور داده است برای حمله هوایی به سایت‌های هسته‌ای ایران آماده شوند. جرالدی در این مقاله اظهار داشته است: کلیه شواهد حاکی از آن است که ایران به سرعت در حال پیشروی به سمت دستیابی به توانایی هسته‌ای تجاوزکارانه است. جمهوری ‌اسلامی ایران در حال حاضر با در اختیار داشتن بیش از 10سایت هسته‌ای که بسیاری از آنها مخفی و شدیداً مستحکم می‌باشند، کلیه مقدمات را برای ساخت تسلیحات اتمی مهیا کرده است. دولت ایران با جدیت بر روی تبدیل پلوتونیم غنی‌سازی اورانیم کار می‌کند که هر دو از جمله مراحل ساخت بمب اتمی می‌باشند. همچنین مدارک فراوانی از توسعه مخفیانه فعالیت‌های هسته‌ای در دست است که شاهد آن تعامل دیپلماتیک غیرشفاف با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و «پاکسازی» سایت‌های مشکوک پیش از انجام بازرسی‌ها بوده است.

بنابر ارزیابی سازمان امنیتی شین‌بت رژیم صهیونیستی در اوایل سال‌جاری، حزب‌الله بیش از پنجاه هسته تروریستی فلسطینی را در سال 2004 هدایت می‌کرده که نسبت به سال 2002 هفت‌برابر شده است.

حزب‌الله- طی دو سال گذشته، محموله‌های بزرگ موشک از ایران - با همکاری سوریه- که برای حزب‌الله لبنان ارسال شده، خطر این سازمان را برای اسراییل افزایش داده و این احتمال را شدت بخشیده که تهران در صورت بروز بحرانی سیاسی یا نظامی، جبهه جدیدی را از شمال رژیم صهیونیستی علیه آن خواهد گشود.

عملیات روانی رادیویی آمریکا در تلاش روانی خود علیه ایران از چهار موضوع فراملی 1-حمایت تروریسم 2- تلاش برای تولید سلاح‌های هسته‌ای 3-مداخله در امور کشورهای دیگر 4- عامل تشنج خاورمیانه؛ استفاده کرده است. آن دستگاه طی 32 ساعت برنامه رادیویی 54 مرتبه از چهار موضوع مذکور استفاده کرده است و 23مرتبه ادعا کرده است که «ایران در پی دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی است.» در همین رابطه، همکاری این کشور با سوریه و حزب‌الله لبنان معنی پیدا می‌کند. با توجه به این موضوع است که هر زمان در تحولات خاورمیانه کوچک‌ترین نفوذپذیری از ایران دیده می‌شود دستگاه‌های تبلیغاتی با بوق و کرنا سعی می‌کنند آن را به شدت بزرگنمایی کنند. موضوع کشتی کارن - آگه رژیم صهیونیستی در ماه ژانویه 2002 آن را در بندر عقبه توقیف کرد نشانه بارزی بر دیدگاه فوق است. رژیم صهیونیستی ادعا می‌کرد که آن کشتی حامل  50تن اسلحه برای فلسطینی‌ها بود. دستگاه تبلیغاتی آمریکا براساس ادعاهای این رژیم تبلیغات عریض و طویلی را علیه تهدید جمهوری اسلامی به راه انداختند. و نیز به مخاطبان این‌طور القا می‌کند که اولاً ایران مسئول نتیجه‌بخش نبودن روند صلح میان رژیم صهیونیستی و اعراب است و ثانیاً، بدون حمایتهای مختلف ایران، فعالیت‌های گروه حماس، جهاد اسلامی، حزب‌الله لبنان و... علیه این رژیم اصلاً صورت نمی‌پذیرفتند.

صورت دیگر جنگ‌روانی غرب و بخصوص آمریکا علیه ایران، استفاده از حوادث پر سر و صدا و جنجال‌برانگیز برای منحرف‌ کردن ذهن مردم جهانی جهان از برخی پدیده‌های مهم سیاسی است. مثل هواپیماربائی، انفجار بمب در فلان نقطه جهان، مسئله حقوق‌بشر و نظایر آنها توجه مردم دنیا را به این گونه حوادث معطوف داشته و در همه این موارد لبه‌ تیز حمله و اتهام متوجه ایران است.

ج) ناکارآمدی و بحران مشروعیت:

شاخص‌های رفتاری و فرهنگ سیاسی ایران در برابر اقدامات هجومی و عملیات نظامی در سال‌های گذشته نشان داده است که خطرپذیری مقامات و جامعه ایرانی گسترده و فراگیر است. گواهام فولر در این‌باره می‌گوید: «تصور بر این است که ایرانی‌ها درباره نقش بیگانگان در فرهنگ و سیاست خود حساسیت دارند. این نگاه به قدرت بیگانه، به نوعی بدبینی به ماهیت قدرت منجر می‌گردد. در چنین شرایطی ممکن است اشغال نظامی ایران کار ساده‌ای باشد، اما آرام‌سازی و ثبات‌سازی آن کار دشوار و پرمخاطره‌ای تلقی می‌شود... به قول معروف، بلعیدن ایران آسان، اما هضم آن دشوار است. تاخت و تازهای یونانیان به فرماندهی اسکندر مقدونی، فتوحات اعراب، همجوم‌های مغولان و ترکان و تهاجم غرب در قرن نوزدهم و بیستم همگی به تعبیری در فرهنگ سیاسی ایران جذب شده و یک فرهنگ کاملاً پیچیده را به وجود آورده است... به گفته یک ایرانی، شکست ما را سخت‌تر می‌کند. حتی در سال 1980 که اوج تعارض ایران و آمریکا بود و از سوی دیگر قابلیت‌های منطقه‌ای آمریکا بیشتر از دوران موجود بوده است، این کشور از عملیات نظامی پردامنه استفاده نکرده و برای محدودسازی قدرت ایران از ابزارهای غیرمستقیم و جنگ نیابتی (Proxy war) بهره گرفته است.

استراتژیست‌های آمریکایی شکل جدیدی از معادله قدرت را طراحی کرده‌اند. آنان معتقدند ویژگی‌های جنگ بزرگ (Grand war) با تغییراتی همراه گردیده است. «جوزف نای» این پرسش‌ها را مطرح می‌کند که مشخصه پیروزی در عملیات نظامی و اقدامات امنیتی کدام است؟ آیا می‌توان حجم آتش مورد استفاده در جنگ را نمادی از جنگ بزرگ دانست؟ وی در پاسخ به این سؤالات می‌گوید، مشخصه پیروزی بزرگ آن نیست که کشوری در اقدامات نظامی خود بتواند ارتش کشور دیگری را مغلوب و یا آن که مجموعه ابزارها و ساختارهای نظامی را نابود کند. مشخصه جنگ بزرگ را باید در این امر دانست که عملیات نظامی علیه کشوری خاص چه نتایجی را به وجود می‌آورد و چه موقعیت‌هایی را می‌آفریند؟ جنگ عراق صرفاً معادله امنیت و قدرت در خاورمیانه را ابهام بیشتری همراه ساخت. بنابراین بعید به نظر می‌رسد که آمریکا الگوی مشابهی را در مواجه با جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده قرار دهد. در چنین شرایطی، آمریکا ترجیح می‌دهد از الگوهای کم‌هزینه‌تری در مواجهه با ایران استفاده کند، به طور کلی هزینه‌های سیاسی و امنیتی اشغال ایران بی‌نهایت گسترده و فراگیر است.

از این‌رو فعال‌سازی عملیات ‌روانی و بهره‌گیری از قدرت نرم علیه ایران در روند جدید، عملیات ‌روانی و اقداماتی که مبتنی بر جلوه‌هایی از جنگ نامتقارن است از اهمیت و مطلوبیت بیشتر و فراگیرتری برخوردار شده است.

عملیات نامتقارن آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران دارای ویژگی‌های مشترکی با جنگ کم‌شدت است. این‌گونه اقدامات مبتنی بر نبرد غیرمستقیم است و در نتیجه آمریکایی‌ها در سطح فراگیر خود را در گیر اقدامات نظامی و عملیاتی نمی‌کنند. الگوی رفتاری آمریکا در شرایط موجود مبتنی بر بهره‌گیری از تکنیک‌های نرم‌افزاری است. کشورهایی که از قابلیت نظامی مؤثر برخوردارند. اما بهره‌گیری از این ابزارها منجر به ظهور چالش‌هایی برای آنان می‌شود، از نبردهای نامتقارن استفاده و در نتیجه تلاش می‌کنند تا هزینه‌های عملیاتی خود را کاهش دهند. در این روند، آمریکا تمایلی به بهره‌گیری از ابزارهای نظامی نشان نمی‌دهد و در نتیجه تلاش می‌کند تا اهداف خود را در روند طولانی‌تری تحقق بخشد. در چارچوب عملیات نامتقارن علیه ایران می‌توان اجرایی‌سازی طرح «دموکراسی در ایران را مورد ملاحظه قرار داد.

یکی از مراکزی که در چارچوب عملیات نامتقارن علیه ایران فعالیت می‌کند، مؤسسه آمریکایی اینترپرایز است. در این مؤسسه افرادی همانند مایک لدین، برناد لوئیس و سام براون یک فعالیت می‌کنند. افراد یاد شده بر ضرورت تعارض با ایران تأکید دارند اما در شرایط موجود بهره‌گیری از ابزارهای نظامی را غیرمطلوب و غیرمؤثر می‌دانند. مؤسسه یاد شده درصدد طراحی انقلاب مخملی در ایران است.

برنامه‌ریزان عملیات نامتقارن اعتقاد دارند که هرگونه اقدام سرعتی و عملیات سریع منجر به شکل‌گیری فرآیندهایی می‌شود که امکان مهار آن وجود نخواهد داشت. بنابراین اقدامات نامتقارن، برخلاف عملیات نظامی برای دوران طولانی، سازماندهی شده است. هرگونه تحمیل در اقدامات امنیتی می‌تواند نتایج مخاطره‌آمیزی را به وجود آورد.

بررسی برنامه‌های دو شبکه رادیو فارسی آمریکا، (رادیو صدای آمریکا و رادیو فردا) که به مدت دو هفته ضبط شد. سپس با استفاده از روش تحلیل محتوا، موضوعات و روشهای عملیات‌روانی و انواع عوامل و مخاطبانی که از آن رادیوها استفاده می‌کردند، تحلیل انجام شد و نتایج نشان داد که آمریکا در عملیات‌ روانی خود علیه ایران، به لحاظ موضوع، عوامل و روش متنوع و متکثر است. از جمله آنها:

 1- جنگ قدرت بین مسئولان کشور

2- پنهان‌کاری مسئولان کشور

3- بی‌کفایتی مسئولان کشور

4- تبعیض جنسی در ایران

5- تمامیت‌خواهی حکومت

6- آموزش و پرورش ناکارآمد

7- گروههای فشار

8- نهادهای نظامی

9- نهادهای انتصابی

10- مردمی نبودن حکومت

11- القای ناکارآمدی نظام اسلامی

12- تقویت روحیه گروههای اپوزیسیون

13- ایجاد نگرش منفی در مردم نسبت به نظام

14- تضعیف ارزشها و هنجارهای دینی

15- ایجاد نگرش منفی در مردم نسبت به مسئولان نظام

16- القای یأس و ناامیدی در مردم

17- تهییج اقوام علیه نظام

 18- تهییج اقلیتها علیه نظام

19- ترغیب مردم به انجام کنشهای اعتراض‌آمیز

 20- تضعیف روحیه نیروهای حامی نظم

21- ایجاد اختلاف بین نظامیان

22- تشدید اختلاف گروههای درون نظام

23- ترغیب مردم به عدم مشارکت سیاسی

24- ایجاد نگرش منفی در مردم نسبت به روحانیت

دستگاه عملیات‌ روانی آمریکا در عملیات رادیویی خود علیه ایران از میان موضوعات، از سه موضوع زیر بیش از بقیه استفاده کرده است. 1- مردمی نبودن حکومت 2- بی‌کفایتی مسئولان کشور 3- جنگ قدرت بین مسئولان کشور. عملیات‌ روانی رادیویی آمریکا تلاش کرده است تا به مخاطبان خود القا کند که:

1- جمهوری ‌اسلامی ایران فاقد مشروعیت مردمی است و این حکومت اساساً در پی برآوردن امیال و خواسته‌های مردم خویش نیست.

2- مسئولان ایرانی فاقد مهارت و توانایی کافی برای اداره کشورند، آنان در اداره کشور از روشهایی بهره می‌برند که فاقد کارآیی و اثربخشی‌اند.

3- مسئولان کشوری بیش‌از آنکه در پی تحقق خواسته‌های مردم و گشودن گره از مشکلات مردم باشند، درگیر تنش، چالش و کشمکش با یکدیگرند. به تعبیر رادیو فردا هر گروه از مسئولان حکومت اسلامی می‌کوشد تا به هر قیمتی خود را در قدرت نگه دارد،به همین خاطر آنان گاهی آنچنان با یکدیگر در چالش‌اند که مردم را فراموش می‌کنند، بیشترین حجم عملیات ‌روانی رادیویی آمریکا علیه ایران به موضوع حقوق آزادیهای مردمی مربوط است. به گونه‌ای که از بین پنجاه موضوع، 15موضوع به این مولفه اختصاص یافته است.

فراوانی تکرار موضوعات مربوط به مولفه آزادیهای مردمی:

1- نقض حقوق‌بشر

2- زندانیان سیاسی

3- نقص حقوق اقلیتها

4- نبود آزادی‌ بیان

5- سرکوب آزادی‌خواهان

6- محدود ساختن مطبوعات

7- نارسایی قانون‌اساسی

8- خشونت‌طلبی

9- سرکوب اهل هنر

10- روشنفکر ستیزی

11- حجم زیاد زندانیان

12- سرویسهای مختلف اطلاعاتی

13- فیلترینگ

14- محدودیت اساتید

15- انتخابات غیردموکراتیک

دو رادیوی مورد بحث در عملیات ‌روانی خود علیه ایران تلاش کرده‌اند تا به مخاطبان خود القا کنند که در ایران آسیب‌های اجتماعی به اوج خود رسیده است، مردم از عملکرد متولیان نظام ناراضی‌اند، حکومت ایران با محدود کردن آزادی‌های اجتماعی، عرصه را بر مردم تنگ کرده است.

خلاصه نتایج به دست آمده، نشان می‌دهد بالاترین توافق بر سر (ایجاد اختلاف بین جناحها و گروه‌های درون نظام) است. پس از آن بالاترین توافق مربوط به (ایجاد نگرش منفی نسبت به مسئولان نظام)، و بعد (القای ناکارآمدی نظام اسلامی در اداره جامعه)، آنگاه (ایجاد نگرش منفی نسبت به کل نظام) و نهایتاً (ایجاد نگرش منفی نسبت به روحانیت) است.

د) آرمان ارزش‌های آمریکایی

جوزف نای عضو تحریریه پژوهشگاه مرکز بلفر وابسته به دانشگاه جان اف کندی، اخیراً در مقاله‌ای با نام «بوش در جنگ با تروریسم، قدرت نرم را فراموش کرده است» به طرح دیدگاه ضرورت جنگ نرم و استفاده از ابزارهای فرهنگی (تهاجم فرهنگی) در مقابله با تروریسم پرداخته است. این مقاله در نشریه دیلی استار شماره 25 اکتبر منتشر شده است. و می‌نویسد، بوش، رئیس‌جمهوری آمریکا، اخیراً جنگ علیه تروریسم خود را با جنگ ‌سرد مقایسه کرد. ... اما بوش در مقایسه خود یک جنبه را از نظر دور داشت و آن اهمیت جنگ نرم فرهنگی است. آمریکا جنگ ‌سرد را با استفاده از ترکیبی از قدرت نظامی که توانست مانع از تعدی شوروی سابق شود - و جذابیت فرهنگ و دیدگاه‌های غرب به نفع خود به پایان رساند. در سال1989 آنچه که دیوار برلین را از میان برداشت آتش توپ‌خانه نبود، بلکه کلنگ و بلدوزها آن را تخریب کردند. اما به نظر می‌رسد که امروزه بوش در «جنگ علیه تروریسم» خود تاثیر جنگ‌ نرم را از یاد برده است.

بین سال‌های 1958 و 1988 حدود پنجاه هزار توریست (نویسندگان، روزنامه‌نگاران، مسئولان دولتی، موسیقی‌دان‌ها، ورزشکاران و دانشگاهیان) از کشور شوروی به ایالت‌های مختلف آمریکا سفر کردند. الکساند یاکوولف که هفته پیش درگذشت، به شدت تحت‌تأثیر نتایج پژوهش‌هایی قرار گرفت که در دانشگاه کلمبیا در سال 1958 به انجام رسانده بود.

وی یکی از اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست در شوروی بود و در تغییر مشی‌سیاسی و فکری میخاییل گورباچف تأثیر به سزایی داشت.

اولگا کالوگین، که سابق بر این افسر ارشد لیس مخفی شوروی بود، در نگاهی به چشم‌انداز جنگ‌سرد گفت: «تبادلات فوق (علمی و دانشگاهی) در آن زمان همانند اسب تروا، باعث سقوط حزب کمونیست شد. این تبادلات در فروپاشی شوروی نقش مهمی داشته و طی سالیان مدید افراد بیشتر و بیشتری جذب آن شدند.» با این وجود می‌بینیم که دولت بوش امروزه مقررات سختگیرانه‌ای برای صدور روادید وضع کرده و همین امر موجب کاهش چنین تبادلاتی (به خصوص با کشورهای اسلامی) می‌شود.

حتی موسیقی پاپ «راک اند رول» نیز در فروپاشی شوروی نقش داشت. یکی از مشاوران گورباچف بعدها فاش کرد که آثار گروه «بیتلز» اساس مبارزات پنهان ما با سیستم حکومتی را تشکیل می‌داد. مقامات حزب کمونیست چک در دهه1950 گروهی از جوانان را به دلیل گوش کردن به «موسیقی فاسد آمریکایی» زندانی کردند که این کار نتیجه عکس به دنبال داشت و به ضرر این حزب تمام شد. در سال1980 بعد از به قتل رسیدن جان لنون، (رهبر گروه بیتلز)، مجسمه یادبودی از وی در پراگ نصب شد و هر سال در روز مرگ او تظاهراتی برپا می‌شود که در آن مردم پیام صلح‌طلبی و آزادی‌خواهی خود را به گوش همه می‌رسانند. در سال1998 نیز «انجمن صلح لنون» تأسیس شد که خواستار خروج نیروهای شوروی از پراگ شد. در حقیقت لنون بر لنین پیروز شد!

جنگ‌سرد با ترکیبی از جنگ‌نرم و جنگ‌سخت به پیروزی رسید. منابع جنگ‌نرم تنها توسط آمریکا تأمین نمی‌شد، بلکه نهادهایی مثل شبکه بی‌.بی‌.سی و گروه بیتلز نیز در این امر نقش داشتند. نویسنده برای بسط تئوریک نگرش خود ضمن مظلوم‌نمایی و حق‌طلبی استفاده از تمام ابزارها را مورد بررسی قرار می‌دهد و چنین نتیجه می‌گیرد که ما باید از طریق ترویج فرهنگ آمریکایی و با استفاده از ابزارهای فرهنگی دشمن را به زانو درآوریم و جنگ‌نرم را با دستیابی به اهداف به پایان رسانیم. ظاهراً در جنگ‌نرم مورد اشاره برای مقابله فرهنگی، آمریکاییان از سکس، خشونت، لاابالی‌گری و ترویج فرهنگ ابتذال غربی استفاده خواهند کرد.

طبق تحقیق چهارماهه‌یی که از سوی دیوید کاپلن روزنامه‌نگار روزنامه US news انجام شده «واشینگتون ده‌ها میلیون دلار به تأثیرگذاری بر جوامع مسلمان اختصاص داده است. «طبق این گزارش دولت آمریکا از دوران جنگ‌سرد برای رسیدن به این هدف مبارزه‌ای را با ابزارهای سیاسی نامتناسب با استفاده از تیم‌های تخصصی عملیات‌روانی، عملیات سری سیا، متفکران و رسانه‌های آمریکایی آغاز کرده است.

استراتژی واشینگتون در تأثیرگذاری بر تفکر مسلمانان در طرح «حوزه پوشش جهان اسلام» منعکس شده است. این طرح عظیم که از حمایت جرج‌بوش، رئیس‌جمهور آمریکا، برخوردار است به کلیه شاخه‌های دولت توزیع شده است. هدف این استراتژی انتشار «ارزش‌های» آمریکایی در زمینه «دمکراسی، حقوق زنان و بردباری» به کل جهان اسلام و تقویت سبک زندگی غربی است به نحوی که مسلمانان اصولگرا از میانه‌رو جدا شوند. در همین حال سیا به تضعیف و بی‌اعتبار کردن رهبران دینی و احزاب اسلامی مخالف این رویه می‌پردازد.

مقامات کاخ‌سفید درصدد بودند که در مناسبات خود با تهران سامانه جدیدی ایجاد کنند. سامانه‌ای با وضعیت ویژه که تصویری از آمریکا را برای مردم ایران بسازند که نه تنها قابل اعتماد و تکیه کردن بلکه بخشنده و منصف است. در این تبلیغات خودستایانه، مردم و دولت آمریکا، دولت برتر و منتخب خداوند برای رهبری جهان معرفی می‌شوند. دولت آمریکا در تبلیغات خود، تمدن ایالات‌متحده و مردمان آن را خیر و دشمنان آن را شر معرفی می‌کند؛ بنابراین، نبرد خود را جنگ بین ظلمت و روشنایی می‌داند و برای استیلای این فرهنگ برتر از هیچ کوششی دریغ نمی‌کند.

پس ضروری است ملل مسلمان با هشیاری شبیخون فرهنگی دشمن را دفع کرده و با تقویت بنیان‌های اخلاقی جامعه و استحکام فکری و معنوی مسلمانان قدرت بینش جهان شمول اسلام را به رخ کشند.

5) شکل‌گیری اجماع جهانی:

دولت آمریکا با ترساندن کشورهای منطقه و نیز کشورهای اروپایی از گسترش چیزی که آنها بنیادگرایی اسلامی می‌نامند؛ و دست‌یابی به انرژی هسته‌ای و چرخه سوخت و توان ساخت بمب‌اتمی، و نیز ارائه چهره‌ای از ایران به عنوان کشوری نامطلوب برای امنیت بین‌الملل، درصدد ایجاد فضای روانی القای شکل‌گیری اجماع جهانی بر علیه جمهوری اسلامی می‌باشند.

به باور اغلب ناظران منطقه‌ای در حالی که جنگ‌افروزی آمریکا در افغانستان و عراق تا حدی با هدف مرعوب کردن ایران صورت گرفت اما تهران به برنده بزرگ این جنگ‌ها تبدیل شد. همان‌طور که آناتول لیون تحلیلگر مؤسسه آمریکای جدید اظهار می‌کند: دو دشمن بزرگ ایران یعنی رژیم بعث عراق و رژیم افراط‌گرای سنی افغانستان سرنگون شدند بدون این که ایران یک تیر شلیک کند.» همچنین حضور 160هزار نیروی نظامی آمریکا پشت مرزهای ایران، آنچنان که جنگ‌طلبان آمریکایی تصور می‌کردند، ایران را مرعوب نکرد. گذشته از این‌ها، توان ناگفته ایران در مشکل کردن اوضاع برای بسیاری از همسایگان خود همواره اهرم فشاری در اختیار آن قرار می‌دهد. لذا سیک می‌گوید: «نگرانی من این است که ایرانی‌ها به این نتیجه برسند که لازم نیست چندان نگران باشند و این بسیار خطرناک است. آنها باید همچنان نگران همسایگان خود که در حال حاضر آمریکا نیز جزو آنها محسوب می‌شود، باشند.»

لذا دولت آمریکا وقتی با زورگویی به 35عضو آژانس انرژی اتمی در رأی‌گیری توانست 22رأی مثبت راه را برای هموار کردن ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل به دست آورد. برنامه دولت بوش این بود که با سوق دادن ایران به سمت اتخاذ رفتار انعطاف‌ناپذیر و سرسختانه، آن را مجبور کند و که با کاستن از سطح همکاری‌های خود با آژانس در برابر زورگویی بایستد.

بوش جمهوری ‌اسلامی را متهم به پیگیری برنامه تسلیحات هسته‌ای می‌کند. سپس موضوع را به شورای امنیت ارجاع می‌دهد و تقاضای اقدام این شورا علیه ایران را می‌کند. سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا در همان روز اعلام کرد، «برای ما مهم است که ایران به تعلیق ادامه دهد (در مورد کلیه فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی از جمله تبدیل اورانیوم)، تابع توافقنامه پاریس باشد و هیچ اقدامی که ناقض آن باشد، انجام ندهد. اگر ایرانی‌ها این توافقنامه را نقض کنند، واکنش بعدی ما ارجاع موضوع از سوی آژانس انرژی ‌اتمی به شورای امنیت خواهد بود.»  

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات