گاندی بنیانهای اساسی صهیونیسم سیاسی را زیر سوال برد. گاندی ایده دولت یهودی در ارض موعود را رد کرد و گفت مفهوم فلسطین در کتاب مقدس، یک منطقه جغرافیایی خاص نیست. صهیونیستها پس از در پیش گرفتن سیاست استعمار فلسطین و در پی کسب حمایت انگلیس به وسیله اعلامیه بالفور در 1917 برای تاسیس یک کشور یهودی در فلسطین تلاش داشتند تا حداکثر حمایت بینالمللی را به دست آورند. رهبران یهودی بسیار مایل بودند حمایت گاندی را به دست آورند، چرا که وی به عنوان یک چهره برجسته بینالمللی و رهبر یک جنبش ضد امپریالیستی غیر خشونتآمیز، از وجهه بسیار بالایی در سطح بینالمللی برخوردار بود؛ ولی موضع وی از هر نظر مخالف صهیونیسم سیاسی و مذهبی بود. وی با تلاشهای قیمومت انگلیس مخالف بود، چرا که قیمومت انگلیس براساس خطمشی صهیونیستها برای تحمیل دولتی یهودی بر فلسطینیان عمل میکرد.
مقاله گاندی در Harijan تاکید قاطعی به حقوق اعراب درباره فلسطین داشت. متن زیرین، موضع وی را مشخص کند: «فلسطین متعلق به اعراب است. همان گونه که انگلیس متعلق به انگلیسیها و فرانسه متعلق به فرانسویان است. تحمیل یهودیان بر اعراب، اشتباه و غیر انسانی است. به یقین بازگشت یهودیان به تمام یا بخشهایی از خاک فلسطین جنایتی علیه بشریت خواهد بود.»
واکنش گاندی به صهیونیسم و مساله فلسطین، از لایههای معنایی خاصی از یک موضع اخلاقی گرفته تا واقعگرایی سیاسی برخوردار است.
جالب است گاندی در عین این که بشدت با جدایی دین و سیاست مخالف بود، مدام و با شور و حرارت زیاد، ناسیونالیسم فرهنگی و مذهبی صهیونیسم را رد میکرد. از نظر وی، مذهب نباید به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی عمل کند، بلکه وی به دنبال این بود که مذهب، مبنایی اخلاقی برای سیاست دولت ملی فراهم کند؛ بنابراین تلاش برای تحمیل یک مذهب خاص، به عنوان پشتوانه یک دولت ملت، مانند مورد صهیونیسم نمیتوانست مورد قبول وی واقع شود.
تاریخ فلسطین در نیمه اول قرن بیستم با منازعه بین 2 نوع ناسیونالیسم مشخص میشود؛ صهیونیسم و ناسیونالیسم اعراب فلسطینی. صهیونیسم در تلاش بود که با استعمار سرزمین فلسطین از طریق مهاجرت گسترده یهودیان، دولتی یهودی در فلسطین تاسیس کند و ناسیونالیسم عربی، به دنبال آزادی ساکنان سرزمین فلسطین از استعمار و کنترل امپریالیستی بود.
گاندی به عنوان رهبر یک جنبش ملی و رهبر کنگره ملی هند، نقش زیادی در شکلگیری تصورات مردم هند از جنبش ناسیونالیستی و ضدامپریالیستی جهان عرب داشت. در سال 1937 اجلاس کمیته کنگره هند در کلکته، مصرانه با حکومت ترور صهیونیستها و نقشههای تقسیم سرزمین فلسطین مخالفت کرد و همبستگی مردم هند با جنبش اعراب برای آزادی ملی را اعلام کرد. این اجلاس به سال 1938 در دهلی، در قطعنامه خود از انگلیس خواست تا اجازه دهد یهودیان و اعراب، مساله را میان خودشان با مسالمت حل و فصل کنند و از یهودیان خواست در پشت امپریالیسم انگلیس پناه نگیرند. گاندی از یهودیان خواست با کنار گذاشتن کمک سرنیزه انگلیس، در پی جلب حسننیت اعراب باشند.
گاندی و کنگره ملی هند، بصراحت از ناسیونالیسم عربی حمایت کردند و گاندی بشدت با ناسیونالیسم صهیونیستی مخالفت میکرد. مهمترین نیروی محرکه چنین مواضعی، میراث مشترک جنبش ضد امپریالیستی هندیان و فلسطینیان بود. دیدگاههای گاندی درباره صهیونیسم و احساس مسوولیت وی نسبت به سرنوشت فلسطینیان که از دهه 1930 شروع شده بود، تاثیر زیادی در شکلگیری موضع مستقل هند در قبال مساله فلسطین داشت.
توصیه گاندی به یهودیان در آلمان و اعراب در فلسطین، مقاومت غیرخشونتآمیز بود. گاندی با توجه به مساله یهود در آلمان اظهار کرد: من معتقدم که اگر فردی شجاع و باتدبیر از میان آنان برخیزد و آنان را به سوی یک اقدام غیرخشونتآمیز رهبری کند، پاییز ناامیدی آنان در یک چشم بر هم زدن، تبدیل به بهار امید خواهد شد. دیدگاههای وی درباره صهیونیسم و توصیه وی به اقدام غیرخشونتآمیز و از خودگذشتگی، واکنشهایی از خشم گرفته تا ناامیدی را میان یهودیان آلمان ایجاد کرد. یهودیان صلحطلب مشهور مانند مارتین بابر، یهودا مگنز و جیم گرینبرگ که قبلا گاندی را میستودند، از دیدگاههای ضدصهیونیستی گاندی بشدت آزرده خاطر شدند و او را متهم کردند که از روح صهیونیسم آگاهی ندارد. مارتین بابر در پاسخی طولانی به سرمقاله گاندی اظهار کرد: آقای مهاتما، شما فقط درباره حق مالکیت نگران هستید، ولی از سوی دیگر شما حق ایجاد سرزمینی آزاد را برای کسانی که تشنه آن هستند در نظر نمیگیرید.
همانگونه که قبلا ذکر شد، گاندی مخالف این دیدگاه بود که عطش صهیونیسم برای سرزمین فلسطین، حقی برای آن ایجاد کند. گاندی در 7 ژانویه 1939 در پاسخ نوشت: از نظر من، عدم خشونت تنها یک فضیلت شخصی نیست، بلکه از نظر من این امر، یک فضیلت اجتماعی است که باید همانند دیگر فضایل پرورش یابد. من به دنبال این هستم که عدم خشونت در سطح ملی و بینالمللی گسترش یابد.
براساس گفته پل پاور، 4 عامل در شکلگیری موضع گاندی درباره صهیونیسم تاثیر داشت: اول این که وی با احساسات مسلمانان هند که ضدصهیونیستی بود، همدلی داشت؛ چرا که آنان به خاطر احساساتشان نسبت به مسلمانان خاورمیانه با دولت یهودی مخالف بودند. دوم این که، وی با هرگونه روش صهیونیستی ناسازگار با شیوه غیرخشونتآمیز خود مخالف بود. سوم این که؛ وی صهیونیسم را در تقابل با ناسیونالیسم پلورالیستی خود میدید و چهارم این که وی صهیونیسم را جزیی از نقشههای انگلیس میدید که در پی استعمار فلسطین بود.
گاندی در مقابل تمامی تلاشهای صهیونیستها مقاومت کرد و صهیونیستها در پی این بودند که او را وادار کنند موضعی به نفع صهیونیسم اتخاذ کند. جی.اچ.جانسن درباره شکست لابیگری صهیونیسم درباره گاندی چنین نوشت: «با وجود اقدامات متعدد و مختلف صهیونیستی از فشار آوردن گرفته تا ترغیب و اقناع که به نام لابیگری شناخته میشود و با وجود این که صهیونیستها در این کار خبره هستند، ولی موضع ضدصهیونیستی گاندی در طول تقریبا 20 سال ثابت بماند.»
علاوه بر این اقدامات، جانسن به 4 مورد دیگر از تلاشهای صهیونیستی برای جلب نظر گاندی اشاره میکند. در ابتدا، هرمان کالنیچ، دوست یهودی گاندی از آفریقای جنوبی، در سال 1937 به هند رفت و طی چند هفته اقامت در آنجا، تلاش داشت تا گاندی را به موافقت با صهیونیسم مجاب کند. سپس در دهه 1930، متعاقب درخواست ربی استفن وایس، جان هاینز هولمز، صلحطلب آمریکایی تلاش کرد اعلامیهای از گاندی در موافقت با صهیونیسم به دست آورد. در مارس 1936، سیدنی سیلورمن، نماینده پارلمان انگلیس از حزب کارگر و از طرفداران استقلال هند، کوشش زیادی کرد تا عقیده گاندی را تغییر دهد. در انتهای گفتگویی داغ، گاندی به وی گفت من پس از این همه گفتگو، نمیتوانم عقیدهای را که ابتدا به شما گفتم تغییر دهم. چهارمین تلاش صهیونیستها برای تغییر نظر گاندی توسط لوئیس فیشر، زندگینامهنویس مشهور گاندی صورت گرفت. گاندی در 14 جولای 1946 در پاسخ وی چنین گفت: «به نظر من صهیونیستها اشتباه بزرگی مرتکب میشوند که میخواهند به کمک آمریکا و انگلیس و اینک به کمک تروریسم عریان، خود را به فلسطین تحمیل کنند، چرا آنان برای تحمیل خود به یک سرزمین ناخوانده، به پول آمریکا یا سلاح انگلیس تکیه کردهاند؟ چرا آنان باید برای اشغال فلسطین به تروریسم متوسل شوند؟»
چند ماه پیش از این که گاندی به قتل برسد، وی به سوالی از رویترز با این مضمون که راهحل مساله فلسطین چیست؟ چنین پاسخ داد: «به نظر میرسد این مساله، تقریبا غیرقابل حل شده است. اگر من یک یهودی بودم به صهیونیستها میگفتم اینقدر احمق نباشید که به تروریسم دست بزنید، یهودیان باید با اعراب رابطه برقرار کنند، دست دوستی به سوی آنان دراز کنند و نباید به کمک آمریکا و انگلیس اتکا کنند، یهودیان باید مطابق آنچه یهوه بر آنان نازل کرده، عمل کنند.»