ولادت امام حسین(ع)
حسین بن علی(ع) در مدینه منوره در سال چهارم هجری در روز سهشنبه، سوم ماه شعبان یا پنجشنبه پنجم همان ماه متولد شد بعضی از مورخان تولد آن حضرت را روز آخر ربیعالاول سال سوم هجری دانسته و بعضی دیگر گفتهاند در پنجم جمادیالاول سال سوم یا چهارم هجرت به دنیا آمده است بنابراین درباره تولد آن حضرت چند قول وجود دارد، ولی قول مشهور این است که ایشان در روز سوم شعبان سال چهارم هجرت به دنیا آمده است.
هنگامی که آن حضرت متولد شد او را نزد جد بزرگوارش رسول خدا(ص) آوردند آن حضرت با دیدن او سخت مسرور شد و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و روز هفتم تولدش گوسفندی برای او عقیقه کرد و به مادرش فرمود: «سرش را بتراشید و به وزن موهایش نقره صدقه دهید.»
آن حضرت شش سال و چند ماه با جد بزرگوارش رسول خدا(ص) و پس از آن بیست و نه سال و یازده ماه با پدرش امیرالمؤمنین(ع) و پس از آن حدود ده سال با برادرش امام حسن(ع) و حدود ده سال پس از شهادت امام حسن(ع) زندگی کرد مدتی که آن حضرت پس از امام حسن(ع) زندگی کرده است، مدت امامت او محسوب میشود.
کنیه امام حسین(ع) «ابوعبدالله» بود لقبهای فراوانی به آن حضرت دادهاند و از جمله پس از شهادت، ایشان را «سیدالشهدا» خواندند چنان که میدانیم تا پیش از آن لقب سیدالشهدا بر حمزه، عموی پیامبر اطلاق میشد و پس از شهادت سبط گرامی رسولالله، امام حسین(ع) را به این لقب خواندند.
نامگذاری توسط پیامبر(ص)
در روایات آمده است که نامگذاری آن حضرت و برادر بزرگوارش به حسین و حسن از سوی شخص پیامبراکرم صورت گرفته است و تصریح شده است که این نامگذاری به دستور خداوند متعال بوده است.
از علی بن ابیطالب نقل کردهاند که فرمود: آن گاه که حسن به دنیا آمد نام عمویم «حمزه» را بر او نهادم و آن گاه که حسین متولد شد نام عموی دیگرم «جعفر» را بر او گذاشتم روزی رسول خدا(ص) مرا فراخواند و فرمود: من مامور شدهام که نام آن دو را تغییر دهم از این پس آنان را حسن و حسین بخوانید.
در روایات دیگر آمده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: حسن و حسین را به نام فرزندان هارون نامیدم او فرزندانش را «شبر» و «شبیر» نامید و من فرزندانم را به همان نام (به لفظ عربی) حسن و حسین نامیدم.
خبر از شهادت در هنگام تولد
اسما بنتعمیس میگوید: وقتی امامحسین(ع) متولد شد رسولخدا(ص) آمد و فرمود: اسما! پسرم را بیاور من کودک را در پارچه سفیدی پیچیدم و به حضرت دادم.
حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت، بعد در حالی که او را در دامن خود گذاشته بود، گریست.
گفتم: پدر و مادرم فدایت چرا گریه میکنی؟
فرمود: برای این پسرم
گفتم: او در همین ساعت متولد شده و تو برایش گریه میکنی؟
فرمود: آری ای اسما! گروه سرکشی او را میکشند، خدا شفاعتم را نصیبشان نکند.
بعد فرمود: این خبر را به فاطمه نرسان که تازه فرزندش به دنیا آمده.
روزی امالفضل همسر عباس عموی پیامبر، خدمت آن حضرت رسید و گفت: «یا رسولالله(ص) من امشب خواب بدی دیدم، دیدم گویا قطعهای از بدن مبارک شما جدا شده در دامن من افتاد.
فرمود: خیر است، فاطمه پسری میآورد که تو او را پرورش خواهی داد. خدمت پیامبر رسیدم و کودک را در دامنش نهادم و چند لحظه از آن حضرت چشم برداشتم، وقتی دوباره نگاهش کردم، دیدم اشک از چشمانش سرازیر است.
گفتم: پدر و مادرم فدایت یا رسولالله چرا گریه میکنی؟
فرمود: هم اکنون جبرئیل آمد و به من خبر داد که امت من این پسرم را میکشند.»
هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) به طرف صفین میرفت در راه از کربلا گذشت در آنجا توفقی کرد و چنان گریست که زمین را از اشک خیس کرد آنگاه فرمود: «روزی خدمت رسولخدا رسیدم دیدم حضرت گریه میکند، گفتم: پدر و مادرم فدایت یا رسولالله(ص) چرا گریه میکنی؟
فرمود: هم اکنون جبرئیل اینجا بود، او به من خبر داد که پسرم حسین در کنار شط فرات در زمینی به نام کربلا کشته خواهد شد و مشتی از خاک آنجا را برایم آورد تا ببویم و من نتوانستم از گریه خودداری کنم.
و همانجا بود که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اینجاست اقامتگاه و بارانداز ایشان، اینجاست که خونشان را میریزند، گروهی از آلمحمد در این صحرا کشته میشوند که زمین و آسمان به حالشان گریه خواهد کرد.
شباهت با رسولخدا(ص)
در اخبار فراوان آمده است که آن حضرت شبیهترین فرد به رسولالله(ص) بود. اصحاب پیامبر بارها این نکته را در مورد سیرت و صورت امامحسین(ع) بیان کردهاند مخصوصا یادآور شدهاند که قامت ایشان بسیار شبیه به پیامبر بود، به طوری که هر کس قامت آن حضرت را مشاهده میکرد به یاد رسول خدا میافتاد.
عاصمبنکلیب از پدرش نقل کرده است که شبی رسولخدا را در خواب دیدم و خواب خود را برای ابنعباس نقل کردم تا ببینم که آیا خواب من درست بوده است یا خیر او گفت: آیا هنگامی که پیامبر را دیدی به یاد حسینبنعلی نیفتادی؟
گفتم؛ آری! به خدا قسم هنگامی که رسولخدا قدم برمیداشت و راه میرفت، کاملا به حسینبنعلی شباهت داشت.
ابنعباس گفت: ما همواره او را به پیامبر شبیه میدانستیم.
انسبنمالک میگوید: نزد عبیداللهبنزیاد بودم که سر حسینبنعلی را در یک تشت به مجلس آوردند ابنزیاد با چوبی به بینی و صورت آن حضرت اشاره کرد و گفت: من چهرهای به این نیکویی ندیدهام.
گفتم: ای ابنزیاد! مگر نمیدانی که حسینبنعلی شبیهترین مردم به رسولخدا بود.
علاقه رسولخدا(ص) به امامحسین(ع)
یکی از زیباترین و برجستهترین نکات زندگی امامحسین، توجه شدید و علاقه بینظیر پیامبراکرم(ص) به ایشان و برادر بزگوارش امامحسن(ع) است این نکته آن چنان آشکار بود که صفحات زیادی از کتب تاریخ و حدیث اهل سنت را به خود اختصاص داده است در اینجا گوشهای اندک از این مطالب را یادآور میشویم.
دوستی با حسین
رسول گرامی اسلام(ص) با گروهی از اصحاب به میهمانی میرفت در راه امامحسین(ع) را دید که در کوچه بازی میکند، پیش رفت تا او را بگیرد، ولی او کودکانه گریخت و هر چه حضرت به دنبال او رفت، او به سوی دیگری جست و آن حضرت همچنان خندهکنان او را دنبال میکرد تا او را گرفت آن گاه دستی بر پس گردن و دستی در زیر چانه او گرفته دهان بر دهانش گذاشت و او را بوسید.
و بعد فرمود: حسین از من است و من از حسینم، خدا دوست بدارد کسی را که حسین را دوست دارد.
زیدبنحارثه نقل میکند: میخواستم برای انجام کاری خدمت رسولخدا(ص) برسم شبانه به منزل آن حضرت رفتم و درب خانه را کوبیدم پیامبر در حالی که چیزی در زیر عبای خود داشت، بیرون آمد پس از آن که کارم تمام شد، پرسیدم: ای رسولخدا! چه همراه داری؟
عبای خویش را به کنار زد و حسن و حسین را که در بر گرفته بود به من نشان داد و فرمود: اینان فرزندان من و فرزندان دختر من هستند آن گاه رو به آسمان کرد و فرمود: «اللهم انک تعلم انی احبهما فاحبهما و احب من یحبهما.»
خدایا! تو میدانی که من این دو را دوست دارم، پس آنها را دوست بدار و دوست بدار هر کس آن دو را دوست بدارد.
سلمانفارسی نیز از پیامبراکرم در خصوص امامحسن و امامحسین روایت کرده است که فرمود: «من احبهما احببته و من احببته احبهالله و من احبهالله ادخله جناتالنعیم و من ابغضهما اوبغی علیهما ابغضته و من ابغضته ابغضهالله و من ابغضهالله ادخله نار جهنم و له عذاب مقیم.»
هر کس فرزندانم حسن و حسین را دوست بدارد من او را دوست دارم و هر کس من او را دوست بدارم خداوند او را دوست دارد و هر کس خدا او را دوست بدارد به بهشتهای پر از نعمت وارد خواهد شد اما هر کس آن دو را دشمن بدارد و بر آنها ستم روا دارد من او را دشمن خواهم داشت و هر کس من او را دشمن دارم خداوند او را دشمن دارد و به آتش جهنم درافکند و در عذاب پایدار بماند.
این علاقه و عنایت ویژه پیامبراکرم(ص) به امامحسین(ع) و اهلبیت(ع) را صرفا نمیتوان به یک رابطه عاطفی و علاقه خویشاوندی حمل کرد بلکه مضامین روایاتی که در کتب فراوان اهل سنت نقل شده است، نشان میدهد که رسولخدا(ص) با اطلاع و آگاهی از مسیر آینده جامعهاسلامی، میخواستند بدینوسیله راه حق و باطل را به روشنی از یکدیگر تفکیک و متمایز سازند. در واقع پیامبراکرم(ص) با این سخنان گویا همه دشمنیها و کینهتوزیهایی را که در آینده بر ضد خاندان نبوت انجام خواهد شد، برای حقپویان و حقیقتطلبان پیشگویی میکردند شاید از این روست که در روایات دیگر، رسولخدا از جنگ و پیکار با اهل بیت یاد کرده است و جنگ با ایشان را همچون جنگ با خودش دانسته است.
دانشمندان برجسته اهل سنت از زیدبنارقم و ابوهریره و دیگران روایت کردهاند که پیامبر در هنگام فوت، آن گاه که در بستر بیماری افتاده بود، رو به علی و فاطمه و حسن و حسین کرد و فرمود: «انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم» من با هر کس که با شما بجنگد در جنگ خواهم بود و با هر کس با شما دوستی کند دوست خواهم بود.
این عبارت بارهاوبارها از سوی پیامبراکرم(ص) در شان اهل بیت گرامیش صادر شده است از جمله نقل کردهاند که آن حضرت بارها رو به خانه علی و فاطمه و حسن و حسین میایستاد و میفرمود: «انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم» میجنگم با هر کس که شما با او بجنگید و دوستی میکنم با هر کس که شما با او دوستی کنید.
براءبنعازب روایت کرده است که رسولاکرم(ص) در مورد امامحسین(ع) فرمود: «هذا منی و انا منه و هو محرم علیه ما یحرم علی.»
حسین از من است و من از حسینم و هر چه بر من حرام است بر حسین نیز حرام است.
علاقه جبرییل به حسین(ع)
در روایات آمده است روزی حسن و حسین، در کودکی، پیشروی پیامبر(ص) با یکدیگر کشتی میگرفتند و پیامبر دایما حسین را تشویق میکرد فاطمه رو به پدر کرد و عرض کرد: ای رسولخدا! شما حسن را که برادر بزگتر است در مقابل حسین که کوچکتر است تشویق میکنید؟
پیامبر فرمود: زیرا جبرییل شاهد این ماجرا بود و حسین را تشویق میکرد و من حسن را.
مهرورزی پیامبر به حسین(ع)
مهر و محبت پیامبر به امامحسین و برادر بزرگوارش امامحسن زبانزد عام و خاص بوده است. گذشته از گفتاری که نقل شد از رفتار حضرت با ایشان حکایات فراوانی نقل کردهاند که این نکته به خوبی معلوم میشود.
نقل شده است که گاه در هنگام نماز جماعت، حسن و حسین که کودکانی خردسال بودند نزد جد بزرگوارشان میرفتند و در سجده بر دوش آن حضرت سوار میشدند. برخی از اصحاب پیشدستی میکردند تا کودکان را از رسولخدا دور کنند ولی آن حضرت اشاره میفرمودند که آنها را به حال خود واگذارید سپس به آرامی دست آنها را میگرفتند و پایین میآورند و بر زانوان خویش مینشاندند.
روزی پیامبر، سجده نماز را برخلاف معمول طولانی کرد نماز که تمام شد نمازگزاران عرض کردند: امروز سجده را طولانیتر به جای آوردید، آیا وحی نازل شده و دستوری رسیده است.»
فرمود: خیر فرزندم حسین بر شانهام سوار بود خواستم صبر کنم تا او کار خویش را انجام دهد و لذتش را از بین نبرده باشم.
عمربنخطاب نقل میکند که روزی رسولخدا را دیدم که حسن و حسین را بر شانههای خویش سوار کرده بود رو به آن دو کردم و گفتم: چه اسب خوبی دارید!! پیامبر(ص) فرمود: و اینها چه سوارکاران خوبی هستند!
ابیبریده نقل میکند که روزی رسولخدا(ص) در مسجد برای ما خطبه میخواند که ناگهان حسن و حسین به مجلس وارد شدند و پیراهن قرمز رنگ به تن داشتند به طوری که در هنگام راه یافتن بر زمین میکشید پیامبر از منبر پایین آمدند و آن دو را بغل کردند و جلوی خویش نشاندند سپس فرمودند: خدا و رسولش راست گفتند که انما اموالکم و اولادکم فتنه این دو فرزندم که چنین راه میروند آن چنان مشعوف شدم که نتوانسته به سخنانم ادامه دهم.
گریه امامحسین(ع)
پیامبراکرم(ص) از در خانه فاطمه(س) میگذشت صدای گریه امامحسین(ع) را شنید فرمود: دخترم! فرزندم حسین را ساکت کن مگر نمیدانی که صدای گریه این کودک مرا آزار میدهد.
حسین بهترین است
حذیفهیمان میگوید: روزی پیامبراکرم(ص) وارد مسجد شد امامحسین(ع) را روی دوش گرفته با دستهای مبارکش پاهای او را به سینه فشرد و فرمود: ای مردم میدانم درباره چه موضوعی اختلاف دارید (منظورش بهترینهای بعد از خودش بود) این حسینبنعلی(ع) کسی است که بهترین جده (مادربزرگ) را دارد جدش محمد، رسولخدا(ص)، سالار پیامبران و جدهاش خدیجه دختر خویلد اولین زنی است که به خدا و رسولش ایمان آورد. این حسینبنعلی بهترین پدر و مادر را دارد پدرش علیبنابیطالب برادر، وزیر و پسرعموی رسولخدا و اولین مردی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و مادرش فاطمه دختر محمد بانوی زنان جهان است. این حسینبنعلی بهترین عمو و عمه را دارد عمویش جعفربنابیطالب است که خدایش با دو بال زینت داده تا در بهشت به هر جا که خواهد پرواز کند و عمهاش، امهانی دختر ابیطالب است. این حسینبنعلی(ع) بهترین دایی و خاله را دارد داییاش قاسم پسر رسولخدا و خالهاش زینب دختر رسولخداست. آن گاه کودک را از شانه خود بر زمین نهاد تا در پیش رویش به بازی بپردازد و فرمود: مردم این حسین جد و جدهاش در بهشتاند، دایی و خالهاش در بهشتاند و خودش و بردارش نیز در بهشتاند.
فضایل و مناقب حسین(ع)
در فضایل امامحسین(ع) آن قدر گفتهاند که همه آنها در یک یا چند دفتر نمیگنجد از این رو در اینجا همچون مباحث گذشته به نمونههایی چند اکتفا میکنیم لازم به یادآوری است که در ذیل هر یک از عناوین زیر گاه تا دهها روایت از اهل سنت نقل شده است.
1- سرور جوانان بهشت
امامعلی(ع) از رسولخدا(ص) روایت کرده است که فرمود: الحسن و الحسین سیداشباب اهلالجنة حسن و حسین آقای جوانان اهل بهشت هستند.
ابنعباس نیز از آن حضرت نقل کرده است: الحسن و الحسین سیداشباب اهلالجنة من احبهما فقدا حبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی.
همین روایات را عمربنخطاب و فرزندش عبداللهبنعمر نیز از پیامبراکرم(ص) نقل کردهاند.
از حذیفةبنیمان، صحابی معروف پیامبر نقل شده است که شبی خدمت رسولخدا(ص) رسیدم و نماز مغرب را با ایشان خواندم حضرت برخاست و دائما نماز میخواند تا هنگام نماز عشا رسید نماز عشا را نیز با آن حضرت خواندم و منتظر ماندم پیامبر از مسجد خارج شد تا به خانه خویش رود پشت سر او را ه افتادم گویا با کسی سخن میگفت که من دقیقا ندانستم که چه میفرماید ناگهان رو به عقب کرد و فرمود: کیستی؟
گفتم: حذیفة
گفت: فهمیدی چه کسی با من بود؟
گفتم: خیر
گفت: جبرییل امین بود که سلام خدای را به من رساند و مرا بشارت داد که فاطمه بانوی زنان بهشت و حسن و حسین آقای جوانان بهشتی هستند.
عرض کردم: ای رسولخدا! برای من و مادرم استغفار کن.
فرمود: خداوند تو و مادرت را ببخشاید.
جابربنعبداللهانصاری از رسولخدا روایت کرده است که روزی در مسجد در کنار آن حضرت با اصحاب بزرگوارش نشسته بودیم، حسین(ع) وارد مسجد شد پیامبر رو به ما کرد و فرمود: من اراد ان ینظر الی سید شباب اهلالجنة فلینظر الیالحسینبنعلی هر کس میخواهد به آقای جوانان بهشت نگاه کند به چهره فرزندم حسین بنگرد.
2- حسین، بابی از بهشت
رسول گرامی اسلام فرمود: به وسیله من آگاه شدید، با علی راه یافتید و هدایت شدید، نیکیها به واسطه حسن به شما عطا شد ولی سعادت و شقاوت شما با حسین است آگاه باشید که حسین یکی از درهای بهشت است هر کس با او دشمنی کند، خدا بوی بهشت را بر او حرام میکند.
3- حسین و آیه تطهیر
امسلمه زن باوفای رسولخدا(ص) نقل میکند که روزی فاطمه(س) غذایی برای پدر بزرگوارش آورد. آن روز پیامبر در خانه من بود رسولالله نسبت به دخترش احترام کرد و افزود: برو و پسر عمویم علی و فرزندانم حسن و حسین را نیز دعوت کند تا با هم غذا بخوریم پس از مدتی فاطمه و علی در حالی که دستان حسن و حسین را در دست داشتند بر پیامبر وارد شدند همان دم جبرییل بر پیامبر نازل شد و آیه شریفه تطهیر را نازل فرمود: انما یریدالله لیذهب عنکمالرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا (احزاب/ 33)
خداوند اراده کرده است تا هر گونه زشتی و پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
حضرت رو به من [امسلمه] کرد و فرمود: کسای خیبری را که عبایی بزرگ بود بیاور. علی(ع) را در طرف راست و زهرا را در طرف چپ و حسن و حسین را بر پای مبارکش نشاند و کسا را بر آنها انداخت. با دست چپ عبا را سخت بر هم پیچید و دست راست را به طرف آسمان بلند کرد و سه بار فرمود:
اللهم هؤلا اهل بیتی و حامتی، اللهم اذهب عنهمالرجس و طهرهم تطهیرا انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم و عدو لمن عاداکم.
خداوندا! اینان اهل بیت و خاندان من هستند. [چنان که وعده فرمودی] پلیدی را از ایشان دور دار و آنان را پاک و معصومدار من میجنگم با کسی که شما [اهل بیت] با او بجنگید و آشتی میکنم با کسی که شما آشتی کنید و دشمن کسی هستم که با شما دشمنی کند.
از این روایت که در منابع حدیث از طرق مختلف نقل شده است و مورد اتفاق شیعه و سنی است به دست میآید که امامحسین(ع) یکی از مصادیق آیه تطهیر است. از روایات و قراین بسیار میتوان ثابت کرد که در زمان نزول آیه تطهیر جز همین پنج تن کس دیگری مشمول آیه تطهیر نبوده است و از همین روی ایشان را «اصحاب کسا» و امامحسین(ع) را خامس اصحاب کسا، یعنی پنجمین شخصیت اصحاب کسا نام نهادهاند.
احمدحنبل و ترمذی، دو تن از محدثان بزرگ اهل سنت در کتب (مسند) و (سنن) خود نقل کردهاند که تا شش ماه پس از نزول آیه تطهیر پیامبراکرم(ص) هر روز هنگامی که برای نماز صبح به مسجد میرفتند در جلوی خانه علی و فاطمه میایستادند و بلند میفرمودند: الصلوة یا اهلبیت محمد انما یریدالله لیذهب عنکمالرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا.
حسین و آیه مباهله
در بین دانشمندان اسلامی از شیعه و سنی اتفاق نظر است که پیامبر در هنگام مباهله با عالمان مسیحی نجران تنها علی، فاطمه، حسن و حسین را به همراه برد و آنان را مصداق (ابنائنا) و (نسائنا) و (انفسنا) در آیه شریفه قرار داد این مطلب آن چنان مشهور و مسلم است که عالم بزرگ اهل سنت حاکم نیشابوری در کتاب (معرفة علومالحدیث) خود این جریان را از مصادیق روایات متواتر میشمارد.
وارث علم پیامبر
عکرمه شاگرد برجسته ابنعباس نقل میکند که روزی ابنعباس در مسجد برای مردم حدیث میگفت که نافعبنارزق برخاست و گفت: ای ابنعباس! از احکام مورچه و پشه برای مردم فتوا میدهی؟
اگر علمی داری خدایی را که میپرستی برای من توصیف کن ابنعباس سر بزیر انداخت. حسینبنعلی در گوشه مسجد نشسته بود، رو به نافع کرد و فرمود: ای نافع به سوی من بیا تا پاسخت را باز گویم.
نافع گفت: من از تو پرسیدم؟
ابنعباس گفت: یا ابنالارزق! انه من اهلبیتالنبوة و هم ورثةالعلم.
نافع به سوی امام رفت و حضرت پاسخ او را ارایه فرمود.
نافع گفت: ای حسین! سخنانت نیکو و پرمایه است.
فرمود: شنیدهام که تو پدرم و برادرم و مرا به کفر متهم کردهای؟
گفت: قسم به خدا با آنچه از شما شنیدم بیتردید شما سرچشمه نورانی اسلام و ستارگان احکام خدا هستید (لقد کنتم منارالاسلام و نجومالاحکام)
امام فرمود: یک سؤال از تو میپرسم.
گفت: بپرس یابنرسولالله
فرمود: آیه (فاماالجدار فکان لغلامین یتیمین فیالمدینه) (کهف/ 81) را خواندهای؟
ای نافع! چه کسی آن گنج گرانبها را برای آن دو یتیم در زیر دیوار پنهان کرده بود تا به آنان ارث رسد.
گفت: پدر یتیمان
فرمود: راستی پدر آنها بهتر و دلسوزتر برای فرزندانش بود یا رسولخدا؟
آیا میتوان باور کرد که پیامبر علم گرامبهای خویش را برای فرزندانش به ودیعت نگذاشته باشد و ما را از آن محروم کرده باشد؟
ریحانه پیامبر
جابربنعبداللهانصاری میگوید: روزی نزد رسول خدا نشسته بودیم که علیبنابیطالب(ع) وارد شد حضرت رو به علی کرد و فرمود:
سلامعلیک ابالریحانتین اوصیک بریحانتی منالدنیا خیراً فعن قلیل ینهدر کناک والله عزوجل خلیفتی علیک.
سلام بر تو ای پدر دو ریحانه [حسن و حسین] تو را به این دو ریحانه زیبایم از دنیا سفارش به نیکویی میکنم که بزودی دو رکن تو فرو ریزند.
جابر میگوید: هنگامی که پیامبر رحلت کرد علی(ع) فرمود: این یکی از دو رکنی بود که رسولخدا گفت و هنگامی که فاطمه وفات کرد فرمود: این هم رکن دومی بود که رسولخدا گفت.
در همین راستا روایتی از عبداللهبنعمربنخطاب نقل شده است که مربوط به امام پس از واقعه عاشورا است. ابننعیم نقل میکند که نزد عبداللهبنعمر نشسته بودیم مردی پیش آمد و از حکم خون پشه سؤال کرد که اگر در لباس نمازگزار باشد نمازش صحیح است یا خیر؟
عبدالله پرسید: از کجا میآیی و اهل کدام منطقهای؟
گفت: اهل عراق هستم.
عبدالله گفت: این مرد را بنگرید که از خون پشه میپرسد، حال آن که اینان پسر رسولخدا را کشتند و سکوت کردند. از رسولخدا(ص) شنیدم که میفرمود: حسن و حسین دو ریحانه من در این دنیا هستند.
سخاوت و تواضع
روزی امامحسین(ع) چند کودک را دید که تکه نانی را با هم میخوردند. از حضرت خواستند از نان آنها بخورد حضرت دعوت ایشان را پذیرفت و از تکه نانشان خورد آنگاه آنان را با خود به منزل آورد غذا داد و لباس نو پوشاند و فرمود: اینان از من سخاوتمندترند زیرا تمام آنچه را داشتند بخشیدند و من فقط مقداری از آنچه داشتم به آنها بخشیدم.
جود و شجاعت
زینب دختر ابورافع نقل میکند که فاطمه(س) پس از آن که پدر بزرگوار خویش را از دست داد سخت دلگیر شد و دائما گریه و ناله میکرد. روزی دست حسن و حسین را گرفت و به نزدیک قبر پدر آمد و سخت گریست و شکوه کرد. در بین شکوایههای خویش عرض کرد: یا رسولالله؟ آیا چیزی را برای این دو فرزند به ارث میگذاری؟
صدای رسولخدا آمد که فرمود: اماالحسن فله هیبتی و سؤددی و اماالحسین فله جرأتی و جودی (اما برای حسن هیبت و آقایی را به ارث میگذارم و اما برای حسین جرأت و جودم را به ودیعت مینهم)
فاطمهزهرا عرض کرد: راضی و خشنود شدم ای رسولخدا.
حج امامحسین(ع)
امامحسین(ع) در طول عمر شریف خود بیستوپنج بار پیاده به حج مشرف شد در حالی که همراه او اسبهای اصیل را بدون سوار میبردند.
آن حضرت در حالیکه از امکانات کافی برخوردار بود و میتوانست از وسایل موجود آن زمان در حد بسیار بالایی بهرهمند شود ولی به خاطر اظهار بندگی کامل و خضوع و خشوعی که در پیاده رفتن وجود دارد راه خانه خدا را پیاده میپیمود.
اما اینکه در همان حال اسبهای سواری را بدون سوار همراه خود میبرد شاید به دو دلیل زیر بود: یکی آن که هنگام بازگشت از آنها استفاده کنند و دیگر آنکه حرکت با خدم و خشم بیشتر بر بندگی و اطاعت محض دلالت دارد.
امامحسین(ع) را دیدند که در مسجد مدینه صورت بر خاک نهاده میگوید: الهی اگر به خاطر گناهانم بازخواستم کنی به کرمت توسل میجویم و اگر با خطاکاران جمع کنی به آنها خواهم گفت ترا دوست دارم آقای من اطاعت من برای تو نفعی ندارد و معصیتم زیانی به تو نمیرساند پس اگر آنچه را نفعی برایت ندارم به جا نیاورم بر من ببخش و اگر آنچه که را ضرری به تو نمیزند مرتکب شدم در گذر که تو ارحمالراحمینی.