تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۸:۳۶  ، 
کد خبر : ۶۴۱۴۲

غرب از اتحاد روسیه و ایران مثل مرگ می‌ترسد


رجب صفراف*
کوچک ترین شکی وجود ندارد که تجاوز گرجستان به اوستیای جنوبی می تواند سرآغاز تغییرات ریشه ای در معماری پیمان آتلانتیک شمالی شود. همانطور که سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه تاکید کرد، بر کسی پوشیده نیست که مدت ها است گرجستان با آمریکایی ها، پروژه ویژه ایالات متحده، بریتانیا و متحدان غربی و قبل از همه اسرائیل را در منطقه دنبال می کند. هر چند اجرای این پروژه به ناکامی انجامید اما ناتو همزمان درصدد آزمایش روسیه از جمله از طریق نظامی بود تا ببیند چه کاری از دستش برمی آید و چطور می تواند به تحریکات در نزدیکی مرزهای خود و علیه شهروندان خود واکنش نشان دهد. آنها ابتدا ساکاشویلی را تا دندان مسلح کردند و سپس تحت لوای شعار <حفظ تمامیت ارضی گرجستان> او را به جان اوستیای جنوبی و آبخازستان انداختند. همزمان گرجستان را به ناتو دعوت کرده و پیش بینی می کردند در صورت <رفتار غیرقابل پیش بینی روسیه> با کمک و حمایت در کنار ماجراجویی وی در بازی خواهند بود. اما برای ناتو و رئیس جمهور گرجستان جای تاسف بود که مسکو پاسخ سریع و خیلی موثری داد که برنامه نابودی اقوام غیور اوستی و آبخازی را برهم زد.
آمریکایی‌ها و متحدان شان چه می خواهند؟
واشنگتن قبل از هر چیز عجله داشت که راه پذیرش گرجستان به ناتو تا پایان سال جاری را صاف و هموار کند، چرا که قرار بود در اجلاس ماه دسامبر پیمان آتلانتیک شمالی، گرجستان و اوکراین به عضویت این پیمان درآیند. طبق مقررات ناتو، کشورهایی که درگیر مسائل سرزمینی هستند، نمی توانند به عضویت این سازمان پذیرفته شوند چرا که این امر خطر کشانده شدن ناتو را به مناقشات منطقه ای فراهم می کند. غرب به سرکردگی ایالات متحده و نیز اسرائیل و حتی اوکراین به منظور رفع مشکلات سرزمینی گرجستان تصمیم گرفتند به ساکاشویلی در زمینه تصرف اوستیای جنوبی و آبخازستان کمک کنند. این امر در ماه می سال 2004 در آجاریا اتفاق افتاده بود. در آن زمان مسکو به واسطه قول های وسوسه برانگیز آمریکا مبنی بر پذیرش روسیه در سازمان تجارت جهانی و وعده های دیگر موضع <عدم مداخله> را اتخاذ کرده بود. در نتیجه، مسکو برخلاف درخواست های متعدد کمک از سوی مقامات آجاریا به ریاست آباشیدزه، در آن مناقشه مداخله نکرد و رژیم میخائیل ساکاشویلی این جمهوری مستقل را بلعید.
پیمان آتلانتیک شمالی در صورت پیوستن گرجستان و اوکراین به ناتو، می توانست تمام زیرساخت های نظامی، فنی، اجتماعی و سیاسی این کشورها را با استانداردهای خود تطبیق دهد و از فردای روز پذیرش آنها، ناتو در چارچوب یک <اقدام برق آسا> می توانست نیروهای خود را در تسخینوالی، سوخومی و سواستوپول مستقر کرده و با سرعت زیادی به ساخت پایگاه های فوق العاده نیرومند در خاک این کشورها، در نزدیکی مرزهای روسیه مبادرت ورزد و این بدان معنا بود که روسیه از دو جبهه مهم به وسیله ناتو احاطه می شد. در پی آن ضمن آنکه ادامه استقرار ناوگان روسیه در دریای سیاه در سواستوپول با مشکلات جدی روبه رو می شد عبور انرژی روسیه از خاک اوکراین به بازارهای جهانی نیز تحت کنترل ایالات متحده قرار می گرفت.
به محض پیوستن گرجستان و اوکراین به عضویت ناتو، آذربایجان به عنوان نامزد بعدی به ناتو دعوت می شد که از زمان فروپاشی شوروی این امر از طرق مختلف دنبال می شود. در سناریوی آمریکایی، جلب این کشور به ناتو در چارچوب یک پروژه و در راستای پیوستن گرجستان، اوکراین و لهستان طراحی شده است. ممکن است وضع طوری پیش برود که باکو فرصتی برای رد کردن پیشنهاد پیوستن به <دنیای متمدن اروپایی> به عنوان متحدی مطمئن در عرصه های نظامی، سیاسی و اقتصادی نداشته باشد. با توجه به اینکه در حال حاضر آذربایجان یک جای ساکت و آرام و بدون توفان های سیاسی است که به ظاهر غیر از مسائل بازرگانی - اقتصادی و قره باغ، هیچ مشکلی ندارد. البته، بسیاری از کارشناسان بر این باورند که باکو فقط وانمود می کند با بی طرفی تحولات را در قفقاز دنبال کرده و طرف کسی را نمی گیرد. در حقیقت امر، این کشور مدت ها است که به غرب گرایش دارد، در بسیاری از جنبه های همکاری با غرب تصمیم های خود را گرفته است و برای عضویت در ناتو منافع کاملامشخصی دارد. اما فرآیند گریز از مرکز در جامعه مشترک المنافع هنوز چندان قوی نشده است. پس در این شرایط آذربایجان باید صبر کند تا تکلیف گرجستان و اوکراین روشن شود. اما روسیه هم که هسته جامعه مشترک المنافع را تشکیل می دهد، برای اینکه رای آذربایجان را بزند و آن را متقاعد کند که عضو ناتو نشود، نه حق اخلاقی دارد و نه امکانات کافی. طبق برآوردهای صاحب نظران سیاسی، ورود آذربایجان به ناتو می تواند بزرگ ترین دستاورد سیاسی در <جنگ سرد> علیه روسیه محسوب شود چراکه آذربایجان از منابع عظیم انرژی و موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به فردی برخوردار است. در ناتو اعتقاد دارند باکو با توجه به شرایط پیرامونش و گذشته تاریخی به آنها خواهد پیوست و زیر بار وعده های سرمایه گذاری های بی سابقه غرب و نوسازی تمام زیرساخت نظامی، سیاسی و اقتصادی اش خواهد رفت و نیز به جهت حفظ استقلال و ایجاد حاشیه امنیت در برابر روسیه، در آغوش آنها خواهد بود. برای آذربایجان نیز این اتفاق امکان تضمین های اقتصادی - امنیتی را فراهم کرده و این کشور می تواند مدعی آن قسمت های نفتی و گازی خزر شود که قبلابه دلایل مختلف و از جمله به خاطر روسیه و ایران، نمی توانست آنها را مطرح کند.
ولی از تحولات در قفقاز معلوم می شود که اجرای این برنامه ها زیر سوال رفته است. <پروژه گرجی> ایالات متحده و ناتو شکست فاحشی خورد. اقدامات روسیه به قدری قاطعانه و برق آسا بود که تا ناتو، ایالات متحده و ساکاشویلی بخواهند بجنبند، تمام زیرساخت نظامی گرجستان ویران شده است. اگر روسیه آتش بس را به یک روز بعد موکول می کرد، سیر تحولات برای رژیم ساکاشویلی و حامیان او در ناتو بازگشت ناپذیر می شد. یک روز کافی بود که میخائیل ساکاشویلی و دار و دسته او به غرب پرواز کنند. اکنون کشورهای عضو ناتو دچار پریشانی شده و پشیمانند که چرا در آوریل سال جاری و در اجلاس بخارست درخواست پیوستن گرجستان و اوکراین را به ناتو قبول نکردند.
در نتیجه حوادث در اوستیای جنوبی تنها مغلوب جنگ برق آسای منطقه ای آقای ساکاشویلی، شخصی که ساده اندیش و کوته بین از آب در آمد، نبود بلکه امروز تمامیت ارضی این کشور نیز دچار مخاطره شده است. ادوارد کوکویتی رئیس جمهور اوستیای جنوبی بی پرده اظهار داشت که اگر قبل از این قتل عام دیوانه وار مجال کوچکی برای مذاکرات با تفلیس وجود داشت، اکنون مساله <تمامیت ارضی گرجستان> به خطر نمی افتاد. معلوم می شود که این ماجرا همان <دوستی خاله خرسه> از طرف آمریکا و ناتو برای گرجستان بود. آنها ساکاشویلی را متقاعد کرده بودند که اراضی اوستیا و آبخازستان بعد از آنکه به وسیله تانک ها <صاف> شده و سیستم های آتش متراکم به خاکستر تبدیل شدند، به راحتی به دست مقامات گرجستان خواهند افتاد. متاسفانه گرجستان باید برای همیشه فراموش کند که مردم اوستیای جنوبی و آبخازستان زمانی در آینده بخواهند در ترکیب گرجستان و زیر یوغ گرجستان زندگی کنند.
تصادفی نیست که ایالات متحده و کشورهای ناتو بعد از شکست پروژه خود داد و فریاد ضدروسی بلند کردند. همه آژانس های خبری مانند سی ان ان، بی بی سی، اسکای نیوز و رویترز که با پول آمریکا و انگلیس فعالیت می کنند، از همان دقایق اول مناقشه، مواضع شدید علیه روسیه اتخاذ کردند. آنها درباره تلاش گرجستان برای برپایی قتل عام در اوستیای جنوبی حتی یک کلمه بر زبان نیاوردند. گویا هزاران کشته و ده ها هزار زخمی و آواره و ویرانی کامل شهر تسخینوالی بی اهمیت بود!!! در رسانه های گروهی غرب تجاوز گرجستان فورا به <تجاوز روسی> تبدیل شد. گزارش هایی پخش شد که در آنها شهرهای گرجستان به دست ولادیمیر پوتین نخست وزیر فدراسیون روسیه با خاک یکسان شده اند و اینکه تانک های روسی در حومه تفلیس قرار گرفته اند. خانم رایس با آب و تاب تعریف می کرد که این چیزی جز تکرار حوادث سال 1968 در چکسلواکی نیست. ایالات متحده در تلاش خود برای سود بردن از این سروصدا، به سرعت با لهستان توافقنامه استقرار سیستم های پدافند ضدموشکی را امضا کرد و جهت گیری ضدروسی این پروژه را پنهان نکرد. کار به اینجا ختم نشد. ناتو فعالیت شورای ناتو - روسیه را به حال تعلیق درآورد، ناو هواپیمابر آمریکایی و ناوهای جنگی ناتو به سوی گرجستان حرکت کردند و ایالات متحده و ناتو ارسال کمک های <انساندوستانه( >پنهان شده از چشم دیگران) و کمک های نظامی - فنی برای رژیم ساکاشویلی را توسعه دادند.
روسیه چگونه می‌تواند به تهدیدات از سوی غرب پاسخ دهد؟
به رسمیت شناختن استقلال اوستیای جنوبی و آبخازستان توسط مقامات فدراسیون روسیه، تصمیم بجایی بود. هدف این تصمیم، دفاع از جمهوری های مذکور در برابر تجاوز جدید است. استقرار نیروهای مسلح روسیه به عنوان نیروهای حافظ صلح نیز در پی رسیدن به این هدف است. اگر در گرجستان پایگاه نظامی خارجی مستقر شود یا اینکه بالاخره اگر گرجستان را به عضویت ناتو قبول کنند، روسیه می تواند بی درنگ اوستیای جنوبی و آبخازستان را بر اساس درخواست آنها به ترکیب فدراسیون روسیه قبول کند. منطقی و عادلانه خواهد بود چنانچه اوستیای جنوبی با برادران قومی خود در اوستیای شمالی متحد شده و <جمهوری اوستیا> به عنوان یک عضو عادی فدراسیون روسیه تشکیل شود. همین طور جمهوری آبخازستان می تواند به عنوان یکی از مناطق فدراسیون روسیه عضو روسیه شود و از همه حقوق مربوطه برخوردار شود.
با عنایت به اینکه تل آویو به رژیم ساکاشویلی کمک های نظامی سرسام آوری کرد، روسیه می تواند در روابط نظامی، فنی و سیاسی خود با سوریه و لبنان تجدیدنظر کند. در حال حاضر روسیه فقط به خاطر درخواست های مصرانه ایالات متحده که حامی اسرائیل است، به پیشنهادات این کشورها مبنی بر صادرات گسترده تر جنگ افزار پاسخ نداده است. با این وجود، در جریان مذاکرات چند روز قبل روسای جمهوری روسیه و سوریه اعلام شد که روسیه کمک نظامی به دمشق را به طور قابل توجهی گسترش می دهد و ممکن است امکان ایجاد پایگاه نظامی در این کشور را مورد مطالعه جدی قرار دهد. همچنین مسکو با مجهز کردن ارتش سوریه و صدور تسلیحات مدرن معادل چندین میلیارد دلار (از جمله موشک های اس400، <اسکندر- ام> و سلاح های دیگر) به دمشق را بررسی می کند. روسیه می تواند حضور نظامی خود را در کوبا از سر بگیرد. با توجه به چگونگی رژیم سیاسی کنونی کوبا و روحیات ضدآمریکایی اکثریت مردم این کشور، به راحتی می توان این مساله را حل کرد ولی اگر روسیه به کوبا برگردد، به احتمال قوی کار به استقرار پایگاه نظامی روسی در لوردس ختم نخواهد شد. این دفعه موجبات حضور پایدار و جدی را فراهم کرده و با کوبا پیمان جدید نظامی- سیاسی امضا خواهد کرد. در میان کارشناسان نظری وجود دارد که خروج روسیه از کوبا و ویتنام، را نوعی هدیه سخاوتمندانه از طرف ولادیمیر پوتین به پرزیدنت بوش در آستانه سفر وی به روسیه در نوامبر سال 2001 می دانند. ولی مسوولان آمریکایی این گام ها را نه به عنوان نشانه حسن نیت و آغاز برقراری روابط جدید با ایالات متحده و سایر کشورهای غربی بلکه به عنوان ضعف نظامی و سیاسی روسیه در آن زمان تلقی کردند. مقامات آمریکایی به جای ابراز امتنان و حسن تفاهم اعلام کردند که نیروی دریایی آمریکا مایل است بعد از انقضای مهلت قرارداد ویتنام با روسیه در کامران مستقر شود. در پرتو این واقعیت، خروج روسیه از پایگاه فضایی بایکانور در قزاقستان نیز می تواند اشتباه بزرگی باشد.
روسیه می‌تواند در خلیج فارس نقش مهمی بازی کند
اما تجدیدنظر روسیه در سیاست خارجی خود نسبت به ایران می تواند حکم بمب واقعی را داشته باشد که ایالات متحده، ناتو و به خصوص اسرائیل از آن ترس و بیم جدی دارند. اتحاد راهبردی روسیه با ایران که ناظر بر امضای پیمان جدید بزرگ نظامی- سیاسی با این کشور است، می تواند در تصویر ژئوپلیتیکی جهان معاصر تغییرات ریشه ای ایجاد کند. گزارش های اخیر مبنی بر اینکه گرجستان طی تصمیم محرمانه ای به اسرائیل اجازه داد از دو پایگاه نظامی برای وارد کردن ضربات موشکی و بمباران تاسیسات ایرانی استفاده کند، به احتمال زیاد از نظر مقامات ایرانی دور نمانده است. این واقعیت هم باید در نظر گرفته شود که ترکیه، همسایه دیگر ایران، نه تنها عضو ناتو بلکه نیرومندترین حریف منطقه ای و رقیب اقتصادی ایران است. جمهوری آذربایجان به شریک کلیدی غرب در زمینه انتقال انرژی خزر بیرون از خاک روسیه و ایران مبدل شده است. باکو مرتبا هشدار می دهد که سرمایه غربی و به خصوص آمریکایی را به منطقه خود در خزر راه می دهد که در شرایط کنونی و با توجه به تعیین نشدن رژیم حقوقی خزر، این امر می تواند زمینه مناقشات جدید باشد. در این شرایط ایران با زیر نظر گرفتن اوضاعی که با مشارکت کشورهای عضو ناتو در منطقه پیرامون آن ایجاد می شود و نیز به ایجاد سپر مطمئن الکترونیکی و به دست آوردن وسایل مناسب و فوق العاده موثر برای دفع هر خطر احتمالی علاقه مند است. استقرار نیروهای روسیه در خلیج فارس اجازه خواهد داد فعالیت ایالات متحده و ناتو در خلیج فارس، در عراق و سایر کشورهای عربی کنترل شود. روسیه با کمک وسایل فنی ویژه می تواند شناورهای دریایی و زیردریایی و اشیای پرنده را کنترل کند و با کارایی تمام تشخیص دهد چه کسی از کجا و با چه محموله ای وارد <گلوی تنگ دریایی> موسوم به تنگه هرمز می شود تا به سوی اقیانوس هند حرکت کند یا بالعکس و این بدون کمک ایران ممکن نیست.
روسیه همچنین از امکانات تاریخی برای متوقف کردن ناوهای مشکوک و کنترل بار آنها برخوردار خواهد شد که آمریکایی ها به طور خشن و بی اصول ده ها سال است که به آن مبادرت می کنند. روسیه می تواند شبکه ملی ضدموشکی ایران را در امتداد مرزهای این کشور مجهز کند و جنگ افزاری چون سیستم های فوق العاده مدرن اس-400 را صادر کند. در بعد سیاسی، روسیه می تواند در راستای تحقق اندیشه آیت الله سیدعلی خامنه ای رهبر معظم ایران، که در دیدار پوتین از تهران مطرح شد روند تشکیل <اوپک گازی> را سرعت بخشد. ایران دارنده دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان بعد از روسیه است. این دو کشور با هم صاحب بیش از 60 درصد همه ذخایر جهانی گاز طبیعی هستند که در این رابطه فقط با یک هماهنگی کوچک و طراحی سیاست واحد در قیمت گذاری می توانند نصف کشورهای جهان و از جمله تقریبا تمام اروپا را به فراموش کردن ادعاهای خود و درک واقعیات این دنیا وادار کنند. آنگاه آنها در برابر ایران و روسیه سر تعظیم فرود خواهند آورد، تا گاز را به قیمتی پایین تر بخرند. چرا که در غیر این صورت و با قیمت های بالا، فلج اقتصادی و بی ثباتی کامل در این کشورها پدید خواهد آمد.
روسیه در صورت ارتقای روابط خود با ایران تا سطح هم پیمانی، می تواند در همه زمینه ها و از جمله در بخش انرژی هسته ای همکاری با ایران را توسعه دهد. روسیه فقط برای ساخت نیروگاه اتمی در ایران می تواند ده ها میلیارد دلار کسب کند و این بدان معنا است که به زودی می توان موضوع به اصطلاح پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد را فراموش کرد زیرا روسیه به شنیدن چرندهای ساختگی ای که آمریکایی ها و ایادی آنها طی سال های اخیر از آن دم می زدند، بی علاقه خواهد شد. روسیه در آینده از اتخاذ مواضع انتقادی ضمن بررسی مساله برنامه هسته ای ایران خودداری کرده و می تواند در مراحل اولیه جلوی همه تصمیم های ضدایرانی را به عنوان تصمیم های مغرضانه سیاسی بگیرد.
عوامل دیگر به نفع اتحاد روسیه با ایران
هر تصمیم معطوف به تقویت مواضع ایران و حفظ ثبات در این کشور از حمایت هرچه فعال تر قدرت نیرومند چین برخوردار می شود چراکه این کشور منابع انرژی ایران را مصرف می کند و هر گونه بی ثباتی در ایران می تواند به اقتدار اقتصادی چین هم لطمه جدی بزند. با خروج گرجستان، اوکراین و آذربایجان از جامعه مشترک المنافع مساله بازسازی ریشه ای این سازمان قد علم خواهد کرد. روسیه می تواند راه های مختلف بازسازی جامعه مشترک المنافع را از جمله با شرکت ایران، پیشنهاد کند. هم اکنون می توان راه های همگرایی کامل جامعه مشترک المنافع با سازمان همکاری شانگهای، سازمانی که به طور سریع و موثر فعالیت کرده و توسعه می یابد، را بررسی کرد. روسیه با عنایت به شرایط جدید می تواند روند پذیرش ایران به عضویت تمام عیار سازمان همکاری شانگهای را سرعت بخشد. با ورود ایران به عنوان یکی از کشورهای کلیدی جهان اسلام به سازمان همکاری شانگهای، توان بالقوه و نقشی که این سازمان می تواند در حل وفصل مسائل محلی و منطقه ای جهان، به خصوص در خاور نزدیک و میانه و در حوزه خلیج فارس ایفا کند، اصولاتغییر خواهد کرد. با عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، منابع قابل توجه مالی و سیاسی- اقتصادی سازمان کنفرانس اسلامی نیز می تواند برای اجرای پروژه های سازمان جلب شود. با عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، ایران برخوردار از حمایت چتر امنیت جمعی این سازمان و از جمله دو قدرت هسته ای روسیه و چین خواهد بود و بالاخره با عضویت ایران در این سازمان محور راهبردی نیرومند روسیه - ایران - چین پی ریزی خواهد شد که واشنگتن و متحدانش از آن واهمه دارند. روسیه در صورت تمایل می تواند چین را به حرکت در جهت تشکیل مثلث راهبردی روسیه - ایران - چین علاقه مند ساخته و به عنوان اقدام نخست و به جهت نمایش حسن نیت خود می تواند همراه با ایران و با مشارکت فعال مالی چین، در اسرع وقت خط لوله انتقال گاز از ایران به چین را فعال نماید. ایالات متحده و غرب از توسعه طلبی اقتصادی چین مثل مرگ می ترسند. آنها در حد توان خود از اجرای هر پروژه مربوط به صدور گاز طبیعی به چین ممانعت می کنند.بنابراین، روسیه از <زرادخانه> کامل امکانات برای ایجاد <عوامل مقابله> با برنامه های تجاوزکارانه آمریکا و ناتو در جهت بیرون کردن روسیه از اروپا و آسیا با کمک اقمار خود مانند رژیم های گرجستان، اوکراین و کشورهای دیگر، برخوردار است. در این راستا پایبندی به صلح باید ادامه یابد ولی در سطح نظامی و سیاسی اعمال سیاست بازدارندگی و با کمک کشورهایی که حقیقتا با توسعه طلبی ایالات متحده و هم پیمانانش مقابله می کنند ضروری است. تنها با تشریک مساعی می توان وضعیت راهبردی جدیدی را ایجاد کرد که از یک سو هر چه بیشتر موجب حفاظت از منافع دولت های بلوک غیرآمریکایی شود و از سوی دیگر خطر توسعه و تسری <جنگ سرد> به محدوده ها و مناقشات محلی را کاهش داد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات