تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۸۷ - ۰۷:۵۴  ، 
کد خبر : ۶۵۰۱۱
نگاهی به چالش‌های پیش روی رژیم صهیونیستی

اسرائیل چاره‌ای جز شروع جنگی تازه ندارد


کریم جعفری
روزگاری بن گوریون از موسسان رژیم صهیونیستی گفته بود که پس از اولین شکست این رژیم در جنگ با رقبای منطقه ای خود باید منتظر فروپاشی آن بود و هیچ راهی هم برای نجاتش متصور نیست. بن گوریون که سازمان تروریستی هاگاناه را تاسیس کرده بود و از قلب آن موساد، شین بت، امان و شاباک متولد شدند، در عرصه سیاسی اسرائیل شاگردان بسیاری تربیت کرد که همراه او و دیگر موسسان این رژیم در فلسطین کاملاموفق عمل کردند و حتی برخی از شکست ها - مانند جنگ رمضان 1973 - را هم به پیروزی تبدیل کردند و از این رو همواره در تلاش بودند موجودیتی را که بر خاک دیگران بنیان گذاشته اند، حفظ کنند. اما آنچه مشخص است عمر دوران قدرت این رژیم به پایان رسیده است. امروز آخرین شاگرد بن گوریون که عنوان ریاست رژیم صهیونیستی را بر عهده دارد و از او به عنوان یک استراتژیست یاد می کنند بهتر از همه می داند که استادش چه گفته و تا چه اندازه ظرفیت رژیمی را که بر پایه اشغال و ترور بنیان گذاشته، می شناخته است.
این روزها جامعه یهودیان مهاجر به فلسطین اشغالی، علی رغم زاد و ولد بسیار در فلسطین، به آن احساس تعلق نداشته و همین حس زندگی کلونیوار در جنگ 33 روزه مشخص شد و با شکل گیری مهاجرت منفی معلوم شد جامعه ای که صهیونیست ها تشکیل داده اند پایه اش تا چه اندازه بر آب است. جنگ 33 روزه تمام آرمان ها و آرزوهای سران رژیم اسرائیل را برباد داد چرا که آنها بر اساس سخنان بن گوریون که به نوعی پیغمبر آنها است و نوشته هایش هنوز محل رجوع سیاستمداران صهیونیست، به آخر خط رسیده اند و برای شروع مجدد باید دست به یک خودسازی بزنند، اما این خودسازی تا کی طول می کشد و تا کجا ادامه می یابد. سرمقاله ها و نوشته هایی که طی دو سال اخیر و پس از جنگ 33 روزه در مطبوعات این رژیم منتشر شد، همه نشان دهنده نوعی ضعف و رخوت حاکم بر جامعه مهاجر در فلسطین اشغالی است، به گونه ای که نویسندگان زبده و خبره ای که تا پیش از این جنگ عادت به تهدید و ابراز قدرت داشتند، عملادر لاک دفاعی فرو رفته و چیزی برای عرضه کردن نداشته و شروع کردند به انتقاد کردن و به گفته یکی از مقامات اسرائیلی شروع به نق زدن های روزانه کردند و به همه چیز گیر دادند تا جایی که در طول 60 سال اخیر سابقه نداشته است.
همین موضوع را می توان در ساخت جامعه اسرائیل هم دید. جامعه ای که به زعم آنها متحد می ماند بیشتر کلونی مهاجرنشینی است که در هر شهر و محله آن می توان فرهنگی و زبانی خاص را دید. اعراب به عنوان بزرگ ترین اقلیت ساکن در سرزمین های اشغالی 1948، به هیچ عنوان جذب ساختار سیاسی نشده اند و این علی رغم هزینه گزافی است که این رژیم در این مورد می کند و حتی اعراب را به پارلمان خود راه داده و به آنها تابعیت! هم داده است اما این اقلیت همیشه به عنوان جاسوس اعراب و حزب الله لبنان و ایران تحت تعقیب بوده و حتی نمایندگان پارلمان نیز از این امر در امان نیستند. دیگر گروه های موجود که رژیم صهیونیستی از آنها به عنوان شهروند درجه اول خود نام می برد اما در حقیقت کارگرانی هستند که برای گذران زندگی راهی فلسطین اشغالی شده اند؛ مهاجران روسی تبار هستند که علاوه بر زبان روسی، دارای مدارس خاص خود و همچنین محلات و نشریات روسی هستند و نخواسته اند در این رژیم هویت خود را گم کنند. در مورد دیگر اقلیت های مهاجر هم می توان مثال هایی زد. مهاجران فلاشه که آفریقایی تبار هستند، در فرهنگ نژادپرستانه صهیونیست ها جایی ندارند و حتی خونی که از آنها در بیمارستان ها گرفته می شود مورد استفاده قرار نمی گیرد.
با این توصیف می توان بحران سیاسی موجود در ساختار حکومتی رژیم صهیونیستی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. حزبی که شارون در سال 2005 و تنها چند ماه پیش از سکته اش بنیان گذاشت، زمام امور را با نخست وزیری ایهود اولمرت بر عهده دارد، این حزب جمعی بود میان اعضای کارکشته احزاب لیکود و کارگر که به کادیما آمدند تا طرحی نو دراندازند، اما در دام ندانم کاری های فردی مانند اولمرت گیر افتادند. جنگ 33 روزه که شکل گرفت عملاانتقادها از اولمرت شروع شد و وی در مظان اتهام قرار گرفت اما از آنجا که دولت آمریکا از او حمایت می کرد کسی را یارای مقاومت در برابر وی برای شکست در جنگ 33 روزه نبود. اولمرت بارها در جلسات کابینه اش گفته بود که جنگ علیه حزب الله را به درخواست مقامات آمریکایی راه انداخته است و کسانی که معترض این امر هستند می توانند به کاخ سفید رفته و نزد بوش و رایس شکایت کنند. در سفر افرادی نظیر باراک، نتانیاهو و حتی هم حزبی های اولمرت به آمریکا، مقامات کاخ سفید به آنها یادآوری کردند که زیاد نخست وزیر را اذیت نکنند چرا که او به خواست ما گردن نهاده است.
حمایت قاطع آمریکا از اولمرت هر چند وی را دو سال پس از جنگ 33 روزه در قدرت نگه داشت اما وی دو سال بحرانی را پشت سر گذاشت که هیچ سیاستمداری نمی خواست جای او را پر کند و پس از آنکه آب ها از آسیاب افتاد و اندکی اوضاع آرام شد، مرحله جدی به زیر کشیدن نخست وزیر مطرح شد و آن هم به گونه ای که آمریکایی ها نتوانند این بار اعتراضی نسبت به این امر داشته باشند. مساله فساد مالی اولمرت را همه روزنامه نگاران و سیاستمداران اسرائیلی می دانستند و اینکه چرا آنها در این برهه زمانی اقدام به افشای آن کرده اند، نشان از همین امر دارد. اولمرت تاکنون هفت بار توسط ماموران قضایی در مورد گرفتن تنها 100هزار دلار برای تبلیغات انتخاباتی بازجویی شده است و این یعنی باید بار سفر را تا چند روز آینده ببندد و شهردار سابق بیت المقدس خورجین سیاست را در کنار ردای شهرداریش آویزان کند و بار دیگر راهی باشگاه سازمان امنیت شده و با رفیق قدیمی اش عوفر دیکل ورزش را ادامه دهد.
احزاب سیاسی
قرار است در طول چند روز آینده انتخابات داخلی حزب کادیما برگزار شده و یکی از هم حزبی های اولمرت به جای وی عنوان نخست وزیری را ازآن خود کند، اما در این میان دو حزب همیشه رقیب یعنی احزاب کار و لیکود در بزنگاه منتظرند تا با کوچکترین فرصت قاب نخست وزیری را بر سینه خود بنشانند و از این رهگذر بار دیگر به قدرت بازگردند. احزاب دولت تشکیل دهنده مانند شاس نیز سر در آخور این احزاب دارند و همیشه یک پای ائتلاف بود، اما مانند نیمکت نشین ها هیچگاه وارد بازی نمی شوند. هر چند قرار است که جانشین اولمرت از میان حزب کادیما انتخاب شود اما برای آشنایی بیشتر به معرفی چند حزب فعال در عرصه سیاسی این رژیم و دیدگاه هایشان می پردازیم.
حزب کارگر: در سال 1930 حزب ماپای با ادغام دو حزب قدیمی کارگری تشکیل شد و در همان دهه به حزب مسلط در عرصه سیاسی این رژیم بدل شد و در سال 1965 ماپای با ائتلاف با حزب رافی حزب کارگر را تشکیل داد؛ حزب ماپای و بعدها کارگر از سال 1948 تا سال 1977 به صورت ممتد حزب حاکم اسرائیل بودند و افراد سرشناسی چون بن گوریون، شیمون پرز، اسحاق رابین و... از اعضای این حزب بودند.
حزب لیکود: یکی از احزاب ناسیونالیست افراط گرای اسرائیل است، در گذشته با نام هروت(آزادی) فعالیت می کرده و در سال های 1920 تا 1930 در روسیه تشکیل شده است. در ابتدا طرفدار تشکیل دولت در دو سوی رود اردن بود و اندک اندک نظریاتش تعدیل یافت و امروزه از تشکیل دولت فلسطینی فقط در 50 درصد کرانه باختری حمایت می کند.
حزب مفدال: در سال 1955 و از ائتلاف دو حزب میزراهی و اتحادیه کارگران مذهبی حزب مفدال با گرایش ملی- مذهبی تشکیل شد. مفدال دارای گرایش های مذهبی و ناسیونالیستی است. این حزب در اکثر دولت های ائتلافی اسرائیل حضور داشته و به عنوان یک حزب سیاسی شریک دولت شناخته می شود.
حزب آگودات اسرائیل: حزب آگودات(اتحاد) نام تشکیلاتی از خاخام های ارتدوکس آلمانی است که در سال 1912 در لهستان و لیتوانی با هدف مخالفت با مرام صهیونیسم شکل گرفت و ضمن مردود دانستن تلاش برای تاسیس دولت یهود در فلسطین این اقدام را نوعی بدعت گذاری در دین یهود اعلام کرد.
حزب شاس: این حزب در سال 1984 توسط یک خاخام سیاسی به نام آریه دری تاسیس شد که یکی دیگر از احزاب مذهبی اسرائیل است، تعلقات ناسیونالیستی خاصی ندارد و بیشتر در پی اجرای قوانین دین یهود در جامعه و گرفتن امتیاز برای مدارس دینی و طلاب است.
حزب مرتز: از اتحاد 3 حزب کوچک تر به نام های راز، ماپام و شینویی به وجود آمد. مرتز طرفدار سرسخت آزادی مذهبی است و بر تکثرگرایی در جامعه اسرائیل تاکید دارد و از این رو در جامعه اسرائیل قطب مخالف شاس محسوب می شود.
از میان این احزاب، حزب کارگر و لیکود موفق به تشکیل دولت شدند و بقیه احزاب تنها شریکی سیاسی برای تشکیل دولت بوده اند اما امروز رقابت بر سر نخست وزیری است، فردی که باید تمام اشتباهات اولمرت را جبران کند، هر چند به گفته یکی از روزنامه نگاران اسرائیلی هیچ امیدی به وی هم نیست.
اهداف نخست‌وزیر آینده
یعقوب عمیدرور در یکی از مقالات خود در روزنامه عبری اسرائیل امروز نوشته بود تنها راه پیروزی اسرائیل در آینده، انجام جنگ های پیشگیرانه است، او می پرسد: آیا در اسرائیل رهبران سیاسی وجود دارند که بتوانند جنگ های پیشگیرانه را به طور قاطعانه رهبری کنند؟ به نظر می رسد جنگ های سال 1956 و سال 1967 و سال1982 از این نوع جنگ ها باشند. آیا می توان چنین جنگ هایی را تکرار کرد؟ جنگ طلبی هر چند جزو خصلت صهیونیست ها شده و به گفته دبیرکل حزب الله لبنان تنها راه ادامه حیاتشان برافروختن جنگ های جدید است.
اما همین نویسنده در ابتدای مقاله اش که عنوان < اسب های چشم بسته اسرائیل در چه فکری هستند> دارد - خطاب به نامزدهای جانشینی اولمرت - مهم ترین چالش پیش روی هر نخست وزیری را قدرت روبه افزایش حزب الله لبنان می داند و برای این امر دلایل متعددی می شمارد:
1- جایگاه حزب الله در لبنان از سه جنبه بعد از جنگ بهتر از سابق شده است. به خصوص در مورد موشک های سنگین و موشک های با برد بلند. حزب الله اکنون دریافته که ضعف اساسی وی این است که نیروی هوایی مناسب برای مقابله با نیروی هوایی ما ندارد. بدین جهت برای پر کردن این شکاف اکنون تلاش دارد بنیه نظامی خود را از این لحاظ تقویت کند. حزب الله امروز جوانان را آموزش می دهد. تنها اختلافی که لبنان بعد از جنگ پیدا کرده این است که حزب الله از گذاشتن پرچم خود در مناطق مرزی خودداری کرده و استحکامات را به مناطق داخلی سوق داده است. این تنها موفقیت ظاهری ارتش اسرائیل است.
2- حزب الله همچنین توانست مشروعیت خود را در صحنه سیاسی لبنان حفظ کند و به شریک محترمی برای حکومت تبدیل شود که دارای حق وتو بوده و توانسته از دیگران اعتراف بگیرد که رسما حامی لبنان است و این اعتراف به او اجازه می دهد که بتواند با آزادی بیشتری علیه اسرائیل فعالیت کند.
3- حزب الله ثابت کرد که دارای خطوط قرمزی است و به هیچکس اجازه نمی دهد به آنها تعدی کند و در صورت نیاز، از سلاح خود نیز استفاده می کند و از آنجا که قدرت بیشتری هم دارد، به هدف خود نیز می رسد. این امر چیزی فراتر از یک موفقیت سیاسی است. این امر در جهان امروز به این معنی است که در مسائل مهم داخلی هیچ کسی نیست که بتواند در برابر حزب الله ایستادگی کند.
در برابر برشمردن این توانایی ها، وی می گوید نخست وزیر آینده تنها دو راه در پیش دارد:
راه‌حل اول، این است که اسرائیل همان سیاست های تکراری خود را دوباره به کار بندد؛ همان سیاست بی تفاوتی که فقط همراه اندکی فعالیت های امنیتی در لبنان است و هر از چندگاهی شکایت هایی نیز به سازمان ملل ارسال شود و خود را برای جنگی احتمالی آماده کنیم و دعا کنیم در این جنگ نیز مسائل به دور از انتظار نیز پیش نیاید....
راه‌حل دوم، جنگ های پیشگیرانه است که بر اساس آن از ضعف نسبی حزب الله در این شرایط استفاده کرده و قبل از اینکه آمادگی خود را تکمیل کند یک ضربه ناگهانی و تعیین کننده به حزب الله وارد کنیم به طوری که جهان دیگر به حزب الله این اجازه را ندهد که به تسلیحات خود بیفزاید.
با این توصیف باید گفت که نخست وزیر آینده رژیم صهیونیستی هر کس که باشد راهی جز برافروختن جنگی علیه لبنان ندارد و باید منتظر حوادث آینده بود، اما اگر نخست وزیر آینده هم نتواند این کار را انجام دهد، باید در انتظار پایان اسرائیل بود، همانگونه که بن گوریون گفته بود؟ اما نکته مهمتر آنکه هیچکس دلش نمی خواهد سرنوشت اولمرت را داشته باشد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات