تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۸۷ - ۰۸:۱۵  ، 
کد خبر : ۶۶۱۸۵
تحلیل سردبیر «اعتماد» از بحران 700 میلیارد دلاری

موج‌های این بحران ادامه دارد

مقدمه: آنچه می خوانید حاصل نشست همکاران « ضمیمه اعتماد» با دکتر بهروز بهزادی است درباره مسائل سیاسی روز که بخشی از این گفت وگوها درباره بحران700میلیارد دلاری اقتصادی امریکا است.

دولت بوش قصد آن دارد 700 میلیارد دلار را برای اقتصاد امریکا هزینه کند تا این اقتصاد در بحران از وضعیتی که دچار آن است رها شود. اما پیش از آنکه به کارکردهای این کمک اقتصادی اشاره کنم بد نیست نکات دیگر را بررسی کنیم. طرح کمک 700 میلیارد دلاری وقتی به کنگره امریکا رفت با تغییراتی مواجه شد. از جمله این تغییرات می توان به محدود کردن نظارت کاخ سفید به این طرح اشاره کرد، خواه جرج بوش رئیس جمهور باشد یا هر کسی که بعدها قدرت را در کاخ سفید برعهده می گیرد.
از این جهت می توان شباهت هایی بین جرج بوش و احمدی نژاد یافت. همان گونه که مجلس در ایران با نظارت دقیق و سختگیرانه برنامه های اقتصادی دولت احمدی نژاد را مورد بررسی قرار می دهد، در امریکا نیز شرایط مشابهی حاکم است. به عنوان نمونه مجلس در ایران معتقد است اگر برنامه های اقتصادی به طور مدون ارائه نشده باشد دولت بعدها بدون توجه به همه مسائل دست خود را در اجرای برنامه های مختلف بازخواهد دید. از آن سو لایحه کمک 700 میلیارد دلاری تنها در 5/3 صفحه تنظیم شده است، اما وقتی این لایحه در کنگره امریکا مورد بررسی قرار گرفت بدل به یک قانون 150 صفحه یی شد.
دلیل این امر را باید در توجه دقیق کنگره به برنامه ها و لوایح ارسالی دانست. در این شرایط دست جرج بوش به عنوان مجری این طرح کمی بسته شده و نمی تواند کار را به سرعت پیش ببرد. مشکل بعدی آن است که این پول باید از جایی تامین شود. بوش باید از محل مالیات هایی که مردم داده اند و خواهند داد، این پول را فراهم کند. این مساله مردم را از نظر روانی نگران کرده است. بخشی از این نگرانی ها با این قضیه مرتبط است که مردم نگران افزایش مالیات ها هستند. از سوی دیگر این نگرانی در پرداخت مالیات ها می تواند گردش اقتصادی امریکا را با مشکل مواجه کند. چنانچه می دانید اقتصاد امریکا بر یک اصل مهم استوار است و آن اینکه هر چقدر بیشتر در آن خرید و فروش صورت گیرد، رونق اقتصادی آن بیشتر خواهد بود. به عنوان نمونه روزهای پیش از سال نو که مردم به خرید می روند و گردش سرمایه بالا می رود، رونق قابل توجهی در اقتصاد حاصل می شود.
وقتی مردم امریکا برای خرید کردن پولی نداشته باشند اقتصاد امریکا دچار رکود می شود. مساله اساسی بحران اقتصادی به غیر از آن ورشکستگی هایی که در بخش مسکن اتفاق افتاده این است که مردم امریکا با کاهش درآمد و در نتیجه کاهش قدرت خرید روبه رو شده اند. افزون بر این از نظر روانی با این نگرانی روبرویند که شاید شغل و کارشان را از دست بدهند، از این رو تمایل چندانی برای خرج پول هایشان ندارند. در نتیجه آن رونق اقتصادی بدل به یک رکود و بستگی در عرصه اقتصاد، انجامیده است. این رکود اقتصادی سبب می شود سرمایه گذاری های کلان در عرصه اقتصادی انجام نشود؛ سرمایه گذاری هایی که به نتیجه رسیدن شان چند سال بعد رخ می دهد. این نگرانی همچنین به عدم تمایل امریکایی ها به خرید سهام و بورس انجامیده است و وقتی سهام خریدار نداشته باشد، با افت قیمت مواجه می شود. مساله بحران اقتصادی را می توان در چند جمله خلاصه کرد؛ مشکلاتی که می تواند در جهان گسترش داشته باشد. به عنوان نمونه، برخی از بانک های امریکا که ورشکسته شده اند، ارتباط بسیاری با کشورهای مختلف و عرصه جهانی داشته اند. ارتباطات وسیع این بانک های امریکایی با کشورهای اروپایی، ژاپن، کشورهای آسیای جنوب شرقی و استرالیا که در قالب ارائه وام و مبادلات عرصه سهام صورت گرفته سبب آن شده که این نگرانی در عرصه جهانی نیز گسترش پیدا کند. حال باید دید آنچه به عنوان بحران در عرصه جهانی ایجاد شده چیست و چگونه تعریف می شود. بیشترین مساله یی که در این رویداد به چشم می خورد، جنبه روانی آن است. قرار است دولت بوش 700 میلیارد دلار به اقتصادش کمک کند. از آن سو دولت های اروپایی، هر کدام چندین میلیارد یورو به اقتصادهایشان تزریق کرده اند.
فرانسه، انگلیس و آلمان، تاکنون این فرآیند را در اقتصادشان انجام داده اند. به عنوان مثال، انگلیس برخی از بانک های خود را این روزها به سیستم دولتی اداره می کند، به دلیل آنکه بتواند بانک را نگه دارد و از ورشکستگی اش جلوگیری کند. حال در این میان بحث جالبی مطرح می شود. روسیه خود را خیلی با اقتصاد جهانی درگیر کرده و این سبب شده است مشکلات زیادی برای این کشور به وجود آید. خبرهای منتشره در دو روز اخیر نشان می دهد که بازار سهام مسکو تعطیل شده است. علت این امر را باید در سیر صعودی سقوط سهام در این کشور دانست. تعطیلی این بازارها دست کم کمک کرد این سقوط تداوم نیابد.
اقتصاد چین اما از این مساله در امان مانده و این نکته بسیار زیباست. امروز در خبرها خواندم که رئیس بانک مرکزی چین اظهار آمادگی کرده بود تا هر کجای دنیا بخواهند، به آنها کمک کنند. این نشان دهنده آن است که چین آسیب زیادی از این مساله ندیده است، اما اقتصاد ایران از این مسائل متاثر خواهد شد و علت این مساله بیش از همه آن جنبه های روانی بحران است. در اقتصاد ایران به گمان من دو اتفاق در پس این بحران روی می دهد؛ از سویی کالاهای وارداتی ایران به طور حتم با افزایش قیمت روبه رو خواهند شد و از سوی دیگر این بحران در بورس ایران تاثیرگذار خواهد بود، گیرم که این تاثیرات به شکلی غیرمستقیم روی دهد.
از همین رو گرانی محصولات سبب نگرانی در سرمایه گذاری می شود. کسی که می خواهد سهام کارخانه یی را بخرد این پرسش را با خود مطرح می کند که آیا این کارخانه فردا ورشکست نخواهد شد؟ او این مساله را پیش روی خود دارد که محصولات این کارخانه باید به تولیدات داخلی و بین المللی برسد، یعنی اگر قیمت آن کالا بالاتر از قیمت های جهانی باشد کسی آن را نمی خرد. تولید کالا با قیمت های پایین تر از قیمت جهانی نیز مقدور نیست. این مساله از نظر روانی نیز اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار می دهد. ارائه طرح کمک 700 میلیارد دلاری با ظرافتی توام بود. ارائه دهندگان این طرح معتقد بودند بازار خود باید به نجات خود بپردازد. در دو حزب پر قدرت امریکا نمی توان نشانی از گرایش به سوسیالیسم یافت. محافظه کارها و دموکرات ها هیچ علاقه یی به اندیشه های سوسیالیستی ندارند. نکته جالب در مساله اخیر مخالفت محافظه کارها با این طرح بود در حالی که دموکرات ها با گذاشتن شرط هایی به آن رای مثبت دادند. همانطور که شما گفتید جمهوریخواهان محافظه کار معتقدند اقتصاد امریکا اقتصادی کاملاً آزاد است. ایشان نیز به این مساله اشاره داشتند که بازار خود به ترمیم بازار خواهد پرداخت اما در عمل حزب حاکم در امریکا که همان محافظه کاران هستند دیدند که وضع بورس و اقتصاد در امریکا بسیار بحرانی است.
در نتیجه فشار زیادی آوردند که جلوی این سقوط اقتصادی را بگیرند. در اینجا بود که بحث این لایحه مطرح شد. بار اول لایحه توسط مجلس نمایندگان رد شد. دو روز بعد لایحه به سنای امریکا فرستاده شد و سنا به آن رای مثبت داد. این سبب آن شد تا دولت بوش امیدوارانه تر به مساله نگاه کند و به مجلس نمایندگان فشار وارد کند. مجلس نمایندگان بار دوم و البته با تغییراتی که پیشتر به آن اشاره شد به این لایحه رای مثبت داد اما در کنار این اطلاعات باید این نکته را در نظر بگیریم که این مساله با مسائل ملی امریکا نیز ارتباط یافته است چرا که اگر این گونه نبود باراک اوبامای دموکرات باید با آن مخالفت کند، در حالی که او چنین نکرد. او می توانست از این مسائلی که در دولت جمهوریخواه بوش روی داده بود به نفع خود سود بجوید. اما او چنین نکرد و ضمن موافقت با موضوع حتی از آن حمایت نیز کرد. او البته این ایده را تبلیغ کرد که به فکر مردم است و منافع حزبی برایش در درجه دوم اولویت قرار دارد. امروز مطلبی دیگر را در اینترنت خواندم که بسیار توجهم را به خود جلب کرد.
یکی از اقتصادانان امریکا نوشته بود سرمایه گذاران امریکا آنقدر علمی رفتار می کنند که در این عرصه به شدت از کامپیوتر استفاده می کنند. یعنی کامپیوتر که ارقام و اطلاعات را در خود ذخیره کرده و از سویی اطلاعات مرتبط با سود و زیان سال های گذشته را در حافظه دارد ارزیابی می کند که سرمایه گذاری در بورس فلان کارخانه نتیجه خواهد داد یا خیر. این به آنها کمک بسیاری خواهد کرد. از همین رو است که معتقدم بحران اقتصادی امریکا قابل کنترل است اما شاید مدت آن کمی طول بکشد. چرا؟ به علت آنکه بازار از نظر روحی نگران است. پول همیشه این خصیصه را دارد که انسان را محافظه کار می کند.
در این شرایط هم می خواهند پول خود را نگه دارند و خرجش نکنند. در نتیجه اگر سرمایه گذاری جدید صورت نگیرد، بازار رونق نخواهد گرفت. باید اطمینان و اعتماد کم کم وارد بازار شود تا مشکل حل شود. حل این مشکل را نمی توان به یک روز و چند روز مرتبط دانست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات