شمس دهقانی / دانشجوی رشته معدن از کرمان
2000 کیلومتر مرز مشترک با کشوری که بیش از 90 درصد تریاک دنیا را تولید میکند، جمعیت جوانی که جویای کار، پویایی، تفریح و ازدواج و ... میباشند و بحرانی به نام اعتیاد از خصوصیات جامعه امروز ایران است بحرانی که بهصورت خزنده و کاملاً نامحسوس درحال گسترده شدن و چندشاخهیی شدن است موادمخدر و روانگردانی که هر روز با نامهای جدید وارد بازار مصرف میشوند موادی که مثل تریاک نه از شرق کشور بلکه از خاور دور و توسط یاکوزاها وارد میشود، یاکوزاهایی که در تهران با یکدیگر درگیر میشوند و مردم را به یاد فیلمهای گانگستری قدیمی میاندازند در چنین شرایطی بدیهی است که ما از همسایه شرقیمان افغانستان نتوانیم مصون بمانیم لکن نکاتی تأملبرانگیز وجود دارد که به گستردگی موادمخدر به شیوه کنونی دامن میزند علیایحال بطور خلاصه سعی میشود به این نکات اشاره شود.
شیوههای قدیمی و سنتی مبارزه، سود بالای سوداگری مرگ، نبود شغل برای جمعیت جوان، هرز رفتن بودجه مبارزه با موادمخدر به انحای مختلف و ... باعث شده که آمار بیش از 5000 کشته و اعدام بیش از 3000 شهید و جمعیت میلیونی افراد معتاد و چند صدهزارنفری توزیعکننده موادمخدر را داشته باشیم البته آمار دقیق و واقعی هیچگاه در این مورد نه اعلام شده و نه علیالظاهر کسی در پی افشای آن است لکن شواهد و قرائن حکایت از آماری بسیار اسفناک میکند که در نوع خود بینظیر است.
از طرفی آثار و عواقب موادمخدر به اعدام، زندان و ... ختم نمیشود بلکه بهصورت اپیدمی جامعه را نیز به آن آثار و عواقب معتاد نموده است مثل دیدن افراد معتاد در کوچه پسکوچهها، خیابانها، پارکها خرید و فروش عریان و علنی موادمخدر، حضور موادمخدر در بین برخی از شاغلین، محصلین، دانشگاهیها و بعضاً افراد نخبه و تحصیلکرده که اگر جمعبندی شود هیچکس از این بلای خانمانسوز چه بخواهد و چه نخواهد مصون نیست و چهبسا این هیولا اکنون در منزل شما را نیز دیر یا زود بکوبد هیولایی که کانون گرم خانوادهها را به کوچهپسکوچههای سرد و خیس میکشاند، تکدیگری، بیماریهای خطرناک، طلاق، افت تحصیلی چهبسا محبوس شدن و حتی اعدام یا جان سپردن در یک کانال آب یا یک بزرگراه و چهبسا کسانی که اصلاً معتاد نبودهاند و در حبس گرفتار این بلا شدهاند و سپس وارد اجتماع شدهاند اسفناکتر آنکه زمزمههای توزیع سرنگ بین زندانیان بهعلت وجود بیماریهای خطرناک و خطر استفاده از سرنگ مشترک نیز شنیده میشود در چنین شرایطی حرف زدن از مبارزه با موادمخدر لبخندی تلخ بر لب نویسنده و خوانندگان برجای میگذارد اینجانب آمار جالبی را فقط بهعنوان مثال راجع به شهر کرمان برای خوانندگان عرض مینمایم از چند نقطه شهر بهصورت تصادفی حداکثر تا اولین مکان برای خرید مواد 20 دقیقه طول میکشد.
حال آنکه اینجانب وقتی بیماری وبا آمده بود نصف روز را برای خرید کاهو صرف کردم و دست خالی به خانه برگشتم جالب اینکه شهروندان این شهر بهصورت علنی و بدون کمترین اکراه دلیل زود تعطیل شدن مغازهها در اول شب و دیر رفتن به سر کسب و کار را وجود موادمخدر در این شهر میدانند. نکته جالب دیگر اینکه در طی سالیان گذشته شوکهایی به بازار موادمخدر در ایران وارد شده است که ناشی از تغییر ارزش موادمخدر بوده است نه کمبود موادمخدر. دلیل محکم بر این مدعا این است که بهعنوان مثال در زلزله بم تمام بیمارستانهای چندین شهر از جمله کرمان، کهنوج، جیرفت، زاهدان و ... پر شد و آسیبدیدگان برای مداوا به بیمارستانهای حتی تهران نیز اعزام شدند در حالی که جمعیت کل بم 120000 نفر بود که آمار تلفات و افراد سالم از آن کسر میگردد حال شما تصور کنید اگر به جمعیت میلیونی بیماران معتاد ازلحاظ عرضه موادمخدر یک شوک چندین روزه وارد شود چه فاجعهیی در بیمارستانها رخ خواهد داد پس نتیجه سالها مبارزه با موادمخدر حتی یک شوک به بازار این مواد نبوده در اینجا بهتر است از مسوولان امر پرسید که دنبال چه نتیجهیی هستند و چه کردهاند از عرایض فوق نتیجه میگیریم که بهترین روش برای ترک این مواد ایجاد شوکهایی از لحاظ عرضه نه قیمت بر بازار موادمخدر است زیرا فرد معتاد همانگونه که از نامش پیدا است اگر مواد نباشد که مصرف کند معتاد نیست درواقع اعتیاد یعنی مصرف مداوم موادمخدر. بدینوسیله تأمین امنیت تهیه مواد از بین میرود و مصرف قطع یا به حداقل کاهش مییابد.