تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۸:۲۲  ، 
کد خبر : ۷۶۷۸۹

سماع روحانی


طاهره علوی
امروز از شهیدی یاد خواهیم کرد، چون میثم تمار در راه عشق به مولای خود علی‌بن‌ ابیطالب(ع) سردار را خریدار شد و شربت شهادت در راه دوست را به جان پذیرفت. شهید میثمی آینه اخلاص و جهاد و شجاعت
تاریخ ولادت 1334
محل تولد: اصفهان
تحصیلات: حوزه (اتمام سطح)
نام عملیات: کربلای 5
محل شهادت: شلمچه
نحوه شهادت: اصابت ترکش
آخرین مسئولیت: نمایندگی حضرت امام(ره) در قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص)
وی سال 1334 ه.ش در خانواده‌ای مومن در شهر اصفهان متولد شد. تولد او مصادف با شب ولادت حضرت امیرالمومنین(ع) بود. پدرش برای نامگذاری او قرآن تفال نموده بود، و بر مبنای آیه 32 از سوره مریم نام ا و را عبدالله گذاشت.
عبدالله دوران کودکی و نوجوانی را در دامن پاک پدر و مادر خود سپری کرد وی در دوره دبیرستان همزمان با تحصیل در کنار پدرش به کار می‌پرداخت از نوجوانی شور و علاقه خاصی به مسائل مذهبی و ترویج و تبلیغ علوم الهی داشت و شاید همین انگیزه او را در مسیر فراگیری دروس حوزوی و ورود به سلک روحانیت و طلبگی قرار داد.
شهید میثمی‌: پایان ماموریت ما زمانی است که «پیمانی را که با خدا بسته‌ایم به مرحله صدق برسانیم.... وقتی انسان برای خدا کار کرد «زمانی» یک کار کوچک می‌کند، ولی چنان نمود دارد و حاصل دارد که اصلا خودش هیچ باور نمی‌کند. کار کردن مطلق خوب نیست، و زر و بال است، کار کردن برای خدا معراج دارد.... خدا می‌داند اگر پیام شهدا و حماسه‌های آنها را به پشت جبهه منتقل نکنیم، گنهکاریم.
فعالیت‌های مبارزاتی شهید در دوران نهضت اسلامی‌
این شهید بزرگوار در کنار کسب علوم دینی به اتفاق چند تن از دوستانش در مسجد محل، انجمن دینی و خیریه، هیات حضرت رقیه(ع)، کلاس‌های آموزش قرآن و صندوق قرض‌الحسنه را پایه‌گذاری کرد و عملا مسئولیت ارشاد دوستان همسن و سال خود را به عهده گرفت و قرآن و مسائل سیاسی روز را به آنها تعلیم می‌داد که به تدریج همین محافل دوستانه به جلسات مخفی تبدیل گردید در این مقطع عمده توجه و تلاش عبدالله و دوستانش به پخش اعلامیه، کتاب و تبیین اهداف مبارزاتی و شخصیت حضرت امام خمینی (قدس سره) و افشای خیانت‌های رژیم شاهنشاهی نسبت به اسلام و مسلمین معطوف گردید و سرانجام پس از چند سال تحصیل حوزه و تبلیغ و ترویج احکام الهی، در سال 1353 به همراه برادر شهیدش (حجت‌الاسلام رحمت‌الله میثمی‌) و چند تن دیگر از دوستانش به قم حجرت نمود و در مدرسه شهید حقانی سکنی گزید و به تعلیم و تربیت و تکمیل دروس دینی پرداخت.
وی که در کنار درس به مبارزه با رژیم نیز مشغول بود، با خیانت یکی از منافقان تحت تعقیب قرار گرفت و به همراه چند طلبه دیگر در همین سال دستگیر و روانه زندان شد در زندان با وجود آنکه شکنجه‌های زیادی را تحمل نمود، ذره‌ای نرمش نشان نداد و با تجاربی که داشت محیط زندان را به کلاس درس تبدیل نمود و در حالی که از محضر بعضی از روحانیون کسب فیض می‌کرد، به اتفاق سایر زندانیان هم بند به تحقیق و مطالعه علوم و معارف قرآن و نهج‌البلاغه می‌پرداخت.
او تعالیم روح‌بخش قرآن را به زندانیان آموزش می‌داد و این حرکت‌ها در روحیه زندانیان تحت تاثیر به سزایی داشت.
شهید میثمی ‌که در سی ماه از عمر پر ثمرش را در زندان ستمشاهی به سر برده بود در سال 1357 به دنبال مبارزات قهرمانانه ملت رشید ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) از زندان آزاد شد و پس از رهایی با روحیه انقلابی خود در جهت به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ‌از اهدای هر آنچه که در توان داشت کوتاهی نکرد.
فعالیت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌
ایشان با پیروزی انقلاب اسلامی ‌جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت و از محضر استاد بزرگوار کسب علم کرد.
پس در کنار دوست دیرینه‌اش روحانی شهید (مصطفی ردانی‌پور) و برای یاری رساندن به این نهضت الهی مدتی را در کردستان گذراند و از آنجا به دنبال تشکیل سپاه به یاسوج به آن شهر عزیمت کرد، تا در کنار عزیزان پاسدار به سازماندهی و ارشاد عشایر مرحوم بپردازد.
او که بعد از آزادی از زندان با سابقه قبلی خود می‌توانست در بسیاری از جاهای حساس کشور نیروی کار آمد باشد ولی گمنام را برگزید و به دون نام و شهرت و آوازه، با هدف رشید و اعتلای اسلام، در هر نقطه از سرزمین اسلامی ‌خالصانه خدمت کرد.
شهید میثمی ‌در مدت حضور در استان کهگیلویه و بویراحمد سهم بزرگی در تامین امنیت و ثابت این منطقه عشایری داشت و تلاش‌های فراوانی برای کمک و رسیدگی و مستمندان و خانواده‌های شهدا به کار بست.
این شهید سعید علاوه بر خدمت در سپاه، در تشکیل بسیاری از نهادهای انقلاب اسلامی ‌در استان کهگیلویه و بویراحمد نقش بارزی داشت و همواره مورد مشاوره مسئولین استان قرار می‌گرفت. پس از سی ماه خدمت و تلاش شبانه‌روزی در آن منطقه محروم، از سوی نماینده حضرت امام (ره) در سپاه به عنوان مسئول دفتر نمایندگی حضرت امام(ره) در منطقه نهم (فارس) بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد منصوب گردید.
ویژگی‌ها و فضایل اخلاقی
این شهید بزرگوار که همواره در میدان جهاد حاضر بود یارو یاور رزمندگان اسلام به شمار می‌رفت تکلیف دینی در نظر او به هر چیز مقدم بود. بصیرت و آگاهی او در آن شرایط سخت، گره‌گشا بود اخلاص و تقوای او امید در دل‌ها زنده می‌کرد و تبسمش یاس و نومیدی آنان را می‌زدود. او حقیقتا در بسیاری از صحنه‌ها پیشتاز بود. دلسوزی، ایمان و علاقه‌اش به حضرت امام (ره)و انقلاب، او را به پذیرای همه سختی‌ها کرده بود.
شهید میثمی‌ در کوران حوادث انقلاب و جنگ بر این نکته تاکید می‌نمود که: (وقتی انسان برای خدا کار کند، هر چند آن کار کوچک باشد، نمودار که اصلا خودش هم باور نمی‌کرد.)
کار کردن در راه خدا و خدمت به بندگان برایش به مثابه عبادت و از همه چیز شیرین‌تر بود. زیرا فعالیت و تلاش برای رضای خدا را معراج خود می‌دانست و در حقیقت، تعالی و رسیدنش به کمال معنوی، نتیجه همین اخلاص و عشق به خدمتگذاری بود. او هر چه داشت، در طبق اخلاص نهاده بود و برای احیا دین خدا و ارزشهای متعالی سر از پا نمی‌شناخت.
ایثار و از خودگذشتگی او بحدی بود که در همه حال، برای سپاهیان اسلام نمونه و الگو بود. اعتقاد را راسخ و روح باصفایش که در مراحل مختلف زندگی به ویژه در دوران زندان صیقل یافته بود از او انسانی وارسته ساخته بود، که جز در وادی سالکان طریق عشق و مخلصان درگاه معبود نمی‌توان چنین یافت.
شهید میثمی ‌همواره مسئولیت عظیم فرماندهان و نیروهای رزمنده و امانت سنگین و بار مسئولیت شهدا را یاد آوری می‌کرد و می‌گفت: «خدا می‌داند اگر پیام شهدا و حماسه‌های آنها را به پشت جبهه منتقل نکنیم گنهکاریم.»
اگر به خاطر مشکلات و به اسم پایان ماموریت و غیره بخواهیم برگردیم، نوعی سقوط است.
برادارن! پیوسته از خدای خود بخواهید که توفیق ادامه نبرد را از ما نگیرد. خدا می‌داند روز قیامت وقتی روزهای جبهه مان را ببینیم، و روزهای مرخصی را هم ببینیم، گریه خواهیم کرد که ای کاش مرخصی نرفته بودیم. شهید میثمی ‌که در فراز و نشیبهای انقلاب و جنگ، وظیفه خود را خوب می‌شناخت و با حضور مستقیم در جبهه‌ها و خطوط مقدم، سند زنده عمل به تکلیف و همراهی روحانیت با فاتحان میادین رزم را به نمایش می‌گذاشت، در یکی از سخنرانی‌هایش برای رزمندگان اسلام گفت:
برادران پیشروی و عقب‌نشینی در خاک، شکست و پیروزی نیست، حقیقت پیروزی، وحدت و انسجام، و حقیقت شکست، اختلاف ماست.
اگر خدای نا کرده به واسطه حرف‌های اختلاف بر انگیز ما رزمندگان در کارشان سست شوند، تمام عواقب و گناهان آن به گردن ماست.
این روحانی مبارز و فداکار آنگاه که می‌دید رزمندگان و فرماندهان، برای دفاع از اسلام به شهادت می‌رسند و مزد جهاد را دریافت می‌نمایند، می‌گفت:
«خدا می‌داند که من این روزها دارم زجر می‌کشم، چرا که می‌بینم برادران ما چه به پیشگاه خدا می‌روند. خدا نکند که عاقبت ما، جور دیگری باشد.
نظر شخصیت‌ها و مسئولین سپاه در مورد شهید آیت‌الله حائری شیرازی: نخستین بار که از زندان رها شده بود، به نظرم پیری جوان و خرد سالی سالخورده آمد. همه را شناخته بود تا توانست راه خود را بشناسد و آنچه را که در کلاس ندیده بود، به تجربه یافته بود.
علم و عمل، زمینه خودسازی عمیقی را در او به وجود آورد و جهاد با نفس را در عمق مبارزات و مجاهدات خود به کار گرفت و به همین دلیل بر تمامی ‌امتحانات زندگی که هیچکس لحظه‌ای در آن فاتح نیست، روز به روز موفق‌تر و پخته‌تر در می‌آمد.
وحشت از او رفته بود و آرامش سال‌ها در او منزل کرده بود. در سخت‌ترین آتش‌ها با توکل به خداوند، جددا آرام بود و آرامش‌بخش.
حجت‌الاسلام والمسلمین موسوی جزایری: اخلاص و توکل فوق‌العاده‌ای داشت کسی که او را نمی‌شناخت از برخوردها توانست بفهمد که ایشان در چه سطحی است و چکاره است.
همه این چندین سال در جبهه‌ها بود و من هم او را می‌شناختم و مانوس بودم. او همیشه جایش خطوط مقدم بود. هیچ وقت ترس به دلش راه پیدا نمی‌کرد. روح تعبد و عبادت در او بسیار قوی بود. آنچه را که ما از یک روحانی انتظار داریم در وجود او می‌دیدیم و به او ارادت داشتیم.
شهید محلاتی: آقای میثمی ‌مثل اینکه 90 سال عمر کرده است، یکبار از دنیا رفته و دوباره به دنیا آمده و دارد مسائل گذشته‌اش را تجربه می‌کند.
تیمسار دریادار شمخانی
دوست، برادر، مرشد، استاد، همرزم عزیزی را آن روز ما به ابدیت سپردیم.
سبکی تابوت او نشانی از روح بی‌گناه و جسم بی‌آلایشش بود.
تعریف راستین و عملی زی‌طلبگی بود. غافل به خیر به دست برادر دینی‌اش بود. خواهنده خیر نه برای خودش که برای دیگران بود. با نام و لقب و شهرت همواره دشمنی سر سختی داشت.
هرگز به کسی بروید نگفت: من کلامی ‌به جز بیایید از او نشنیدم. او را هرگز شهید نکردند. بلکه میثمی شهید شد.
شهید میثمی ‌و دفاع مقدس
از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی ‌شهید میثمی ‌جنگ را یک نعمت بزرگ و یک سفره گسترده الهی می‌دانست و معتقد بود هر کسی بیشتر بتواند در جنگ شرکت کند از این سفره ا لهی بیشتر بهره برده است. لذا در بسیاری از صحنه‌ها و مناطق عملیاتی حضور فعال داشت و در یکی از آنه (تپه‌های شهید صدر)، برادرش در مقابل چشمانش به شهادت رسید.
او همچنین به تاسی از حضرت امام(ره) و رهبر و مقتدایش معتقد بود که جنگ در راس همه امور است و بقیه مسائل در مرحله بعد بنابراین بسیار مشتاق بود که همیشه در جبهه بماند، تا اینکه از طرف حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین شهید محلاتی نماینده محترم حضرت امام(ره) در سپاه به مسئولیت نمایندگی امام در قرارگاه خاتم‌الانبیا(ع) که قرارگاه مرکزی و هدایت‌کننده تمامی ‌نیروهای سپاه و بسیج و سایر نیروهای مردمی ‌بود برگزیده شد، تا با حضور در میان برادران سپاهی، بسیجی و ارتشی، شمع و محفل رزمندگان و مایه قوت قلب آنان باشد. شهید میثمی‌ که با علاقه و عشق بی‌نظیر این سنگر را انتخاب کرده بود، در آن شرایط حساس در کنار فرماندهان و رزمندگان، توانست نقش مهمی ‌را در انسجام نیروها و رشد معنویات در جبهه ایفا کند.
سخن او همواره و بخصوص در خطوط مقدم نبرد و شبهای عملیات الهام‌بخش رزمندگان و مسئولان جنگ بود. او حتی برای زیارت خانه خدا هم حاضر نبود لحظه‌ای جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را ترک کند، چرا که معتقد بود جبهه اجر زیارت خانه خدا را هم دارد.
او عاشقی دلباخته بود و عشق را تنها با ایثار و فداکاری قرین می‌دانست و اهدای خون را در راه حق، تنها ذره‌ای برای شکر این همه نعمت بر می‌شمرد و توفیق حضور در جبهه را ارمغانی می‌دانست که با یاری معشوق به ظهور خواهد رسید.
نظرش این بود که:
«کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست»
بخشی از وصیت شهید
اگر به خاطر مشکلات و به اسم پایان ماموریت و غیره بخواهیم برگردیم، نوعی سقوط است. برادران پیوسته از خدای خود بخواهید که توفیق ادامه نبرد را از ما نگیرد.
خدا می‌داند روز قیامت وقتی روزهای جبهه‌مان را ببینیم و روزهای مرخصی را هم ببینیم، گریه خواهیم کرد که ای کاش مرخصی نرفته بودیم. برادران پیشروی و عقب‌نشینی در خاک، شکست و پیروزی نیست، حقیقت پیروزی، وحدت و انسجام، حقیقت شکست، اختلاف ماست.
خدا می‌داند که من این روزها دارم زجر می‌کشم، چرا که می‌بینم برادرانمان چه زیبا به پیشگاه خدا می‌روند. خدا نکند که عاقبت ما، جور دیگری باشد.
شهید در کلام مقام معظم رهبری
«این روحانی شهید که عضو دفتر نمایندگی حضرت امام(ره) در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌ بود، تلاش و مجاهدتی بزرگ و دشوار را در میدانهای نبرد برعهده داشت و آن را به وجهی عاشقانه انجام می‌داد و شهادت، پاداش سعادتمندانه‌ای برای آن زندگی فرشته‌گونه بود. رحمت خدا بر او و بر همه بندگان صالح خدا.
نحوه شهادت
سرانجام همان‌طور که در شب دوم عملیات بزرگ کربلای 5 به دوستان گفته بود: «من در این عملیات اجر خودم را از خدا می‌گیرم.» هنگامی ‌که در تاریخ 9/11/65 سحرگاهان، آن زمان که دلباختگان جمال مجبوب، برای مناجات با خدای خویش مهیا می‌شوند، وعده الهی تحقیق یافت و منطقه عملیاتی کربلای 5 از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز در 12 بهمن (مطابق با دوم جمادی‌الثانی که مصادف با شب شهادت حضرت زهرا(ع) بود) به دیدار معبود و مهمانی اولیای خدا شتافت و به آرزوی دیرینه خود نائل گردید.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات