تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۵  ، 
کد خبر : ۷۶۹۷۹

اوباما رئیس‌جمهور جنگ!؟

اشاره: اوباما، امید شهروندان آمریکایی برای ایجاد تغییر مثبت، اکثریت قاطع آرا را از آن خود کرد و توانست ناممکن را به ممکن تبدیل کند؛ باراک اوبامای ‌٤٧ ساله نخستین رئیس جمهور سیاه پوست ایالات متحده‌ آمریکاست؛ امری بی‌سابقه در تاریخ حدود ‌٣٠٠ ساله‌ این کشور. شعار چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا در طول یک سال فعالیت انتخاباتی بی‌وقفه‌اش تغییر بود. واژه‌ای قدرت‌مند که توانست خستگان از سیاست های جنگ‌طلبانه و تمامیت خواه حاکم بر آمریکا طی هشت سال ریاست جمهوری جورج بوش پسر، منفورترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا را با خود همراه سازد. اوباما در آغاز نخستین سخنرانی خود پس از اعلام رسمی پیروزی‌اش بر جان مک کین، رقیب جمهوری‌خواه خود و انتخاب شدن به عنوان جانشین بوش در میان شور و هیجان حضار گفت تغییر به آمریکا آمد. اما در این جا این سوال پیش می‌آید که آیا اوباما باماست؟

20 ژانویه‌ سال جاری در واشنگتن یکی از هزینه‌برترین برنامه‌های تحلیف رئیس‌جمهور آمریکا در کل تاریخ این کشور با توجه به بحران جهانی مالی اقتصادی برگزار شد.ظاهرا این مراسم پرطمطراق می‌بایست نشان می‌داد که آمریکا به طور بی‌سابقه‌ای قوی است و هیچ بحرانی نیز مانعی در برابر آن نیست. این مراسم تحلیف دور جدیدی از «اوباما مانیا» و یا «دیوانگی به خاطر اوباما» را به وجود خواهد آ‌ورد.
بسیاری امیدوارند که اوباما منجی بسیاری از مشکلات کنونی در جهان باشد، اما باید مطلب مهمی شفاف شود و آن این که اوباما می‌تواند واقعا منجی شود؛ اما منجی آمریکا و نه تمام جهان، افزون بر این، وی برای نجات آمریکا باید رئیس‌جمهور جنگ شود. نظام‌های انسانی و مهم‌تر از آن سیستم جهانی مالی و اقتصادی آن گونه ایجاد شده‌اند که در شرایطی که بین کشورهایی که مسیر تاریخ جهانی را معلوم می‌کنند، رویارویی غیر قابل غلبه به وجود آید، تنها می‌توان با جنگ آن را حل کرد.
بر اساس گزارش ویژه‌ نشریه‌ یوراپا چاپ مسکو در اواخر سال ‌٢٠٠٨، با استناد به اسناد رسمی گرد‌آوری شده از وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون)، نوشته شده که واشنگتن قصد دارد در کشورهای ایران، پاکستان، ازبکستان، ونزوئلا، سوریه، سودان و کره‌ شمالی دخالت مسلحانه‌ انسانی و سیاسی کند.
رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا در دوران ریاست جمهوری جورج بوش پسر، در دولت باراک اوباما نیز در سمت خود ابقا شد. اما حمله به کشورهای این فهرست اشاره شده هنوز انجام نشده است، بنابراین با توجه به منطق تحولات، فعالیت نظامی اوباما در سال جاری این گونه خواهد بود.
او با وجود تمام وعده‌های پیش از انتخابات به جنگ در عراق ادامه خواهد داد و به سختی نیروهای آمریکایی را از این کشور در دوره‌ اعلام شده (تا پایان ‌٢٠١١) بیرون خواهد کشید.
اوباما حضور آمریکا را در افغانستان افزایش خواهد داد که از جمله موارد وعده‌های پیش از انتخاب شدنش بود. آمریکا در این باره باید با نیروها و وسایل خود، جنگ افغانستان را به پیش برد. جان کراداک، فرمانده اصلی نیروهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در اروپا در اوایل ژانویه اعلام کرد که بحران مالی اقتصادی جهانی این خطر را افزایش خواهد داد که کشورهای عضو این پیمان نتوانند مدت زمان طولانی در عراق باقی بمانند؛ زیرا اکثریت این کشورها مجبورند کاهش بودجه‌های دفاعی خود را بررسی کنند. گیتس در همین زمان عنوان کرد که پنتاگون برای جنگ در افغانستان و عراق ‌١٣٦ میلیارد دلار، ‌٧٠ درصد بیشتر از مبلغ تائید کنگره، نیاز دارد.
باراک اوباما به احتمال زیاد عملیات ویژه‌ ضد تروریستی آمریکا را در پاکستان فعال خواهد کرد و سپس تصمیم به استقرار نیروهای آ‌مریکایی در این کشور آسیایی خواهد گرفت.
رئیس جدید حکومت آمریکا عملیات گسترده را علیه دزدان دریایی سومالی آغاز خواهد کرد و سپس علیه نیروهای تندرو در اتحادیه‌ دادگاه‌های اسلامی که بخش بزرگی از سومالی را کنترل می‌کنند، دست به حمله خواهد زد.
جنگ در سومالی، در نتیجه زمینه‌ای خواهد شد برای عملیات ویژه و یا دخالت مستقیم در سودان (البته به شکل عملیات صلح‌بانی سازمان ملل متحد) و پس از آن زیمبابوه (برای دفاع از شهروندان این کشور در برابر یک دیکتاتور ستمگر و جلوگیری از یک فاجعه‌ انسانی).
آنهایی که فکر می‌کنند اوباما، اسراییل را به خاطر اقداماتش در نوار غزه محکوم خواهد کرد، عمیقا اشتباه می‌کنند. خیر، اوباما سرسخت ترین رئیس‌جمهور آمریکا در هواداری از اسراییل خواهد بود. او با سکوتش به جنگ اسراییل در غزه کمک کرد و پس از پاک شدن غزه از جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)، با سکوت و یا شکیبایی به پاک شدن لبنان از حزب‌الله نیز نگاه خواهد کرد. در مورد آغاز جنگ با لبنان می‌توان به آن استناد کرد که اسراییل پس از شلیک موشک از خاک لبنان، به سمت این کشور نیز موشک پرتاب کرد.
نخستین رئیس‌ جمهور سیاه‌ پوست آمریکا پس از جنگ‌های اسراییل در نوار غزه و لبنان، مانع تل‌آویو نخواهد شد که به اهداف هسته‌ای و یا نفتی ایران نیز حمله کند. علاوه بر این، هیلاری کلینتون در اواسط ژانویه در جلسه‌ تائیدیه‌ خود برای پست وزارت امور خارجه‌ آمریکا در سنای آمریکا عنوان داشت که آمریکا موضع خود را در ارتباط با اسراییل و ایران تغییر نخواهد داد.
هم‌چنین درگیری جدید نظامی روسیه با گرجستان و درگیری لفظی میان روسیه و اوکراین در ارتباط با ناوگان سرفرماندهی دریای سیاه روسیه و انتقال گاز برای اوباما و تیمش مفید خواهد بود. او در جریان فعالیت‌های انتخاباتی‌اش چندین بار اعلام کرده بود که می‌خواهد اوکراین و گرجستان بتوانند در ورود به اردوگاه غرب ناتو انتخاب آزادی انجام دهند.
این نکته نباید فراموش شود که انتخاب اوباما، نتیجه‌ توافق نخبگان سیاسی آمریکا در لباس پیروزی دموکراسی آمریکایی بوده است. واقعیت اجماع نظر نخبگان این است که تنها اوباما مناسب پست ریاست جمهوری است تا دوباره اولویت‌های آ‌مریکا را در رویارویی داخلی و خارجی با چین بر سر تفوق جهانی احیا کند و روسیه را پس از جنگ پنج روزه با گرجستان بر سر جای خود نشاند. جنگ‌های منطقه‌ای با موضوع بحران مالی اقتصادی جهانی، موثرترین وسیله‌ حل مشکلات استراتژیک پیش روی آمریکاست.
روزنامه‌ زافترا برای اثبات این فرضیه‌ها، از یک سری واقعیت‌ها استفاده کرده که نخستین مورد آن با عنوان سرچشمه‌ بحران مالی در زیر می‌آید.
در بحث دلایل بحران مالی و اقتصادی جهانی، مفاهیم زیادی مطرح شده که اصلی‌ترین آنها به شرح زیر است.
مفهوم سیستم مدرن مالی جهانی تحت عنوان حباب صابون: جورج سوروس، کارشناس مشهور بورس، از هواداران ایجاد سیستم‌های مدرن مالی جهانی بود.
مفهوم عدم امنیت دلار: این لیندون لیاروش، اقتصاد‌دان مشهور آمریکایی بود که در سال‌های دهه‌ ‌٧٠ و ‌٨٠ در تئوری اقتصاد فیزیکی خود این مفهوم را مطرح کرد. مفهوم فروپاشی و شکست اقتصاد بازار: بسیار عجیب است که این مفهوم را کسی از مارکسیست‌های مدرن مطرح نکرده بلکه فرانسیس فوکویاما، نویسنده‌ پایان تاریخ که پیش‌تر همیشه می‌گفت که بازار و لیبرالیسم نقاط پایان تاریخ هستند، از آن صحبت کرده است.
مفهوم توطئه‌ براندازی فردی به نام فینیترن که هنگام ریاست بر سیستم بانک مرکزی آمریکا و خانواده‌ روتشیلد تصمیم گرفتند یک سیستم جدید مالی جهانی و ارز جدید جهانی (آمرو) را ایجاد کنند و یا این که برای اداره‌ موثرتر جهان، ارزی از ترکیب ارزهای جهانی ایجاد شود.
ردپای چین
اما این بحران مالی اقتصادی جهانی از چه زمانی شروع شد؟ تمام این وقایع در پایان سال ‌٢٠٠٧ و آغاز سال ‌٢٠٠٨ با گزارش رسانه‌ها مبنی بر اختلاف و دو دستگی جدی میان نخبگان مالی اقتصادی آمریکا در مورد روابط متقابل با چین آ‌غاز شد. رسانه‌های آمریکا در نوامبر ‌٢٠٠٧ گزارش دادند که مولتی میلیونر «وارن بافت» یکی از ثروت مندترین افراد کره‌ زمین و اسپانسر اصلی ستاد انتخاباتی باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، اعلام کرده است که از این به بعد با ارزهایی غیر از دلار و به طور ویژه با یوآن چین سرمایه گذاری خواهد کرد.
روزنامه‌ دیلی تلگراف در ‌١٤ نوامبر همان سال در مقاله‌ آمریکا برای رویارویی احتمالی با چین یک سلاح فضایی جدید می‌سازد نوشت که پنتاگون، میلیاردها دلار برای انواع جدید تسلیحاتی که برای مقابله با تهدید جدی حملات موشکی از جانب کشورهای شرور و هم‌چنین زرادخانه‌های ضد ماهواره‌ای چین استفاده خواهند شد، تخصیص داده است.
به عبارت دیگر، یک بخش از سرآمدان آ‌مریکا میلیاردها دلار در بخش مالی و اقتصادی چین سرمایه‌گذاری می‌کنند، یعنی در بخش صنایع نظامی آن و بخش دیگر صدها میلیارد برای آماده کردن جنگ با همان چین اختصاص می‌دهد.
بخش مشخصی از نخبگان آمریکا در سال ‌٢٠٠٨ از مسئله‌ دیگری در ارتباط با چین نیز مضطرب و نگران بودند. بنیاد چینی China Investment Corporation تصمیم گرفت حجم سرمایه‌گذاری‌های خارجی را که میزان آن ‌٣٠ درصد افزایش یافته و ‌٩٠ میلیارد دلار بود، بالا برد. کارشناسان آمریکایی این خطر را احساس کردند که اقتصاد در حال ظهور چین به این کشور اجازه دهد به معنی واقعی کلمه نصف جهان را بخرد و نهایتا بسیاری در آمریکا از کودتای چین علیه آمریکا سخن راندند. به احتمال خیلی زیاد می‌توان فرض کرد که تا پیش از تابستان سال ‌٢٠٠٨ در آ‌مریکا یک نوع اجماع نظر در میان گروه‌های نخبه‌ رقیب مبنی بر این که بحران جهانی مالی اقتصادی باید به سمتی رود که با توانایی، معجزه‌ چین را یا متوقف کرده و یا محو کند.
بدون شک، این اجماع نظر برای خود آمریکا نیز مشکلات سخت‌تری را در پیش خواهد داشت، اما این مشکلات سکویی برای آغاز دوباره‌ تفوق آمریکا در جهان خواهد بود.
ساز و کارهای اجماع نظر
اوباما افزون بر سخت‌تر کردن قوانین تجاری که به ضررهای بزرگ اقتصادی چین منجر شد، در جریان فعالیتهای پیش از انتخاباتی خود پیشنهاد داد در پاکستان عملیات ویژه انجام شود. این امر عملا حضور نظامی و اقتصادی چین را در این کشور محدود خواهد کرد. بحث بر سر بلوچستان و پاکستان است؛جایی که بندر گوادر، امید چین برای تضمین کنترل بر جریان‌های نفتی خاورمیانه، در حال ساخته شدن است.
عملیات نظامی احتمالی آمریکا در آفریقا، سومالی، سودان و زیمبابوه نیز از اجماع نظر نخبگان آمریکایی و وعده‌های پیش از انتخاباتی اوباما سرچشمه می‌گیرد. مجله‌ آ‌مریکایی The Weekly Standard در ‌١٣ اکتبر سال ‌٢٠٠٨ مقاله‌ای به چاپ رساند به عنوان بازی بزرگ در آ‌فریقا. در این مقاله مستقیما در این باره صحبت شده است که قاره‌ آ‌فریقا به کارزار خارجی میان واشنگتن و پکن تبدیل خواهد شد، زیرا تلاش چین برای به دست آوردن بازارها و منابع مواد خام جدید به طور مداوم افزایش خواهد یافت.
جنگ بدون شکست
ویژگی و تناقض رویارویی سازش‌ناپذیر آمریکا و چین این است که نه آمریکا و نه چین برخلاف درگیری‌های مشابه در دیگر دوران تاریخی به شکست کامل و به ویژه به قتل رساندن رقیب خود علاقه‌مند نیستند. سیستم مالی و اقتصادی دو کشور در آغاز سده‌ ‌٢١ آن قدر به هم وابسته شد که بخواهند جنگ مالی با شکست کامل راه اندازند.
هنری کیسینجر در مقاله‌ خود در روزنامه‌ هرالد تریبیون با عنوان فرصت ایجاد نظم نوین جهانی به تاریخ ‌١٣ ژانویه‌ ‌٢٠٠٩ عملا بدون هیچ گونه برق و جلایی روابط متقابل آمریکا و چین را در دوره‌ بحرانی جهانی توصیف می‌کند: سرعت رشد اقتصاد چین می‌تواند به طور موقت از شاخص ‌٥/٧ درصد پایین‌تر رود. اما کارشناسان امور چین همیشه می‌گفتند که این همان خط مرزی است که میزانی پایین‌تر از آن بی‌ثباتی سیاسی را به وجود خواهد آورد. آمریکا به هم‌کاری با چین نیاز دارد تا مشکلات عدم تعادل بودجه‌ خود را حل کرده و از ایجاد چنین وضعیتی که کسری قابل اشتعال بودجه آتش تورم ویران‌گر را روشن کند، جلوگیری کند. اگر آمریکا مدت طولانی با چین همانند یک رقیب رفتار کند پیش‌بینی است که می‌تواند به واقعیت تبدیل شود. بنابراین تمام فرصت‌های ایجاد نظم نوین جهانی را ویران خواهد کرد.
اوباما و روسیه
اوباما با توجه به منطق تحولات می‌تواند به گونه‌ دیگری نیز با روسیه روابط جدیدی ایجاد کند. به نظر می‌رسد که این روابط تحت تاثیر تضمین امنیت انرژی آمریکا باشد و این بدین معنی است که آمریکا با تمام وسایل ممکن مالی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و اطلاعاتی شرایطی را در روسیه ایجاد خواهد کرد تا بحران آن به حد یک فاجعه برسد از جمله:
ـ طرح‌های ساخت خطوط لوله‌ نفت و گاز را به چین قطع و یا متوقف کند. موضوع، اجرای توافقات به امضا رسیده در سال ‌٢٠٠٦ در پکن در مورد انشعاب خط لوله از اسکووورودیتا به راتسین چین و هم‌چنین صادرات گاز از روسیه به چین یا از جزایر ساخالین یا کوویکتا به شمال شرق چین و یا از سیبری غربی به این منطقه است.
ـ به پایین‌ترین حد ممکن رساندن نفوذ روسیه در کشورهای آسیای مرکزی و بستن قرارداد با رهبران آنها درمورد انتقال مستقیم کربوهیدرات از طریق کمپانی‌های آ‌مریکایی بدون شرکت روسیه.
ـ توقف تکمیل پروژه‌های ترانزیت گاز روسیه به اروپا: جریان شمال و جریان جنوب.
ـ فشار بر روسیه از قفقاز و شبه جزیره‌ کریمه برای ساخت بدون مانع خط لوله‌ گاز نابوکو که برای آمریکا بسیار سودمند خواهد بود.
ـ بلوکه کردن پروژه‌های انرژی روسیه در آمریکای لاتین (ونزوئلا، نیکاراگوئه و ...).
ـ غیر قانونی اعلام کردن کمپانی‌های انرژی روسیه با مسدود کردن احتمالی حساب‌هایشان (در گزارش شورای مشورتی امنیت فرامرزی وزارت امور خارجه‌ آمریکا در پایان سال ‌٢٠٠٨ خاطرنشان شده است که بزرگ‌ترین تهدید برای تجارت آمریکا، فساد و جرم سازمان یافته در کشورهای اروپای شرقی به ویژه در روسیه است.)

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات