تاریخ انتشار : ۰۱ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۸:۴۷  ، 
کد خبر : ۷۷۰۸۸
دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی در کلام مقام معظم رهبری

پیشرفت همراه با عدالت یک نهضت است

اشاره: از اوایل سال 1385، مقام معظم رهبری، سلسله مباحثی را در بیانات‌شان پی گرفتند که به‌عنوان مبانی تئوریک و پیش‌نیازهای ورود به دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی شناخته می‌شود. ضرورت مدیریت تحولات جامعه توسط نخبگان حوزه و دانشگاه و هدایت این تحولات به سوی پیشرفت مطلوب از جمله‌ی این مباحث بود.

حرف اول: دهه‌ی چهارم؛ دهه‌ی پیشرفت و عدالت
ما وارد دهه‏ى چهارم عمر نظام جمهورى اسلامى داریم میشویم. البته یک نظام اجتماعى در سى سالگى و سى و پنج سالگى یک نظام کاملاً جوان است؛ اگر چنانچه بخصوص در این نظام، تحرک و تحولهاى درونى بموقع و بجا وجود داشته باشد، به‏آسانى سالخورده و فرسوده هم نخواهد شد؛ با گذشت صدها سال هم پیر و فرسوده نمیشود، لیکن آنچه مسلّم است، در این سنین - در سنین سى سالگى و سى و پنج سالگى و چهل سالگى - یک نظام اجتماعى، یک نظام جوان است. یعنى چه جوان است؟ یعنى هنوز به تجربه‏ى بیشتر احتیاج دارد؛ هنوز به کار و تلاش بیشتر در زمینه‏ى مبانى نیاز دارد تا به پختگى و قوام برسد.
ما گفتیم که در این دهه، آنچه که به عنوان یک هدف و شعار - براى اینکه دنبال کنیم که مرحله‏اى را بگذرانیم - باید مورد توجه قرار بگیرد، «پیشرفت و عدالت» است. این را شعار قرار بدهیم: پیشرفت و عدالت. پیشرفت را عرض کردم؛ مقصود، پیشرفتِ همه‏جانبه است؛ یعنى پیشرفت مادى و پیشرفت معنوى. پیشرفت مادى را هم نفى نمیکنیم. یعنى مطلقاً مسئله‏ى معیشت مردم، مسئله‏ى اشتغال مردم، مسئله‏ى پیشرفتهاى علمى و فناورى را مطلقاً دست کم نمیگیریم. اینها کاملاً مهم است و باید دنبال شود، تا در این زمینه‏ها فقر نباشد، بیکارى نباشد، گرانى و تورم قیمتها نباشد؛ در این تردیدى نیست. اما در کنارش، به این اکتفا هم نمیکنیم، بلکه باید فکر روشن، اعتقاد عمیق، انگیزه‏ى روزافزون و جوشان و اخلاق انسانى و والاى اسلامى در کنار اینها گسترش پیدا کند.
همان طور که عرض کردم، از بیراهه‏ها باید ترسید. گاهى اوقات یک چیزها و راه‏هائى را براى پیشرفت پیشنهاد میکنند که بیراهه است. یک نمونه‏اش را گفتم؛ مثل پیشرفتهاى دوره‏ى پهلوى که حقیقتاً بعضى‏اش توقف و بعضى‏اش پسرفت و سقوط بود - که حالا جاى تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست - آن یک الگو بود که واقعاً بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربى‏ها را معیار و ملاک قرار دادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجه‏اش همین میشود که در آن پنجاه شصت سالِ شوم و سیاه در دوران پهلوى مشاهده شد.
یک نمونه‏ى دیگر از این بیراهه‏ها، نمونه‏هائى است که گاهى ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونه‏ى دوم، اسمى از ظواهر آورده نمیشود، هویت ایرانى و اسلامى هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده میشد، نفى نمیشود؛ لیکن یک حالت نومیدىِ از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشته‏داران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود. یعنى نگاهى که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطه‏ى والا و دست‏نیافتنى است، اسمش را هم میگذارند واقع‏بینى! میگویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمى اینقدر جلویند، در زمینه‏هاى گوناگون این همه پیشرفت کرده‏اند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانى، در زمینه‏هاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریه‏ى نو، ابتکارى ارائه داده‏اند؛ ما کِى میتوانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنى یک چنین روحیه‏اى در آنها وجود دارد. بارها در طول این سى سال، بنده خودم با افرادى از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمه صریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان میکردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمیتوانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت میدهید خودتان را؟». این هم یک بیراهه است.
این معنایش این است که یک ملت - حالا ملت ما به عنوان یک نمونه - و ملتهاى گوناگون شرق و ملتهاى مسلمان از جمله، محکوم به این هستند که همیشه دنباله‏روِ حرکت غرب و شاگرد دائمىِ آنها باشند و هیچ وقت از خودشان امید نداشته باشند که بتوانند در آن سطح قرار بگیرند، چه برسد که از آنها جلو بیفتند؛ هرگز چنین روحیه‏اى نداشته باشند. این، یک بیراهه‏ى بسیار خطرناک است که امروز متأسفانه از سوى استاد دانشگاه، از سوى متفکر سیاسى، از سوى بعضى از گویندگان مذهبى ترویج میشود؛ این درست ضد تجربه‏ى طولانى‏مدت بشرى است. چرا؟ مگر خداى متعال یک دسته از انسانها را این‏جور آفریده که همیشه باید جلو باشند؟ کدام واقعیت تاریخى این را نشان میدهد؟ مگر همینهائى که امروز در دنیا جلو هستند، در چند قرن قبل از این، ملتهاى عقب افتاده‏ى دنیا در همه‏ى مسائل گوناگون نبودند؟ دوران قرون وسطاى اروپا مگر از یاد تاریخ رفته؟ دوران قرون وسطى - من بارها گفته‏ام - دوران تاریکى است، دوران جهل و ظلمت است براى اروپا؛ نه براى کشورهاى مسلمان، نه براى ایران. همان دورانى که آنها اسمش را گذاشتند دوران جهل و بى‏خبرى و ظلمت و خواب، همان دوران در کشور ما و در کشورهاى اسلامى، دوران عظمت و پیشرفت علم و فلسفه است و پیشرفت سیاسى و اقتدار سیاسى.
این نگاه، خیلى نگاه خطرناکى است. در همین زمینه‏هائى هم که امروز شما مشاهده میکنید که در زمینه‏هاى علمى در کشورتان پیشرفت وجود دارد، در همین زمینه‏ها هم بالخصوص بعضیها مى‏آمدند و میگفتند آقا فایده ندارد! ولى جوان مسلمان، جوان ایرانى، با همت، با انگیزه وارد شد و به سطح دیگران رسید و یک جاهائى هم از دیگران حتّى جلوتر هم رفت؛ یعنى به نسبت زمانى که صرف کرده اگر ملاحظه کنید، جلوتر هم رفته. بنابراین، این تفکر یکى از آن تفکرات بیراهه است. مطلقاً نگاه نومیدانه نباید داشت. نگاه دین، نگاه اسلام، نگاه قرآنى به انسان این است که: انسان باید تلاش کند؛ تلاشِ با نظم، با برنامه‏ریزى و بى وقفه، تا بتواند به نتایج برسد.
انقلاب براى ایجاد یک دولت به جاى دولت که به وجود نیامد، براى ایجاد یک نظام، یک مجموعه‏ى ملى و انسانى بر اساس یک تفکر به وجود آمد. آن تفکر، تفکر اسلام است. ادعاى ما این است - که این ادعا را اثبات هم میکنیم و ثابت شده است؛ قطعى است - ما معتقدیم راه سعادت انسانها به دست تعالیم انبیاء است، که کاملترینش هم تعالیم اسلام است. بشر منهاى تعالیم انبیاء حتّى پیشرفت مادى هم در این حدى که پیدا کرده، پیدا نمیکرد؛ چه برسد به تعالى معنوى و بهجت معنوى و آرامش و آسایش روانى که زمینه‏ساز عروج اوست به معارج والاى ملکوتىِ انسان. راه سعادت انسان این است.
براى اینکه تفکر انبیاء در جامعه پیاده شود، یک حرکت بلندمدت و طولانى لازم بود. این انقلاب با این هدف به وجود آمد. جامعه‏ى اسلامى، کشور اسلامى، نه فقط دولت اسلامى، نه فقط تشکیل یک نظام اسلامى، بلکه تشکیل یک واقعیت و یک مجموعه مردمى که بر اساس تعالیم اسلام - که لبّ لباب تعالیم انبیاء است - زندگى میکنند و آثارش را احساس میکنند. این هدف ماست. خوب، ما به این هدف هنوز نرسیدیم، توقع هم نبود که در ظرف سى سال برسیم. این هدف، هدف خیلى طولانى مدتى است. باید تلاش کرد، باید کار کرد تا به این هدف رسید؛ شما مسئولیتتان این است. مأموریت این نسل این است؛ کشور و ملتتان را به آن جایگاهى که معنایش این باشد که یک جامعه‏ى اسلامى به معناى واقعى تشکیل شده، برسانید. این را الگو کنید. این میشود بزرگترین وسیله براى گسترش این فکر و گسترش این تجربه در عالم؛ این مأموریت این نسل است که در تصور و در جنبه‏ى نظرى، چیز مشکلى نیست. البته کار، کار بسیار دشوارى است. همان تحرک جوانى، همان انگیزه‏ى جوانى را لازم دارد؛ با تلاش فراوان جهادى که حالا گفته‏ایم و عرض میکنیم. هدف این است: ما کشور اسلامى میخواهیم. کشور اسلامى وقتى تشکیل شد، معنایش این است که دنیاى مردم آباد خواهد شد، نه به معناى آبادى‏اى که در نظامهاى مادى وجود دارد.(1)
همه‌ی پیشرفت‌ها باید در سایه‌ی عدالت باشد.
ما می‏خواهیم کشورمان از همه‏ی جهات - از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فناوری، از لحاظ سیاسی - به پیشرفت برسد، مردم به رفاه دست پیدا کنند؛ اما در کنار پیشرفت، می‏خواهیم کشور عادلانه و با عدالت اداره بشود؛ این مهم است. نه عدالتِ بدون پیشرفت مطلوب است، نه پیشرفتِ بدون عدالت. عدالت بدون پیشرفت یعنی برابری در عقب‏ماندگی، برابری در فقر؛ این را نمی‏خواهیم. پیشرفت بدون عدالت را هم هرگز مطالبه نمی‏کنیم؛ پیشرفت، همراه با عدالت. باید فواصل طبقاتی کم بشود. باید آن کسانی که برای تحرک استعداد دارند، فرصتهای برابر دریافت کنند؛ اگر کسی تنبلی کرد، تنبلی‏اش به گردن خودش. نباید اینجور باشد که در برخی از مناطقِ کشور مجال برای تلاش علمی یا تلاش اقتصادی نباشد، اما بعضیها از منابع و از امکانات کشور به طور بی‏نهایت بتوانند استفاده کنند؛ نه، هنر این است. مطالبه‏ی ملت از دولتها، از مجالس پی‏در‏پی شورای اسلامی، از قوه‏ی قضائیه و از همه‏ی مسئولان باید این باشد. کشور باید پیشرفت کند؛ پیشرفتِ در همه‏ی بخشها: پیشرفت در تولید ثروت، پیشرفت در افزایش بهره‏وری، پیشرفت در عزم و اراده‏ی ملی، پیشرفت در اتحاد ملی و نزدیکی قشرهای مختلف به یکدیگر، پیشرفت در دستاوردهای علم و فناوری، پیشرفت در اخلاق و در معنویت، پیشرفت در کم کردن فاصله‏ی طبقاتی، در رفاه عمومی، در انضباط اجتماعی، در بوجود آمدن وجدان کاری در یکایک آحاد ما مردم، پیشرفت در امنیت اخلاقی، پیشرفت در آگاهی و رشد سیاسی، پیشرفت در اعتمادبه‏نفس ملی... پیشرفت در همه‏ی این زمینه‏ها لازم است؛ اما همه‏ی این پیشرفتها باید در سایه‏ی عدالت و در کنار تأمین عدالت باشد.(2)
جریان‌شناسی توسعه و پیشرفت در انقلاب اسلامی
ما امروز از بیست سال قبل، از سی سال قبل خیلی جلوتریم، تجربه‏مان بیشتر است، مدیریتهایمان قویتر است، توانائی‏های علمی ما بمراتب جلوتر است، قدرت تحرک اقتصادی‏مان بمراتب از آن روز بیشتر است، تصورات ما از پیشرفت نسبت به آن روزها خیلی بهتر است.
در دهه‏ی اول، پیشرفت را بسیاری از انقلابیون در الگوی چپ؛ چپ دهه‏ی شصت، یعنی الگوی گرایشمند به سوسیالیسم میدیدند. هر کس هم مخالفت میکرد، یک تهمتی، لکه‏ای، چیزی متوجهش میکردند. یک عده‏ای از مسئولین، دست‏اندرکاران، فعالین عرصه‏ی کار در جمهوری اسلامی، نگاهشان نگاه حاکمیت دولت و مالکیت دولت بود؛ خوب، این نگاه، نگاه غلطی بود. نگاه به پیشرفت کشور از زاویه‏ی دید تفکر شرقیِ سوسیالیستیِ چپ محسوب میشد؛ این غلط بود. البته غلط بودن این خیلی زود فهمیده شد، حتّی آن کسانی که آن روز مروج همین دیدگاه بودند، ناگهان صد و هشتاد درجه برگشتند! آن افراط به یک تفریط حالا تبدیل شد.
یک برهه‏ای از زمان، نگاه به پیشرفت، نگاه غربی بود؛ یعنی همان راهی که آنها رفتند، اینها هم باید بروند؛ تصورشان این بود. خودشان را در حدِ انگلیس و فرانسه و آلمان هم نمیدیدند؛ در حد همین کشورهائی مثل کره‏ی جنوبی میدیدند. این هم رد شد. امروز در ذهن و فکر مسئولان و به صورت یک گفتمان عمومی در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشه‏ی پیشرفت غربی کشور ردشده است؛ غلط از آب درآمده است. علتش هم این است که انتقاد از نقشه‏ی پیشرفت به شیوه‏ی غربی، امروز مخصوص ملتهای شرق نیست، مخصوص ما نیست؛ خودِ اندیشمندان غربی، خودِ فرزانگان غربی، زبان به انتقاد گشوده‏اند؛ هم در زمینه‏های اقتصادی، هم در زمینه‏های اخلاقی، هم در زمینه‏های سیاسی. همان چیزی که به آن افتخار میکردند به عنوان لیبرال دموکراسی، امروز مورد انتقاد است؛ پس این هم نقشه‏ی پیشرفت نیست. امروز ما اینها را میدانیم. البته نقشه‏ی پیشرفت اسلامی - ایرانی چیست؟ این باید تدوین شود، باید روشن شود، باید ابعاد و زوایایش مشخص شود؛ این کار به طور کامل انجام نگرفته است و باید بشود. اما همینی که ما فهمیده‏ایم که باید برگردیم به نقشه‏ی اسلامی - ایرانی، این خودش موفقیت بزرگی است. این موفقیت را امروز داریم.
خوب، این مسیر پیشرفت است. مسیرِ پیشرفت، مسیر غربی نیست، مسیر منسوخ و برافتاده‏ی اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحرانهائی که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روی ماست، میدانیم که این بحرانها گریبانگیر هر کشوری خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستی مسیرِ مشخصِ ایرانی - اسلامی خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب.
راه حلی که بر اساس این مقدمات وجود دارد، این راه حل را شما باید پیدا کنید. شما باید به نتیجه برسید، به این استنتاج برسید، اما آنچه که من میتوانم به عنوان راهنمائی و راهبرد کلی به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهی است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریه‏سازی باشید. الگو گرفتن بی قید و شرط از نظریه‏پردازهای غربی و شیوه‏ی ترجمه‏گرائی را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینه‏ی علوم انسانی احتیاج داریم به نظریه‏سازی. بسیاری از حوادث دنیا حتّی در زمینه‏های اقتصادی و سیاسی و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانی است؛ در جامعه‏شناسی، در روان‏شناسی، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخصها را مشخص میکنند. در این زمینه‏ها ما باید نظریه‏پردازی‏های خودمان را داشته باشیم و باید کار کنیم؛ باید تلاش کنیم؛ دانشجو باید تلاش کند. دانشجو و محیط دانشگاه باید نگاه کلان به هدفهای انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود.(3)
ما وابسته شدن و غربی شدن را پیشرفت نمی‏دانیم.
حالا می‏خواهیم مشخص کنیم که پیشرفت چیست؟ تعریفهایی برای پیشرفت و کشور پیشرفته در دنیا معمول است؛ ما اغلب اینها را قبول داریم و رد نمی‏کنیم؛ مثلاً صنعتی شدن و فرا صنعتی شدن کشور؛ اینها دلیل پیشرفت است. خودکفایی؛ کشور در مسائل حیاتی و اساسی باید خودکفا باشد. نه اینکه از دیگران بکلی بی‏نیاز باشد، نه؛ اما اگر به کسی یا کشوری، در چیزی احتیاج دارد، طوری روابطش را تنظیم کند که اگر خواست آن را به دست آورد، دچار مشکل نشود؛ او هم چیزی داشته باشد که مورد نیاز آن کشور است؛ خودکفایی یعنی این. وفور تولیدات، وفور صادرات، افزایش بهره‏وری، ارتقاء سطح سواد، ارتقاء سطح معلومات عمومی مردم، ارتقاء خدمات شهروندی، خدمت دادن به شهروندان، رشد نرخ عمر متوسط - به قول تعبیرات اخیر، امید به زندگی - اینها جزو نشانه‏های پیشرفت است و درست است. کاهش مرگ و میر کودکان، ریشه‏کنی بیماریهای گوناگون در کشور، رشد ارتباطات و امثال اینها، شاخصهایی است که در دنیا برای یک کشور پیشرفته ذکر می‏کنند و ما این شاخصها را رد نمی‏کنیم و قبول داریم. منتها توجه داشته باشید این شاخصها را وقتی که به ما تحویل می‏دهند - به ما که تشکیل‏دهنده‏ی این شاخصها نیستیم - در لابه‏لای آن، چیزهایی است که دیگر آنها جزو شاخصهای پیشرفت و توسعه نیست؛ چیزهایی را به میان می‏آورند که این صادر کردن فرهنگ مخالف با هویت و شخصیت ملی و میل برای وابسته کردن کشورهاست. آن کسانی که این شاخصها را تهیه و ارائه می‏کنند، اگر غالباً چه دانشمندانند، اما بسیاری از آنان آدمهای مستقلی نیستند؛ یعنی همان شبکه و همان ناتوی فرهنگی در مجموعه‏ی خود، بسیاری از این دانشمندان، متفکران، هنرمندان، ادبا و امثال اینها را هم دارد. با وجود همه‏ی اینها، اساس تحول باید بر «ملاحظه‏ی عناصر اصلی هویت ملی» قرار داده شود، که آرمانهای اساسی و اصولی مهمترین آنهاست. من این را عرض می‏کنم که صنعتی شدن، فرا صنعتی شدن، پیشرفت علمی، پیشرفت خدماتی و پیشرفتهای بهداشتی و درمانی، باشد؛ اما اساس اینها باید حفظ هویت ملی باشد. اگر یک کشوری همه‏ی اینها را داشت، اما از لحاظ ملی، یک کشور بی‏هویتی بود، فرهنگش وابسته‏ی به دیگران بود، از گذشته و تاریخ خود هیچ بهره‏ای نداشت و نبرده بود، یا اگر گذشته‏ای داشت، آن گذشته را از چشمش دور نگه داشتند یا آن را در نظرش تحقیر کردند، این کشور مطلقاً پیشرفت نخواهد کرد؛ زیرا هویت ملی، اساس هر پیشرفتی است.
آنچه که ما در تحول، تحولی که با پیشرفت همراه است، مورد نظرمان است - که جا دارد که این جزو آرمانهای ما باشد - مبارزه‏ی با فقر، مبارزه‏ی با تبعیض، مبارزه‏ی با بیماری، مبارزه‏ی با جهل، مبارزه‏ی با ناامنی، مبارزه‏ی با بی‏قانونی، مدیریتها را به سطح علمی‏تر ارتقاء دادن، رفتار شهروندان را به سطوح منضبط ارتقاء دادن و انضباط اجتماعی، رشد امنیت، رشد ثروت ملی، رشد علم، رشد اقتدار ملی، رشد اخلاق و رشد عزت ملی است؛ همه‏ی اینها در این تحول و پیشرفت، به معنای صحیح دخالت دارند و ما اینها را پایه‏های اصلی می‏دانیم. در کنار اینها، عشق به معنویت و ارتباط با خدا، مهمترین عاملی است که پیشرفت یک ملت را به معنای واقعی خودش تضمین می‏کند؛ اگر این نشد، همه‏ی آنچه که دستاوردهای به معنای عرفی و رایج جهانِ پیشرفته محسوب می‏شود، ممکن است در راههای غلطی مصرف شود. یعنی ممکن است یک کشور از لحاظ رفتارهای اجتماعی‏اش منضبط، مؤدب و با اخلاق باشد، ثروت و علم را هم به دست بیاورد، اما در عین حال همین ثروت و علم، و همین انضباط مردمی خودش را برای نابود کردن یک ملت دیگر به کار گیرد. این غلط است؛ این در منطق ما درست نیست. علم خودش را به کار بگیرد برای ایجاد سلاحی مثل بمب اتم که وقتی یک جایی فرود افتاد، دیگر با گناه و بی گناه و مسلح و بچه‏ی کوچک و شیرخوار و انسانهای مظلوم را نگاه نمی‏کند و فرقی نمی‏گذارد و همه را نابود می‏کند. علمی که در این راه به کار بیفتد و کشوری که این را داشته باشد و تحولی که بخواهد به اینجا منتهی شود، مورد تأیید ما نیست و ما چنین تحولی را دوست نمی‏داریم.
خداپرستی، عشق به معنویت، عاطفه‏ی انسانی در هر تحولی، و عواطف و محبت در انسانها باید تقویت بشود و در این جهت باید راه برویم. آن تحول اجتماعی یا اقتصادی‏ای که انسانها را نسبت به هم بی‏تفاوت و بی‏محبت می‏کند، ممدوح نیست؛ مذموم است. اگر شما می‏شنوید که در برخی از کشورهای غربی، فرزند و پدر در یک شهر زندگی می‏کنند، اما فرزند از پدرش سال به سال احوالی نمی‏پرسد، خانواده‏ها دور هم جمع نمی‏شوند، کودکان از عطوفتهای پدرانه و مادرانه برخوردار نمی‏شوند، زن و شوهرها جز به موجب یک قرارداد موقت - یک قرارداد قانونی بسته شده است - کنار هم نمی‏نشینند؛ زن یک جا کار دارد، مرد یک جا کار دارد، آخرِ کارِ این، ساعت هشت شب است، آخر کار آن، ساعت ده شب است، بعد یک قرار این با یک دوستی دارد، او قرار با یک همکاری دارد؛ اگر اینها را شما می‏شنوید که در جایی هست و اگر اینها واقعیت دارد، اینها دیگر نشانه‏های پسرفت است. آن تحولی که به این چیزها بینجامد، مورد تأیید ما نیست. ما تحولی می‏خواهیم که بین پدرها، مادرها، خانواده‏ها، فرزندان، دوستان و همسایگان الفت و محبت بیشتر به وجود آورد؛ تا چهل خانه آن طرفتر را شما همسایه‏ی خود بدانید؛ این خوب است. محیط، محیط تراحم و تعاطف باشد؛ همه‏ی افراد جامعه نسبت به همدیگر احساس مسئولیت کنند: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته»؛ همه‏ی شما راعی هستید؛ یعنی رعایت کننده. همه‏ی شما مسئول از رعیت‏تان هستید؛ یعنی آن کسی که مورد رعایت شما باید قرار بگیرد. آن تحولی که در پیوندها و نظامات اجتماعی به یک چنین حقایقی منتهی بشود، آن پیشرفت است؛ پیشرفت مورد نظر اسلام و جمهوری اسلامی، این است. پیشرفتی که بر فردمحوری و اباحه‏ی لذاتی که انسان به طور مطلق دوست می‏دارد، مبتنی باشد، پیشرفت نیست. دنیای صنعتی غرب امروز بر این پایه استوار است: اباحه‏ی لذات؛ هر لذتی، شرطش فقط این است که تعدی به دیگری نباشد. هر چیزی که دوست می‏داری، مباح است؛ لذت‏جویی کن. برای همین هم است که می‏بینید دیگر این تعبیرات شرم‏آوری که امروز وجود دارد، حتّی به سطح کلیساهای آنها هم کشیده شده است! همجنس‏بازیها و کارهای زشتی که اینها می‏کنند، ارتباط و اختلاطهای نامشروع و مستجهن جنسی که بین اینها رایج است، یک روز مخفی بود، همین‏طور بتدریج طوری شده که امروز یک چیز رایج شده است. دو، سه سال پیش از این، کشیش یک کلیسایی در امریکا اعلام کرد که من حاضرم دو تا همجنس را که می‏خواهند با هم زندگی کنند، عقدشان را بخوانم! این همان لذت‏گرایی است. می‏گوید از این خوشم می‏آید، پس باید انجام بدهم. این ممنوع و مطرود است. ما این را پیشرفت نمی‏دانیم.
اقتداری که مبتنی بر ظلم به ملتهای دیگر و به بهای پسرفت ملتهای دیگر باشد، پیشرفت و تحولی که در خدمت یک طبقه‏ی خاص - طبقه‏ی سرمایه‏دار - باشد، که امروز در کشورهای غربی این‏طور است، مورد نظر ما نیست. ثروت این کشورهایی که زیاد است، یعنی درآمد عمومی‏شان زیاد است - به تعبیر رایج، درآمد ناخالص ملی - چگونه توزیع می‏شود؟ به هر کس چقدر و در مقابل چه مقدار کار، می‏رسد؟ معمولاً اینها را نگفته می‏گذارند. برای کسب معاش، زن و شوهر روز و شب کار کنند و توان نداشته باشند تا بتوانند زندگی خودشان را بگذرانند، اما در مقابل سرمایه‏داران بزرگ - راکفلرها و فوردها و آنهایی که حالا جدیداً در این میدان وارد شده‏اند - کوههایی از ثروت داشته باشند که نتوانند محاسبه کنند؛ اینها مورد نظر ما نیست. پیشرفتی که در خدمت طبقه‏ی سرمایه‏دارها باشد، پسرفت است. پیشرفتی که با باختن هویت مستقل ملی همراه باشد و انسان خودش را از دست بدهد، پیشرفت نیست.
تقلید، رایج شدن و پیشرفت تقلید، پیشرفت نیست. وابسته کردن اقتصاد، تقلیدی کردن علم، ترجمه گرایی در دانشگاه؛ که هر چه که آن طرف مرزها، مرزهای غربی و کشورهای اروپایی، گفته‏اند، ما همان را ترجمه کنیم و اگر کسی حرف زد، بگویند مخالف علم حرف می‏زند؛ پیشرفت نیست و ما این را پیشرفت نمی‏دانیم. نه اینکه ترجمه را رد کنیم؛ من این را بارها در مجامع دانشگاهی گفته‏ام؛ نخیر، ترجمه هم خیلی خوب است؛ یاد گرفتن از دیگران خوب است؛ اما ترجمه کنیم تا بتوانیم خودمان به وجود آوریم. حرف دیگران را بفهمیم تا حرف نو به ذهن خود ما برسد؛ نه اینکه همیشه پای حرف کهنه‏ی دیگران بمانیم. یک حرفی را در زمینه‏ی مسائل اجتماعی پنجاه، شصت سال پیش فلان نویسنده یا فیلسوف یا شبه فیلسوف فرهنگی گفته، حالا آقایی بیاید در دانشگاه، دهنش را با غرور پُر کند و همان را دوباره به عنوان حرف نو برای دانشجو بیان کند! این پیشرفت نیست؛ پسرفت است. زبان و ملی را مغشوش کردن، هویت اسلامی ملی را سلب کردن و مدل‏بازی به جای مدل‏سازی، پیشرفت نیست. ما وابسته شدن و غربی شدن را پیشرفت نمی‏دانیم.
آنچه که پیشرفت هست، این است که ما از هر که و هر جور، همه‏ی دانشهای مورد نیازمان را فرا بگیریم؛ این دانش را به مرحله‏ی عمل و کاربرد برسانیم، تحقیقات گوناگون انجام بدهیم، برای اینکه دامنه‏ی علم را توسعه بدهیم، تحقیقات بنیادی انجام بدهیم، تحقیقات کاربردی و تجربی انجام دهیم، تا فناوری را به وجود آوریم یا فناوری جدیدی را به وجود بیاوریم یا فناوری را تکمیل کنیم؛ تصحیح کنیم و انجام بدهیم؛ در زمینه‏ی آموزشهای مدیریتی از پیشرفتهای دنیا فرا بگیریم، آن را بین خودمان بر طبق نیازها و عرف و فرهنگ خودمان تحلیل و فهم کنیم و با جامعه‏مان تطبیق کنیم؛ درباره‏ی مشکلات اجتماعی‏ای که در کشور وجود دارد، تحقیق کنیم و راه ریشه کردن اینها را پیدا کنیم.(4)
ما باید پیشرفت را با الگوی اسلامی-ایرانی پیدا کنیم.
بحثی که برای الگوی پیشرفت میکنیم، برای این نیست که می‏خواهیم پیشرفت را شروع کنیم؛ پیشرفت از انقلاب شروع شده، بلکه به این معناست که با بحث نظری و تعریف شفاف و ضابطه‏مند از پیشرفت، قصد داریم یک باور همگانی در درجه‏ی اول در بینِ نخبگان، بعد در همه‏ی مردم به وجود بیاید که بدانند دنبال چه هستیم و به کجا میخواهیم برسیم و بخشهای گوناگون نظام بدانند چه کار باید بکنند. این را باید پیدا کنیم.
مدل‏سازی و الگوسازی، کار خود شماست؛ یعنی کار نخبگان ماست. در تحقیقات دانشگاهی باید دنبالش بروند، بحث کنند و در نهایت مدل پیشرفت را برای ایران اسلامی، برای این جغرافیا، با این تاریخ، با این ملت، با این امکانات، با این آرمانها ترسیم و تعیین کنند و بر اساس او، حرکت عمومی کشور به سوی پیشرفت در بخشهای مختلف شکل بگیرد.
پیشرفت غربی، پیشرفت ناموفقی است. ما باید پیشرفت را با الگوی اسلامی - ایرانی پیدا کنیم. این برای ما حیاتی است. چرا میگوئیم اسلامی و چرا میگوئیم ایرانی؟ اسلامی به خاطر اینکه بر مبانی نظری و فلسفی اسلام و مبانی انسان‏شناختی اسلام استوار است. چرا میگوئیم ایرانی؟ چون فکر و ابتکار ایرانی، این را به دست آورده؛ اسلام در اختیار ملتهای دیگر هم بود. این ملت ما بوده است که توانسته است یا میتواند این الگو را تهیه و فراهم کند. پس الگوی اسلامی ایرانی است. البته کشورهای دیگر هم از آن، بدون تردید استفاده خواهند کرد؛ همچنانی که تا امروز هم ملت ما و کشور ما برای بسیاری از کشورها در بسیاری از چیزها الگو قرار گرفته، اینجا هم یقیناً این الگو مورد تقلید و متابعت بسیاری از ملتها واقع خواهد شد.
آنچه که موجب میشود ما الگوی غربی را برای پیشرفت جامعه‏ی خودمان ناکافی بدانیم، در درجه‏ی اول این است که نگاه جامعه‏ی غربی و فلسفه‏های غربی به انسان - البته فلسفه‏های غربی مختلفند؛ اما برآیند همه‏ی آنها این است - با نگاه اسلام به انسان، بکلی متفاوت است؛ یک تفاوت بنیانی و ریشه‏ای دارد. لذا پیشرفت که برای انسان و به وسیله‏ی انسان است، در منطق فلسفه‏ی غرب معنای دیگری پیدا میکند، تا در منطق اسلام. پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادی است؛ محور، سود مادی است؛ هرچه سود مادی بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ افزایش ثروت و قدرت. این، معنای پیشرفتی است که غرب به دنبال اوست؛ منطق غربی و مدل غربی به دنبال اوست و همین را به همه توصیه میکنند. پیشرفت وقتی مادی شد، معنایش این است که اخلاق و معنویت را میشود در راه چنین پیشرفتی قربانی کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ ولی اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد.
اما از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادی مطلوب است، اما به عنوان وسیله. هدف، رشد و تعالی انسان است.پیشرفت کشور و تحولی که به پیشرفت منتهی میشود، باید طوری برنامه‏ریزی و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالی برسد؛ انسان در آن تحقیر نشود. هدف، انتفاع انسانیت است، نه طبقه‏ای از انسان، حتّی نه انسانِ ایرانی. پیشرفتی که ما میخواهیم بر اساس اسلام و با تفکر اسلامی معنا کنیم، فقط برای انسان ایرانی سودمند نیست، چه برسد بگوئیم برای طبقه‏ای خاص. این پیشرفت، برای کل بشریت و برای انسانیت است.(5)
نقشه‌ی راه
این دهه‏اى که ما در پیش رو داریم، دهه‏ى پیشرفت و عدالت است. این دو شعار، شعار دهه‏ى آینده است: پیشرفت، عدالت. نه اینکه تا حالا پیشرفت نکرده‏ایم، نه اینکه تا حالا بکلى به عدالت بى‏اعتنائى شده باشد؛ نه، ما میخواهیم در این دهه یک پیشرفت جهشىِ همه‏جانبه و یک عدالت‏گسترى وسیعِ همه‏جانبه اتفاق بیفتد. خوشبختانه زمینه‏هایش هم فراهم است. در این دهه، گفتمان مسئولان کشور بایستى پیشرفت و توسعه باشد؛ پیشرفت و عدالت باشد.
البته خب، بدیهى است که بدون معنویت و بدون عقلانیت، عدالت تحقق پیدا نمیکند؛ این را قبلاً هم عرض کرده‏ایم. اگر معنویت نشد، عدالت تبدیل میشود به ظاهرسازى و ریاکارى؛ اگر عقلانیت نشد، عدالت اصلاً تحقق پیدا نمیکند و آن چیزى که انسان تصور میکند عدالت است، مى‏آید و جاى عدالت واقعى را میگیرد. بنابراین معنویت و عقلانیت در تحقق عدالت شرط است. اما بدون عدالت، پیشرفت مفهومى ندارد و بدون پیشرفت هم عدالت مفهوم درستى پیدا نمیکند؛ باید هم پیشرفت باشد و هم عدالت. اگر بخواهید الگو بشوید و این کشور براى کشورهاى اسلامى الگو بشود، بایستى گفتمان حقیقى و هدف والایى که همه براى او کار میکنند، این باشد.
نقشه‏ى راه، سند چشم‏انداز است. سند چشم‏انداز را هیچ نبایستى مورد غفلت قرار داد. این حقیقتاً یک سند واقعى و یک نقشه‏ى راهِ حقیقى است.(6)
حرف آخر: گسترش انقلاب در میان ملت‌ها از راه الگوسازی نظام جمهوری اسلامی ‏است.
این انقلاب گسترش خواهد یافت؛ دست استعمارگران را از جهان اسلام کوتاه خواهد کرد. این پیشگوئی امام بزرگوار است. امروز به صحنه که نگاه میکنیم، می‏بینیم این اتفاق افتاده است. گسترش انقلاب از نظر امام از راه ایجاد فتنه در کشورها نیست، از راه لشگرکشی نیست، از راه گسترش تروریزم نیست - برخلاف برخی از انقلابهای دیگر- گسترش انقلاب در میان ملتها از راه الگوسازی نظام جمهوری اسلامی‏است. یعنی ملت ایران نظام جمهوری اسلامی را به حدی و مرتبه‏ای برسانند که وقتی ملتهای دیگر به این الگو نگاه میکنند، شوق پیدا کنند و آن راه را دنبال کنند؛ از راه ترویج معارف اسلامی و از راه صراحت در دفاع از طبقات مظلومِ دنیای اسلام و ملتهای مظلومی که در دنیای اسلام پامال ظلم استکبار شده‏اند. این گسترش نظام اسلامی است که اتفاق افتاد.
امروز ملتهای جهان به ملت ایران نگاه میکنند، از ملت ایران نیرو میگیرند، انگیزه میگیرند، انرژی میگیرند. امروز شعارهای ضد استکباری ملت ایران در همه‏ی دنیای اسلام گسترش پیدا کرده است. امروز شما به هر کشوری از کشورهای اسلامی که حرکت کنید، با هرگونه رژیمی، با هرگونه دستگاه حاکمه‏ای، می‏بینید ملتهای آنها به شعارهای شما، به انگیزه‏ها و آرمانهائی که شما ترسیم کردید، با چشم عزت و احترام نگاه میکنند؛ شعار ضدیت با ظلم، ضدیت با سلطه، دفاع از مظلومان، دفاع از ملت فلسطین، دشمنی با شبکه‏ی اختاپوسی صهیونیسم. این دل ملتهای مسلمان است؛ این گسترش انقلاب اسلامی است. (7)
باشگاه اندیشه

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات