تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۳۸۸ - ۰۷:۲۹  ، 
کد خبر : ۷۹۶۱۷

سرزمین ژنرال‌ها

سیروس غفاریان اشاره: گروه تاریخ: در جهان امروز هیچ کشوری نمی تواند بدون در نظر گرفتن سایر کشورها سرنوشت خود را رقم زند. داشتن آگاهی از وضعیت سایر کشورها و به ویژه سرزمین هایی که به نحوی با ما وجوه مشترک و منافع متقابل دارند. همسایگان ما و کشورهای خاورمیانه و اسلامی از جمله این کشورها هستند. از این رو گروه تاریخ بر این شد درباره برخی از این کشورها که هم در موقعیت حساس و استراتژیکی هستند و هم شرایط ژئوپولتیکی آنها با منافع ما ارتباط مستقیم دارد، اطلاعاتی در اختیار خوانندگان خود قرار دهد. مقالاتی پیرامون عراق، مصر، الجزایر در روزهای گذشته منتشر شد و اینک پاکستان رشته نوشته هایی از این دست است. هرچند این آگاهی های اجمالی تنها نقطه آغازین آشنایی با این کشورهاست و به پیشینه تاریخی آنها اشاره می کند اما در نوع خود می تواند برای به دست آوردن دیدی کلی نسبت به آنها مفید باشد. گروه تاریخ همچون گذشته مشتاق دریافت دیدگاه ها و انتقادات و پیشنهادات شما خوانندگان عزیز است. ای میل ما؛ news@historical.ir

از آنجایی که پاکستان تا 14 آگوست 1947 یعنی روز استقلالش با تاریخ هند پیوند مشترک دارد ناگزیریم در ابتدا نگاهی اجمالی به تاریخ شبه قاره هند داشته باشیم و آنگاه به تاریخ پاکستان و چگونگی به قدرت رسیدن نظامیان بپردازیم. شبه قاره هند صاحب دیرپاترین تمدن ها در جهان است. مذاهب هندو، بودا و فلسفه های بزرگ در این سرزمین نشو و نما کرده اند. همچنین امپراتوری های باشکوه در این سرزمین به وجود آمده است. ولی ما در اینجا به سلطه گورکانیان بر شبه قاره و نحوه چیرگی استعمار بر این خطه می پردازیم. امپراتوری مغولی هند (گورکانیان) از 20 آوریل 1526 (7 رجب 933 هـ.ق) با شکست سلطان ابراهیم لودی پادشاه دهلی سلطه خویش را بر شبه قاره استوار ساخت. این امپراتوران از 1530 میلادی تا 1782 که آخرین پادشاه آنها یعنی بهادرشاه دوم به وسیله انگلیسی ها به رانگون پایتخت برمه تبعید شد، مدت 252 سال بر این کشور حکومت کردند. آنها به سبب دور ماندن از زندگی چادرنشینی و خو گرفتن به دربارهای باشکوه و حرمسراهای مجلل، شجاعت و جنگجویی را که از ویژگی های مغولان و تیموریان بود از دست دادند و برای ماندن در اریکه سلطنت هرگونه امتیازی به استعمارگران خارجی دادند. در زمان همایون شاه فرزند بابر، واسگودو گامای پرتغالی سواحل مالابار در جنوب باختری هند را تصرف کرد و پرتغالی دیگری به نام «المیدا» ناحیه گوا در غرب هند را تسخیر کرد. همایون قدرت پادشاهی نداشت، زیرا از یک طرف برادرش و از جانب دیگر شیرشاه افغانی سلطنت او را تهدید می کردند لذا او به دربار شاه طهماسب صفوی پناه برد و به کمک ایرانیان کامران، برادر خود را شکست داد و به تخت و تاج هند دست یافت. بعد از او اکبرشاه به سلطنت رسید. اکبرشاه فقط به امور دربار رسیدگی می کرد. در زمان همین پادشاه به سال 1559 ملکه الیزابت اول پادشاه انگلستان کمپانی هند شرقی انگلیس را تاسیس کرد و نمایندگانی نزد اکبرشاه فرستاد و امتیازات تجارتی بسیاری از او گرفت.
در 1604 میلادی پادشاه فرانسه (هانری چهارم) جهت رقابت با انگلستان، کمپانی هند شرقی فرانسه را تشکیل داد. او نیز نمایندگانی نزد جهانگیر پادشاه گورکانی هند فرستاد ولی نتوانست امتیازی بگیرد. اما رقیب او، دولت انگلستان در زمان سلطنت جیمز اول به سال 1611 امتیازات زیادی از هندی ها گرفت و تجار پرتغالی را از سواحل هند اخراج کرد. جهانگیر معاصر شاه عباس اول بود. جهانگیر برای تامین مخارج دربار خویش در 1639 سرزمین مدرس در جنوب هند را به انگلستان فروخت. پادشاه مغولی هند که به لاهور از شهرهای پاکستان فعلی علاقه مند بود، این شهر را پایتخت خود قرار داد و وصیت کرد او را در لاهور به خاک بسپارند. در حال حاضر مقبره جهانگیر و باغ شالیمار از آثار دوره تیموری در لاهور از مناطق جلب توریست پاکستان است. جهانگیر در مخارج دربار آنقدر افراط کرد که برای زوجه اش در «آگرا» مقبره یی به نام تاج محل ساخت که مدت 20 سال ساختمان آن طول کشید و معماران آن ایرانی بودند. در 1659 نوبت سلطنت به اورنگ زیب رسید. او به علت آنکه منافع کمپانی های خارجی را بر استقلال ملی هند ترجیح می داد، در 1659 دچار شورش «سیواجی» رهبر قوم «مارات» که فردی وطن پرست بود شد و منطقه بیجاپور به دست سیواجی افتاد و اورنگ زیب مجبور شد لقب «راجه» به او بدهد. اورنگ زیب در 1707 درگذشت و بعد از او امپراتوری مغولی هند دچار تزلزل شد زیرا بهادرشاه جانشین او نمی توانست با اقتدار حکومت کند، لذا در 1715 کمپانی هند شرقی انگلیس از دولت انگلیس امتیازاتی از قبیل معافیت گمرکی دریافت کرد و در زمان محمدشاه گورکانی نوه بهادرشاه به سال 1739 دچار هجوم نادرشاه افشار شد به طوری که نادر دهلی را مدتی تصرف کرد و با غنایم زیادی به ایران برگشت. در 1746 «دوپلکس» نماینده کمپانی هند شرقی فرانسه، توانست بخشی از مدرس را که قبلاً انگلیسی ها تمام آن را خریده بودند، تصرف کند. در پی این اقدام فرانسه، دولت انگلستان نماینده خود به نام «رابرت کلایو» را مامور کسب امتیازات زیادی از هند کرد. در نتیجه «رابرت کلایو» توانست ولایت وسیع بنگال را به نام پادشاه انگلستان تصرف کند. عاقبت دو کشور فرانسه و انگلستان طبق معاهده پاریس در 10 فوریه 1763 توافق کردند فرانسه به نفع انگلستان پای خود را از هند بیرون کشد ولی نفوذ خود را در آفریقا بیشتر کند. از آن پس دولت انگلیس به کمپانی اختیار داد به خود عنوان دیوان دولت انگلیس بدهد. با آنکه بهادرشاه گورکانی در 1782 از کشور تبعید شده بود ولی سلطه کامل انگلیس بر سرزمین هند از پاکستان فعلی گرفته تا بنگلادش امروز میسر نمی شد، مگر آنکه تیپوسلطان (تیپو صاحب) مهاراجه منطقه میسور پسر حیدرعلی خان بهادر را که حکمرانی مسلمان بود، شکست دهد.
بنابراین انگلستان مجبور شد در 1784 پیمان صلحی با تیپوصاحب امضا کند. تیپوصاحب دشمن سرسخت انگلستان بود و در نهان با فرانسوی های مقیم «پوندیشری» رابطه داشت. در 1788 عاقبت قوای انگلستان به شهر «سرینگاپانام» پایتخت تیپوسلطان حمله کردند و با قتل او بر سراسر هند چیره شدند. از آن زمان به بعد مردم هند از هندو گرفته تا مسلمان به فعالیت های مدنی ضدانگلیسی پرداختند چون نمی خواستند سرزمین هند نایب السلطنه نشین بریتانیا شود. بعد از مرگ تیپوسلطان عده یی از تحصیلکردگان هندی که اندیشه های ناسیونالیستی داشتند در 1885 کنگره ملی هند را با هدف رسیدن به استقلال تشکیل دادند. در این کنگره از هندو تا مسلمان عضو بودند. از درون این کنگره در سال 1895 حزب کنگره هند را به ریاست گاندی تشکیل دادند. او که در آفریقای جنوبی برای حفظ حقوق هندی های مهاجر و سیاهپوستان فعالیت می کرد به هندوستان آ مد. گاندی نخستین انسانی بود که گفت «من با رنج دادن خود قلب دشمنان را نرم خواهم کرد.» هدف گاندی نه تنها فقط نجات هند بلکه استقرار صلح در همه جهان بود. او با مقاومت منفی دشمن را سرکوب کرد. در 1906 حزب مسلم لیگ به رهبری محمدعلی جناح که از درون حزب کنگره انشعاب کرده بود با هدف تشکیل یک کشور مسلمان از میان مسلمانان شبه قاره، پاکستان را ایجاد کرد. بالاخره نایب السلطنه انگلیس یعنی «لرمونت باتن» در آگوست 1947 استقلال دو کشور هند و پاکستان را به رسمیت شناخت. به این ترتیب که چون از قدیم الایام محله های مسلمان نشین هندوستان را «پاکستان» می گفتند و از جانب دیگر محمدعلی جناح و رهبران مسلمان که نقشه تشکیل پاکستان را طرح ریزی کرده بودند، اظهار داشتند لفظ پاکستان از پنجاب، افغان (سرحدات شمال غربی) و کشمیر به وجود آمده و نخستین حرف سه ایالت مزبور پ، الف، کاف به صورت پاکستان درآمده است.
مقدمات به قدرت رسیدن ژنرال‌ها
یکی از علل و اسبابی که ژنرال ها در پاکستان به قدرت رسیدند شکل استثنایی جغرافیایی پاکستان بود. اولاً بنگال شرقی (بنگلادش کنونی) که با خاک اصلی پاکستان 1600 کیلومتر فاصله داشت به عنوان پاکستان شرقی نامیده شد و حاکمیت دولت جدیدی که در پاکستان غربی مستقر شده بود، در شهر کراچی به صورت بندری در ساحل دریای عمان و مدخل اقیانوس هند قرار داشت و مرکز پاکستان شرقی (بنگال شرقی) شهر داکا بود. دو قسمت شرقی و غربی پاکستان از نظر نژادی و زبانی با یکدیگر قرابت نداشتند و بیشتر فرمانداران پاکستان شرقی از جانب حکومت پاکستان غربی تعیین می شدند. این امر همواره باعث شورش و طغیان مردم پاکستان شرقی می شد و دولت پاکستان غربی مجبور بود در بخش شرقی پاکستان حاکمیت نظامی ها را برقرار کند و از این نظر باعث نارضایتی مردم پاکستان شرقی می شد. ثانیاً مرزبندی بین پاکستان و افغانستان به درستی در 1947 معین نشد و دولت انگلستان به دولت های پاکستان و افغانستان اعلام کرد «خط دیوراند» مقر دو کشور است، در حالی که افغان ها وجود این مرز را که مربوط به زمان حکومت امیرعبدالرحمن خان محمدزایی (در 12 نوامبر 1893) پادشاه افغانستان است که با انگلیسی ها بر سر مرز سرزمین افغانستان و خاک هندوستان توافق کرده اند و یک لرد انگلیسی به نام «سرمار تیمر دیوراند» این قرارداد را به امیر عبدالرحمن تحمیل کرده و در واقع نیمی از پشتون ها که افغانی هستند جزء سرزمین جدیدالتاسیس پاکستان قرار گرفته اند و نواحی دره «سوات»، «وزیرستان»، «باجور»، «چترال» که در طول تاریخ به افغانستان تعلق داشته در جنوب خط «دیوراند» قرار گرفته اند و از نظر حکومت افغانستان نیمی از پشتون ها (پاتان ها) از وطن خود جدا شده اند و آنها این خط مرزی را قبول ندارند. مقامات افغان در زمان حکومت محمدظاهرشاه به ویژه داودخان نخست وزیر که مدتی نیز وزیر دفاع بود ادعا می کردند پشتون ها که در طول تاریخ زمامدار سرزمین افغانستان بوده اند دوره کارآموزی در زمینه پادشاهی خود را به حکمرانی بر پیشاور و منطقه سرحد طی می کرده اند. در حالی که منطقه سرحد و پیشاور در جنوب خط مرزی مذکور قرار دارد و جزیی از پاکستان است. تهدیدات پشتون خواهان افغان باعث بحران های مرزی در خط مرزی افغانستان و پاکستان می شد و بعد از مرگ محمدعلی جناح در 1948، لیاقت علی خان نخست وزیر پاکستان که اهل منطقه پنجاب و فارغ التحصیل رشته حقوق و اقتصاد از دانشگاه های الیگره و آکسفورد بود در 16 اکتبر 1951 هنگام سخنرانی در راولپندی به دست یک افغان پشتون نژاد ترور شد. این ترور شوکی بر ملت پاکستان وارد کرد و زمینه را برای به دست گرفتن قدرت به وسیله ارتشی های پاکستان فراهم کرد.
از جانب دیگر در همان زمان در منطقه قبایلی پاکستان که محل سکونت پشتون ها (پاتان ها) بود و در مرز افغانستان قرار داشت مرتباً به شهرها هجوم می آوردند. اما به سبب آنکه بخشی از ارتش پاکستان در منطقه کشمیر قرار داشت و تکلیف این منطقه مسلمان نشین نیز مشخص نشده بود، دولت مرکزی پاکستان برای جلب اعتماد مردم پشتون مناطق قبایلی، نیروی نظامی خویش را از آن منطقه احضار کرد و از بین مردم قبایلی ارتشی برای حفظ امنیت در آن منطقه تشکیل داد و از آن زمان تاکنون مناطق قبایلی خودمختارند و ژنرال های پاکستانی گاهی با لشگرکشی و زمانی با سازش آنان را آرام می ساختند. کسانی که در حال حاضر جزیی از گروه طالبان هستند به سبب صعب العبور بودن منطقه سوات در مناطق قبایلی هستند و هیچ ارتشی نمی تواند آن ناحیه را اشغال کند. ثالثاً وجود مساله کشمیر؛ در پاییز 1947 منطقه کشمیر که اکثراً مسلمان بودند بدون تکلیف ماند. مهاراجه هندی کشمیر به نام هاری سینگ این منطقه را ترک کرد و به خاک اصلی هند رفت. مردم مسلمان کشمیر در مظفرآباد یعنی بخش پاکستانی کشمیر خواهان الحاق کشمیر به پاکستان شدند. متعاقب آن هندوستان نیز قوایی به کشمیر اعزام کرد و مواضعی را در سرینگر که هند ادعای مالکیت آن را داشت اشغال کرد. از این جهت سربازان پاکستانی و هندی رودرروی یکدیگر قرار گرفتند. در ژانویه 1948 این دو کشور به شورای امنیت شکایت کردند و در شورای امنیت مقرر شد جنگ بین هندو و مسلمان باید متوقف شود و برای تعیین تکلیف این منطقه باید به آرای عمومی مراجعه شود. ولی از آن به بعد بر سر این منطقه در 1965 جنگ خونینی بین هند و پاکستان درگرفت ولی هنوز وضع کشمیر مشخص نشده است.
قدرت یافتن ژنرال ها در پاکستان
در 1955 بعد از آنکه کشور پاکستان به اتفاق ایران، ترکیه و عراق با انگلستان و امریکا هم پیمان شده و در پیمان نظامی بغداد و بعداً سنتو با هدف مبارزه با کمونیسم متحد شدند. دکترین آیزنهاور و جان فاستردالس رئیس جمهور و وزیر خارجه امریکا تاکید بر این امر داشت که اولاً نظامیان در حاکمیت دخالت مستقیم داشته باشند. ثانیاً چنانچه هر یک از کشورهای عضو مورد هجوم کمونیسم قرار گرفتند ایالات متحده حق دارد مداخله نظامی کند. از جانب دیگر دولت امریکا برای آگاهی از کیفیت نیروهای نظامی شوروی پایگاهی در پیشاور در پاکستان ایجاد کرد که در آنجا هواپیماهای U-2 برای جاسوسی بر فراز شوروی پرواز و از پایگاه های شوروی عکسبرداری می کردند. دولت ایالات متحده امریکا با دادن کمک های نظامی به پاکستان زمینه را برای قدرت یافتن نظامی ها فراهم ساخت زیرا این زمینه ها در مورد مساله مرزهای پاکستان با افغانستان، مساله کشمیر و مبارزه با کمونیسم وجود داشت. در بدنه ارتش پاکستان به سوی راس هرم قدرت سازمان ضدجاسوسی پاکستان که ضمناً سازمان اطلاعاتی آن کشور نیز جزء آن بود (آی اس آی) همواره فعال بود که بعد از کشته شدن لیاقت علی خان بر سر مساله پشتونستان به وجود آمد. این سازمان یعنی آی اس آی زمینه را برای به قدرت رسیدن ژنرال اسکندرمیرزا فراهم ساخت.
حکومت ژنرال اسکندرمیرزا
به علت آنکه حزب مسلم لیگ و حاکمان مورد تایید آن حزب مانند غلام محمد قادر به برطرف کردن شورش در پاکستان شرقی نشدند دکتر خان صاحب حزب جمهوریخواه را تاسیس کرد و ژنرال اسکندرمیرزا به عضویت آن حزب درآمد. اما به علت آنکه دکتر خان صاحب ترور شد و بیم ناامنی در پاکستان وجود داشت فیلد مارشال ایوب خان که توانسته بود ژنرال موسی خان رقیب خود را کنار زند به کمک ژنرال اسکندر میرزا شتافت و در اکتبر 1955 او را به حاکمیت رساند. ژنرال اسکندرمیرزا اصول پارلمانی را معلق و همه احزاب سیاسی را منحل کرد و فیلد مارشال ایوب خان را به نخست وزیری و فرمانداری کل نظامی پاکستان منصوب کرد. بعد از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و تبدیل نام پیمان بغداد به پیمان سنتو زمانی که ژنرال اسکندرمیرزا به پاکستان بازگشت مارشال ایوب خان احساس کرد هر وقت ژنرال اسکندرمیرزا بخواهد با توجه به نبودن قانون اساسی و اصول پارلمانی او را برکنار می کند لذا پیشدستی کرد و در 27 اکتبر 1958 به کمک ژنرال اعظم خان، ژنرال برکی و ژنرال شیخ دست به کودتا زد و در نتیجه ژنرال اسکندرمیرزا مجبور به استعفا شد و کشور را به قصد لندن ترک گفت. او در لندن فوت کرد و وصیت کرد او را در کنار مقبره سپهبد زاهدی در شهرری در حومه تهران دفن کنند. او به علت آنکه داماد امیر تیمور کلالی از وزرای ایرانی بود به ایران علاقه مند بود.
کودتای مارشال محمدایوب خان و حکومت او
مارشال محمدایوب خان متولد 14 مه 1907 و فارغ التحصیل آکادمی سند هورست انگلستان بود. ابتدا در ارتش مستعمراتی در برمه خدمت می کرد و زمانی که پاکستان به وجود آمد ژنرال ارتش این کشور شد و در 27 اکتبر 1958 ژنرال اسکندرمیرزا را با کودتا برکنار کرد. مارشال ایوب خان در 1962 قانون اساسی جدید را تدارک دید و در انتخابات ریاست جمهوری که در 1965 برگزار شد رقیب خود خانم فاطمه جناح را شکست داد و خود مقام ریاست کابینه را نیز برعهده داشت. ایوب خان در 1963 حزب مسلم لیگ دولتی تشکیل داد و در اواخر حکومت او حزب مسلم لیگ گروه قیوم خان به دستور مارشال ایوب خان تشکیل شد و ایدئولوژی دست راستی داشت. در زمان حکومت ایوب خان ابتدا منظور قادر وزیر خارجه بود و پس از فوت او ذوالفقار علی بوتو وزیر امور خارجه کابینه مارشال ایوب خان شد. ایوب خان وقتی حکومتش قوام گرفت شهر اسلام آباد را بنا کرد و پایتخت از کراچی به آنجا منتقل شد. در زمان حکومت مارشال ایوب خان بر سر مساله پشتونستان بحران شدیدی بین دو کشور افغانستان و پاکستان به وجود آمد. در آن وقت ذوالفقار علی بوتو برای جلب میانجیگری رژیم وقت ایران در 1963 به تهران آمد و سپس با پیامی که از جانب رهبران ایران داشت به کابل رفت و با محمدظاهر شاه ملاقات کرد و روابط بین دو کشور افغانستان و پاکستان تا حدودی ترمیم شد ولی مساله پشتونستان تا زمان حال حل نشده است.
جنگ دوم هند و پاکستان بر سر کشمیر
در 29 آوریل 1958 شیخ عبدالله رهبر مسلمانان کشمیر به اتهام تلاش برای الحاق این منطقه به پاکستان برای دومین بار زندانی شد و این موضوع باعث نارضایتی دولت پاکستان شد. این اقدام دهلی نو باعث شورش و ناامنی در کشمیر شد. به حدی که نیروهای هندی مقیم در سریناگار قادر به جلوگیری از آن نبودند. ناآرامی وقتی در کشمیر تحت اشغال هند بیشتر شد که در 27 دسامبر 1963 شایع شد «موی مبارک» که متعلق به پیامبر اسلام (ص) بوده از محل زیارتگاه حضرت بال دزدیده شده است. با آنکه در 4 ژانویه 1964 اعلام شد موی مفقود شده پیدا شده ولی ناامنی شدیدتر شد به طوری که در 9 آگوست 1965 رادیو صدای کشمیر که فرستنده آن در قسمت کشمیر آزاد متعلق به پاکستان در مظفرآباد مستقر بود اعلام کرد یک شورای انقلابی جهت الحاق کشمیر پاکستان به هند در سریناگار تشکیل شده است. جنگ های تبلیغاتی دو طرف سبب شد چاوان وزیر دفاع هند اعلام کند در آگوست 1965 نیروهای هند از مرز پاکستان عبور کرده اند. جنگ شدید زمینی و هوایی بین دو کشور آغاز شد. طبق توصیه شورای امنیت بعد از آنکه هند و پاکستان تلفات سنگینی متحمل شدند در 22 سپتامبر 1965 آتش بس شورای امنیت را پذیرفتند. در این حال الکسی کاسیگین نخست وزیر شوروی بین دو طرف میانجیگری کرد و در کنفرانس تاشکند سعی کرد لعل بهادر شستری و مارشال ایوب خان را به عقد یک قرارداد وادار سازد. در 7 ژانویه 1966 گفت وگوها در آستانه شکست قرار گرفت که ناگهان لعل بهادر شستری نخست وزیر هند در حضور بوتو وزیر خارجه پاکستان به ایوب خان گفت گاندی ما را به نوع پروری و آشتی دعوت کرده. بالاخره اعلامیه یی به نام اعلامیه تاشکند در 10 ژانویه 1966 به کمک کاسیگین نخست وزیر شوروی تهیه و مقرر شد شستری و ایوب خان آن را امضا کنند که شستری دچار سکته قلبی شد و همه امیدهای دو طرف بر باد رفت. ایوب خان در تشییع جنازه شستری و حمل آن به دهلی شرکت کرد و این اختلاف تا امروز هرگز حل نشده است.
از کودتای ژنرال آقامحمد یحیی خان تا سقوط ژنرال مشرف
در 26 مارس 1969 ژنرال یحیی خان با کودتای نظامی مارشال ایوب خان را برکنار کرد و خود زمام امور را به دست گرفت ولی به علت شورش مردم پاکستان شرقی به رهبری شیخ مجیب الرحمان و جدا شدن پاکستان شرقی به عنوان کشور بنگلادش باعث استعفای ژنرال یحیی خان و سپردن اختیارات خود به ذوالفقار علی بوتو رهبر حزب مردم شد. و بوتو رئیس جمهور شد. بوتو در سازمان ملل غرب را متهم به جدا کردن پاکستان شرقی و جنگ بزرگ بین هند و پاکستان کرد که منجر به شکست پاکستان شد. ذوالفقار علی بوتو در پی اصلاح قانون اساسی می خواست قدرت را از ژنرال ها و آی اس آی سلب کند. لذا در 1973 قانون اساسی را تغییر داد و اختیارات نخست وزیر را افزایش داد و خود نخست وزیر شد و ریاست جمهوری امری تشریفاتی شد و فضل اللهی چودری به ریاست جمهوری رسید. اما کودتای ژنرال ضیاء الحق رئیس ستاد ارتش به عمر حکومت کوتاه و اصلاح طلب بوتو پایان داد و حکومت نظامی در سراسر کشور برقرار کرد. رژیم کودتایی ژنرال ضیاءالحق در پنجم ژوئیه 1977 ذوالفقار علی بوتو را زندانی کرد و به اتهام ارتکاب قتل مخالفان محاکمه و به اعدام محکوم کرد و در 14 آوریل 1979 در زندان راولپندی به چوبه دار سپرده شد. بوتو می توانست از ضیاءالحق تقاضای عفو کند ولی این کار را نکرد. ضیاء الحق فقط به مدت کوتاهی جونجو را به نخست وزیری رسانید و او حزب مسلم لیگ شاخه جونجو را ایجاد کرد. او 11 سال حکومت کرد و برای کمک به مجاهدین افغانی سلاح های جنگی دریافت می کرد و از طریق مناطق قبایلی به مجاهدین افغانی تحویل می داد. طبق اعترافات ژنرال حمید گل از روسای آی اس آی که بعدها در جراید منتشر شد، او ادعا کرد ژنرال های دوست ضیا ء الحق را که طناب به گردن بوتو انداختند می شناسد. بعد از اعدام بوتو، تظاهرات طرفداران بیگم بوتو همسر ذوالفقار علی بوتو و بی نظیر بوتو دخترش که طالب آزادی و ضدحکومت نظامی بودند شدت گرفت که ناگهان در 17 آگوست 1988 هواپیمای سی-130 حامل ژنرال ضیاءالحق که از فرودگاه لاهور به پرواز درآمده بود در آسمان منفجر شد، لاشه های هواپیما بر فراز باهاوالپور در شرق پاکستان نابود شد. ژنرال اختر عبدالرحمن، ژنرال محمد افضل و آرنولد رافل سفیر امریکا نیز کشته شدند. چند روز بعد اعلام شد در سیستم ناوبری هواپیما خرابکاری شده است. زمانی که ژنرال پرویز مشرف 11 سال بعد به حکومت رسید فاش کرد کارتن انبه یی که در هواپیما جاسازی شده بود باعث انفجار هواپیما شد.
بعد از استعفای ژنرال مشرف فاش شد سرنخ بحران کشمیر و رابطه هند و پاکستان در دست مافیای سیاسی بین المللی است. شخصی به نام «انصار کیدوایی» از نزدیکان راجیو گاندی فاش کرد راجیو در آخر عمر خود گفته بود دو روز قبل از ملاقات با ضیاءالحق هواپیمای او در آسمان منفجر شد. بعد از مرگ ضیاءالحق، غلام اسحاق خان موقتاً زمام امور را به دست گرفت. از 1988 تا 1999 که ژنرال پرویز مشرف علیه نواز شریف دست به کودتا زد، در پشت پرده در زمان زمامداری ظاهری غلام اسحاق خان، فاروق احمد لغاری، وسیم سجاد و رفیق تارد که روسای جمهور بی اختیار بودند، ژنرال های ارتش مانند ژنرال اسلم بیک عضو آی اس آی، ژنرال عبدالوحید فرمانده نیروی زمینی و ارتشبد رشید کرامت روسای جمهور را وادار به عزل بوتو یا نواز شریف کردند. اما سرانجام ارتشبد پرویز مشرف در 11 اکتبر 1999 ضمن کودتایی، نواز شریف را زندانی و به جرم توطئه قتل او، او را به اعدام محکوم کرد ولی به توصیه عربستان، از زندان آزاد و به آن کشور فرستاده شد. نواز شریف رهبر حزب مسلم لیگ شاخه نواز و بی نظیر بوتو رهبر حزب مردم که قبلاً تبعید بودند با فشار واشنگتن وارد پاکستان شدند. بوتو ضمن اخطار به ژنرال مشرف گفت از بین لباس نظامی و ریاست جمهوری باید یکی را انتخاب کند. او هنگام ورودش به کشور در 18 اکتبر 2007 مورد سوء قصد قرار گرفت و جان به سلامت برد ولی طی یک توطئه دیگر که شایع بود ارتش، سازمان آی اس آی و جریان های افراطی به رهبری بیت الله محسود آن را هدایت می کنند در 27 دسامبر 2007 خانم بوتو را به قتل رساندند. ژنرال مشرف مجبور شد پست فرماندهی ارتش را به ژنرال اشفاق کیانی بسپارد و قانع به ریاست جمهوری باشد. اما برکناری قضات دیوان عالی و تظاهرات طرفداران حزب مردم باعث استعفای ژنرال مشرف و خروج او از کشور شد. بالاخره در شش سپتامبر 2008 حزب مردم به ریاست آصف علی زرداری شوهر خانم بوتو به ریاست جمهوری رسید ولی ارتش هنوز در نهان اداره کننده امور است، چون ریاست ستاد ارتش(ژنرال کیانی) در ناو آبراهام لینکلن با سرفرمانده ارتش امریکا به مدت سه ساعت مذاکره کرد. با توجه به اینکه ارتش پاکستان به مقامات امریکایی قول مبارزه با طالبان و القاعده داده است ولی اعلام آتش بس بین ارتش پاکستان و مولانا صوفی محمد روحانی افراطی طالبان مقیم در دره سوات به کجا خواهد انجامید. آیا وزیر خارجه پاکستان در واشنگتن قادر به قانع کردن مقامات امریکایی خواهد شد یا خیر. حوادث آینده همه چیز را آشکار خواهد کرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات