تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۰:۱۸  ، 
کد خبر : ۸۱۲۰۵

جنبش زنان، سیاسى است


محبوبه عباسقلى‌زاده
براى کسانى که به دنبال جنبش زنان مى گردند

چم خلیفه روستایى است در استان چهارمحال و بختیارى. زنان و دختران این روستا بى سواد و کم سوادند. آنها مى دانند که بى سوادى باعث مى شود که زود ازدواج کنند. مادران این روستا مى خواهند مدرسه اى براى دخترانشان ساخته شود تا آنها در دوازده سالگى ازدواج نکنند و در سیزده سالگى زایمان نکنند و در 20 سالگى از بیمارى رنج نکشند. آنها از عقب ماندگى خود ناراضیند و مى خواهند این وضعیت با کمک دیگران تغییر کند. زنان کارگر محله منبع آب واقع در حاشیه اهواز نیز همین طور. آنها از فقر، اعتیاد، محیط آلوده به فاضلاب و بى کارى رنج مى برند. آنها مى گویند: چند وقت پیش ما زن ها یک تومار درست کردیم و نماینده هایمان یک اتوبوس شدند و رفتند جلوى شهردارى که وادارشان کنیم بیایند و یک فکرى براى این فاضلاب ها بکنند. الان هم دنبال این هستیم که یک مکان دائمى از شهردارى بگیریم که بازارچه درست کنیم، جنس هایمان را بفروشیم که بچه هایمان بتوانند بهداشت داشته باشند، سواد داشته باشند، معتاد و بیکاره نشوند. بچه هاى بى شناسنامه اما در کرمانشاه، زاهدان، مشهد و محله هاى جنوبى تهران سرگردانند. مادرانشان صیغه مردان عراقى یا افغانى بوده اند بدون هیچ گواهى اى. مردها برگشته اند وطنشان و زن ها تنها و سرگردانند. در حال حاضر زنان کرمانشاهى براى روشن شدن وضعیت شان جمع شده اند. آنها مى دانند که رنج شان چیست و با همان زبان محلى خود به وضوح قادر ند خود را تبیین کنند، با استاندارى و اداره اتباع خارجى سرشاخ شوند و مى گویند اگر دولت فکرى براى ما نکند از مردم کمک خواهیم گرفت.?اینها و صد ها تصویر ناگفته دیگر تصاویر واقعى و مستند زنانى است از محلات حاشیه نشین و روستایى: نشانه هاى روشنى از تمایل به تغییر در بدنه جامعه که دیگر نمى توان به آن اتهام مبل نشینى هاى روشنفکرانه و یا هجوم امواج کلمات از میان آنتن هاى آن سوى مرزها را زد.اینها را اضافه کنید به آواهاى حق خواهى زنان متوسط الحال تحصیلکرده در دانشگاه ها، مراکز کسب و کار، وزارتخانه ها، دادگاه ها، پزشکى قانونى و...اینها و تصویرهاى دیگر را زمینه تصویر فراگیرترى قرار بدهید که طى آن ده ها اعتراض خیابانى و سخنرانى و نشست و مقاله و تومار به صورت هاى مختلف و از سوى زنان کنشگر با گرایش هاى مختلف فمینیستى و غیرفمینیستى فقط در یک سال گذشته صورت گرفته است.?خودآگاهى از وضع موجود و تمایل به تغییر وضع موجود، مشترکاتى است که در کنش هاى زنان _ اعم از شهرى و روستایى _ دیده مى شود. این که مى توانند دردشان را تشخیص و آن را بیان کنند، اینکه جنس درد زنانه است (خودآگاهى جنسیتى)، اینکه براى برطرف کردن آن دنبال چاره هستند (تمایل به تغییر)، اینکه مى دانند براى تغییر وضع به تنهایى نمى توان کارى از پیش برد و از دیگران نیز مى خواهند که با آنان باشند (عمل جمعى و مشارکتى) به تمامى همان علائم وجود جنبش زنان در بدنه جامعه است که زنان تحصیلکرده و روشنفکر، فعالان جامعه مدنى و کنشگرانى که خود را وقف احقاق حقوق زنان کرده اند به عنوان نیروهاى موثر جنبش در سرتاسر کشور آن را نمایندگى مى کنند و این یعنى طى مراحل جنینى جنبش زنان در موج جدید خود که از آن جهت که طالب تغییر است نمى تواند با روابط قدرت درگیر نشود.
براى کسانى که جنبش زنان را سیاسى نمى دانند
آرمان جنبش زنان ساده و بى پیرایه است: «برابرى و عدالت» اما این تعریف برابرى و عدالت است که متنوع و بحث برانگیز است. آرمان «برابرى» پدیده اى مدرن- به مفهوم فلسفى آن - و زاییده تعارض و تغییر نقش هاى سنتى میان زن و مرد در خانواده و جامعه و پیدایش شکاف ها است. روابط مردسالارانه سنتى، سلسله مراتبى از روابط قدرت را از دیرباز نه تنها در سرزمین ما بلکه در سراسر جهان تولید کرده است که بارزترین نمود آن تفاوت هاى جنسیتى زن و مرد در خانه و جامعه است. ساده ترین راه حل که احتمالاً ایده توسعه انسانى هم آن را دنبال مى کند ایجاد تعادل در نقش هاى «مستحدثه»، تغییر باور ها و سنن دست و پاگیر و متحجرانه و ایجاد قوانین و رویه ها و برنامه هاى متناسب با مطالبات امروزى زنان با هدف توسعه پایدار است. اما این در صورتى قابل تحقق است که فرض را بر آن بگذاریم که شبکه هاى به هم تنیده قدرت از سیاسى و اقتصادى گرفته تا اجتماعى و فرهنگى از کره اى دیگرى فرود آمده و فراجنسیتى بوده و مدت هاست از مرز تبعیض و نابرابرى هاى جنسیتى عبور کرده و نرم افزارى دارند که با آن مى توانند برنامه جارى سازى جنسیتى? را در وزارتخانه ها و دانشگاه ها و کوچه و بازار و خانه و شهر و روستا و بر و بحر طى یک برنامه ده ساله به اجرا بگذارند! حتى بر فرض تحقق چنین معجزه اى، حداقل در برخى از کشورها باز هم قدرت نهفته در جامعه سنتى مردسالار که مشروعیت خود را از طالبانیست مى گیرد در برابر این یورش مقاومت کرده و آن وقت است که باز هم جنبش برابرخواهى زنان نمى تواند همچون سازمان هاى خیریه و مبلغین مسیحى به وعظ و نصیحت اکتفا کرده و باید کنشى فعال و تاثیر گذار از خود بروز دهد. این کنش هرچه باشد لازمه اش حضور در عرصه چالش با روابط قدرت است که جز با ورود به محیط سیاسى میسر نیست.
به عنوان مثال، درکشورهایى نظیر مصر یا مراکش باز هم فعالان جنبش زنان ناگزیرند از طریق مناقشات و چالش ها به اعلام مواضع خود بپردازند. روند این مناقشات گروه هاى مختلف جنبش زنان را ناچار به یارگیرى از جنبش هاى اجتماعى چپ یا دولت هاى لیبرال عرب کرده و یا به گروه هاى رادیکال نزدیک مى کند. اما مولفه هاى این چالش هرچه باشد نتیجه آن ورود جنبش زنان به محیط سیاسى است. این نشان دهنده آن است که پیش از این که جنبش زنان سیاسى باشد، خود موضوع زن، سیاسى است به ویژه در بافت اجتماعى برخى از کشورها چون که سبک زندگى و مسئولیت هاى زنان، نوع ارتباط آنان با مردان و حتى موقعیت آنان در مناسبات قدرت در واقع از مهمترین شاخص ها و مقاومت در برابر فرهنگ بیگانه به حساب مى آید. ایران نیز مشرب هاى متنوعى را تجربه کرده است. جنبش زنان ایران نیز از قاعده درگیر شدن در مناسبات قدرت که عین سیاست است مبرا نیست. بسیارى از فعالان حوزه زنان که حتى از کاربرد کلمه جنبش زنان حذر مى کنند و به امور اجتماعى و اقتصادى و رفاهى و حقوقى و خلاصه هر چه که به سیاست و سیاسى ها نزدیک نباشد مى پردازند نیز مصون از درگیر شدن در شبکه ها و مناسبات قدرت نیستند البته هر کس به نوعى و تا اندازه اى. آن زنى هم که در خانه نشسته و خانه دارى و شوهر دارى و بچه دارى مى کند اگر بخواهد دست به ترکیب ساختار ارزشى، حقوقى و مناسبات خصوصى خودش با همسر و فرزندانش بزند حتى اگر هم سراغ سیاست نرود، سیاست به سراغش مى رود. جنبش حق خواهى زنان در دوره جدید بالذات یک جنبش غیرایدئولوژیک بوده و مرجعیت خود را از مطالبات واقعى زنان مى گیرد. این مطالبات چون در واقعیت روزمره به وقوع مى پیوندد، پویا و فعال است و لازمه پاسخگویى به آن پویایى و پرهیز از انجماد در برابر تغییر است اما به واقع انتظار چنین انعطافى از سیستم اجتماعى و فرهنگى مردسالار که قرن ها رواج داشته و قدرت سیاسى نیز در حال بازتولید آن است خیالپردازى اى بیش نیست.روشن است که هر تغییر اجتماعى با مقاومت نظم موجود همراه است. این قاعده اى است که هر کس در زندگى خصوصى و اجتماعى خود بارها تجربه کرده است. بنابراین جنبش زنان نیز بى آنکه داعیه قدرت خواهى و منصب طلبى داشته باشد در برابر هر مطالبه اى با مقاومت نیروهاى درگیر در شبکه قدرت مواجه مى شود.
براى آنان که فکر مى کنند مى شود وارد آب شد و خیس نشد
بنابراین هم فعالان جنبش زنان _ و حتى حوزه زنان _ و هم سیستم قدرتى که در برابر آن مقاومت مى کند بهتر است دست از تعارف برداشته و این واقعیت را بپذیرند که جنبش زنان در بافت فعلى جامعه ما یک جنبش سیاسى است حتى اگر هدفش عام المنفعه و اجتماعى باشد. آنگاه هر دو طرف به اقتضائات و قواعد بازى تن در دهند و این مثل قدیمى را در ذهن داشته باشند که نمى توان وارد آب شد و خیس نشد.اعلام چنین واقعیتى از سر مطلق گرایى نیست، از سر نترسى و ماجراجویى هم نیست. فعالان جنبش زنان بهتر است با این واقعیت خو بگیرند که با وجود اینکه سیاست بازى پیچیده اى بوده و قواعد متنوعى دارد اما خطرناک تر از ویراژ دادن در بزرگراه هاى تهران و ترسناک تر از زندگى در محیط زیست آلوده و سرزمین زلزله خیزى که در سوق الجیشى ترین موقعیت ژئوپولتیک خاورمیانه قرار دارد، نیست.مردان قدرت و رجال سیاسى نیز اگر نیروهاى جنبش زنان را به عنوان یک نیروى مستقل که از توان اعتراضى موثرى برخوردار است در معادلات و سیاست هاى موجود موثر بدانند و نحوه روابط خود را با آن تنظیم کنند، آب به آسیاب رقباى خود نخواهند ریخت.هدف از طرح سیاسى بودن جنبش صرفاً مقدمه اى است بر عقلانى کردن کنش ها و واکنش هاى متقابل جنبش زنان و ساختار قدرت و ترسیم شرایط پایدارى جنبش زنان در محیط سیاسى و نیز گمانه زنى در برابر این سئوال که تا چه حد فعالان جنبش زنان حاضرند به الزامات، اقتضائات، هزینه ها و نتایج ورود خود به محیط سیاسى تن در دهند؟

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات