تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۲:۴۹  ، 
کد خبر : ۸۲۱۲۳

هولوکاست در بستر افسانه آشویتس


علیرضا جباری
روزی یک نویسنده لیبیایی به نام «عثمان اسماعیل» درباره هو لوکاست و صهیونیست‌ها، اینگونه نوشت که، «صهیونیسم از مراجعه به تاریخ هراسناک است تا مبادا دروغ آدم سوزی و نسل کشی و اتاق های گاز آشکار شود.»
این نوشته و امثال آن که این روزها زیاد به چشم می خورد، محصول رویش یک شبه و یا تفکری مبتنی بر باورهای غلط و یا زیرسؤال بردن یک ماجرا واقعی نیست، بلکه به نظر می رسد واکنش منطقی مقابل حساسیت بیش از اندازه صهیونیست ها درمحافظت از افسانه ای موهوم است که همواره تلاش شده واقعیت های مربوط به آن پنهان بماند.
هرچند پرداختن به افسانه ای موهوم که در پی خود امتیازات فراوانی را برای بانیان آن دارد، به مراتب از حفظ و نگهداری آن ساده تر است، اما هرگز نمی توان بهره برداری اقوام متنفذ و افراطی یهود و غیریهود وابسته به مکتب صهیونیست را از مبحث «هولوکاست» نادیده گرفت.
هولوکاست به قدری برای صهیونیست ها مهم است که همه ساله روز 27 ژانویه برای بزرگداشت آیین آن! جشن گرفته می شود و صهیونیست ها نیز برای آن یک روز جهانی به همین نام نام گذاری کرده‌اند.
دراین روز گروه های مختلف که منافعشان ایجاب می کند که با صهیونیست گره بخورند، با برگزاری برخی مراسم اقدام به بزرگداشت آن می کنند و با این کار تلاش میکنند تا اقدام صهیونیست ها در «تحریف تاریخ» را در افکار عمومی به نوعی توجیه کنند.
اما هولوکاست چیست؟ چرا بوجود آمد؟ چرا هزینه های گزافی برای نگهداری آن مصرف می شود؟ چرا هرگز اجازه تحقیق دراین باره به دانشمندان و محقق داده نمی شود؟ به کدام دلیل اسناد و مدارک مربوط به این واقعه و یا هر واقعه مشابه دیگر، با وسواس خاص و فوق العاده محرمانه و تحت شدیدترین تدابیر امنیتی در گوشه ای پنهان، نگهداری می‌شود؟
شاید بتوان با اطلاعات اندکی که هر از چندی توسط برخی از مسئولان این پرونده به بیرون درز می کند، به بخش هایی از زوایای پنهان این ماجرای ساختگی پی برد و از فاصله ای نزدیکتر به این افسانه پرداخت.
اما «هولوکاست» (holocaust) در اصل یک واژه انگلیسی به معنای کشتار و یا کشته شدن دسته جمعی یا قتل عام است. کاربرد این واژه در مورد کشتارهایی که در نقاط مختلف جهان و در طول تاریخ واقع شده، نظیر کشتار مردم در «سدن» در جنگ دوم جهانی که بر اثر بمباران متفقین صورت گرفت و یا مرگ و میرهای گسترده در جریان اقدام برخی از اقوام و یا بلایای طبیعی مانند کشته شدن شمار زیادی از مردم ایرلند در جریان قحطی اوایل قرن 20 و یا نسل کشی مسلمانان بوسنی و هرزگوین توسط سرب های صربستان و همین طور کشتار وسیع مردم فلسطین توسط رژیم اشغالگرقدس، مورد استفاده قرار می‌گیرد.
در چرایی به وجود آمدن این ماجرای ساختگی نیز حرف ها بسیار است که دراین مقال نمی گنجد، اما می توان به همین بسنده کرد که شاید بخشی از موجودیت فعلی صهیونیست ها و تاوان و غرامتی که به طور روزمره از مستعمره ای به نام «مردم اروپا» بابت اداره زندگی و ادامه حیات سیاسی صهیونیست ها، گرفته می شود، مدیون این افسانه معروف میان تهی است. گفته شده که درباره هولوکاست اسنادی به قدمت 60 سال وجود دارد که در آلمان نگهداری می شود و تنها عده ای افراد خاص اجازه مطالعه و دسترسی به این اسناد را دارند و اگر در پاره ای از موارد، اطلاعات مربوط به این اسناد که جعلی بودن هولوکاست را به اثبات می رساند، توسط شخصی مطرح می شد، درنهایت دادگاه رسیدگی به این موضوع، رأی به محکومیت آن شخص و نه جعلی بودن هلوکاست می داد.
اما هولوکاست در بستر افسانه ای دیگر به نام «آشویتس» شکل گرفت که ماجرای آن توسط دکتر «استگلیش» که مسئولیت نظارت بر وقایع آشویتس را برعهده داشت، در کتابی به نام «افسانه آشویتس» نوشته و به چاپ رسید.
آشویتس نامی است که به اردوگاه نگهداری اسیران یهودی در جریان جنگ دوم جهانی اطلاق می شد که براساس ادعای صهیونیست ها، دراین اردوگاه نازی های وابسته به ارتش هیتلر، شش میلیون یهودی را قتل عام کردند که چندی بعد از طرح این ادعا، «رودلف هس» فرمانده اردوگاه ویژه نگهداری اسیران یهودی، در دادگاه رسیدگی به جنایتکاران جنگی دولت آلمان نازی در شهر «نورنبرگ» ضمن رد قتل عام شش میلیون یهودی به دست حکومت نازی، اعتراف کرد که منشاء طرح هو لوکاست امری غیرمعقول و غیرواقعی است.
به نظر می‌رسد دکتر استگلیش نیز وقایع کتاب خود را براساس اعترافات هس، که به آخرین بازمانده ارتش نازی نیز معروف است، نوشته و تنظیم کرده است.
استگلیش، در کتاب خود وجود کوره های آدم سوزی را منتفی دانسته و براساس نوشته برخی روزنامه های آلمانی زبان که پس از جنگ جهانی دوم و دربین سال های 1953 و 1954 میلادی به چاپ رسیدند و اینک در بایگانی محرمانه در آلمان نگهداری می شوند، هلوکاست را ساختگی نامید.
روزنامه‌های آلمانی زبان در آن زمان نوشتند که زندانیان یهود در آشویتس براساس اعلام رسمی «صلیب سرخ جهانی» وقت و نیز تحقیقات محققی به نام دکتر «زانی» که درباره واقعیت های جنگ جهانی دوم به تحقیق می پرداخت، تنها 17 تا 23 درصد بوده اند و حدود 300 هزار یهودی که دراین اردوگاه نگهداری می شدند هرگز به حمام گاز فرستاده نشدند، بلکه عمده آنان براثر ابتلا به بیماری های دیگر از بین رفتند.
این موضوع بعدها توسط محققان دیگر از جمله «دیوید ایروینگ» مورخ و محقق سرشناس انگلیسی و «روژه گارودی» نویسنده و استاد دانشگاه اهل فرانسه نیز به اثبات رسید.
درسال 1999 میلادی ایروینگ در دو کتاب تاریخی خود به نام «خاطرات گوبلز» و «جنگ هیتلر» با ارایه اسناد و شواهد متقن و محکم ماجرای هولوکاست را زیر سؤال برد که صهیونیست ها نیز تلاش وسیعی را برای خنثی کردن آن آغاز کردند.
این مورخ انگلیسی که با اسناد معتبر، ادعای کشتار شش میلیون یهودی به دست هیتلر در جریان جنگ جهانی دوم را خدشه دار ساخت، توسط دستگاه قضایی انگلستان تحت تعقیب قضایی قرار گرفت، اما در فاصله کوتاهی از زمان چاپ دو کتاب توسط وی استقبال زیادی توسط مردم از این دو کتاب صورت گرفت.
ماجرای ضدیت هیتلر با یهودیان نیز به مدتها قبل از جنگ جهانی دوم باز می گردد و عمده این ضدیت ریشه در قرون 17 و 18 دارد که عمده اروپاییان مشکلات خود را ناشی از رفتارهای سوداگرانه و محتکرانه یهودیان می پنداشتند و درهمین سال ها بود که نهضت فراگیری به نام «آنتی سمیتیسم» یا «یهود ستیزی» در اروپا شکل گرفت که منحصرا نژادسامی را نشانه می‌رفت.
به عبارت دیگر هیتلر با شکل دهی مجدد این نهضت قصد همراهی با اروپاییانی را داشت که وی بشدت به حمایتشان در پیشبرد اهداف جنگی اش، در جهان نیازمند بود.
صهیونیست‌ها درپی افشای روزافزون افسانه ساختگی هولوکاست اقدامات تبلیغی زیادی را انجام دادند که از جمله می توان به انتشار کتابی با عنوان «خاطرات آدولف آیشمن» اشاره کرد که در آن به تشریح وقایع ساختگی در جریان هولوکاست پرداخته شده است.
همچنین صهیونیست‌ها با ساختن فیلمی به نام «پرونده شیندلر» درپی طرح هو لوکاست در افکار عمومی جهانی بودند که دراین فیلم سوزاندن و خفه کردن یهودیانی به تصویر کشیده شده بود که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاه آشویتس بسر می‌بردند.
محققانی مانند ایروینگ ثابت کردند که برخلاف ادعای صهیونیست ها، در اردوگاه «آشویتس» هیچ زندانی یهودی با گاز از بین نرفته و حمام گازی که در فیلم «پرونده شیندلر» نمایش داده شد به کلی جعلی بوده و اساساً در سقف حمام‌های آشویتس یا اتاق هایی که ادعا می شود اتاق گاز بوده، هیچ سوراخی برای انتشار گاز وجود نداشته است.
ضمن آن که گزارش صلیب سرخ جهانی در آن هنگام نیز مؤید این موضوع بوده که عمده زندانیانی که در اردوگاه آشویتس جان سپردند به واسطه ابتلا به بیماری «تیفوس» در گذشته‌اند و اجساد آنان به جهت جلوگیری از انتشار ویروس، در محفظه های مخصوص که در اروپا رواج دارد و جایگزین خاکسپاری جسد به شمار می آید، به خاکستر بدل شده است.
برخی از مدارک نیز مشخص می کنند، اتاق گازی که اکنون در اردوگاه آشویتس بازسازی شده و به چشم می خورد در واقع سال 1948 (سه سال پس از پایان جنگ دوم جهانی) به عنوان محلی برای جلب توریست ساخته شده است.
برخی از اسناد تاریخی مربوط به سرشماری یهودیان، تعداد این یهودیان را تا سال 1940 حدود 560 هزار نفر ذکر کرده اند که ارتش نازی به کمک برخی از سازمان های وابسته به صهیونیسم جهانی، طرحی را برای انتقال این عده به یکی از کشورهای اروپای شرقی در سال 1942 در دستور کار خود داشت.
شاید بتوان طرح انتقال یهودیان به «ماداگاسکار» و یا ایده متمرکز کردن یهودیان در اروپای شرقی را در راستای بهره برداری از نیروی کار ارزان و یا موارد مشابه دیگر ذکر کرد.
اما به راستی تحقیق درباره هولوکاست به معنای «بدنام کردن یهودیان» نیست، بلکه به منظور آشکار کردن یک خطا و تحریف تاریخی و بازنگری در نوشته های تاریخی دراین زمینه انجام شده است.
اسناد وشواهد زیادی در دست است که نشان می دهد نهادهای وابسته به صهیونیست ها در کشورهای مختلف از جمله، «مجمع مقابله با بدنام کردن یهودیان»، «مرکز سایمون وینزنتال»، «شورای نایبان یهودیان انگلیس»، «کنگره یهودیان اتریش»، «کمیته یهودیان آمریکا»، «شورای نواب یهودیان آفریقای جنوبی» و شماری دیگر از مؤسسات در نقاط مختلف جهان، همه ساله با هزینه های گزاف، تبلیغات گسترده ای را برای زنده نگهداشتن نام هولوکاست و افسانه مربوط به آشویتس، صرف می‌کنند.
به صراحت نمی توان گفت که چه تعداد از 540 هزار یهودی ساکن در اروپا در جریان جنگ جهانی دوم کشته شده اند، اما می توان براساس برخی شواهد شمار این تعداد را که در اردوگاه آشویتس مرده اند حداکثر 100 هزار نفر حدس زد که همانگونه که ذکر شد صلیب سرخ جهانی نیز مرگ بیشتر آنان را براثر بیماری گزارش کرد، اما در عین حال نیز نمی توان منکر تیرباران یا به دار آویخته شدن تعداد معدودی از یهودیان توسط ارتش نازی بود.
هرچند براساس شواهد و اسناد دیگری که در دست است می توان گفت که شمار کشته شدگان یهودی در دیگر اردوگاه های نازی ها، از این نیز کمتر بوده است و به این ترتیب رقم شش میلیون قربانی یهودی صحت نداشته و کاملا جعلی است و اثبات این موضوع که در اروپا و نقاطی که درگیر جنگ دوم جهانی بودند بسیار کمتر از این می زیستند، کاری دشوار نیست که در نوشته ای دیگر می توان به این موضوع بیشتر پرداخت.
ذکر این نکته نیز ضروری است، بسیاری از اطلاعاتی که امروزه درباره غیرواقعی بودن هلوکاست در دست است از جمله مواردی که ایروینگ، خاطرات گوبلز را به آن مستند کرده، براساس آرشیو اسناد شوروی که در سال 1992 و پس از فروپاشی این کشور منتشر شد، بوده است.
در نهایت هولوکاست، پردازش غلط و بهره برداری از یک رویداد تاریخی است که مانند بسیاری از وقایع تاریخی، تنها می تواند مورد استفاده قرار گیرد و این ماجرا نه می تواند هویت تاریخی برای یک ملت و یا یک قوم بشمار آید و نه می تواند دستاویزی برای دریافت تاوان و خسارت از فرزندان بانیان احتمالی آن که در دادگاه تاریخ محاکمه شدند، به حساب آید.
هولوکاست و ماجرای آشویتس همچنین نمی تواند همواره در تاریکخانه اسناد صهیونیست ها محبوس بماند و روزی خواهد رسید که بسیاری از انسان ها خواهند نشست و افسانه های مربوط به این ماجرای ساختگی را برای فرزندانشان تعریف کنند و بر همه باورهای غلط برخی انسان ها، خنده ای تلخ خواهند زد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات