تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۸:۵۴  ، 
کد خبر : ۸۲۸۹۶

از تاریخ عبرت بگیرید


حوزه علمیه قم ، ر ـ الف:
این روزها مشاهده می شود از سوی برخی محافل بازی خورده و ساده لوح ، شب نامه ها و کاغذپاره هایی که حاوی مطالب موهن و توهین آمیز و غیرواقع است ، علیه روحانی مبارز و فقیه فرزانه حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی تهیه و تدوین و از طریق بعضی سایتها ، هفته نامه ها و ماهنامه ها در سطح عموم انتشار می یابد.
این گونه حرکت های مشکوک و احیانا القا شده از جانب دشمنان اسلام و روحانیت قبل از هر چیز دوران مظلومیت امیرالمومنین (ع ) و شخصیتهای بزرگ تاریخ مثل سیدجمال الدین اسدآبادی ، مدرس ، شیخ فضل الله نوری ، امام موسی صدر و شهید آیه الله بهشتی را در اذهان تداعی می کند و این خود دلیل محکمی است بر حقانیت افکار و اندیشه ها و شخصیت آیه الله هاشمی که این گونه تاریخ در مورد ایشان تکرار شده و به طور ناجوانمردانه مورد حقد و کینه دشمنان و مورد حسادت و کم لطفی برخی محافل تندخوی و بازی خورده داخلی قرار می گیرد. گویا این سرنوشت انسان های مصلح و آرمان گرا در طول تاریخ است و هیچ گریزی از آن نیست . اما از آنجائی که صحنه گردانان این گونه حرکتهای تخریبی با این ترفند افکار عمومی مردم را به نفع دشمنان اسلام و انقلاب تغییر می دهند و به تحریف چهره شخصیت های برجسته و خدوم انقلاب دامن می زنند ، چنانکه درصدر اسلام با تبلیغات معاویه گونه ، امام علی (ع ) در میان مردم ، تارک صلوه جلوه داده شد و چون آن حضرت در محراب نماز به شهادت رسید همه با تعجب از هم پرسیدند مگر علی نماز می خواند تا در محراب عبادت کشته شده باشد ! از این رو ، به عنوان یک طلبه برخود لازم و واجب دیدم در برابر این تهاجم غیرمنصفانه ، نکاتی را بر روی کاغذ بیاورم . پیش از ورود به بحث اصلی یادآور می شوم در مورد عملکرد آیه الله هاشمی ، مثل همه مسئولین و خدمتگزاران دیگر انتقاداتی وجود دارد که هیچ قابل انکار نیست و باید به طور منصفانه به آن پرداخت و حتما یکی از منتقدان پر پا قرص ایشان ، نگارنده حقیر خواهد بود ولی آنچه که این روزها تحت عناوین « رنجنامه جمعی از طلاب » ، « طرح سوال در مجلس سخنرانی » و پخش شب نامه ها و کاغذ پاره های دیگر در جریان است به هیچ وجه نمی تواند خیرخواهانه باشد و شواهد و قرائن بسیاری حکایت از این دارد که دستهای پنهانی پشت این ماجرا است و می خواهد روحانیت اصیل و انقلابی را یکی پس از دیگری از صحنه سیاست و اجرائی کشور برای همیشه خارج کند و متاسفانه در این میان عده قلیلی هم که تعدادشان از عدد انگشتان یک دست بیشتر نیست بازی دشمن را خورده و آتش بیار معرکه شده اند و ناخواسته آب به آسیاب آنان می ریزند. چنانچه در طول تاریخ از این گونه آدم های ساده لوح و فریب خورده در حوزه های علمیه وجود داشته و موجب دردسرهایی در این مکان مقدس شده است .
در شرح حال مصلح بزرگ سیدجمال الدین اسدآبادی می خوانیم وقتی در نجف به تحصیل علوم اسلامی مشغول بود ، علاوه بر دروس حوزوی به آموزش زبان فرانسه هم می پرداخت . همین اقدام به دلیل آنکه در آن زمان فرا گرفتن زبان خارجی امری خلاف شمرده میشد ، دسیسه ای علیه سید چیده شد و چون بعضی آدمهای ضعیف و حقیر ، رشد و بالندگی و پیشرفت سریع درسی او را نمی توانستند تحمل کنند ، کار را به جائی رساندند که سیدجمال الدین از مدرسه اخراج گردید.
در صفحات دیگر تاریخ می خوانیم در دو دهه فعالیت و حضور امام موسی صدر در لبنان چه تهمتها و افتراها را که به وی نبستند!! یک روز می گفتند : وی جاسوس محمدرضا شاه در لبنان است و به اینجا آمده برای شاه جاسوسی می کند. روز دیگر او را به بی سوادی متهم می کردند. گاهی شایع می نمودند : او اصلا دین ندارد و تنها لباس دین به تن کرده است . یک زمانی انتشار دادند : دختر امام موسی صدر حجاب ندارد که هیچ ، با امکانات و ماشینهای مجلس اعلای شیعیان ، به گردش در کنار دریا می رود و...
گروههای چپی او را کمربند امنیتی اسرائیل و آمریکا در منطقه معرفی می کردند. دسته های راستی هم می گفتند : او عامل اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه است . بالاخره از همه سو او را می کوبیدند به طوری که هیچ کس جرات دفاع از وی نداشت .
اسف بارتر این که در این ماجرای غم انگیز بعضی از شخصیتهای موجه روحانی و حوزوی مانند مرحوم محمد جواد مغنیه نیز جزو پیش قراولان این جبهه تخریب شده بودند و با همه اخلاص و صداقتی که داشتند ناخواسته از جبهه دشمن بازی خورده و بر ضد امام موسی صدر موضع می گرفتند و او را به انواع و اقسام تهمت ها و نسبت های ناروا متهم می ساختند. بسیاری از اظهارات وی در روزنامه های آن روز لبنان و در بعضی از آثارش تیتر و چاپ شده و در آرشیوها قابل دسترسی است .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، وقتی شهید بزرگوار آیه الله بهشتی با قبول مسئولیتهای خطیر ، مظهر کامل مدیریت سیاسی و حاکمیت جامع اسلامی شد و کارآمدی روحانیت و حوزه های علمیه را در عرصه سیاسی و اجرائی به معرض نمایش گذاشت ، در این هنگام حقدها و کینه ها و حسادتها در مورد ایشان هم تکرار شد. بعضی می گفتند : زنش غیرمسلمان و آلمانی است و بچه هایش هم اصلا فارسی بلد نیستند. بعد شایع کردند; بهشتی منزلی در تهران دارد از دم در حیاط که وارد آن می شوی تا ساختمان های سر به فلک کشیده اش با ماشین ده دقیقه راه است . اگر پیاده بروی که خیلی وقت می برد.
بعضی دیگر می گفتند : او فئودال زاده است ، زندگی اعیان و اشرافی دارد. بعضی گروهها او را با هدف تحقیر و تمسخر « اسقف بهشتی » خطاب می کردند.
در این میان چند روحانی کج سلیقه ، تندخوی ، احساساتی و ظاهرنگر مثل : شیخ علی تهرانی و شهید شیخ محمد منتظری و دوستانش که گوی سبقت از دیگران ربوده و در واقع از دشمن بازی خورده بودند به گونه ای به شهید بهشتی می تاختند و عرصه را بروی تنگ می کردند و احساسات مردم را بر علیه اش تحریک می نمودند که گویا تمام اسلام در مقابل تمام کفر قرار گرفته است .
این اظهارات در تاریخ ثبت شده و در آرشیو مجلات و روزنامه ها موجود است . البته مرحوم شهید والامقام و روحانی زجر کشیده و کتک خورده دوران طاغوت شیخ محمد منتظری پس از اندکی به اشتباهات خود پی برد بیدرنگ گذشته ها را جبران کرد و با آن شهید مظلوم همراه و همگام شد و با او نیز در یک سنگر به شهادت رسید ولی بقیه همچنان در منجلاب عناد و کله شقی و افراط و تفریط غوطه ور شدند و به کینه توزی و خصومت ادامه دادند تا این که اراده و تقدیر خداوند محقق شد و آنها را رسوای دو عالم ساخت .
حال تکرار تاریخ رقم خورده و نوبت به بازوی پرتوان امام و رهبری آیه الله هاشمی رفسنجانی رسیده است . وقتی انسان به تهمت های ناروا و شبهات و سوالات این افراد نگاها می کند ، می بیند دقیقا همان سئوالات و شبهاتی است که آن روز در مورد امام موسی صدر و آیت الله بهشتی مطرح می شده است با این تفاوت که مقداری ادبیاتش تغییر یافته و عبارت پردازی ها به روز شده است .
چرا چنین می شود چون هاشمی به عنوان یک روحانی و فقیهی مطرح است که می تواند در این دنیای پرآشوب ، کشتی نجات امت اسلامی را به ساحل آرام و امن رهنمون شود ، چون او توانست در دوران هشت سال دفاع مقدس ، مدیریت جنگ و فرماندهی لایق و جامع خویش را به منصه ظهور برساند ، چون او بود که توانست در شرایط حساس و دشوار کشور و انقلاب ، مسوولیت « مدیریت بحران » را با کمال جرات و جسارت به دوش بگیرد و چون او بود که در دوران هشت سال ریاست جمهوری به زیرساخت های کلان سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و دینی کشور پرداخت و کارآمدی نظام جمهوری اسلامی را برای همیشه بیمه کرد به طوری که دولت هاشمی از جانب مقام معظم رهبری به عنوان « دولت کریمه » لقب گرفت و بحق نیز چنین بود.
پس باید یک چنین شخصیت نادر حوزوی ، مورد حقد و کینه دشمنان و حسادت برخی محافل و اشخاص ساده اندیش و بازی خورده قرار بگیرد و نوک تیز حملات و سوالات و افتراها به سمت و سویش نشانه رود.
این آقایان از یک طرف ادعای پیروی مطلق از ولایت فقیه دارند ولی از سوی دیگر دست و بازوی پرتوان ولی فقیه را به اصرار و سماجت می شکنند. بنابر این یک نوع افراط و تفریط و تناقص آشکار در رفتار و کردارشان مشهود است که هر انسان منصفی را به تامل وامی دارد. طبیعی است این گونه افراط ها ، این چنین تفریط هایی را به دنبال خواهد داشت .
از یکی از اساتید بزرگ نجف شنیدم ، می فرمود : قبل از پیروزی انقلاب شیخ علی تهرانی از پیروان سرسخت حضرت امام بود و در مورد ایشان خیلی غلو می کرد. یک سفری که به نجف آمده بود ، می گفت : آمدم اول به زیارت آقای خمینی مشرف شوم و دستشان را ببوسم ، بعد به حرم امیرالمومنین بروم . در نقل دیگری از قول فیلسوف شرق مرحوم سید جلال الدین آشتیانی نقل می شود که می گفت : ایامی که من و حاج آقا مصطفی خمینی و آقای تهرانی با هم مباحثه می کردیم ، روزی آقای شیخ علی در مورد حضرت امام خیلی غلو کرد و به سایر مراجع هم توپید. در این هنگام حاج آقا مصطفی گفت : « آقای تهرانی ! این جور که تو داری می روی ، می ترسم پس از اندکی اولین دشمن سرسخت آقا هم خودت بشوی . » چنانچه همین طور نیز شد و شیخ علی به صدام پناه برد و در رادیو عراق به سخن پراکنی بر علیه حضرت امام اقدام کرد.
از این نمونه های عبرت انگیز در تاریخ انقلاب فراوان به چشم می خورد. در همین اواخر دیدیم که چگونه گروه « طبرزدی » با شعار « امام خامنه ای » وارد میدان شد و نشریه ای را تحت عنوان مقدس « بسیج دانشجوئی » به راه انداخت و چه قلم فرسایی هایی را در مدح رهبری و ولایت فقیه انجام نداد!! اما پس از اندکی شمشیرش را از غلاف بیرون کشید و تبرش را از پشت بر بازوان رهبری فرود آورد و آن گونه شد که نبایستی می شد.
هدف از ذکر این ماجراهای تلخ تاریخی این است که از آن درس عبرت بگیریم و به دام افراط و تفریط گرفتار نشویم و اصل انصاف را در داوری ها رعایت کنیم و حرمت شخصیت های بزرگ انقلابمان را پاس بداریم . در این مورد رفتار حکیمانه و منش منصفانه رجال سرشناس حوزوی همچون آیه الله شهید بهشتی ، حضرت آیه الله جوادی آملی و حضرت آیه الله جعفر سبحانی می تواند بهترین الگو برای ما طلاب و فضلا و روحانیون باشد.
ببینید این بزرگان در مورد افکار و اندیشه ها ، عملکرد و موضع گیری های افرادی مثل : بنی صدر ، سروش و آغاجری چه رفتار و موضع گیری هایی را اتخاذ فرمودند ، شما بیایید حداقل آن را در برخورد با آیه الله هاشمی بکار بگیرید و این گونه تند و تیز عمل نکنید و این همه به عالم و آدم بدبین نباشید که عاقبت خوشی نخواهد داشت .
امید است به خود بیایید و مانند شهید محمد منتظری متنبه شوید و به جمع انبوه طلاب و فضلای خوش فکر ، خیراندیش و مثبت گرا بپیوندید والا به سرنوشت شومی دچار خواهید شد که از خدای سبحان می خواهم به لطف و کرمش هرگز اراده اش را به چنین سرنوشتی متعلق نفرماید و همه ما را عاقبت بخیر کند. آمین یارب العالمین .

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات