محمدمهدى انصاری
هرچند مقطع زمانى یکسال براى ارزیابى عملکرد و تحلیل رویکردهاى یک دولت تازهکار، کافى به نظر نمىرسد اما تکاپوى بىوقفه و گسترده تیم آقاى احمدىنژاد و رخدادهاى سیاسى و اجتماعى یکسال گذشته کشور آنقدر متنوع و متکثر بودهاند که مىتوان با صراحت و اطمینان شاخصهاى نسبى موفقیت یا نقاط ضعف دولت را به بوته نقد کشید. “دولت نهم” هرچند از همان روزهاى اول شروع به کار خود “خیز” (take off) بلندى را براى بهدست گرفتن شئون اجرایى و مدیریتى و تحقق سیاستهاى مطلوب خویش آغاز نمود اما تا ماهها فرآیند استقرار دولت به طول انجامید، به طورى که براى اولین بار در تاریخ انقلاب، روند راى اعتماد به وزیران سه ماه و اندى به طول انجامید. 4 وزیر پیشنهادى رئیس جمهور راى اعتماد نگرفتند و حتى براى تصدى وزارت نفت، گزینه چهارم “موفق” از مجلس خارج شد. اما از سوى دیگر سطح تعامل دولت و مجلس طى یکسال گذشته بىسابقه بوده است. استقرار استانداران و معاونین ایشان به عنوان اصلىترین کارگزاران هرم اجرایى در سراسر کشور به واسطه همین تعامل ماهها به طول انجامید. اما با این اوصاف، امروز دولت احمدىنژاد به عنوان یک “پدیده” شناخته شده و مىشود.
گفتمان اصلى دولت نهم عدالتگرایى و عدالتگسترى عنوان شد تا رشد اقتصادى و توسعه ملى همپاى عدالت به پیش رود. ابتکارات جدیدى براى تحرک دولت، ظهور و بروز یافت و در یک کلام، مردان اجرایى تازهکار توانستند این اعتماد خاطر را در گستره وسیعى از افکار عمومى ایجاد کنند که “دولت کار مىکند” و همین براى افزایش مقبولیت دولت و گسترش دامنه نفوذ آن در پایگاه اجتماعی، کافى و وافى بوده است. رویکرد اجتماعى دولت اما برخلاف نقدهاى غیرمنصفانه فقط “عوامگرایی” نبوده، بلکه شایسته سالاری، توجه به انتصاب مدیران جوان، تاسیس بنیاد نخبگان، ابتکار به کارگیرى مشاوران جوان در وزارتخانهها و مواردى از ایندست در زمره مهمترین شاخصهاى رویکرد نخبهگرایى دولت نهم به شمار مىآیند.
با استقرار دولت نهم، گفتمان “اصولگرایی” منطبق با آرمانهاى حقیقى نظام و امام (ره)، طرح و بسط یافت. با نفى تعاریف تنگنظرانه از اصولگرایى و تبیین مفهوم “اصولگرایى مصلحانه” از سوى رهبر معظم انقلاب یک رویه مبتنى بر وفاق و اجماع در مفهوم “اصولگرایی” شکل گرفت و به تحکیم ایمان و هویت اسلامى و انقلابى انجامید و این از ثمرات استقرار دولتى است که سیاستزدگى ها و جنجالها را به کنارى نهاد و ثبات را بر امور جارى حکمفرما نمود.
در عرصه بینالمللی، سیاست خارجى ایران از وضعیت انفعال و آچمز به درآمد و ابتکار عمل را به دست گرفت. با طرح قضیه هولوکاست، صراحت گفتار و عمل در سیاستگذارى هستهای، ارسال اولین نامه از سوى شخص دوم جمهورى اسلامى به رئیس جمهور آمریکا و جلب توجه افکار عمومى جهان اسلام به شخصیت و منش رئیس جمهور ایران نه تنها ابهت و عظمت کمسابقهاى براى ایران ایجاد شد بلکه پرستیژ بینالمللى آن به عنوان یک کشور مستقل تثبیت گردید.
سفرهاى استانی، نوگرایى در مدیریتها، بومىسازى مدیران استانی، سرعت در تصمیمسازىها، توجه به کارآفرینی، مبارزه با تجملات و تشریفات زائد ادارى و... موجب تسریع در استراتژى خدمترسانى دولت به مردم شد. در حقیقت باید گفت به واسطه چنین ویژگىها و شاخصههاى غیرقابل انکارى است که رهبرى نظام نیز در دیدار با اعضاى هیئت دولت و ارزیابى دولت نهم ضمن برشمارى آنها از این دوره به عنوان “دوره استثنایى و باعظمت ایران” یاد کردند.
... نهایتا به عنوان نکته پایانى یک نقد موثر بر کلیت جریان اصولگرا وارد است که باید به آن پرداخته شود و آن عبارت است از فقدان فعالیتهاى تشکیلاتى و حزبى منظم که به نقطه نگرانکنندهاى رسیده است. طى ماههاى اخیر کم و بیش شنیده مىشود برخى محافل و جلسات مسبوق به سابقه در میان گروههاى اصولگرایان یا بىنظم و انضباط برگزار مىشوند و یا به کل تعطیل شدهاند و این یک “خطاى استراتژیک” به شمار مىآید. درست است که بسیارى از نخبگان و چهرههاى سیاسى و علمى اکنون در مناصب اجرایى مشغول خدمت شدهاند ولى اهمیت چنین جلسات بحث و مباحثهاى بر هیچکس پوشیده نیست. لازم است کانونهاى اجتماع و محافل گروهى احیا شوند و براى انسجام تشکیلاتى و همگرایى گروههاى زیرمجموعه جبهه اصولگرا تدابیرى جدى اندیشیده شود.