تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۴  ، 
کد خبر : ۸۶۶۸۶

تاریخ تحول حقوق بین‌الملل (بخش دوم و پایانی)


نویسنده: محمدرضا ضیائی بیگدلی
بخش چهارم از کنگره ی وین تا کنفرانس‌های صلح لاهه
کنگره‌ی وین و تصمیمات آن:
کشورهای اروپایی، پس از شکست ناپلئون و پیروزی نهایی و انعقاد صلح، برای بررسی نتایج جنگ و تعیین سرنوشت اروپا، کنگره ای در وین تشکیل دادند که جلسات آن از 18 نوامبر و 1814 تا 9 ژوئن 1815 طول کشید و منجر به انعقاد عهدنامه ی وین گردید. در این کنگره، نمایندگان کشورهای بزرگ اروپایی، یعنی اطریش، انگلستان، پروس و روسیه و نیز نمایندگان کشورهای فرانسه، پرتغال و سوئد که عهدنامه ی صلح را امضا کرده بودند و هم چنین اکثر کشورهای دیگر اروپایی شرکت داشتند به گونه ای که تعداد نمایندگان سیاسی کشورهای شرکت کننده در کنگره به 216 نفر بالغ گردید.کنگره ی وین هرگز عملاً افتتاح نشد، بلکه کمیسیونهای متعددی، طرحهای مورد نظر را آماده می کردند و این کمیسیون بالاخره در 9 ژوئن 1815 سند نهایی را امضاء کرد.بنابر تصمیمات کنگره ی وین، خاندانهای سابق سلطنتی کشورهای اروپایی مجدداً به تاج و تخت خود بازگشتند، خاندان بناچار خلع و تبعید گردید، فرانسه به سرحدات سابق خود در 1792 محدود شد، بلژیک ضمیمه هلند گردید، بیطرفی سوئیس رسماً اعلام شد، و تغییرات وسیع دیگری نیز در نقشه ی جغرافیایی قاره ی اروپا پدید آمد. سرانجام، انگلستان نیز هدیه ی پرارزشی نصیبش شد و آن قسمت اعظم مستعمرات خارجی بود. تنها چیزی که در این کنگره رعایت نشد، حقوق مثبته و آرمانهای حقه ی ملتهای اروپایی بود. امیدها و انتظارات مردم اروپا از اعلامیه های رسمی سلاطین خود درزمان جنگ 1812 که وعده ی اصلاحات عمیق و اساسی را به آنها داده بودند، به یأس و عدم رضایت عمومی مبدل شد. وعده ها ایفا نشد و آرزوهای اصلاح طلبان، غلیانی ایجاد کرد که مقدمه ی انقلابهای جدیدی گردید. اما تصدیق کرد که افکار آزادیخواهانه انقلاب فرانسه در کنگره ی وین، در حل مسأله برده فروشی و آزادی کشتیرانی در رودخانه ها بی تأثیر نبود. در ضمن کنگره ی وین در تهیه و تنظیم آیین نامه ی هیأتهای دیپلماتیک و طبقات آنان نیز سهم قابل توجهی داشت.
اتحاد مقدس و پیامدهای آن:امضاء کنندگان عهد نامه های وین (انگلستان، روسیه، اطریش، پروس)در جهت اجرای تصمیمات متخذه، در 26 سپتامبر 1815 پیمانی به نام «اتحاد مقدس»منعقد کردند که فرانسه نیز در 1818به آن ملحق گردید. متعاهدین این معاهده که اعضای یک خانواده ی مسیحی بودند، تعهد کردند که جشنهای انقلابی که خواستار آزادی و حقوق مردم باشند، با توسل به زور سرکوب کنند، زیرا این نوع جشنها را تهدیدی علیه حکومتهای مشروع خود می دانستند. متأسفانه کشور ایران نیز از سیاست تجاوزکارانه اتحاد مقدس بی بهره نماند و انعقاد تحمیلی عهدنامه ی ترکمانچای(1) به سال 1828میلادی، معلول حمایت اتحاد مقدس از روسیه بود.به موجب این معاهده، که این بار نیز مانند عهدنامه ی گلستان با وساطت سفیر انگلیس میان ایران و روسیه به امضاء رسید، ایروان و نخجوان از ایران جدا و ضمیمه ی روسیه گردید، رودارس مرز ایران و روسیه شناخته شد، و رژیم کاپیتولاسیون نیز برای روسها، و به دنبال آن برای سایر کشورها در ایران برقرار گردید. بنابراین، کشور ایران در مدت کمتر از سی سال، با دو عهد نامه ی ننگین گلستان و ترکمانچای، قسمت زیادی از قلمرو خود را از دست داد و حاکمیت ملی و ارضی اش دچار تزلزل گردید. به طور کلی، اتحاد مقدس را می توان یک سازمان بین المللی ناقص دانست، که بر اصول مشروعیت سلطنت و برتری قدرتهای بزرگ، مداخله در امور داخلی کشورهای خارج از سازمان و کشورگشایی کشورهای عضو پایه گذاری شده بود.اصول اتحاد مقدس به مرور زمان با جشنهای عظیم انقلابی و اصول والاتر مواجه گردید و قدرت اجرایی خود را از دست داد و نخستین آن، نهضتهای استقلال طلبانه و ضداستعماری مستعمرات اسپانیا و پرتغال در آمریکا بوده این مستعمرات که از سال 1809 قیام علیه استعمار را آغاز کرده بودند، برای خود رژیم جمهوری انتخاب کرده، استقلال خود را اعلام داشتند. اتحاد مقدس بنابر اصل «مداخله در امور داخلی کشورها»در صدد دخالت برآمد، لیکن مونرو رئیس جمهور وقت ایالات متحده ی آمریکا (به سال 1823)برای جلوگیری از آن، اعلامیه ای منتشر ساخت که معروف به «دکترین مونرو»است. مونرو در این علامیه که در کنگره ی آمریکا قرائت نمود، اظهار داشت:آمریکا از آن آمریکاییان است و قدرتهای اروپایی حق مداخله در امور داخلی قاره آمریکا را به ویژه در کشمکش هایی که در آمریکای جنوبی برای به دست آوردن آزادی و استقلال در جریان است،ندارند و ایالات متحده ی آمریکا بعد از این هیچ گونه مداخله ی اروپا را در قاره ی آمریکا تحمل نخواهد کرد. اصل مونرو در عین حال که مخالف و مغایر با حقوق بین الملل نیست، هیچ گاه جزء آن هم به شمار نرفته، ولی مورد قبول سایر کشورها واقع شده است.
شکست اتحاد مقدس و نظریه ی «اصل ملیتها»شکست اتحاد مقدس با اعلام نظریه «اصل ملیتها»بیشتر به ظهور رسید. این اصل که ریشه آن را باید در انقلاب کبیر فرانسه و در ادبیات رومانتیک و بالاخره در نظریات منچینی یافت، در تضعیف و نابودی جاه طلبی های اتحاد مقدس و سازمان بین المللی مربوط، تأثیر بسیار داشت.البته از حیث نظری، این نظریه با عقیده ی جامعه ی مشترک بین المللی مغایرتی نداشت و اجرای همگانی نظریه ی مذکور می توانست به صلحی پایدار منجر شود، زیرا به قول منچینی «ملتها با یگدیگر جنگی ندارند».
اصل ملیتها به این مفهوم بود: افرادی که دارای نژاد، سنن، رسوم و تمایلاتی مشترک هستند، یک ملت را تشکیل می دهند و حق دارند در کشور مستقلی جمع شوند.«مرزهای یک کشور باید منطبق با یک ملت باشد. اگر در یک کشور چندین ملت تجمع کرده باشند، این انطباق، عملی نخواهد گردید. برعکس، اگر یک ملت به چندین قسمت تقسیم و جذب کشورهای مختلف شده باشد. آن ملت حق دارد در یک کشور به وحدت رسد. «اصل ملیتها، همانند اصل حاکمیت ملی، در عین حال که انقلابی است، محافظه کارانه هم هست. انقلابی است، زیرا مخالف با نظم اروپایی است که توسط دولتهای سلطنتی، براساس کشورگشایی یاوراثت، برقرار شده است محافظه کارانه است، از آن زمان که به دولت ملی و نیز دولت حاکم سنتی مشروعیت می بخشد. به هر حال این نظریه باعث شروع انقلاب 1848 اروپا و وقوع جنگهای خونین در آن قاره شد. برای مثال، وحدت ایتالیا (1870)، وحدت آلمان، آزادی ملتهای بالکان و تشکیل کشورهای مستقلی چون یونان (1830)، بلژیک (1839) رومانی، بلغارستان، آلبانی و غیره، نتیجه ی اعمال و اجرای نظریه ی اصل ملیتها بود.
اتفاق اروپایی و تصمیمات آن: اتحاد مقدس که از سال 1822 از فعالیت بازایستاده بود، با مرگ الکساندر امپرتور روسیه در سال 1825 کاملاً محو گردید. اما از آن سال تا سال 1914، کنفرانسها و کنگره های کمابیش گسترده یا محدودی در اروپا تشکیل شد و نمادی را به وجود آورد که به «اتفاق اروپایی»معروف است.
در این مجامع نه تنها سرنوشت اروپا، بلکه وضعیت سرزمینهای غیر اروپایی نیز معلوم می گردید.«این کنفرانسها نقش یک حکومت واقعاً بین المللی را به عهده گرفته بودند که هر چند وقت یک بار ابراز وجود می کردند. دولتهای بزرگ اروپایی در این کنفرانسها به حل مشکلات اروپا بسنده نمودند و سرزمینها را بین خود تقسیم کردند تا این که از این رهگذر، به بیداری ملتها برخوردند و ناگزیر شدند در بعضی از موارد بدان اعتبار بخشند. بیداری ملتها، گاه موجب وحدت به تشکلات جغرافیایی منجر می شد. مداخله ی قدرتهای بزرگ اروپایی، بویژه در تجزیه ی امپراتوری عثمانی بین سالهای 1825 تا 1914 آشکار شد...».
جنگهای ناحیه ای قرن نوزدهم و پیامدهای آن: حقوق در سالهایی که می توانست در پرتو رشد اقتصادی و اکتشافات علمی، به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست یابد، جنگهای کوتاه مدت و ناحیه ای قرن نوزدهم، از جمله جنگ معروف به «جنگ تریاک» میان چین و انگلستان در سال 1839، جنگ کریمه در سال 1855، جنگ انفصال در آمریکا در سال 1861 و جنگ روسیه و عثمانی در سال 1877، باعث از میان رفتن صلح و ایجاد وقفه در زمینه این پیشرفت ها گردید. با این همه، کنگره ها و کنفرانسهای چندی در پاریس، ژنو ولاهه تشکیل شد و معاهدات بیشماری که نفع عمومی را در برداشت، به امضای کشورها رسید (مانند عهدنامه ی ژنو مورخ 22 اوت 1864 در زمینه ی حمایت از مجروحان، بیماران و کارکنان بهداری).
بخش پنجم از کنفرانس‌های صلح لاهه تا پایان جنگ جهانی دوم
بند اول: کنفرانسهای صلح لاهه
اولین کنفرانس لاهه و پیامدهای آن: در 18 ماه مه 1899، بنا به پیشنهاد نیکلای دوم امپراتور روسیه، اولین کنفرانس معروف به کنفرانسهای صلح در شهر لاهه ی هلند تشکیل گردید. هدف کنفرانس در آغاز، حفظ صلح بود و بدین منظور، روسیه پیشنهاد نمود تا تولید و به کار بردن تسلیحات جنگی و تعرضی به طور آزمایش محدود شود، تا در نتیجه آن، صلح جهانی و همگانی برقرار گردد. در این کنفرانس فقط 26 کشور شرکت نمودند، شامل بیست کشور اروپایی، دو کشور آمریکایی، یعنی ایالات متحده ی آمریکا و مکزیک و چهار کشور آسیایی، یعنی ایران، چین، ژاپن و سیام. بنابراین، کنفرانس مزبور اجتماعی از کلیه ی کشورهای جهان نبود. کنفرانس، در ابتدا بیشتر جنبه ی سیاسی داشت، ولی بعداً جنبه ی حقوقی آن چیره گردید و روی سه مسأله اساسی توافق شد:
الف) تأسیس دیوان دایمی داوری به عنوان مرجع صلاحیتدار برای جلوگیری از جنگ از راه اقدامات اصلاحی میانجیگری و داوری؛
ب) تهیه و تنظیم قوانین و عرفهای جنگ زمینی؛
ج) شمول عهدنامه ی 1864 ژنو به جنگ دریایی؛
دومین کنفرانس لاهه و پیامدهای آن: دومین کنفرانس صلح لاهه نیز بنا به دعوت امپراتور روسیه از 15 ژوئن 1907 در شهر لاهه با شرکت 44 کشور جهان تشکیل شد و تا تاریخ 18 اکتبر 1907 ادامه داشت. اولین اثر مثبت این کنفرانس آن بود که عده ی کثیری از کشورهای جهان در آنجا به بعضی معاهدات بین المللی که سابقاً منعقد شده بود، ملحق گردیدند (از جمله مقررات کنگره پاریس 1856راجع به تحریم راهزنی دریایی ،مصونیت اموال اتباع دشمن که با کشتیهای بیطرف حمل شود،محاصره ئ دریایی ،هم چنین عهدنامه ئ 1864 ژنو)کنفرانس دوم لاهه، علاوه بر تکمیل کارهای کنفرانس اول، سیزده معاهده ی جدید مربوط به حقوق جنگ و بیطرفی را به امضاء رسانید. در تنظیم این قواعد و سایر امور، در این کنفرانس یک روح آزادی خواهی و بشر دوستی در بین نمایندگان کشورها حکمفرما بود که در کنفرانسهای بین المللی قبل از آن،یعنی در تاریخ روابط بین الملل سابقه نداشت.اموری که محال بود دیپلماتها از مجاری خصوصی عادی و در پس پرده حل کنند، در محیط این اجتماع به سهولت انجام یافت.
بند دوم: جنگ جهانی اول و تأسیس جامعه ی ملل
گفتار نخست: جنگ جهانی اول
وقوع جنگ اول و کنفرانس صلح پاریس:
بررسی علل وقوع جنگ جهانی و تشریح جزئیات آن، با حقوق بین الملل و بحث تحول تاریخی آن، ارتباط چندانی ندارد و تنها اثرات جنگ در مقررات بین المللی و تحول آن مورد نظر است. جنگ اول، جنگی تقریباً جهانی و عالمگیر بود و آن چه در ابتدا مسلم است، این جنگ تحول و تکامل حقوق بین الملل را مدت زمانی به تأخیر انداخت و با نقض بیطرفی کشورهایی چون بلژیک، لوکزامبورگ و ایران یکی از اصول حقوق بین الملل به طور کامل نقض گردید.البته، مقررات بین المللی مربوط به احترام و مصونیت سفیران و سایر نمایندگان دیپلماتیک پابرجا بود و عهدنامه های ژنو و لاهه کمابیش اجرا می گردید، لیکن نه آن چنان که لازمه ی چنین موقعیتی بود. پس از خاتمه ی جنگ، برای چاره جویی و اتخاذ تصمیم درباره ی مسائل عدیده ای که ناشی از جنگ بود، کنفرانس صلح در ژانویه ی 1919 با شرکت فاتحان در پاریس تشکیل یافت. وظیفه ی این کنفرانس به مراتب سنگین تر و بااهمیت تر از کنگره ی وین 1815 بود.
عهد نامه های صلح: در کنفرانس صلح پاریس، پس از شش ماه مذاکره و تبادل نظر، پنج معاهده با کشورهای مغلوب امضا شد:
1) عهدنامه ی ورسای با آلمان (28 ژوئیه 1919)؛
2) عهدنامه ی سن ژرمن با اتریش (10 سپتامبر 1919)؛
3) عهدنامه ی نویی با بلغارستان (27 نوامبر 1919)؛
4) عهدنامه ی تریانون با مجارستان (4 ژوئن 1919)؛
5) عهدنامه ی سور با عثمانی (10 اوت 1920)؛
به موجب عهدنامه های یاد شده ی بالا، که معروف به «عهدنامه های صلح است، تغییرات سرزمینی مهمی در اروپا به عمل آمد. کشورهای لهستان، چکسلوکی، فنلاند، یوگسلاوی، لیتوانی و استونی ایجاد گردیدند و بیطرفی بلژیک و لوکزامبورگ نیز برای همیشه لغو شد.
اعلامیه ی ویلسون: هدف نهایی عهدنامه های صلح، صلح جهانی بود و ویلسون رئیس جمهور وقت ایالات متحده ی آمریکا تنها کسی بود که با افکار و عقاید خود، جهانیان را به این هدف مقدس نزدیک کرد. وی در 8 ژانویه 1918، پیشنهاد صلح خویش را در مورد چگونگی تأمین و استقرار صلح در جهان، در چهارده ماده به شرح زیر اعلام نمود:
1) پس از انعقاد عهدنامه های علنی صلح، دیگر معاهدات بین المللی خصوصی و سرّی نباید بسته شود و در آینده، دیپلماسی بر اصول صداقت و صراحت و علنی مبتنی خواهد بود.
2) آزادی کامل دریانوری در کلیه ی دریاها، به استثنای دریای سرزمینی یا ساحلی، چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، مگر در مواردی که دریاها کلاً یا بعضاً به موجب معاهدات بین المللی برای یک اقدام بین المللی مسدود شوند.
3) حتی الامکان از بین بردن کلیه ی موانع اقتصادی و ایجاد شرایط مساوی بازرگانی برای کلیه ی ملتهایی که با صلح موافق باشند.
4) اخذ تصمیمات لازم برای اینکه تسلیحات ملل به اندازه ای محدود بشود که واقعاً برای امنیت داخلی کشورها ضرورت دارد.
5) دعاوی مستعمراتی باید طوری بی طرفانه و با بلند نظری حل و فصل شوند که نسبت به اصل حاکمیت، هم منافع اهالی رعایت گردد و هم درخواستهای منصفانه کشوری که مدعی حقی است در نظر گرفته شود.
6) تخلیه ی کلیه اراضی روسیه و حل کلیه ی مسائل مربوط به روسیه، به گونه ای که برای این کشور امکان داشته باشد تا با همکاری صادقانه ی سایر ملل، در کمال استقلال و بدون هیچ گونه مانعی، وضع سیاسی و ملی خود را تنظیم نماید و به وسیله ی حکومتی که خود انتخاب می کند، در جامعه ی ملل آزاد وارد شود.
7) خاک بلژیک باید تخلیه و حاکمیت این کشور بدون هیچ گونه محدودیتی اعاده شود.این اقدام، مؤثرترین وسیله ای است که ملل نسبت به قواعد و قوانینی که برای تنظیم روابط آنها وضع شده، باز اعتماد پیدا کنند. در غیر این صورت، حقوق بین الملل برای همیشه تضعیف خواهد شد.
8) خاک فرانسه باید کاملاً تخلیه شود و ظلمی که دولت پروس در سال 1871 در مورد آلزاس و لورن به فرانسه روا داشت و قریب پنجاه سال صلح جهان را مختل نمود باید رفع و جبران شود.
9) با رعایت خواست ملیتهای قابل تشخیص، در مرزهای ایتالیا باید تجدید نظر شود.
10) باید به مردم کشورهای اتریش و مجارستان امکان داده شود تا خودمختاری پیدا کنند و در بین ملل مقامی داشته باشند.
11) رومانی و صربستان و مونته نگرو باید تخلیه شوند.صربستان باید به دریای آزاد راه پیدا کند و روابط میان کشورهای بالکان باید براساس تمایلات کشورها و سوابق تاریخی تعیین شود. این کشورها می بایست برای استقلال سیاسی و اقتصادی و تمامیت ارضی خودشان تضمینات بین المللی داشته باشند.
12) برای قسمتهای ترک نشین امپراتوری عثمانی باید حاکمیت و امنیت تأمین شود، لیکن سایر ملیتهایی که تابع این امپراطوری هستند باید بتوانند بدون مانعی، موجودیت پیدا کنند و خودمختاری داشته باشند تنگه داردانل باید به طور دائم باز و با تضمینات بین المللی، محل عبور آزاد کشتیها و مراودات تجارتی کلیه ی ملل شود.
13) می بایست کشور مستقل لهستان، شامل اراضی محل سکونت لهستانی ها که راه به دریای آزاد داشته باشند، تأسیس شود.
14) می بایست براساس معاهدات رسمی، و به منظور فراهم کردن تضمینات متقابل سیاسی و اراضی برای کلیه ی کشورها، اعم از بزرگ یا کوچک، یک جامعه ی عمومی ملل تشکیل شود.
گفتار دوم: تأسیس جامعه ملل
فلسفه ی تأسیس جامعه ی ملل:
مهمترین اثر مثبت عهدنامه های صلح را، می توان تأسیس جامعه ی ملل دانست.جامعه ی ملل به عنوان اولین سازمان بین المللی، مأموریتی عام در حفظ صلح و تمدن جهان به عهده گرفت و با تشکیل آن رؤیای کهن نویسندگانی چون ویلیام پن، جرمی بنتام، امانوئل کانت، فیفته، و آبه دوسنت پیر جامه ی عمل پوشید. در بحبوحه جنگ جهانی اول، برای نخستین بار پاپ نبوای پانزدهم در پیام اوت 1917، نظریه ی تشکیل جامعه ی ملل را اعلام کرد و بعداً به سال 1918، ویلسون رئیس جمهور وقت ایالات متحده ی آمریکا ایجاد چنین سازمانی را پیشنهاد نمود که مورد موافقت شرکت کنندگان کنفرانس پاریس قرار گرفت. احترام به تمامیت ارضی، محدودیت تسلیحات، سازش و تفاهم بین المللی، از جمله اصول جدیدی که رعایت آنها مستلزم وجود یک سازمان جمعی بود که بتواند کشورها را موظف به احترام و رعایت اصول مذکور نماید.
موفقیت و شکست جامعه ی ملل:جامعه ی ملل در مدت زمانی که پابرجا بود، دورنمای با شکوه و بی سابقه ای از جامعه ی مشترکی را که روح بین المللی در آن دمیده شده بود، به جهانیان عرضه کرد و آنها را به طور اختیاری، به اصول حقوق ملل پای بند نمود و از آن به بعد ژنو، مقر جامعه ی ملل، پایتخت جهان دیپلماسی گشت. در این زمان، نهادهای حقوقی مثبته از قبیل توسعه ی راههای جلوگیری از جنگ، شکوفایی دادگستری بین المللی و طرح ریزی اولیه ی خلع سلاح عمومی به طور قابل ملاحظه ای پیشرفت کرد. متأسفانه به موازات این تحرک ائتلافی جامعه ی بین المللی، در جهت معکوس نیز جنبشی برا متلاشی نمودن این جامعه به وجود آمد و کوششهای انجام شده را دچار مخاطره نمود.روسیه، از زمان انقلاب بلشویکی 1917 تقریباً کلیه ی قواعد بین المللی را زیر پا گذاشت و جز چند قاعده ی عرفی، تعهدات رژیم تزاری را نپذیرفت و از قبول معاهداتی که توسط حکومت تزاری امضا شده بود، خودداری نمود.
بند سوم: حقوق بین‌الملل در فاصله‌ی دو جنگ جهانی
انعقاد معاهدات لوکارنو: معاهدات لوکارنو در 10 اکتبر 1925 در شهر لوکارنو پاراف گردید و در اول دسامبر همان سال، در لندن به امضاء رسید و از اول سپتامبر 1926 به مرحله ی اجرا درآمد. معاهدات لوکارنو مشتمل بر دو سند است:یکی معاهده ی چند جانبه ی منعقده میان آلمان، بلژیک، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و دیگری معاهدات دوجانبه میان آلمان از یک سو و هر یک از کشورهای بلژیک، فرانسه، لهستان، و چکسلواکی از سوی دیگر. طبق این معاهدات، طرفین متعهد شدند که سیاست متقابل عدم تجاوز را در پیش گیرند و وضعیت موجود سرزمینی را در اروپای غربی حفظ و تضمین نمایند و آیین داوری را برای حل اختلافات خود برگزینند.این پیمان ها با خروج آلمان از جامعه ی ملل در سال 1936 و اشغال نظامی منطقه ی بی طرف رنانی-حریم بین فرانسه و آلمان-توسط آن کشور، عملاً قدرت اجرایی خود را از دست دادند.
انعقاد میثاق بریان-کلوگ:میثاق بریان-کلوگ با پاریس در 27 اوت 1928 به کوشش وزیران امور خارجه ی ایالات متحده ی آمریکا
(کلوگ)و فرانسه (بریان) میان کشورهای آلمان، آمریکا، فرانسه، ایتالیا، بلژیک، انگلیس، ژاپن، لهستان و چکسلواکی منعقد شد. و بعد از آن تاریخ، کشورهای بسیار دیگری به این معاهده ملحق شدند. میثاق بریان-کلوگ به عنوان یک معاهده ی عام منع با تحریم جنگ، اقدام مستقل حقوقی و جدا از میثاق جامعه ی ملل است. امضاء کنندگان معاهده ئ مزبور، جنگ را به عنوان وسیله ی تعقیب سیاست ملی در رابطه با یکدیگر تحریم کرده و متعهد شدند که اختلافات خود را تنها با وسایل مسالمت آمیز حل و فصل نمایند. مسأله «تحریم جنگ» از دید حقوق بین الملل شایان توجه خاصی است. زیرا قبل از انعقاد میثاق پاریس، مبادرت به جنگ یکی از مظاهر استقلال و حاکمیت کشورها محسوب می شد و حتی جامعه ی ملل نیز جنگ را تحریم نکرده و فقط اقدام به آن را مبتنی بر شرایطی دانسته است.
بند چهارم: جنگ جهانی دوم و حقوق بین‌الملل
وقوع جنگ جهانی دوم:
دولت آلمان که از مقررات تحمیلی متفقین جنگ اول، به ویژه از ناحیه ی فرانسه به تنگ آمده بود، از همان روزهای اول پایانی جنگ، در صدد تلافی و انتقام برآمد، تا اینکه بالاخره به سال 1935 زنجیرهای ورسای را گسست و به صورت اقدامی تهدید کننده جلوه گر شد. وحدت نظر موجود میان متفقین، بویژه انگلیس و فرانسه، از میان رفت و رایش توانست با فراغ بال و بدون برخورد با موانع قدرت خویش را افزایش دهد و نواحی سار و اتریش و چکسلوکی را اشغال نماید. اروپا وقتی از خواب غفلت بیدار شد که لهستان به اشغال آلمان درآمده و جنگ کاملاً گسترش یافته بود؛ جنگی که بی نهایت مخوف تر و منهدم کننده تر از جنگ جهانی اول بود.
حقوق بین‌الملل در دوران جنگ:
در دوران جنگ جهانی دوم، اصول و مقررات حقوق بین الملل معنی و مفهوم خود را تا حدود زیادی از دست داد و کشورهای بی طرف و بی دفاع مورد تجاوز و تعدی قرار گرفتند از جمله ایران که با وجود اعلام بی طرفی، مورد حمله متفقین واقع شد و در 25 اوت 1941 (سوم شهریور 1320)به این بهانه که تعدادی اتباع آلمانی در ایران هستند، توسط قوای روس و انگلیس اشغال گردید. البته دلیل واقعی اشغال ها، موقعیت استراتژیک ایران به عنوان پل پیروزی برای متفقین از جهت کمک به قوای روسیه بود. بر همین اساس در 29 ژانویه 1942 «9 بهمن 1320)معاهده ی تحمیلی سه جانبه بین ایران و روسیه و انگلیس به امضاء رسید.طبق معاهده ی مزبور، کشورهای روسیه و انگلیس متعهد گردیدند چنانچه تجاوزی از سوی آلمان یا سایر کشورها به عمل آید، از ایران دفاع و تمامیت ارضی آن را رعایت کنند و حداکثر ظرف مدت شش ماه پس از خاتمه ی جنگ ارتش خود را از ایران خارج ساخته، در حل مشکلات مالی ناشی از جنگ مساعدت لازم را مبذول دارند. در مقابل کشور ایران نیز متعهد گردید به بهترین وجه با متفقین همکاری کند و راههای کشور را در اختیار آنها قرار دهد تا بتوانند نیروها و سایر تجهیزات خود را به اتحاد جماهیر شوروی (سابق)عبور دهند.
بخش ششم: از تأسیس سازمان ملل متحد تاکنون
تأسیس سازمان ملل متحد:
از سال 1944 پس از پیروزی قطعی و نهایی متفقین، ملل متحد به فکر تأسیس جامعه ی ملل جدیدی افتادند که بهتر و محکمتر از سابق پی ریزی شده باشد. در همین راستا در تابستان 1944 طرحی در دامبارتن اُکس ارائه شد و در 25 آوریل 1945 در سانفرانسیسکو، یک کنفرانس بین المللی برای ایجاد سازمان جدیدی تشکیل گردید. کنفرانس مذکور، به رغم مشکلات زیادی که از نظر دیپلماسی داشت، سرانجام به هدفهای خود نائل گردید و در 26 ژوئن همان سال، اساسنامه ی سازمان جدید با عنوان «سازمان ملل متحد»به تصویب اکثریت کشورهای شرکت کننده در کنفرانس رسید. این سازمان روز به روز توسعه یافت و اعضای آن به گونه قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کرد، و امروزه بدون شک عامل مهمی در زندگی بین المللی و وسیله ی ارزنده ای در به ثمر رسیدن صلح جهانی به شمار می آید. سازمان ملل متحد که مهمترین محل ملاقات کشورهای مختلف و گروهای متضاد است، برای پایان بخشیدن به مخاصمات و رقابتها، مشکلات زیادی در پیش دارد، ولی با این حال تمام سعی خود را برآن داشته تا جامعه ی بین المللی مجدداً از هم پاشیده نشود.
تحول حقوق بین الملل از سال 1949 تاکنون: پس از خاتمه ی جنگ جهانی دوم و تأسیس سازمان ملل متحد، حوادث و وقایع بسیاری تاکنون در جهان رخ داده که کمابیش در تحول حقوق بین الملل مؤثر بوده اند. از جمله مهمترین آنها عبارتند از:
1) پیدایش دو بلوک شرق و غرب به سرکردگی اتحاد جماهیر شوروی (سابق)و ایالات متحده آمریکا؛
2) بیداری حس استقلال طلبی و رهایی از استعمار در آسیا و آفریقا و در نتیجه، تأسیس کشورهای متعدد در این دو قاره؛
3) کشف اتم، ساخت بمب های اتمی، آزمایشهای هسته ای و مسأله تحدید یا خلع سلاح هسته ای؛
4) مسأله چین، اعلام موجودیت جمهوری خلق چین، اعطای نمایندگی چین در سازمان ملل متحد، در ابتدا به چین ملی (تایوان) و سپس به جمهوری خلق چین و اخراج چین ملی از سازمان ملل متحد؛
5) مسأله فلسطین و تأسیس کشور اسرائیل؛
6) تنش زدایی و اصل همزیستی مسالمت آمیز میان شرق و غرب؛
7) مسأله عدم تعهد و تشکیل گروه کشورهای غیر متعهد؛
8) امنیت اروپا (مذاکرات هلسینکی؛
9) تأسیس جوامع اروپایی (اتحادیه ی اروپایی)؛
10) پایان اسلامیسم (تأسیس سازمان کنفرانس اسلامی، ایجاد و رشد نهضتهای اسلامی و اعتلای موج اسلام گرایی در میان ملتهای مسلمان)؛
11) اکتشافات فضایی؛
12) افزایش رو به تزاید سازمانهای بین المللی؛
13) اضمحلال نظامهای سوسیالیستی مارکسیستی در اتحاد جماهیر شوروی (سابق(و کشورهای اروپای شرقی؛
14) وحدت گرایی کشورها، مثل وحدت ویتنام، وحدت آلمان و وحدت یمن؛
15) تجزیه گرایی کشورها: فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (سابق) و تشکیل چهارده جمهوری مستقل (شامل فدراسیون روسیه، روسیه ی سفید (بیلوروسی)، اوکراین، مولداوی، لتونی، لیتوانی، ارمنستان، آذربایجان، قزاقستان، گرجستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان)، تجزیه ی یوگسلاوی و تشکیل پنج جمهوری مستقل (شامل فدرال یوگسلاوی (مشتمل بر صربستان و مونته نگرو)، کرواسی، اسلونی، مقدونیه و بوسنی هرزگوبین، تجزیه چکسلواکی و تشکیل دو کشور چک و اسلواکی؛
16) جدایی طلبی سرزمینها:جدایی بحرین از ایران و تشکیل کشور مستقل بحرین. جدایی بنگلادش (بنگال شرقی) از پاکستان و تشکیل کشور مستقل بنگلادش، جدایی اریتره از اتیوپی و تشکیل کشور مستقل اریتره؛
17) مسأله لغو آپارتاید (الغای تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی)؛
18) بحران گروگان گیری دیپلماتهای آمریکایی در تهران؛
19) بحرانهای حاد بین المللی، از جمله بحران اشغال چکسلواکی و افغانستان توسط نیروهای شوروی (سابق)، بحران داخلی افغانستان، جنگهای داخلی میان جمهوریهای مستقل شوروی (سابق)، بحران سومالی (پس از ورود نیروهای چند ملیتی به آن کشور)، بحران بوسنی هرزگوین، بحران جنوب لبنان (ناشی از برخوردهای مسلحانه نیروهای اسرائیلی با حزب الله لبنان) بحران کوزو و مداخله نظامی ناتو، بحران فلسطین و بالاخره، بحران جهانی ناشی از حمله 11 سپتامبر 2001 و حمله ی متقابل آمریکا و متحدانش به افغانستان و سرنگونی طالبان و برقراری نظام جمهوری اسلامی در آن کشور؛
20) جنگ های شدید ناحیه ای و منطقه ای: جنگ هند و چین، جنگ کره، جنگ اعراب و اسرائیل، جنگ ویتنام، جنگ ایران و عراق، جنگ خلیج فارس و بالاخره جنگ آمریکا و متحدانش علیه عراق و اشغال آن کشور.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات