تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۵  ، 
کد خبر : ۸۷۴۳۴

قدرت هوشمند؛ نبرد جدید آمریکا علیه ایران


سیدهاشم موسوی
در هفته‌های اخیر هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا در سخنرانی هایی از قدرت نرم و تغییر آن به قدرت هوشمند سخن به میان آورد. ایالات متحده در دوره های قبل با قدرت سخت به مقابله با کشورهایی همچون ایران می پرداخت اما پس از آنکه توفیقی نیافت، به سمت قدرت نرم یا همان smart power متمایل شد، پروژه هایی همچون براندازی نرم که حوالی سالهای 76 تا 84 در ایران از سوی امریکا توسط بنیادهایی همچون سورس مطرح بود، از این منظر قابل بررسی است.
اعلام حضور اوباما با شعارهایی همچون تحول و تغییر که در آن صحبت از تغییرات اقتصادی و همچنین شعارهای حقوق بشری و جلوگیری از جنگ به میان آمد، موجب جذب مردم امریکا به سمت اوباما شد و در این زمان بود که وی با اشاره به تغییر استراتژی امریکا در مقابله با کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران از قدرت سخت و نرم به قدرت هوشمند، رویکرد تقابلی خود با ایران را رو کرد، اگرچه لفظ قدرت هوشمند نسبت به قدرت های سخت و نرم در ظاهر از انعطاف بیشتری برخوردار است اما در واقع این استراتژی چیزی بهتر از رویکردهای قبلی نیست، از این رو در این نوشتار سعی می شود تا حدودی از زوایای پنهان این استراتژی در برابر ایران پرده برداری شود و از طرفی با تشریح مختصر رویکردهای سخت و نرم، تبیین بهتری درخصوص قدرت هوشمند انجام شود.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امریکا بر آن شد تا به هر نحو ممکن از گسترش این انقلاب به نقاط دیگر جهان جلوگیری کند و لازمه این کار سرنگونی حکومت بر آمده از انقلاب بود. از آن جهت که اکثر انقلاب‌هایی که در دنیا به وقوع می‌پیوست، مبتنی بر دیدگاههای مارکسیستی یا چپ بود، امریکا برای مقابله با این انقلاب‌ها از قدرت سخت استفاده می کرد.
قدرت سخت
در تقسیم بندی قدرت سخت، 4 تقسیم بندی عمده وجود دارد که دشمن برای براندازی حریف به آنها متوسل می شود: کودتا، شورش‌های داخلی، ترور و تجاوز نظامی.
طی سال‌های پس از انقلاب، امریکا از هر 4 ابزار علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کرده است مواردی همچون کودتای نوژه که نام طرحی نظامی با نام کامل نجات قیام انقلاب بزرگ بود که در آن تنی چند از افسران ارتش شاهنشاهی ایران با تمرکز افسران نیروی هوایی برای بازگردانی شاپور بختیار به ایران و حذف امام خمینی و نابودی نظام جمهوری اسلامی طرح ریزی کرده بودند. با لو رفتن کودتا در ۱۸ تیر 59 و محاکمه عوامل و دست‌اندرکاران آن، این اقدام با شکست مواجه شد یا حمله نظامی در ماجرای طبس از نوع کودتاهایی است که توسط امریکا در ایران صورت گرفت.
همچنین ترور شخصیت‌های برجسته و تئوریسین جمهوری اسلامی مانند ترور آیت‌الله مرتضی مطهری توسط گروهک فرقان و یا بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران و به شهادت رساندن آیت‌الله بهشتی نیز از نوع ابزارهایی است که به ترور و وحشت معروف است.
حمله نظامی عراق به ایران نیز نمونه بارز فاکتور تجاوز نظامی در قدرت سخت است که با چراغ سبز امریکا و حمایت کشورهای غربی و عربی صورت گرفت و 8 سال به طول انجامید، و در نهایت شورش ها شهری مانند غائله 18 تیر 1378 که از سوی امریکا در بطن جنبش دانشجویی تدارک دیده شد و با هدایت برخی مسئولان به اجرا در آمد.
سؤالی که پس از بررسی موارد بالا در ذهن شکل می بندد، این است که چرا این اقدامات با وجود حمایت‌های مالی عظیم با شکست مواجه شد و به ثمر ننشست؟
شاید 3 دلیل عمده برای پاسخ به این سؤال وجود داشته باشد:
به وجود آمدن یک انقلاب، با ماهیت ارزشی و دینی؛ انقلابی که در ایران توسط مردم صورت گرفت، از یک ماهیت و بن مایه دینی و ارزشی برخوردار است که می تواند مردم را در برابر این اقدامات مقاوم کند و با ترویج ارزشها و مفاهیمی همچون ایثار، شهادت، فداکاری و از خودگذشتگی از توطئه های دشمنان جلوگیری به عمل آورد.
حکومت مبتنی بر تئوری ولایت فقیه؛ نظامی منسجم با نگاهی دینی و ولایی که در رأس همه امور مقام رهبری یا همان ولی فقیه حضور دارد که باید از ویژگی هایی همچون شجاعت، تدبیر، عدالت و غیره برخوردار باشد.
وجود رابطه عاطفی میان امام و امت؛ که نمود بارز آن در جریان جنگ تحمیلی نمایان بود.
پس از فروپاشی شوروی در سال 1991، گفتمان‌ها در عرصه بین الملل دچار تغییرات اساسی و بنیادین گشت و قدرت نرم جایگزین قدرت سخت شد، قدرت نرم قبل از فروپاشی شوروی نیز کاربرد داشت و به گفته بسیاری از محققان، عامل فروپاشی شوروی، استفاده امریکا از قدرت نرم علیه این کشور بوده است ولی به طور رسمی پس از فروپاشی شوروی، این نظریه در سطح بین المللی مطرح شد.
عوامل تأثیر گذار در جایگزینی قدرت نرم به جای قدرت سخت
1- قدرت سخت موجب نفرت و بیزاری مردم از دشمن می شود ولی در جنگ نرم چنین چیزی نیست، به عنوان نمونه اشغال عراق و افغانستان توسط نیروی نظامی امریکا و روند رو به رشد تنفر مردم از نظامیان امریکایی شاهدی بر این مدعاست، اما در خصوص قدرت نرم دیگر این مسئله مطرح نیست چراکه در این رویکرد، دشمن روندی را پیش می گیرد که در آن مردم و مسئولین خود را مسئول و بانی تمام مشکلات می‌دانند و در این زمان است که نوعی فاصله و بی‌اعتمادی در مردم نسبت به دولتیان به وجود می آید و در واقع این اولین قدم برای براندازی یک رژیم است.
در این زمینه، اقدام بعدی دشمن جایگزینی یک بدیل برای مردم آن جامعه مطابق با خواست آنان است. در حقیقت، دشمن، ادبیات، گفتمانها و فرهنگ مورد نظر خود را در آن جامعه پیاده می کند مانند مفاهیمی همچون سکولاریسم، نفی اخلاق در عرصه سیاست و از این قبیل موارد که به این وسیله پایه های اعتقادی مردم را سست می کند.
2- قدرت سخت، روی کار آمدن دولت مطلوب دشمن را با موانعی همراه می کند به این معنا که پس از اشغال و سرنگونی دولت حاکم، مشخص نیست که دولت بعدی که روی کار خواهد آمد، با سیاست ها کشور عامل هماهنگ است یا خیر، نمونه این مورد نیز در سرنگونی حکومت بعثی در عراق و جایگزینی نوری مالکی وعدم هماهنگی کامل وی با امریکایی ها بر این مدعا صحه می گذارد، اما در قدرت نرم، افرادی از درون رشد پیدا می کنند که هم مطابق خواست کشور عامل و هم مردم آن جامعه است زیرا همانگونه که اشاره شد، جامعه توسط دشمن برای دگرگونی به نفع خود آماده شده است.
3- قدرت سخت، موجب بی ثباتی و ناامنی در منطقه و در مرزهای داخلی کشور اشغال شده می شود که باز می توان در این مورد به بی ثباتی در عراق و افغانستان اشاره کرد، یا در مورد جنگ ایران و عراق که منطقه خاورمیانه دچار بی ثباتی شده بود. بنابراین، این فرآیند به ضرر کشور عامل خواهد بود چراکه به عنوان نمونه امنیت نفت و انرژی در مورد خاورمیانه به خطر خواهد افتاد.
مجموعه این عوامل موجب شد که ایالات متحده امریکا رویکرد خود را از قدرت سخت به قدرت نرم تغییر دهد.
قدرت نرم:
نظریه پردازان این رویکرد معتقدند که ایران به علت برخورداری از سوابق دموکراسی و وجود نهادهای مردمسالار و وجود پتانسیل های موجود برای حرکت های مردمی و غیر دولتی، از استعداد بالایی برای تغییر نظام سیاسی به روش های غیر خشونت آمیز برخوردار است.
براساس این قدرت 2 رهیافت برای مقابله با ایران وجود دارد: دیپلماسی سیاه، فروپاشی
دیپلماسی سیاه: این مورد ضمن تأکید بر روشهای غیر خشونت آمیز، روابط رسمی با دولت جمهوری اسلامی ایران را نیز مد نظر قرار می دهد و با طرح تقابل گرایی از طریق تعامل گرایی، براندازی را براساس فشار از بالا و همراه سازی از پایین دنبال می کند.(اساس این رهیافت، سرنگونی جمهوری اسلامی ایران از طریق ایجاد روابط سیاسی و رسمی و استفاده از نخبگان اپوزیسیون می باشد.)
فروپاشی: این رهیافت، هرگونه رابطه رسمی میان دولت امریکا و دولت جمهوری اسلامی ایران را مردود شمرده و صرفاً رابطه با جامعه ایران، سازمانها، گروهها و افراد مختلف را مبنای کار خود قرار داده است.
این 2 رهیافت به بعد سیاسی قدرت نرم اشاره دارد، لازم به ذکر است که قدرت نرم، دارای 2 بعد فرهنگی و سیاست خارجی نیز می باشد که بعد فرهنگ، بیان کننده این است که در یک جامعه، فرهنگ خاصی نباید مسلط شود و اگر قرار است فرهنگی مسلط باشد، دیگر فرهنگ ها نیز باید بتوانند خود را حفظ کرده و فعالیت کنند و در واقع به نوعی به تکثرگرایی یا پلورالیسم اشاره دارد. این موجب می شود وحدتی که زیر سایه اسلام در کشور، میان قومیت های مختلف به وجود آمده، از بین رفته و تنها وجه تمایز انقلاب را که همان اسلام است، تضعیف کند. به بیان دیگر، استفاده از فرهنگ بی فرهنگی یا همان زندگی امریکایی و اشاعه فحشا و بی بندوباری که جوان مسلمان را در باتلاق این فرهنگ از خود بی خود می کند.
بعد دیگر قدرت نرم، بعد سیاست خارجی است که دولتی را در مجامع بین المللی فاقد مشروعیت جلوه می دهد و با استفاده از اتهاماتی نظیر نقض حقوق بشر و از بین بردن آزادی های فردی و خفقان دریک جامعه، آن دولت را در مجامع بین المللی محکوم می کند.
پس از شکست این 2 رویکرد، امریکا این بار با شناخت نقاط قوت و ضعف هریک از این رویکردها به یک رهیافت سومی رسیده که همان قدرت هوشمند است. این واژه که برای اولین بار توسط هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه امریکا در گنگره مطرح شد، امروز به عنوان مهم ترین ابزار در برابر ایران از سوی امریکا به شمار می آید و به طور حتم سیاست جدید کاخ سفید پیگیری و اجرای این نوع از قدرت هوشمند خواهد بود.
قدرت هوشمند:
این قدرت از بررسی نقاط ضعف و قوت قدرت سخت و قدرت نرم و از برآیند این 2 قدرت به‌وجود آمده و بر چهار پایه استوار است: دیپلماسی، تحریم، برخورد نظامی، همکاری دیگر کشورها
دیپلماسی: بر این اساس، امریکا به دنبال آن خواهد بود که از روش دپیلماسی سیاه استفاده کند، به این شرح که امریکا مذاکره را نه برای برقراری رابطه بلکه فقط برای مذاکره مطرح می کند. اما ایران بارها اعلام کرده تا زمانی که امریکا خوی استکباری خود را کنار نگذارد با او مذاکرده نخواهد کرد بنابراین، امریکا می خواهد به گونه ای رفتار کند تا بگوید، این ایران است که مذاکره و حل مشکلات از طریق مسالمت آمیز را نمی پذیرد، از این منظر و در فضای کنونی، اوباما که با چهره ای دموکراتیک وارد عرصه شده است، قصد دارد با بهره برداری از افکار عمومی، چهره ای ضد جنگ از خود به جای گذارد.
تحریم: ایالات متحده سعی می کند تا از تحریم های هوشمند استفاده کند، به این معنی که با تحریم برخی کالاهای استراتژیک که بر زندگی روزمره افراد جامعه تأثیر مستقیم می گذارد، مردم را علیه دولت تحریک کند، تحریم واردات بنزین برای اختلال در شبکه حمل و نقل کشور از این جمله است.
برخورد نظامی: این بعد از قدرت هوشمند نه به معنی حمله تمام عیار نظامی بلکه به 2 صورت به اجرا در می آید: تهدیدهایی که بتواند رفتار ایران را تغییر دهد و ضربه زدن به نقاط حساس و حیاتی ایران.
همکاری دیگر کشورها: بعد دیگر این قدرت استفاده از پتانسیل دیگر کشورها و همراه ساختن این کشورها علیه ایران است. امریکا در تجاوز به عراق به تنهایی و به بهانه مبارزه با تروریسم وارد عمل شد و همه هزینه را نیز خود پرداخت، لذا در حال حاضر امریکا به تنهایی نمی تواند خود را برای مقابله با ایران هزینه کند و به دنبال نوعی اتحاد و ائتلاف علیه ایران است تا بتواند هم افکار عمومی مردم دنیا را به دست آورد که ایران کشوری علیه صلح و امنیت بین المللی است و هم نوعی اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی شکل دهد.
در حال حاضر، سیاست دولت اوباما یکجانبه گرایی نیست و دولت جدید امریکا بیشتر به دنبال چند جانبه گرایی در سطح بین المللی است. در واقع سفر هیلاری کلینتون به کشورهای مختلف دنیا نیز حکایت از این رویکرد دارد، شاید این نوع تحرک را بتوان دیپلماسی اطمینان بخشی نامید که یکجانبه گرایی امریکا را تبدیل به چند جانبه گرایی و استفاده از شرکاء جدید در قبال مسائل مختلف جهانی می‌کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات