رژیم اشغالگر قدس در طی روزهای اخیر بار دیگر سیاستهای توسعه طلبانه خود را در منطقه تشدید نموده است. در این چارچوب این رژیم حملات وحشیانهای را به مناطق مسکونی لبنان داشته که تاکنون صدها شهید و مجروح به جا گذاشته است. این تحرکات در حالی صورت میگیرد که:
الف- درگیریها در غزه و مناطق فلسطینینشین همچنان ادامه دارد.
ب- اسارت سربازان این رژیم در غزه و لبنان به چالشی بزرگ برای این رژیم مبدل گردیده، هر چند که آنها بدین بهانه حملات خود را تشدید مینمایند.
ج- تلآویو تمام سیاست خود را بر تعیین یک جانبه مرزها (اصل تمرکزگرایی) معطوف نموده است.
د- آمریکا برای تحقق طرح اصلاحات جدید در خاورمیانه تلاش میکند.
بر این اساس دلایل و اهداف این رژیم از توسعه جنگ به لبنان میتواند در چند بعد صورت گرفته باشد:
1- جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و سایر مناطق فلسطیننشین بار دیگر جهانیان را معطوف به فلسطین نموده است. این در حالی است که اولا مقاومت ملت فلسطین و پاسخهای گروههای جهادی به جنایات این رژیم، بیش از گذشته اقتدار مقاومت را به اثبات رسانده ثانیا افکار عمومی جهان رژیم صهیونیستی را تجاوزگری دانسته که باید محاکمه گردد. این امور شکستهای بزرگی برای تلآویو قلمداد میشود. بر این اساس آنها بیش از هر چیز تلاش دارند تا بار دیگر افکار عمومی را از تحولات داخلی فلسطین منحرف نمایند تا ضمن استمرار جنایات، شکست خود در برابر مقاومت را پنهان سازند.
2- یکی از اصلیترین سیاستهای رژیم اشغالگر قدس، اجرای طرح تعیین یکجانبه مرزها است. پس از تشکیل دولت جدید، اولمرت تمام طرحهای خود را برای اجرایی شدن این مهم تدوین نموده است این رژیم در حالی برای تحقق این طرح عمل میکند که اولا بیش از این پیش زمینههایی نظیر، ساخت شهرکهای جدید در کرانه باختری، یهودی سازی مطلق قدس تخلیه برخی شهرکهای مرزی، تکمیل دیوار حائل را اجرایی نموده است. ثانیا آنها تلاش دارند تا شهرک نشینان مرزی بویژه در کنار لبنان و سوریه را وادار به تخلیه منازل و سکونت در شهرکهای جدید در کرانه باختری و قدس نمایند، ثالثا در چارچوب طرح خود با آوردن سایر کشورها به پای میز مذاکره، امتیازات بسیاری کسب نمایند. بر این اساس رژیم صهیونیستی پس از یورش به غزه با تهاجم به لبنان و آغاز جنگ تمام عیار و توسعه آنها به سایر کشورهای منطقه (سوریه میتواند گزینه بعدی باشد) تلاش میکند تا ضمن متقاعد ساختن سایر کشورها برای دادن امتیازات جدید به این رژیم، با ناامن نشان دادن نقاط مرزی، ساکنان این مناطق را به کرانه باختری و قدس، کوچ داده تا در نهایت سناریوی واگذاری مرزها و تمرکز در منطقهای با خطوط به هم پیوسته را عملی سازد.
3- آنچه در تحولات غزه مشاهده گردید، سکوت و انفعال کشورها و مجامع بینالمللی بویژه جهان اسلام میباشد. هر چند آنها به طور ضمنی و لفظی به محکومیت این جنایات پرداختند ولی در عمل اقدامی انجام ندادند. این سکوتها سبب گردیده تا این رژیم برای ادامه توسعه طلبیها تحریک گردد.
4- یکی از مهمترین تحولات ماههای اخیر منطقه، تشدید اختلافات داخلی در لبنان میباشد. هر چند بسیاری از گروههای سیاسی در کنار دولت برای حل این بحران تلاش میکنند اما همچنان دو اصل در راس اختلافات قرار دارد. اولا چگونگی اداره کشور و حضور امیل لحود در راس قدرت ثانیا نحوه تعامل با سوریه که متاسفانه به چالش با این کشور منجر شده است. تشدید این بحرانها بویژه تلاش برخی گروههای تحت حمایت غرب برای دگرگون سازی ساختار کشور موجب شده تا بیروت تا حدود زیادی از تهدیدات رژیم صهیونیستی غافل گردد. در چنین شرایطی رژیم صهیونیستی که پس از خروج از لبنان لطمات بسیاری از حزب ا... متحمل گردیده، برای تشدید بحران داخلی در لبنان و شکستن مقاومت فعال گردیده است.
5- در طی سالهای اخیر آمریکا تمام تلاش خود را بر اجرای شدن طرح اصلاحات خاورمیانه معطوف نموده است. در این چارچوب انجام اصلاحات سیاسی و مرزی در خاورمیانه، تشکیل دو کشور سرزمینهای اشغالی فلسطین و در نهایت تامین امنیت دائمی برای رژیم صهیونیستی در راس این طرح قرار گرفته است. آنچه در سیاستهای آمریکا در این سالها مشهود است، تلاش آنان برای اجرای این طرح در قالب مذاکرات دوجانبه و چندجانبه میباشد. به رغم تمام تلاشهای صورت گرفته، معطوف شدن آمریکا به جنگ عراق و افغانستان، حضور بازیگران جدید در تحولات خاورمیانه، روی کارآمدن نهضتهای اسلامی در منطقه که تا حدودی موازنه قدرت را تغییر داده است، مانع از آن گردیده تا طرح واشنگتن عملی گردد. بر این اساس میتوان گفت که دولتمردان کاخ سفید در این شرایط تلاش میکنند تا با همسو شدن با جنایات و زیادهخواهیهای رژیم صهیونیستی، منطقهای کاملا بحرانی و متشنج را ایجاد نمایند، تا در نهایت ایجاد اجلاس جهانی برای حل آن را اجرایی نمایند. اجلاسی که بر اساس آن، اجرایی شدن مصوبات سازمان ملل علیه سوریه و لبنان، مذاکره کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، تعیین خطوط مرزی میان کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی و در نهایت چگونگی شکلگیری تشکیل دو کشور در اراضی اشغالی، مورد نظر قرار گیرد.
در نهایت و بر اساس آنچه ذکر شد میتوان گفت که یورش دوباره رژیم صهیونیستی به لبنان در حالی که بیانگر تشدید سیاستهای زیادهخواهانه این رژیم است اما آن را میتوان اقدامی صهیونیستی و آمریکایی برای تحقق اهداف مشترک آنها (در قالب صلح خاورمیانه) دانست. بر این اساس در شرایطی کنونی وحدت دوباره کشورهای اسلامی در حمایت از ملت فلسطین و مقاومت لبنان تنها راه کار برای مقابله با زیادهخواهیهای این رژیم و برقراری ثبات در منطقه میباشد، امری که متاسفانه تاکنون صورت نگرفته که نتیجه آن تشدید جنایات صهیونیستها در اراضی اشغالی فلسطین و اکنون لبنان میباشد.