تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۰۷:۳۸  ، 
کد خبر : ۹۰۱۴۵

تاریخ علم کلام شیعه؛ از بدو تاکنون


محسن آلوستانی مفرد
یکى از علوم اسلامی، علم کلام است. علم کلام، علمى است که درباره عقاید اسلامی، یعنى آنچه از نظر اسلام باید به آن معتقد بود و ایمان داشت بحث مى‌کند، به این نحو که آنها را توضیح مى‌دهد و درباره آنها استدلال مى‌کند و از آنها دفاع مى‌نماید. گفتنى است که علماى اسلامی، مجموع تعلیمات اسلامى را به سه بخش عقاید، اخلاق و احکام تقسیم مى‌نمایند. با توجه به این مرزبندى که درباره تعالیم اسلامى صورت گرفته، علم کلام، علم عقاید اسلامى است. لذا مى‌توان این علم را همچون دانش فلسفه در بخش عقاید جاى داد. درباره آغاز علم کلام و اینکه از چه زمانى این دانش جذاب در میان مسلمین پدید آمد نمى‌توان به طور دقیق اظهارنظر نمود؛ اما آنچه یقینى است این است که در نیمه دوم قرن اول هجرى پاره‌اى از مسائل کلامى از قبیل بحث جبر و اختیار و بحث عدل در میان مسلمین مطرح بوده است و شاید نخستین حوزه رسمى این مباحث حوزه درس حسن بصرى (متوفى 110 هجری) است. گفتنى است اینکه بیان نمودیم که به نظر مى‌رسد اولین مسئله‌اى که در میان مسلمین مورد بحث و قیل و قال ولم و لا نسلم واقع شد مسئله جبر و اختیار بود امرى بسیار طبیعى است زیرا اولا این مسئله چون با سرنوشت انسان‌ها مربوط مى‌شود مورد علاقه هر انسان بالغ‌الفکرى است از این‌رو دل‌مشغولى اصلى هر آدمى مشخص نمودن چارچوب‌هاى آزادى و اختیار اوست. شاید جامعه‌اى نتوان یافت که مردمش به مرحله بلوغ فکرى رسیده باشند و این مسئله پراهمیت در آن جامعه طرح نشده باشد.
علت دیگرى که مى‌توان براى طرح این مسئله آغازین در جامعه علمى مسلمین بیان نمود این است که اگر ما نگاهى به قرآن مجید داشته باشیم متوجه مى‌گردیم که آیات زیادى در این زمینه وجود دارد که محرک اندیشه‌ها در این مسئله اساسى و مهم گردید. بحث جبر و اختیار که ضمنا بحث قضا و قدر هم هست؛ یعنى از آن جهت که به انسان مرتبط مى‌شود “جبر و اختیار” است و از آن جهت که به خدا مربوط است “قضا و قدر” است خود بحث عدل را به میان آورد، زیرا رابطه‌اى آشکار میان جبر و ظلم از یک طرف و اختیار و عدل از طرف دیگر دیده مى‌شد. در تعریف علم کلام کافى است که بیان داریم علمى است که درباره اصول دین اسلام بحث مى‌کند به این نحو که چه چیز از اصول دین است و چگونه و با چه دلیل اثبات مى‌شود و جواب شک‌ها و شبهاتى که در مورد آن وارد مى‌شود، چیست؟ از دیگر مباحثى که در این تاریخچه ما باید به توضیح آن بپردازیم سخن از علت نامگذارى این علم به نام کلام است و اینکه اساسا در چه زمانى این نام به این دانش نسبت داده شده است. برخى بر این عقیده‌اند بدان سبب به این دانش، کلام گفته شده است که قدرت دارنده خود را در سخن و استدلال فزونى مى‌دهد.
عده‌اى دیگر بر این باورند که روش و عادت علما این فن این بود که در کتب خود سخن خود را با تعبیر “الکلام فى‌کذا” آغاز مى‌کردند بدین نام مشهور شده است. بعضى گفته‌اند از آن جهت کلام نامیده شد که سخن در اطراف مباحثى بود که به عقیده اهل حدیث درباره آنها باید سکوت کرد. عده‌اى دیگر علت نامگذارى این علم به نام کلام را در این جهت یافته‌اند که از آن هنگام که صحبت از مخلوق‌بودن یا مخلوق‌نبودن کلام‌الله میان مسلمین طرح گردید و صف‌آرایى شدیدى شد و تعداد زیادى در این راه جان خود را از دست دادند و به همین مناسبت آن دوره به دوره محنت مشهور گردید لذا چون که اکثر مباحث اصول دینى در اطراف حدوث و قدم کلام‌الله در عصر محنت دور مى‌زند علم اصول دین به نام کلام نامیده شد. البته مى‌توان وجوهى دیگر براى تسمیه علم کلام ذکر نمود.
از دیگر مباحثى که جا دارد در این بخش بیان شود و زمینه‌اى براى ایضاح بخش دوم این نوشتار مى‌گردد مذاهب و فرق کلامى است. مسلمین همان طور که از نظر فقهى و آنچه مربوط است به فروع دین و مسائل عملی، مذاهب و روش‌هاى مختلفى پیدا کردند و از این جهت به فرقه‌هاى مختلفى تقسیم شدند از نظر مسائل اعتقادى و چیزهایى که مربوط است به ایمان و اعتقاد مسلمانان نیز فرقه فرقه شدند و هر فرقه‌اى مبانى و اصول اعتقادى مخصوص به خود دارد. اهم مذاهب کلامى عبارت است از: شیعه، معتزله، اشاعره و مرجئه که در ادامه به تاریخ علم کلام شیعه مى‌پردازیم.
علم کلام شیعه: تاریخ علم کلام شیعه را مى‌توان به چند دوره مشخص تقسیم کرد: 1) دوره ائمه علیهم‌السلام: در این دوره علم کلام و مباحث کلامى نضج مى‌گیرد و بیشتر آن مبتنى بر احادیث و اخبار است. از میان ائمه اطهار(ع) پس از حضرت امیرالمومنین(ع)، حضرت امام جعفر صادق(ع) وامام رضا(ع) و اصحاب ایشان در پیشبرد و بارورسازى علم کلام تاثیر شایانى داشتند. حقیقت این است که طرح بحث‌هاى عقلى عمیق در معارف اسلامى اولین بار به وسیله حضرت على(ع) در خطب و دعوات و مذاکرات آن حضرت مطرح شد. او بود که اولین بار درباره ذات و صفات بارى و درباره حدوث و قدم، بساطت و ترکب، وحدت و کثرت و غیر اینها بحث‌هاى عمیقى را طرح کرد که در نهج‌البلاغه و روایات مستند شیعه مذکور است. در عصر امام صادق(ع) نیز بازار مناظرات مذهبى و فرقه‌اى و حتى مباحثات و گفتگوى بین ادیان (بین اسلام و یهودیت و مسیحیت و زردشتیگری) و آزاداندیشان و زنادقه یعنى کسانى که پیرو شریعت نیستند، بسیار گرم بود. در میان اصحاب امام صادق(ع) گروهى هستند که خود امام صادق(ع) آنها را به عنوان “متکلم” یاد کرده است از قبیل هشام‌بن‌الحکم، هشام‌بن سالم، حمران بن اعین، ابوجعفر احول معروف به مومن‌الطلاق، قیس بن ماصر. این طبقه در نیمه اول قرن دوم هجرى مى‌زیسته‌اند.
این گروه پرورش‌یافته مکتب امام صادق(ع) بودند و این خود مى‌رساند که ائمه اهل‌البیت(ع) نه تنها خود به بحث و تجزیه و تحلیل مسائل کلامى مى‌پرداخته‌اند، گروهى را نیز در مکتب خود براى بحث‌هاى اعتقادى تربیت مى‌کرده‌اند. به طور مثال هشام‌بن‌الحکم تمام برجستگیش در علم کلام بود نه در فقه یا حدیث یا تفسیر. امام صادق(ع) او را که در آن وقت جوانى نوخط بود از سایر اصحابش بیشتر گرامى مى‌داشت و او را بالادست دیگران مى‌نشاند. همگان در تفسیر این عمل امام اتفاق‌نظر دارند که این تجلیل‌ها فقط به خاطر متکلم‌بودن هشام بوده است. امام صادق(ع) با مقدم‌داشتن هشام‌ متکلم بر ارباب فقه و حدیث در حقیقت مى‌خواسته است ارزش بحث‌هاى اعتقادى را بالا ببرد و کلام را بالادست فقه و حدیث بنشاند. بدیهى است که این‌گونه رفتارهاى ائمه اطهار تاثیر بسزایى داشته در ترویج علم کلام و اینکه عقل شیعى از ابتدا عقل کلامى و فلسفى گردید. حضرت رضا(ع) شخصا در مجلس مباحثه‌اى که مامون از جمع متکلمان مذاهب تشکیل مى‌داد شرکت مى‌نمود و به مباحثه مى‌پرداخت که صورت این جلسات در متن کتب شیعه محفوظ است.
گفتنى است که مکتب کلامى معتزله که در این دوره باقدرت و صلابت کم‌نظیرى شکل یافته بود و نیز آغاز ترجمه کتب فلسفى یونان باعث شده بود که حیات فرهنگى قرن دوم هجرى بارور شود. مهمترین مباحث کلامى این دوره امامت و به تبع آن مسئله تحکیم، حمیت، حکم مرتکب گناه کبیره که آیا مسلمانى که مرتکب گناه کبیره شود همچنان مومن است یا فاسق است، و یا اینکه منافق و یاى فراست. یا چنان که معتزله مدعى بودند داراى منزلتى بین‌المنزلتین است، مسئله ارجاء که حکم مرتکب کبیره را معلق و منوط به حکم اخروى حق تعالى مى‌دانست و مرجئه با طرح و طرفدارى از این مسئله به عرصه آمدند، مسئله قضا و قدر و به تبع آن مسئله جبر و اختیار که شاید پیچیده‌ترین و حساس‌ترین مباحث کلامى در میان همه مکاتب و مذاهب کلامى است و فلاسفه قدیم و جدید شرق و غرب هم قرن‌هاست که به آن پرداخته‌اند، مسئله صفات الهى اینکه بشر مى‌تواند آنها را بشناسد چنان که امامیه مى‌گویند ـ یا اینکه از شناخت آنها عاجز، نسخ و بداء، عصمت انبیا و حدوث یا قدم قرآن مجید.
بعضى از متکلمان شیعه در قرن دوم هجرى عبارتند از: زراه بن اعین، محمدبن على بن نعمان بن ابى طریقه بجلی، هشام بن حکم ـ که در میان اصحاب امام ششم(ع) و متکلمان قرن دوم هجرى از همه برجسته‌تر است و در آخرین سالهاى قرن دوم در گذشته است ـ، قیس المعاصر از اصحاب و شاگردان امام سجاد(ع)، عیسى بن روضه، مفضل صاحب رساله توحید، ضحاک مکنى به ابوالحضرمی، على‌بن حسن بن محمد طلائی، حسن بن على بن یقطین. بعضى از متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم هجرى عبارتند از: فضل‌بن شاذان از اصحاب امام هادى و امام عسگرى(ع) که کتاب ایضاح او را شادروان محدث ارموى تصیح و طبع کرده است. گفتنى است که قبر این متکلم معروف در نیشابور است وى ضمن اینکه متکلم بوده در فقه و حدیث نیز تبحر خاصى داشته است. حکم بن هشام بن حکم، داود اعفر، محمدبن عبدالله بن مملک اصفهانی، اسماعیل مخذومى از دیگر متکلمان قرن سوم هجرى مى‌باشند.
بعضى از متکلمان شیعه در قرن چهارم عبارتند از: حسن بن على بن ابى عقیل، اسماعیل بن ابى سهل بن نوبخت، حسین بن على بن حسین (برادر شیخ صدوق)، محمدبن بشر حمدونى معروف به ابوالحسن سوسنجردی، یحیى ابومحمد العلوی، محمدبن القاسم، محمدبن عبدالرحمن معروف به ابن قبه رازی، على بن وصیف معروف به ابوالحسن ناشی، حسن بن موسى معروف به ابومحمد نوبختی، ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت صاحب کتاب الیاقوت که جزو قدیمى‌ترین و متین‌ترین آثار کهن کلامى شیعه است و علامه حلى آن را با نام انوارالملکوت فى شرح الیاقوت شرح کرده و به تحقیق محمد نجمى زنجانى به زیور طبع آراسته شده است. یاقوت در بردارنده کلام فلسفى است که در میان آثار این دوره کم نظیر و بى سابقه است. در اوایل قرن پنجم نیز کلام اسلامى به وسیله ابوعلى مسکویه حکیم و طبیب معروف اسلامى صاحب کتاب طهاره‌الاعراق بسط و گسترش یافت. دوره دوم عصر کلام عقلی، اعتزالى است و نمایندگان بزرگ آن شیخ مفید (م 413 ق) و سیدمرتضى علم الهدى (م 436 ق) و شیخ طوسى (م 460 ق) هستند. معتزله مسائل زیادى طرح کردند و از آنها دفاع نمودند.
برخى از این مسائل به الهیات، پاره‌اى به طبیعیات و مواردى به اجتماعیات و برخى به انسان مربوط مى‌شود. مسائل الهیات بعضى مربوط به امور عامه و بعضى به الهیات بالمعنى الاخص مى‌شود. البته مقصد و مقصود اصلى معتزله ـ مانند سایر متکلمین ـ مسائل الهیات بالمعنى‌الاخص است و مسائل امور عامه از باب مقدمه است. همچنان که بحث در طبیعیات نیز براى متکلمین جنبه مقدمى دارد. یعنى متکلمین از این جهت در طبیعیات بحث مى‌کنند که راهى براى اثبات یک اصل دینى باز نمایند و یا راه‌حلى براى یک اشکال پیدا نمایند. به هر حال بین کلام شیعى و معتزلى پیوندهایى نزدیک وجود دارد یا اینکه همانندى‌هایى میان این دو فرقه کلامى مى‌توان یافت. اولین اشتراک این دو فرقه کلامى در مسائل توحید، عدل و صفات الهى است. اینان برخلاف رقیب مخالفشان یعنى اشعریون قائل به این هستند که صفات الهى عین ذات است. نیز در مسئله نفى رویت الهى در جهان آخرت و همچنین در مسائلى چون قاعده لطف و وجوب اصلح بر خداوند وفاق‌هایى میان کلام معتزلى و شیعى یافت مى‌شود.
دوره سوم، دوره خواجه نصرالدین طوسى و علامه حلى است که تا عصر صفویه که کلام رنگ فلسفى به خود مى‌گیرد که نمونه اعلاى آن تجرید الاعتقاد خواجه نصیر است. خواجه نصرالدین طوسى (م 672 ق) فیلسوف و ریاضى‌دان معروف سده هفتم هجرى است که کتاب گران سنگ وى به دست علامه حلى (م 726 ق) با نام کشف‌المراد فى شرح تجرید الاعتقاد شرح داده شده است. در باب اهمیت کتاب تجرید الاعتقاد همین بس که هر متکلمى که بعد از خواجه نصیر آمده به کتاب وى توجه داشته است. جداى از شرح معروف علامه حلی، مى‌توان به شرح‌هاى دیگرى که آنها نیز اهمیتى بسزا دارند اشاره نمود که مهمترین آنها عبارتند از: 1) شرح شمساالدین محمود عبدالرحمن اصفهانى (م 846 ق 2) شرح قوشچى (م 879) با نام مواقف شرح عبدالرزاق لاهیجى موسوم به شوارق الالهام. گفتنى است که علامه حلى آثار کلامى فراوانى نیز دارد که آنها نیز همچون شرح کشف‌المراد فى شرح تجریدالاعتقاد حائز اهمیت است که مى‌توان به نهج‌المسترشدین وى اشاره نمود که فاضل مقداد سیورى از متکلمان برجسته سده هشتم بر آن شرحى با نام ارشادالطالبین زده است. از دیگر آثار معروف علامه حلى کتاب کشف‌الحق و نهج‌الصدق است که فضل بن روز بهان بر آن ردیه نوشته است.
دوره چهارم کلا‌م شیعى را مى‌توان در عصر صفوى جستجو نمود که پیش قراول متکلمین این عصر علامه مجلسى (م 1111 ق) است که ویژگى‌هاى بارز این متکلم و دین‌پژوه اخبار دیگرى است. گفتنى است که هرچند آراء علامه مجلسى با روحیه اخباریگرى بسیار نزدیک است و اخبار دیگرى نیز مکتبى فقهى و حدیثى است اما لوازم و فحواى کلامى نیز دارد و بزرگانى چون شیخ حر عاملى (م 1104 ق) صاحب وسائل‌الشیعه و ملامحسن فیض کاشانى (م 1091 ق) صاحب وافى و صافى به آن گرایش دارند.دوره پنجم از عصر قاجار تا مشروطیت است که تحولى اساسى در حوزه کلام شیعه صورت نگرفته است و مهمترین ممیزه علم کلام این دوره آن است که در مکتب شیعه امامیه دو نحله شیخیه و بابیه به‌وجود آمده است. دوره ششم که عصر حاضر است تحولى اساسى در حوزه عقیده‌شناسی، کلام و دین‌پژوهى پدید آمده است. از ویژگى‌هاى کلام شیعه در عصر جدید، مجادله و هماوردى آن با انواع فلسفه‌ها و اندیشه‌ها ومکتب‌هاى مادى از جمله مارکسیسم و کمونیسم و در دهه‌هاى اخیر پوزیتویسم بوده است که بزرگانى چون آیت‌الله مطهری، علامه طباطبایی، آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر. هریک به نحوى به مقابله آنها پرداخته‌اند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات