رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: به وسیله من آگاه شدید، با علی راه یافتید و هدایت شدید، نیکیها به واسطه حسن به شما عطا شد، ولی سعادت و شقاوت شما با حسین است آگاه باشید که حسین یکی از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خدا بوی بهشت را بر او حرام میکند.(1)
شخصیت و مولد و میلاد
حسین بن علی (ع) در مدینه منوره در سال چهارم هجری در روز سهشنبه، سوم ماه شعبان یا پنجشنبه پنجم همان ماه متولد شد بعضی از مورخان تولد آن حضرت را روز آخر ربیعالاول سال سوم هجری دانسته و بعضی دیگر گفتهاند در پنجم جمادی الاول سال سوم یا چهارم هجرت به دنیا آمده است بنابراین درباره تولد آن حضرت چند قول وجود دارد، ولی قول مشهور این است که ایشان در روز سوم شعبان سال چهارم هجرت به دنیا آمده است.
هنگامی که آن حضرت متولد شد او را نزد جدبزرگوارش رسول خدا (ص) آوردند آن حضرت با دیدن او سخت مسرور شد و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و روز هفتم تولدش گوسفندی برای او عقیقه کرد و به مادرش فرمود: (سرش را بتراشید و به وزن موهایش نقره صدقه دهید).
آن حضرت شش سال و چند ماه با جد بزرگوارش رسول خدا (ص) و پس از آن بیست و نه سال و یازده ماه با پدرش امیرالمومنین (ع) و پس از آن حدود ده سال با برادرش امام حسن(ع) و حدود ده سال پس از شهادت امام حسن(ع) زندگی کرد مدتی که آن حضرت پس از امام حسن(ع) زندگی کرده است مدت امامت او محسوب میشود.
کنیه امام حسین (ع) (ابوعبدالله) بود لقبهای فراوانی به آن حضرت دادهاند و از جمله پس از شهادت ایشان را (سیدالشهدا) خواندند چنان که میدانیم تا پیش از آن، لقب سیدالشهدا بر حمزه عموی پیامبر اطلاق میشد و پس از شهادت سبط گرامی رسولالله آن حضرت را به این لقب خواندند.
نامگذاری توسط پیامبر(ص)
در روایات آمده است که نامگذاری آن حضرت و برادر بزرگوارش به حسین و حسن، توسط شخص پیامبر اکرم صورت گرفته است و تصریح شده است که این نامگذاری به دستور خداوند متعال بوده است.
از علی بن ابیطالب نقل کردهاند که فرمود: آن گاه که حسن به دنیا آمد نام عمویم (حمزه) را بر او نهادم و آن گاه که حسین متولد گشت نام عموی دیگرم (جعفر) رابر او گذاشتم روزی رسول خدا (ص) مرا فرا خواند و فرمود: من مامور شدهام که نام آن دو را تغییر دهم، از این پس آنان را حسن و حسین بخوانید(2).
در روایات دیگر آمده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: حسن و حسین را به نام فرزندان هارون نامیدم، او فرزندانش را (شبر) و (شبیر) نامید و من فرزندانم را به همان نام (به لفظ عربی) حسن و حسین نامیدم(3).
خبر از شهادت در هنگام تولد
اسما بنت عمیس میگوید: وقتی امام حسین (ع) متولد شد، رسول خدا (ص) آمد فرمود: اسما! پسرم را بیاور من کودک را در پارچه سفیدی پیچیدم و به حضرت دادم.
حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت بعد در حالی که او را در دامن خود گذاشته بود، گریست.
گفتم: پدر و مادرم فدایت چرا گریه میکنی؟
فرمود: برای این پسرم.
گفتم: او در همین ساعت متولد شده و تو برایش گریه میکنی؟.
فرمود: آری ای اسما! گروه سرکشی او را میکشند، خدا شفاعتم را نصیبشان نکند.
بعد فرمود: این خبر را به فاطمه نرسان که تازه فرزندش به دنیا آمده(4).
روزی ام الفضل همسر عباس عموی پیامبر، خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: (یا رسول الله (ص) من امشب خواب بدی دیدم، دیدم گویا قطعهای از بدن مبارک شما جدا شده در دامن من افتاد.
فرمود: خیر است، فاطمه پسری میآورد که تو او را پرورش خواهی داد خدمت پیامبر رسیدم و کودک را در دامنش نهادم و چند لحظه از آن حضرت چشم برداشتم، وقتی دوباره نگاهش کردم ، دیدم اشک از چشمانش سرازیر است.
گفتم: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله چرا گریه میکنی؟
فرمود: هم اکنون جبرئیل آمد و به من خبر داد که امت من این پسرم را میکشند)(5).
هنگامی که امیرالمومنین (ع) به طرف صفین میرفت در راه از کربلا گذشت در آن جا توقفی کرد و چنان گریست که زمین را از اشک خیس کرد آنگاه فرمود: (روزی خدمت رسول خدا رسیدم دیدم حضرت گریه میکند، گفتم: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله (ص) چرا گریه میکنی؟
فرمود: هم اکنون جبرئیل این جا بود، او به من خبر داد که پسرم حسین در کنار شط فرات در زمینی به نام کربلا کشته خواهد شد و مشتی از خاک آنجا را برایم آورد تا ببویم و من نتوانستم از گریه خودداری کنم.
و همان جا بود که امیرالمومنین (ص) فرمود: این جاست اقامتگاه و بارنداز ایشان، این جاست که خونشان را میریزند، گروهی از آل محمد در این صحرا کشته میشوند که زمین و آسمان به حالشان گریه خواهد کرد(6).
شباهت با رسول خدا(ص)
در اخبار فراوان آمده است که آن حضرت شبیهترین فرد به رسول الله (ص) بود اصحاب پیامبر بارها این نکته را در مورد سیرت و صورت امام حسین(ع) یادآورد شدهاند، مخصوصا یادآور شدهاند که قامت ایشان بسیار شبیه به پیامبر بود، به طوری که هر کس قامت آن حضرت را مشاهده میکرد به یاد رسول خدا میافتاد(7).
عاصم بن کلیب از پدرش نقل کرده است که شبی رسول خدا را در خواب دیدم و خواب خود را برای ابن عباس نقل کردم [تا ببینم که آیا خواب من درست بوده است یا خیر] او گفت: آیا هنگامی که پیامبر را دیدی به یاد حسین بن علی نیفتادی؟
گفتم: آری! به خدا قسم هنگامی که رسول خدا قدم برمی داشت و راه میرفت، کاملا به حسین بن علی شباهت داشت ابن عباس گفت: ما همواره او را به پیامبر شبیه میدانستیم.
انس بن مالک میگوید: نزد عبیدالله بن زیاد بودم که سر حسین بن علی را در یک تشت به مجلس آوردند ابن زیاد با چوبی به بینی و صورت آن حضرت اشاره کرد و گفت: من چهرهای به این نیکویی ندیدهام گفتم: ای ابن زیاد! مگر نیدانی که حسین بن علی شبیه ترین مردم به رسول خدا بود(8).
علاقه رسول خدا(ص) به امام حسین(ع)
یکی از زیباترین و برجستهترین نکات زندگی امام حسین، توجه شدید و علاقه بینظیر پیامبر اکرم به ایشان و برادر بزرگوارش امام حسن (ع) است این نکته آن چنان آشکار و نمایان بود که صفات زیادی از کتب تاریخ و حدیث را به خود اختصاص داده است در این جا گوشهای اندک از این مطالب را یادآور میشویم.
دوستی با حسین(ع)
رسول گرامی اسلام (ص) به مهمانی دعوت شده بود با گروهی از اصحاب به میهمانی میرفت در راه امام حسین (ع) را دید که درکوچه بازی میکند، پیش رفت تا او را بگیرد، ولی او کودکانه گریخت و هر چه حضرت به دنبال او رفت، او به سوی دیگری جست و آن حضرت همچنان خنده کنان او را دنبال میکرد تا اورا گرفت آن گاه دستی بر پس گردن و دستی در زیر چانه او گرفته دهان بر دهانش گذاشت و او را بوسید.
و بعد فرمود: حسین از من است و من از حسینم، خدا دوست بدارد کسی را که حسین را دوست دارد(9).
زید بن حارثه نقل میکند: میخواستم برای انجام کاری خدمت رسول خدا (ص) برسم شبانه به منزل آن حضرت رفتم و درب خانه را کوبیدم پیامبر در حالی که چیزی در زیر عبای خود داشت بیرون آمد پس از آن که کارم تمام شد، پرسیدم: ای رسول خدا! چه همراه داری؟
عبای خویش را به کنار زد و حسن و حسین را که در بر گرفته بود به من نشان داد و فرمود: اینان فرزندان من و فرزندان دختر من هستند آن گاه رو به آسمان کرد و فرمود:
اللهم انک تعلم انی احبهما فاحبهما و احب من یحبهما.
خدایا! تو میدانی که من این دو را دوست دارم، پس آنها را دوست بدار و دوست بدار هر کس آن دو را دوست بدارد(10).
سلمان فارسی نیز از پیامبر اکرم در خصوص امام حسین و امام حسین روایت کرده است که فرمود:
من احبهما احببته و من احببته احبه الله و من احبه الله ادخله جنات النعیم، و من ابغضها او بغی علیهما ابغضته و من ابغضته ابغضه الله و من ابغضه الله ادخله نار جهنم و له عذاب مقیم.
هر کس فرزندانم حسن و حسین را دوست بدارد، من او را دوست دارم و هر کس من او را دوست بدارم، خداوند او را دوست دارد و هر کس خدا او را دوست بدارد به بهشتهای پر از نعمت وارد خواهد شد اما هر کس آن دو را دشمن بدارد و بر آنها ستم روا دارد، من او را دشمن خواهم داشت و هر کس من او را دشمن دارم، خداوند او را دشمن دارد و به آتش جهنم درافکند و در عذاب پایدار بماند(11).
این علاقه و عنایت ویژه پیامبر اکرم (ص) به امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) را صرفا نمیتوان به یک رابطه عاطفی و علاقه خویشاوندی حمل کرد مضامین روایاتی که در کتب فریقین فراوان نقل شده است، نشان میدهد که رسول خدا (ص) با اطلاع و آگاهی از مسیر آینده جامعه اسلامی، میخواستند بدین وسیله راه حق و باطل را به روشنی از یکدیگر تفکیک و متمایز سازند در واقع پیامبر اکرم با این سخنان گویا همه دشمنیها و کینهتوزیهایی را که در آینده بر ضد خاندان نبوت انجام خواهد شد، برای حقپویان و حقیقت طلبان پیش گویی میکردند شاید از این روست که در روایات دیگر رسول خدا صریحا از جنگ و پیکار با اهل بیت یاد کرده است و جنگ با ایشان را همچون جنگ با خودش دانسته است.
دانشمندان برجسته اهل سنت از زیدبن ارقم و ابوهریره و دیگران روایت کردهاند که پیامبر در هنگام فوت، آن گاه که در بستر بیماری افتاده بود، رو به علی و فاطمه و حسن و حسین کرد و فرمود: (انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم یعنی: من با هر کس که با شما بجنگد در جنگ خواهم بود و با هر کس با شما دوستی کند دوست خواهم بود)(12).
این عبارت بارها و بارها از سوی پیامبر اکرم در شان اهل بیت گرامیش صادر شده است(13) از جمله نقل کردهاند که آن حضرت بارها رو به خانه علی و فاطمه و حسن و حسین میایستاد میفرمودند: (انا حرب لمن حاربتم وسلم لمن سالمتم، یعنی میجنگم با هر کس که شما با او بجنگید و دوستی میکنم با هر کس که شما با او دوستی کنید).
برابن عازب روایت کرده است که رسول اکرم (ص) در مورد امام حسین (ع) فرمود: (هذا منی و انامنه و هو محرم علیه ما یحرم علی، یعنی حسین از من است و من از حسینم و هر چه بر من حرام است بر حسین نیز حرام است)(14).
علاقه جبرئیل به حسین(ع)
در روایات آمده است روزی حسن و حسین، در کودکی پیش روی پیامبر(ص) با یکدیگر کشتی میگرفتند و پیامبر دائما حسن را تشویق میکرد فاطمه رو به پدر کرد و عرض کرد: ای رسول خدا! شما حسن را که برادر بزرگتر است در مقابل حسین که کوچکتر است تشویق میکنید؟
پیامبر فرمود: زیرا جبرئیل شاهد این ماجرا بود و حسین را تشویق میکرد و من حسن را.
مهرورزی پیامبر به حسین(ع)
مهر و محبت پیامبر به امام حسین و برادر بزرگوارش امام حسن زبانزد عام و خاص بوده است گذشته از گفتاری که نقل شد، از رفتار حضرت با ایشان حکایات فراوانی نقل کردهاند که این نکته به خوبی معلوم میشود.
نقل شده است که گاه در هنگام نماز جماعت حسن و حسین ، که کودکانی خردسال بودند، نزد جدبزرگوارشان میرفتند و در سجده بر دوش آن حضرت سوار میشدند برخی از اصحاب پیش دستی میکردند تا کودکان را از رسول خدا دور کنند، ولی آن حضرت اشاره میفرمودند که آنها را به حال خود واگذارید سپس به آرامی دست آنها را میگرفتند وپایین میآوردند و بر زانوان خویش مینشاندند(15).
روزی پیامبر سجده نماز را، بر خلاف معمول، طولانی کرد نماز که تمام شد، نمازگزاران عرض کردند: امروز سجده را طولانیتر به جای آوردید، آیا وحی نازل شده و دستوری رسیده است؟
فرمود: خیر، فرزندم حسین بر شانهام سوار بود، خواستم صبر کنم تا او کار خویش را انجام دهد و لذتش را از بین نبرده باشم(16).
عمربن خطاب نقل میکند که روزی رسول خدا را دیدم که حسن و حسین را بر شانههای خویش سوار کرده بود رو به آن دو کردم گفتم: چه اسب خوبی دارید!! پیامبر (ص) فرمود: و اینها چه سوارکاران خوبی هستند!(17).
ابی بریده نقل میکند که روزی رسول خدا (ص) در مسجد برای ما خطبه میخواند که ناگهان حسن و حسین به مجلس وارد شدند و پیراهن قرمز رنگ به تن داشتند، به طوری که در هنگام راه یافتن بر زمین میکشید پیامبر از منبر پایین آمدند و آن دو را بغل کردند و جلوی خویش نشاندند سپس فرمودند: خدا و رسولش راست گفتند که: انما اموالکم و اولادکم فتنه این دو فرزندم که چنین راه میروند آن چنان مشعوف شدم که نتوانستم به سخنانم ادامه دهم(18).
گریه امام حسین(ع)
پیامبر اکرم (ص) از در خانه فاطمه (س) میگذشت صدای گریه امام حسین (ع) را شنید فرمود: دخترم! فرزندم حسین را ساکت کن، مگر نمیدانی که صدای گریه این کودک مرا آزار میدهد(19).
حسین بهترین است
حذیفه یمان میگوید: روزی پیامبر اکرم (ص) وارد مسجد شد امام حسین (ع) را روی دوش گرفته با دستهای مبارکش پاهای او را به سینه میفشرد فرمود: ای مردم میدانم درباره چه موضوعی اختلاف دارید (منظورش بهترینهای بعد از خودش بود این حسین بن علی (ص) کسی است که بهترین جده (مادر بزرگ) را دارد، جدش محمد، رسول خدا (ص) سالار پیامبران و جدهاش خدیجه، دختر خویلد، اولین زنی است که به خدا و رسولش ایمان آورد این حسین بن علی بهترین پدر و مادر را دارد، پدرش علی بن ابیطالب برادر، وزیر و پسر عموی رسول خدا و اولین مردی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و مادرش فاطمه دختر محمد بانوی زنان جهان است این حسین بن علی بهترین عمو و عمه را دارد، عمویش جعفر بن ابیطالب است که خدایش با دو بال زینت داده تا در بهشت به هر جا که خواهد پرواز کند و عمهاش. ام هانی دختر ابیطالب است این حسین بن علی (ع) بهتربن دایی و خاله را دارد. داییاش قاسم پسر رسول خدا و خالهاش زینب، دختر رسول خداست، آنگاه کودک را از شانه خود بر زمین نهاد تا در پیش رویش به بازی بپردازد و فرمود: مردم این حسین، جد و جدهاش در بهشتاند، دایی و خالهاش در بهشتاند و خودش و برادرش نیز در بهشتاند(20).
اگر مردم میدانستند
از تشییع جنازه برمیگشتیم در بین راه امام حسین (ع) خسته شد و کنار راه نشست ابوهریره (پیرمرد مورد احترام زمان خود) در کنارش نشست و با لباس خود خاک از پای آن حضرت میسترد حضرت فرمود: ابوهریره! چرا تو این کار را میکنی؟
عرض کرد: بگذار من این کا را بکنم، به خدا اگر آنچه را من درباره تو میدانم، این مردم میدانستند تو را برگردن های خود حمل میکردند(21).
مدرک بن عماره نقل میکند که روزی ابن عباس را دیدم که رکاب حسن و حسین را گرفته بود و راه میبرد به او اعتراض کرده گفتند: تو رکاب آنها را گرفتهای، در حالی که از آنها مسنتر هستی؟
گفت: این دو فرزندان رسول خدا و جگر گوشه او هستند، آیا سعادتی از این بالاتر است که من رکاب آنها را بگیرم(22).
فضایل و مناقب
در فضایل امام حسین (ع) آن قدر گفتهاند که همه آنها در یک یا چند دفتر نمیگنجد از این رو در اینجا، همچون مباحث گذشته، به نمونههایی چند اکتفا میکنیم لازم به یادآوری است که در ذیل هر یک از عناوین زیر، گاه تا دهها روایت نقل شده است.
آقای جوانان بهشت
امام علی (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده است که فرمود: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه، یعنی حسن و حسین آقای جوانان اهل بهشت هستند(23).
ابن عباس نیز از آن حضرت نقل کرده است: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه، من احبهما فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی(24).
همین روایات را عمر بن خطاب و فرزندش عبدالله بن عمر نیز از پیامبر اکرم(ص) نقل کردهاند(25).
از حذیقه بن یمان، صحابی معروف پیامبر، نقل شده است که شبی خدمت رسول خدا (ص) رسیدم و نماز مغرب را با ایشان خواندم حضرت برخاست و دائما نماز میخواند تا هنگام نماز عشا رسید نماز عشا را نیز با آن حضرت خواندم و منتظر ماندم پیامبر از مسجد خارج شد تا به خانه خویش رود پشت سر او راه افتادم، گویا با کسی سخن میگفت که من دقیقا ندانستم که چه میفرماید ناگهان رو به عقب کرد و فرمود: کیستی؟
گفتم: حذیفه.
گفت: فهمیدی چه کسی با من بود؟.
گفتم: خیر.
گفت: جبرئیل امین بود که سلام خدای را به من رساند و مرا بشارت داد که فاطمه بانوی زنان بهشت و حسین[حسن] و حسین آقای جوانان بهشتی هستند.
عرض کردم: ای رسول خدا! برای من و مادرم استغفار کن.
فرمود: خداوند تو و مادرت را ببخشاید (26).
جابربن عبدالله انصاری از رسول خدا روایت کرده است که روزی در مسجد در کنار آن حضرت با اصحاب بزرگوارش نشسته بودیم حسین(ع) وارد مسجد شد پیامبر رو به ما کرد و فرمود: من اراد ان ینظر الی سید شباب اهل الجنه، فلینظر الی الحسین بن علی ، یعنی: هر کس میخواهد به آقای جوانان بهشت نگاه کند، به چهره فرزندم حسین بنگرد(27).
حسین بابی از بهشت
رسول گرامی اسلام فرمود: به وسیله من آگاه شدید، با علی راه یافتید و هدایت شدید، نیکیها به واسطه حسن به شما عطا شد، ولی سعادت و شقاوت شما با حسین است آگاه باشید که حسین یکی از درهای بهشت است، هر کس به او دشمنی کند خدا بوی بهشت را بر او حرام میکند(28).
حسین و آیه تطهیر
ام سلمه، زن باوفای رسول خدا(ص) نقل میکند که روزی فاطمه (س) غذایی برای پدر بزرگوارش آورد آن روز پیامبر در خانه من بود رسول الله نسبت به دخترش احترام کرد و فرمود: برو و پسر عمویم علی و فرزندانم حسن و حسین را نیز دعوت کن تا با هم غذا بخوریم پس از مدتی فاطمه و علی در حالی که دستان حسن و حسین را در دست داشتند. بر پیامبر وارد شدند همان دم جبرئیل بر پیامبر نازل شد و آیه شریفه تطهیر را نازل فرمود: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (احزاب /33) یعنی: خداوند اراده کرده است تا هر گونه زشتی و پلیدی را از شما اهل بیت دور
گرداند و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
حضرت رو به من [ام سلمه] کرد و فرمود: کسای خیبری را، که عبایی بزرگ بود، بیاورم علی (ع) را در طرف راست و زهرا را در طرف چپ و حسن و حسین را بر پای مبارکش نشاند و کسا را بر آنها انداخت با دست چپ، عبا را سخت بر هم پیچید و دست راست را به طرف آسمان بلند کرد و سه بار فرمود:
اللهم هؤلا اهل بیتی و حامتی، اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم و عدو لمن عاداکم.
خدواندا! اینان اهل بیت و خاندان من هستند،[چنان که وعده فرمودی] پلیدی را از ایشان دور دار و آنان را پاک و معصوم دار، من میجنگم با کسی که شما [اهل بیت] با او بجنگید، و آشتی میکنم با کسی که شما آشتی کنید و دشمن کسی هستم که با شما دشمنی کند(29).
از این روایت، که در منابع حدیث از طرق مختلف نقل شده است و مورد اتفاق شیعه و سنی است به دست میآید که امام حسین(ع) یکی از مصادیق آیه تطهیر است از روایات و قراین بسیار میتوان ثابت کردکه در زمان نزول آیه تطهیر جز همین پنج تن کس دیگری مشمول آیه تطهیر نبوده است و از همین روی ایشان را (اصحاب کسا) و امام حسین(ع) را خامس اصحاب کسا، یعنی پنجمین شخصیت اصحاب کسا نام نهادهاند.
احمد جنبل و ترمذی، دو تن از محدثان بزرگ اهل سنت، در کتب (مسند) و (سنن) خود نقل کردهاند که تا شش ماه پس از نزول آیه مذکور، پیامبر اکرم (ص) هر روز هنگامی که برای نماز صبح به مسجد میرفتند در جلوی خانه علی و فاطمه میایستادند و بلند میفرمودند: الصلوه یا اهل بیت محمد، انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.
حسین و آیه مباهله
در بین دانشمندان اسلامی، از شیعه و سنی. اتفاق نظر است که پیامبر در هنگام مباهله با عالمان مسیحی بحران[نجران] ، تنها علی، فاطمه، حسن و حسین را به همراه برد و آنان را مصداق (ابتائنا) و (نسائنا) و (انفسنا) در آیه شریفه قرارداد این مطلب آن چان مشهور و مسلم است که عالم بزرگ اهل سنت، حاکم نیشابوری، در کتاب (معرفه علوم الحدیث) خود این جریان را از مصادیق روایات متواتر میشمارد(30)
ماجرا از این قرار است که اسقف مسیحیان نجران همراه با گروهی از علمای مسیحی خدمت رسول خدا شرفیاب شدند حضرت دین اسلام را بر آن عرضه کرد ولی سر باز زدند و نپذیرفتند سرانجام وحی نازل شد و آنان را به مباهله با پیامبر دعوت کرد:فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین (آل عمران/16) در روز موعود ، رسول خدا دست اهل خویش را گرفت و برای مباهله حضوریافت مسیحیان که
دریافتند پیامبر با تمام سرمایه خویش آمده است از این کار تن زنند[زدند] و به پرداختن جزیه رضایت دادند.(31)
وارث علم پیامبر
عکرمه، شاگرد برجسته ابن عباس، نقل میکند که روزی ابن عباس در مسجد برای مردم حدیث میگفت که نافع بن ازرق برخاست و گفت: ای ابن عباس! از احکام مورچه و پشه برای من مردم فتوا میدهی؟
اگر علمی داری خدایی را که میپرستی برای من توصیف کن ابن عباس سر بزیر انداخت حسین بن علی در گوشه مسجد نشسته بود، رو به نافع کرد و فرمود: ای نافع به سوی من بیا تا پاسخت را باز گویم.
نافع گفت: من از تو پرسیدم؟
ابن عباس گفت: یا ابن الا زرق! انه من اهل بیت النبوه و هم ورثه العلم.
نافع به سوی امام رفت و حضرت پاسخ او را ارایه فرمود.
نافع گفت: این حسین! سخنانت نیکو و پر مایه است.
فرمود: شنیدهام که تو پدرم و برادرم و مرا به کفر متهم کردهای؟
گفت: قسم به خدا با آنچه از شما شنیدم بی تردید شما سرچشمه نورانی اسلام و ستارگان احکام خدا هستید (لقد کنتم منار الاسلام و نجوم الاحکام)
امام فرمود :یک سؤال از تو میپرسم.
گفت: بپرس، یابن رسولالله.
فرمود: آیه (فاما الجدار فکان لغلامین یتیمین فی المدینه) (کهف /81) را خواندهای؟
ای نافع! چه کسی آن گنج گرانبها را برای آن دو یتیم در زیر دیوار پنهان کرده بود تا به آنان ارث رسد.
گفت: پدر یتیمان.
فرمود: راستی پدر آنها بهتر و دلسوزتر برای فرزندانش بود یا رسولخدا؟
آیا میتوان باور کرد که پیامبر علم گران بهای خویش را برای فرزندانش به ودیعت نگذاشته باشد و ما را از آن محروم کرده باشد؟(32).
ریحانه پیامبر
پیامبر اکرم(ص) به میهمانی در خانه یکی از اصحاب دعوت شده بود همراه با یاران به راه افتاد. در حالی که جلوتر از دیگران راه میرفت حسن و حسین با کودکانی چند در کوچه به بازی مشغول بودند رسول خدا به سوی او رفت تا او را بگیرد و او به این سو و آن سو میگریخت.
پیامبر در حالی که میخندید او را دنبال کرد تا او را گرفت یک دست را زیر سر و دست دیگر را در زیر چانه حسین گذاشت و لب مبارکش را بر دهان حسین نهاد و بوسید و فرمود:
هذان ریحانتای من الدنیا من احبنی فلیحبهما.
این دو گلهای زیبای من در دنیا هستند، هر کس مرا دوست بدارد باید آنان را دوست بدارد (33).
جابربن عبدالله انصاری میگوید: روزی نزد رسول خدا نشسته بودیم که علی بن ابیطالب(ع) وارد شد حضرت رو به علی کرد و فرمود:
سلام علیک ابالریحانتین اوصیک بریحانتی من الدنیا خیرا، فعن قلیل ینهد رکناک و الله عزوجل خلیفتی علیک.
سلام بر تو ای پدر دو ریحانه [حسن و حسین] ! تو را به این دو ریحانه زیبایم از دنیا سفارش به نیکویی میکنم که بزودی دو رکن تو فرو ریزند.
جابر میگوید: هنگامی که پیامبر رحلت کرد، علی(ع) فرمود: این یکی از دو رکنی بود که رسول خدا گفت و هنگامی که فاطمه وفات کرد، فرمود: این هم رکن دومی بود که رسول خدا گفت(34).
در همین راستا روایت جالبی از عبدالله بن عمر نقل شده است که مربوط به امام، پس از واقعه عاشوراست ابن نعیم نقل میکند که نزد عبدالله بن عمر نشسته بودیم، مردی پیش آمد و از حکم خون پشه سؤال کرد که اگر در لباس نمازگزار باشد نمازش صحیح است یا خیر؟
عبدالله پرسید: از کجا میآیی و اهل کدام منطقهای؟.
گفت: اهل عراق هستم.
عبدالله گفت: این مرد را بنگرید که از خون پشه میپرسد، حال آن که اینان پسر رسول خدا را کشتند و سکوت کردند از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: حسن و حسین دو ریحانه من در این دنیا هستند(35).
سخاوت امام حسین(ع)
روزی عربی نزد امام حسین (ص) آمده عرض کرد: ای پسر رسول خدا من ضامن شدهام دیهای را بپردازم ولی توان پرداخت آن را ندارم با خود فکر کردم از کریمترین مردم کمک میگیرم و از آل محمد(ص) کریمتر نیافتم.
فرمود: سه مسئله از تو میپرسم، اگر یکی را پاسخدهی یک سوم دیه را به تو میدهم و اگر دو مسئله را جوابدهی دو سوم آن را میپردازم و اگر همه را پاسخدهی تمام آن را میدهم.
عرض کرد: ای پسر رسول خدا(ص) آیا چون تویی که اهل علم و شرفی از کسی مثل من سؤال میکند فرمود: آری از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: بخشش باید به اندازه معرفت باشد.
مرد عرب گفت: هرچه میخواهی بپرس اگر بدانم جواب میدهم و گرنه از شما یاد میگیرم.
فرمود: چه کاری برتر از همه کارهاست؟
گفت: ایمان به خدا.
فرمود: راه نجات از هلاکت چیست؟
گفت: اعتما[د] به خدا.
فرمود: زینت مرد چیست؟.
گفت: دانشی توام با بردباری.
فرمود: اگر نداشت؟.
گفت: ثروتی همراه با جوانمردی.
فرمود: اگر نداشت؟.
گفت: فقری توام با صبر.
فرمود: و اگر نداشت؟.
گفت: صاعقهای که از آسمان بیاید و او را بسوزاند که سزاوار سوختن است.
حضرت خندید و کیسهای حاوی هزار دینار به سویش انداخت و انگشتر خود را که نگینی به ارزش دویست درهم داشت به او داد و فرمود: این طلا را به طلبکاران بده و این انگشتر را در امر زندگی خود صرف کن.
عرب مال را گرفت و میگفت:
(اللهم اعلم حیث یجعل رسالته) سوره انعام آیه 124.
یعنی خدا بهتر میداند رسالت خویش را در کجا قرار دهد(36).
سخاوت و تواضع
روزی امام حسین(ع) چند کودک را دید که تکه نانی را با هم میخورند از حضرت خواستند از نان آنها بخورد حضرت دعوت ایشان را پذیرفت و از تکه نانشان خورد آنگاه آنان را با خود به منزل آورد، غذا داد و لباس نوپوشید و فرمود: اینان از من سخاوتمندترند زیرا تمام آنچه را داشتند بخشیدند و من فقط مقداری از آنچه داشتم به آنها بخشیدم(37).
جود و شجاعت
زینب دختر ابو رافع نقل میکند که فاطمه(س) پس از آن که پدر بزرگوار خویش را از دست داد سخت دلگیر شد و دائما گریه و ناله میکرد روزی دست حسن و حسین را گرفت و به نزدیک قبر پدر آمد و سخت گریست و شکوه کرد در بین شکوایههای خویش عرض کرد: یا رسول الله !آیا چیزی را برای این دو فرزند به ارث میگذاری؟.
صدای رسول خدا آمد که فرمود: اما الحسن فله هیبتی و شؤودی و اما الحسین فله جراتی وجودی (اما برای حسن هیبت و آقایی را به ارث میگذارم و اما برای حسین جرات وجودم را به ودیعت می نهم).
فاطمه زهرا عرض کرد: راضی و خشنود شدم ای رسول خدا(38).
حج امام حسین(ع)
اما حسین(ع) در طول عمر شریف خود بیست و پنج بار پیاده به حج مشرف شد در حالی که همراه او اسبهای اصیل را بدون سوار میبردند(39).
آن حضرت در حالیکه از امکانات کافی برخوردار بود ومیتوانست از وسایل موجود آن زمان بسیار بالایی بهرهمند شود به خاطر اظهار بندگی کامل و خضوع و خشوعی که در پیاده رفتن وجود دارد راه خانه خدا را پیاده میپیمود.
اما اینکه در همان حال اسبهای سواری را بدون سوار همراه خود میبرد شاید به دو دلیل زیر بود: یکی آن که هنگام بازگشت از آنها استفاده کنند و دیگر آنکه حرکت با خدم و حشم بیشتر بر بندگی و اطاعت محض دلالت دارد.
مناجات
امام حسین(ع) را دیدند که در مسجد مدینه صورت بر خاک نهاده میگوید: الهی اگر به خاطر گناهانم بازخواستم کنی به کرمت توسل میجویم و اگر با خطاکاران جسم کنی به آنها خواهم گفت ترا دوست دارم آقای من اطاعت من برای تو نفعی ندارد و معصیتم زیانی به تو نمیرساند پس اگر آنچه را نفعی برایت ندارم به جا نیاورم بر من ببخش و اگر آنچه که را ضرری به تو نمیزند مرتکب شدم در گذر، که تو ارحمالراحمینی(40).