تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۸۸ - ۰۸:۱۸  ، 
کد خبر : ۹۵۶۵۷
نگاهی به عملکرد شهرداری تهران در دهه 70

دور از انصاف


شیده لالمی
آنچه در روزهای باقی مانده تا 24 آذرماه (روز انتخابات) به عنوان نکته ای مهم و قابل تامل جلوه می کند، آغاز دوباره برخی فعالیت های تخریبی در مورد سیاست های مدیریت شهری در ادوار گذشته است. اگرچه با نزدیک تر شدن به زمان برگزاری انتخابات شوراها که خود اصلی ترین رویداد سیاسی ـ اجتماعی تاثیر گذار بر مدیریت شهری است، خواسته یا ناخواسته آنچه در سال های گذشته برای مدیریت و هدایت تهران ارائه شده، مورد بررسی قرار می گیرد و کارشناسان و منتقدان برای طرح دیدگاه های خود مختارند اما به نظر می رسد فضای آکنده از تبلیغات تخریبی و سیاه نمایی های کاذب که پیش از این در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تجربه شد، با حمایت جریانی خاص در سومین دوره انتخابات شوراها به گونه دیگری تکرار می‌شود.
آنچه چندی پیش در قالب نقدی بر عملکرد مدیران حزب کارگزاران سازندگی در یکی از سایت های اینترنتی منتشر شد، فارغ از فعالیت های این حزب عملگرا، فعالیت های غلامحسین کرباسچی، شهردار اسبق تهران را نشانه رفته بود.جدا از دیدگاه های نویسنده در مورد فعالیت های سیاسی حزب کارگزاران که موضوع این نوشتار نیست، طرح مواردی که به سیاستگذاری های شهرداری تهران در دهه 70 بازمی گردد، مسئولیت یادآوری چند نکته را بر دوش ما می‌گذارد.
طرح این نکات نه از سر شیفتگی در مورد عملکرد مدیری است که با دیدگاهی نو آورانه مدیریت شهری در تهران و بلکه در ایران را در دهه 70 تحت تاثیر سیاست ها و برنامه های خود قرار داد که از سر قضاوتی واقع بینانه در مورد سهمی است که کرباسچی درگذشته، حال و آینده تهران داشته و خواهد داشت. نگاهی دقیق تر و منصفانه تر به سابقه تاریخی تهران و تحولات این شهر در یکصد سال اخیر به سادگی می تواند بخش عمده ای از آنچه مسبب بروز بحران های مختلف در تهران امروز شده است را روایت کند.
سیاست های شهرداری در دهه 70، تهران را در معرض دگردیسی و تحولات بی سابقه اجتماعی، اقتصادی، شهرسازی و معماری قرار داد که اگرچه هر یک در جای خود قابل نقد و بررسی است اما بی تردید انتساب «همه» بحران های امروز تهران از ترافیک و آلودگی هوا گرفته تا آسیب های اجتماعی و از دست رفتن حس تعلق شهروندی و شکستگی بافت محلات به برنامه های دهه 70 را جز به حساب کلی گویی های بازاری و جانبدارانه ای نمی توان گذاشت که همواره در بزنگاه ها با هدف حذف رقبا از میدان از سوی جریانی خاص دنبال شده است.
بدون شک تعمیم و تسری همه نقاط قوت یا ضعف یک ابر شهر که بخش عمده ای از مسائل آن ناشی از عوامل کلان مهاجرت، افزایش جمعیت و توسعه یافتگی سریع و غیرقابل کنترل در چندین مقطع تاریخی حساس چون سال 1320 (بعد از جنگ جهانی دوم )، 1357 ( بعد از پیروزی انقلاب ) و 1368 ( پس از جنگ تحمیلی ) و خارج از حیطه اختیارات و مسئولیت های شهرداری ( در همه ادوار گذشته ) بوده و هست و اساسا به سیاست های کلان مدیریت و برنامه ریزی کشور باز می گردد، نشان دهنده کم توجهی و نا آشنایی نگارنده به سابقه تاریخی تحولات تهران است که منتج به ارائه تحلیلی یکسویه و فاقد دیدگاه های فرابخشی شده است.
انتقاد از مدیریت شهری تهران در دهه 70 به اتهام «نگاه خاص و غیر کلان» و همچنین «بی توجهی به برنامه های بلندمدت و تمرکز بر اجرای برنامه های زودبازده»، از دیگر مواردی است که باید آن را به حساب فراموشکاری نگارنده گذاشت. جدا از اصلاحات ساختاری در نظام مدیریتی شهرداری، تقویت سازمان های خدماتی و رفاهی، همچنین خصوصی سازی گسترده در سازمان های خدماتی چون بازیافت، آمار و اطلاعات کامپیوتری، گورستان ها، آتش نشانی، میادین میوه و تره بار، خدمات موتوری، بهسازی محیط زیست،پارک ها،نظارت بر تاکسیرانی،حمل و نقل و کنترل ترافیک،کشتارگاه ها، سردخانه ها و پایانه ها، موج جدیدی از طرح های توسعه شهری اجرا شد.
حافظه ما هرچقدر هم که کوتاه مدت باشد از یاد نبرده ایم که کوچه های خاکی تهران در مدت زمان کوتاهی آسفالت شد، بخش عمده فضاهای بی استفاده محله ها که در نتیجه رشد ناهماهنگ شهر، فضاهای خالی بسیاری را در شهر جا گذاشته بود، در راستای سیاست محله محوری به زمین های ورزشی تبدیل و با وسایل ورزشی مناسب تجهیز شد، با ورود ماشین آلات و تجهیزات جدید و تقویت سازمان خدمات موتوری فرایند جمع آوری زباله ها در تهران سامان یافت، برای نخستین بار نسل جدیدی از انواع مبلمان شهری در خیابان های تهران طراحی، رنگ آمیزی و نصب شد و این مجموعه تنها بخش اندکی از اقداماتی است که در راستای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان به عنوان برنامه های زودبازده در دستور کار شهرداری تهران قرار گرفت.
با این همه خلاف آنچه ادعا می شود، کارنامه شهرداری تهران در دهه 70 بیش از آنکه مبتنی بر برنامه های مقطعی، ضرب الاجل های کوتاه مدت و جازدن پروژه های کوچک نمایشی و تبلیغاتی به جای برنامه های کلان برای ارائه سازمان یافته به افکار عمومی با اهداف سیاسی باشد، بر محور برنامه های توسعه ای بلند مدت در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و عمرانی متمرکز شد. شهرداری تهران برای نخستین بار با دیدگاهی ابتکاری در صدد تهیه چشم اندازی بلندمدت برای تهران در افق سال 80 با عنوان «تهران 80» برآمد که احتمالا نگارنده از وجود خارجی چنین برنامه ای که فرایند حرکت تهران را در 6 محور شامل «شهر پاک»، که مشکلات زیست محیطی آن برطرف شده است، «شهر روان» که مشکلات ترافیکی آن موردتوجه قرار گرفته است، «شهر سبز» که درختان و پارک ها آن را به محیطی زیبا و سالم بدل کرده اند، «شهر با فرهنگ غنی» که دارای تاسیسات فرهنگی متعدد است، «شهر پویا» که عملیات آن به روانی انجام می شود و «شهر با بافت سنتی و مدرن» تعیین می‌کرد، بی خبر بوده که فرایند حرکت و برنامه ریزی مدیریت شهری وقت را فاقد سیاستگذاری‌های کلان اعلام کرده است.
شهرداری در این برنامه بلند مدت راهکارهای توسعه تهران را با دو محور اصلی حرکت به سوی شهری مدرن با احیای بافت های سنتی دنبال کرد. اگرچه این برنامه به دلیل تغییر مدیریت در شهرداری تهران و مهم تر از آن فعال شدن شوراهای شهر عملیاتی نشد اما برای علاقه مندان به مباحث حوزه شهری و منتقدانی که سیاست های مدیریت شهری در دهه 70 را «سطحی نگرانه و محدود» می خوانند، جالب است که بدانند بخش عمده ای از برنامه های شهردارانی که در سال های اخیر عهده دار مدیریت پایتخت بوده اند و شعار خدمتگزاری به مردم و ابتکار و نوآوری در طرح ها را سر داده اند، سیاستگذاری های «تهران 80» را به نام شعارها و برنامه های خود برای اداره تهران به شورا و شهروندان ارائه کرده‌اند.
تاسیس سازمان هایی چون مرکز سنجش و مطالعه آلودگی هوا در تهران، مرکز کنترل ترافیک، شرکت مطالعات حمل و نقل و ترافیک شهر تهران و بسیاری دیگر از سازمان های زیرمجموعه تهران همگی گویای سیاست های عمقی و بلند مدت و اعتقاد کلان شهرداری در دهه 70 است که همچنان و به رغم تغییر مدیریت ها در شهرداری بر همان روال گذشته فعالیت می‌کنند.
در این میان افتتاح پروژه های عمرانی بلندمدت شهرداری وقت تهران در ماه ها و سال های اخیر بی تردید برای قضاوت شهروندان روشن کننده است. غیر از این است که همه پروژه های کلان افتتاح شده در تهران چه در حوزه پروژه های عمرانی و چه توسعه فرهنگسراها و خانه های فرهنگ و سایر عرصه های اجتماعی از سال 79 تاکنون ثمره اندیشه و دیدگاه های مدیران دهه 70 شهرداری است؟ و چه کسی می تواند یک نمونه از پروژه های بنیادی برای توسعه تهران را در سال های اخیر مثال بزند که محصول فعالیت مدیران اخیر شهرداری بوده است؟ آیا ضرب الاجل های به مقصود نرسیده چون آسفالت 50 روزه همه خیابان های تهران، ساخت آبخوری ها در سطح شهر، اعطای وام و بن کمک به اقشاری خاص با اهداف سازمان یافته سیاسی را باید در قالب برنامه های کلان و بنیادی برای توسعه تهران نوشت؟ نوآوری و خلاقیت در مدیریت شهری حاکم بر تهران در طول سال های 68 تا 79 یکی از اصلی ترین شاخصه هایی بوده که از سوی اغلب کارشناسان و منتقدان مورد توجه قرار گرفته است. در نتیجه همین نوآوری ها، عمده سازمان های شهرداری به نهادهایی پویا، خلاق و کارآمد تبدیل شدند.
ارائه خدمات شهری به شهروندان در فرآیندی سازمان یافته دنبال شد، فضای نا بسامان تبلیغاتی با اعمال ضوابط سختگیرانه ساماندهی شدند، برای نخستین بار نوع جدیدی از ماشین های دربسته حمل زباله در تهران مورد استفاده قرار گرفت و سازمان خدمات موتوری سری جدیدی از انواع تجهیزات به روز را وارد تهران کرد و اینگونه و با اجرایی شدن برنامه های موازی دیگر پایتخت سیمایی بسیار متفاوت از گذشته یافت و ناگفته پیداست که همواره بهترین قضاوت در این زمینه را شهروندان داشته اند. البته تهران در مقطع زمانی فعلی بی تردید نیازمند و تحولی نو و رویکردی جدید در مدیریت شهری است.
اما آیا بهتر نیست قضاوت در مورد عملکرد نوآورانه و خلاقانه شهرداران تهران پس از انقلاب اسلامی را بر عهده شهروندانی گذاریم که زندگی هر روز را در محله های دور و نزدیک شهر تجربه می کنند و چه خوب است که از آنها بخواهیم شاخصه های نوآوری و تحول را در سیاست های مدیران گذشته و اکنون پایتخت ـ فارغ از برخی نظر سنجی تحمیلی ـ به قضاوت بنشینند و آنها مقایسه کنند خلاقیت در برنامه های مدیرانی که آسفالت کردن خیابان ها، رنگ آمیزی جداول و جمع آوری زباله های شهر و نصب پل های مکانیزه ـ که جزو وظایف ذاتی و الزامی شهرداری است ـ را در قالب شعارهای عامه پسند به مثابه تحولی عظیم در مدیریت شهری با اهداف سیاسی تبلیغ می کنند و مدیرانی که با تبدیل کشتارگاه ها و پادگان ها به خانه های فرهنگ، با تبدیل خرابه ها به پارک و زمین های ورزشی، با توسعه فضای سبز محلی، با ورود سیستم ها و سامانه های هوشمند کنترل ترافیک، دستگاه های سنجش آلودگی هوا، اجرای شبکه فاضلاب پس از سه دهه مطالعه و بسیاری پروژه های ابتکاری که در حوصله این نوشتار نیست، گام به گام تهران را به سمت شهری برخوردار از تجهیزات نوین زمان خود پیش بردند.
نکته دیگری که در نوشتاری بر نقد عملکرد شهرداری تهران در دهه 70 به چشم می خورد، نقدی بر بی توجهی مدیریت تهران در دهه 70 به توسعه حمل و نقل عمومی و همچنین انتقاد از وارد کردن اتوبوس های برقی به تهران است.
چنانکه نگارنده با بیان اینکه «شیوه مدیریتی و طرز تفکر غلامحسین کرباسچی نشان می دهد که او اعتقاد چندانی به سیستم های نوین حمل و نقل شهری و وسایل مدرن رفع ترافیک مانند تراموا، مترو و LRT نداشته است» چنین نتیجه گیری می کند؛ «شاید اگر نصف هزینه هایی را که صرف اتوبان و خیابان های تهران کرده، صرف ساخت و اتمام مترو می کرد، تا به حال این پروژه عظیم و به صرفه حمل ونقل عمومی، به پایان رسیده بود». و در جای دیگر به «واردات اتوبوس های برقی کهنه و دست دوم از اروپای شرقی» اشاره و تاکید می کند؛ «این اتوبوس ها اکنون، تبدیل به معضل بزرگی برای مدیریت شهر تهران شده است».
صرف نظر از این موضوع که نویسنده کارایی و کارآمدی اتوبوس های برقی در تهران، سازگاری زیست محیطی و پربازده بودن این خطوط را نادیده گرفته و از سیاست های فعلی شهرداری پایتخت که خریداری اتوبوس های برقی را به عنوان یکی از اصلی ترین و کارا ترین برنامه های توسعه حمل و نقل عمومی مطرح کرده، بی خبر است، در مورد سابقه متروی تهران باید یادآوری کرد این پروژه که در دهه 50 آغاز شد در دهه 60 به دلیل وقوع جنگ تحمیلی متوقف شد و اتفاقا آنچه مسبب آغاز مجدد این پروژه مهم شهری در نخستین ماه های پس از امضای قطعنامه 598 (پایان جنگ) شد اصرار شهردار تهران بود. مروری دقیق تر بر پرونده متروی تهران گویای آن است که آنچه مسبب کندی حرکت در فرایند احداث خطوط متروی در تهران بوده، نه بی توجهی مدیران (آن هم در یک مقطع زمانی خاص) که مشکلات جدی مالی، بوروکراسی اداری و در بسیاری از موارد همراهی نکردن دولت های وقت در تامین اعتبارات مورد نیاز بوده است همانطور که در ماه های اخیر نیز به رغم آنکه اهمیت توسعه و اتمام خطوط نیمه کاره متروی تهران بر همگان آشکار شده، دولتی که اتفاقا به اولویت ها و مسائل تهران آگاه هم هست، از پرداخت سهم واقعی برای ادامه کار امتناع می‌کند.
همچنین منتقدانی که با جمع آوری و ارائه برخی دیدگاه های بازاری و بدون اتکا به ادله متقن و کارشناسی بخشی از تاریخ یک شهر را به قضاوت می نشیند، بد نیست بدانند فرایند نخستین طرح بلند مدت حمل و نقل تهران که چشم اندازی پنج ساله برای پایتخت ترسیم می کرد در سال 74 آغاز شد. سیاست هایی چون تشویق کاهش طول و تعداد سفرها، کاستن از فشار در ساعات پر رفت و آمد از طریق مدیریت ساعات کار، ایجاد هماهنگی در سیستم چراغ های راهنما و ایجاد هماهنگی بین مترو و شبکه حمل و نقل عمومی تنها بخشی از سیاست های این برنامه پنج ساله است که در همین سال های اخیر نمونه های موردی آن تحت عنوان طرح های جدید با تبلیغات وسیع اجرا شده و می‌شود.
پروژه نواب که یکی از جنجال برانگیز ترین و مشهورترین پروژه های مدیریت شهری در دهه 70 است، سالهاست که از سوی کارشناسان، رسانه ها و محافل تخصصی به عنوان طرحی معیوب و مسئله دار معرفی می شود. جدا از انتقادات و تحلیل های کارشناسی که می توان در مورد این پروژه ارائه داد و با مطالعات جدید راه گذشته را برای طی مسیر آینده هموار کرد، آنچه به نظر می رسد در همه نقد ها و تحلیل هایی که بر این پروژه وارد شده نادیده مانده، ارزیابی این طرح در قالب کلیت طرح های دیگری است که به موازات آن تعریف شده بود و در سال های بعد اجرایی نشد.
نواب، پروژه نوسازی بافت فرسوده تهران یکی از مجموعه برنامه های شهرداری تهران در دهه 70 بود که با تغییر و تحولات مدیریتی در سال 79 نا تمام ماند و هیچ به نتیجه نهایی منتج نشد و قضاوت امروز ما در مورد آن به مثابه قضاوتی نیمه تمام است. ورود به حوزه پرمسئله و پر چالش نوسازی بافت های فرسوده در تهران در همه ادوار و به ویژه دهه های اخیر از اصلی ترین دغدغه ها و در عین حال مسئولیت های مدیریت شهری بوده است و ورود مدیریت شهری به این حوزه در دهه 70 با پروژه موسوم به نواب با همه انتقاداتی که می توان به آن وارد کرد در نوع خود و زمان خود تحول و تجربه ای بود که دستاوردها و آموزه های آن در سال های بعد و توسط همه مدیران شهری در سایه انتقادات یکسویه نادیده گرفته شد.
تردیدی نیست ورود به حوزه پر مسئله بافت های فرسوده در هر زمانی و در هر مقطعی با پیچیدگی ها و مسائل پیش بینی نشده ای مواجه است اما در طول دهه اخیر و به رغم بحرانی شدن کانون های فرسودگی در تهران، آنان که یکسره سخن از نقد پروژه های گذشته رانده اند چند گام برای نوسازی بافت های فرسوده برداشته اند؟ آیا جز طرح ناکام تراکم تشویقی در بافت های فرسوده که اخیرا در شورای دوم دنبال شد و به گفته رئیس کمیته ایمن سازی شورا به نتیجه نرسید، منتقدان و کارشناسان دلسوز راهکاری عملیاتی برای مواجهه با بحران فراگیر بافت های فرسوده ارائه کرده اند؟ و این دقیقا همان پروسه انتقادی است که همواره در مورد سیاست فروش تراکم در تهران دنبال شده است.
مدیریت شهری در دهه 70 با هدف استقلال مالی شهرداری تهران از دولت و همچنین در مواجهه با توسعه فزاینده شهرک های حاشیه ای پیرامون تهران و همچنین نیاز به مسکن مهاجران و بسیاری دلایل دیگر که در حوصله این نوشتار نیست، سیاست توسعه عمودی در پایتخت را در پیش گرفت.
واکاوی ریشه های این نگرش و تصمیم گیری در مقطع زمانی خود و توجه به این امر که آیا مدیریت وقت تهران تصمیم داشت در همه ادوار بعد سیاست تراکم فروشی را با همان روش ابتدایی دنبال کند، همواره مغفول مانده و چگونه است مدیرانی که در سال های بعد از دهه 70 نیز عهده دار هدایت تهران شدند و به نقد سیاست تراکم فروشی پرداختند و با نادیده گرفتن مجموعه عوامل تاثیر گذار در قیمت زمین و مسکن که ریشه در سیاستگذاری های دیرپای دولت در خصوص سیاست زمین شهری، توسعه و ساخت مسکن ارزان قیمت در تهران و ده ها عوامل دیگر دارد و تک عاملی نیست، همان مسیر را ادامه دادند و نتوانستند برای برون رفت از شرایطی که منتقد آن بودند، راهکاری ارائه دهند و همواره گناه تخریب باغ ها و محیط زیست تهران را به پای مدیران دهه 70 نوشتند. از خاطر نبریم که روند تخریب باغ ها در شهر تهران به دلیل افزایش جمعیت و نیاز به مسکن پدیده با سابقه ای است که از سال های پیش از انقلاب آغاز شد و تحت تاثیر پدیده افزایش جمعیت و تقاضای مسکن در دوره های بعدی تداوم یافت و قضاوت در مورد تاثیر سیاست های شهرسازی در این بخش در هر دوره ای نیازمند ذکر آمار، ارقام و نمونه‌های عینی است.
به موازات نقد هایی که بر عملکرد شهرداری در این زمینه در هر دوره ای وارد است، از خاطر نبریم که بررسی عملکرد شهرداری در تملک باغ ها برای حفظ فضای سبز نیز از پدیده های بارز دوره مدیریت شهری در دهه 70 است که قبل از آن بی سابقه بوده و بعد از آن هم چندان اتفاق نیفتاده است. به عنوان نمونه می توان به تبدیل یکی از باغ های قدیم تهران در محدوده افسریه به پارک آبی آزادگان و پارک پلیس و بسیاری دیگر از باغ های قدیمی تهران اشاره کرد. در واقع شهرداری در این دوره با صدور مجوز احداث بنا در درصدی از زمین باغ ها، باقی مانده آن را برای تبدیل به فضای سبز و پارک به تملک شهرداری در می‌آورد. اگرچه این رویکرد و سایر سیاست های شهرداری در این بخش را می توان به بوته نقد گذاشت اما در شرایطی که در طول مجموعه سال های گذشته از 79 به بعد، شهرداری تهران حتی موفق به خریداری یکی از قدیمی ترین باغ های در آستانه نابودی تهران، باغ ملک نشده و مالکان باغ ها به سرعت در حال تغییر کاربری باغ ها با رای دیوان عدالت اداری هستند، سیاست مجوز اعطای تراکم برای تغییر کاربری درصدی از باغ ها در قبال آزاد سازی بخشی از این اراضی به نفع شهر و تبدیل به پارک و فضاهای عمومی غیر منطقی به نظر نمی‌رسد.
از دیگر سو نگاه بنیادی شهرداری به معضل کمبود فضای سبز در تهران در سال 69 برای نخستین بار منجر به تاسیس واحدی برای شناسایی و نظارت بر باغ های بزرگ شهر تهران در شهرداری شد. این واحد در طول 5 سال 28 میلیون متر مربع فضای سبز را در تهران شناسایی کرد و باز در خاطرمان هست در همین مقطع زمانی و در راستای تصمیم شهرداری تهران برای ایجاد کمربند سبز در شعاع 20 کیلومتری پایتخت، سیاست ایجاد بوستان های پیرامونی در سال های 70 تا 72 دنبال و به رغم محدودیت های شدید ناشی از کمبود آب، 4 هزار هکتار فضای سبز در حاشیه شهر تهران ایجاد شد. آمارها گویای آن است که سرانه فضای سبز شهر تهران در سال 72 به نحوی بنیادی بهبود یافت و از 5/2 متر مربع به 10 متر مربع رسید که چنین رشدی در هیچ یک از ادوار بعدی و قبلی در تهران سابقه ندارد.
از خاطر نبریم با همه نقدی که به عملکرد شهردار تهران در تخریب باغ ها پایتخت به دلیل ساخت و ساز بناهای جدید و برج های بلندمرتبه می توان وارد کرد، پیکارهای شهردار تهران برای بهبود کیفیت محیط زیست در سطح بین المللی در دهه 70 مورد تایید قرار گرفت و سازمان ملل کوشش های شهرداری تهران برای کاهش گاز مونوکسید کربن را قابل تقدیر دانست و در همایش سال 75 سکونتگاه های انسانی سازمان ملل متحد تهران به عنوان یکی از 25 شهر برگزیده به عنوان برنامه های آینده شهری در جهان انتخاب شد و تلاش برای رسیدن تهران به شهر پاک اینگونه به بار نشست؛ تلاشی که در همه سال های بعد (پس از 79) و با همه تلاش ها و شعارهایی که برای سالم سازی هوا و محیط زیست تهران داده شد، به سر منزل مقصود نرسید و عملیاتی نشد؛ همچنان که بحران آلودگی هوا، فعالیت صنایع آلاینده، آلودگی زمین های کشاورزی تهران به فاضلاب و آلاینده های مسموم شیمیایی و تخریب باغ ها تهران نه تنها ادامه دارد که تشدید شده است و تجربه نشان می دهد کسانی که داعیه دار صیانت از میراث طبیعی پایتخت و یکپارچه منتقد «همه» سیاست های گذشته بودند نیز نتوانستند ماشین تخریب را متوقف کنند اما امروز در آستانه یک رقابت انتخاباتی دیگر موتورهای تخریب دیگری برای آنچه در گذشته به عنوان کارکردی موفق و مثبت مطرح بوده به راه انداختند تا اینگونه با اندک اعتماد مردم به عنوان مهمترین سرمایه اجتماعی تهران بازی دیگری آغاز کنند.
شایسته نیست فراموشکاری ما در مورد عملکرد شهرداری تهران در دهه 70 و شایسته نیست اعمال قضاوت های یکسویه در مورد عملکرد مدیری که همچنان و هنوز هم در قضاوت وجدان های آگاه به عنوان مدیری توانمند، کارا و خلاق شناخته می شود. از خاطر نبریم که در همه شهرهای جهان شهرداران موفق و نامدار با کارهای متفاوت شناخته می شوند و مدیریت شهرداری در دهه 70 با مجموعه قوت ها و کاستی ها، مسبب تحول و دگردیسی در پایتخت شد که همچنان تهران به اتکای بسیاری از دستاوردهای آن نفس تازه می کند. با شناخت آگاهانه نقش شهرداری در ساختار مدیریتی، تصمیم سازی و برنامه ریزی کشور منصفانه تر شاید می توان به این نتیجه رسید که گناه همه آنچه امروز بر پیشانی تهران به مثابه بحران های بزرگ، بحران های کوچک جلوه می کند بر آمده از سیاست ها و عملکرد مدیریت شهری، آن هم در مقطعی خاص نبوده و نخواهد بود.
نگاهی دقیق تر به کارنامه شهرداران تهران در سه دوره اخیر به درستی نشان می دهد آنها که جز به نقد و تخریب گذشته سخن نگفتند باز به درست یا غلط همان مسیری را پیمودند که شهردار جوان تهران در آخرین سال های دهه 60 در تهران آغاز کرده بود و پروژه هایی را افتتاح کردند که سهم اندیشه، جسارت و حرکت همان مدیران دهه 70 بود. سیاست ها، هدف گذاری ها و عملکرد شهرداری در دهه 70 را می توان و باید به نقد گذاشت که املای نانوشته غلط ندارد؛ همانطور که برنامه ها و هدف گذاری های شورا و شهرداری در سال‌های بعد.
آری، در آستانه انتخابات شوراها، بر ماست که از گذشته بسیار بگوییم و شاید که از داشته و نداشته ها، قوت ها و کاستی ها برای اداره بهتر کلانشهر تهران که درگیر خردترین تا کلان ترین مشکلات و بحران هاست، بهره بگیریم اما تردیدی نیست که گرایش به تبلیغات تخریبی و اظهارنظرهای بی ریشه و خارج از دایره انصاف و عدالت، تعمیم دیدگاه های بازاری بر فرایند مدیریت عملگرا نه شعار محور مدیران پیشین پایتخت و زیر سوال بردن فله ای همه تحولات و اقدامات مدیریت شهری تهران در طول یک دوره خاص که اتفاقا برای مردم که ناظران بی طرفند به درستی شناخته شده است، جز مایوس و سرخورده کردن مردم و بالا بردن دیوارهای بی اعتمادی میان شهروندان و مدیریت شهری برای شهر ما، شهر فردای ما حاصلی نخواهد داشت و مبادا که چنین فرآیندی که پیش از این در عرصه انتخابات سیاسی کشور تکرار شد، شهر ما، شهر امروز ما، شهر فردای ما را مبتلا کند و اثری از خود بگذارد، ماندگار، که این گناهی نابخشودنی است برای مردمان شهری که برای قضاوت در مورد آنچه گذشته و آنچه نیامده، اصلحند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات