تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۱:۴۰  ، 
کد خبر : ۹۶۹۴۴
تبیین مفهوم امامت ازدیدگاه امام رضا(ع)

امامت انتصابی است نه انتخابی

مقدمه: آنچه که می‌خوانید گفتاری است از آیت‌الله عبدالله جوادی آملی از اندیشمندان و متفکران برجسته دنیای اسلام که در تبیین مقام امامت و مفهوم ولایت بویژه ولی فقیه با استفاده از بیانات گهربار حضرت ثامن‌الحجج، علی بن موسی‌الرضا (علیه‌السلام)، به رشته تحریر در آمده است. این مفسر کبیر قرآن با بهره‌گیری از بیان نورانی حضرت رضا (ع) و نقش ایشان در مدت حضورشان در ایران در تنویر افکار عمومی و تشریح مباحث معرفتی از جمله امامت و جانشینی آن -ولایت فقیه- به تبیین مسأله انتصابی بودن امامت و در امتداد آن ولایت فقیه می‌پردازد و از ولی فقیه به عنوان جانشینی که از سوی امام به امر رهبری و هدایت جامعه می‌پردازد یاد می‌کند.

ایمان با احیای سنن الهی کامل می‌شود
«امام» پیشگام عقائد و اخلاق و اعمال امت است. هر عقیده ای از هر معتقدی مأموم اعتقاد امام است. هر خلقی از هر متخلقی مأموم اخلاق امام است. هر عملی از هر عاملی مأموم عمل امام است. این که گفتند: اگر کسی اول وقت نماز بخواند، به امام زمان (علیه السلام) اقتدا کرده است، یعنی ولی عصر همواره اول وقت نماز می خواند. این شخصی که اول وقت نمازگزاری کرد به امام خود اقتدا کرد. این تمثیل است، نه تعیین. هرکسی عقیده خوبی داشت، اخلاق خوبی داشت، به امام خود اقتدا کرده است.
در جریان عدیله سفارش کرده اند که عقائد مبرهن تان را به خدا امانت بسپارید تا هنگام مرگ خطر عدول پیش نیاید. «عدیله» آن است که معاذالله کسی در حال خطر از حق به باطل عدول کند. فشار مرگ نه آنقدر سهل است که قابل تصویر باشد! هیچ فشاری همانند فشار مرگ نیست. هیچ دردی بدتر از درد فراق نیست. و اگر تحمل پذیر بود انسان نمی مرد! چون تحمل ندارد روح بدن را رها می کند. در این سخت ترین حالت ممکن است خدای ناکرده انسان بیراهه برود و برای نجات از چنین درد و خطری از غیر خدا کمک طلب کند. این را می گویند: عدول از حق به باطل.
برای اینکه انسان گرفتار عدول از حق به باطل نشود، بلکه از باطل به حق عدول کند. گفتند: عقائد مبرهن، اعتقادات مستدل را فراهم کنید، به خدا امانت بسپارید تا در هنگام مرگ مشکل شما را حل کند. امام چنین خاصیتی دارد که عقیده او، امامت اعتقادات ما را به عهده می گیرد. اخلاق او امام اخلاق ماست، اعمال او پیشوای اعمال ماست.
از بیانات نورانی امام رضا (ع) این است: وقتی ایمان مؤمن کامل می شود که هم سنت الهی را، هم سنت رسول الله را، هم سنت ولی الله را در خود احیاء کند. ولایت یک ولی وقتی کامل می شود که هم سنت خدا را، هم سنت رسول خدا را در خود احیاء کند. رسالت رسول وقتی کامل می شود که سنت خدا را در خود احیاء کند. بعد از ذات اقدس الله در نشئه خلقت انبیایند، بعد جانشینان آنها، به ما گفتند: اولیای خدا امامان اند، انبیای الهی امامان اند، و اولین امام خود ذات اقدس الله است. امام یعنی «پیشوا». فرمود کاری را که خدا انجام می دهد، الگوی کار شماست.
ایمان مؤمن وقتی کامل می شود که ببیند خدا چکار می کند، او همان کارها را در نشئه امکان انجام بدهد. سنت الهی را در خود زنده کند. هر کمال ای که خدا داراست به نحو غیرمتناهی، آن کمال را مؤمن در حد محدود خود فراهم بکند.
فرمود: مؤمن وقتی ایمان اش کامل می شود که سنت خدا در او زنده باشد. این نمونه ای که ذکر کرده است به عنوان کتمان سر، به عنوان تمثیل است، نه تعیین. منظور این نیست که در بین سنن الهی فقط همین یک سنت را مؤمن داشته باشد، بلکه منظور آن است که تخلقوا باخلاق الله (1). ببینید چه فضیلتی خدا برای خود ذکر می کند، همان فضائل را در حد محدود خود پیاده کنید. خدا برای خود اسمای حسنای فراوانی یاد کرده است که لله الأسماء الحسنی (2)، شما هم مظهر اسمای حسنای خدا باشید. برای پیامبر اوصاف فراوانی ذکر کرد، شما هم دارای آن اوصاف باشید.
گفتند: برجسته ترین وصف ممتاز رسول اکرم همان نیل به مقام محمود است. در سوره اسرا فرمود: و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی أن یبعثک ربک مقاماً محموداً (3). مقام محمود عبارت از آن است؛ انسان به جائی برسد که از آن جا کمالات علمی و عملی به جامعه انسانی تنزل کند تا هم به جامعه انسانی متوجه به او باشد. مردم در برابر علم و عمل حق شناس اند. ستایش کننده اند. حرف علمی و کار عادلانه ببینند، از او ثناگوئی می کنند و او را حمد می کنند.
مرکب؛ محبت، ره توشه؛ تقوا
اگر کسی به جائی رسید که منشأ خدمات علمی و عملی شد، چنین شخصی محمود است. یعنی جامعه حمد او را به عهده می گیرند. خواه بشناسند، خواه نشناسند. خواه به زبان بیاورند، خواه به زبان نیاورند. این مقام محمود رسول گرامی به این معنا نیست که آنها که تو را می شناسند، حمدت می کنند! بلکه معنایش آن است: به جائی می رسی که از تو خیر به جامعه انسانی می رسد، قهراً از آن سوی حمد و ثناء نصیب تو خواهد شد. مردم در برابر نعمت شاکراند، ولو ولی نعمت خود را نشناسند.
چنین کاری را خدا به پیغمبرش دستور داد، بعد به ما هم فرمود: نماز شب را زنده نگه بدارید تا به نوبه خود به مقام محمود بار یابید. از بیانات نورانی امام حسن عسکری(سلام الله علیه) این است که: ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الا بامتطاع اللیل(4). یعنی سفر از خلق به حق، این راه طولانی را با نماز شب انسان طی می کند. کسی به خدا می رسد که سحرخیز باشد. تا انسان اهل سحر نباشد، ابن السبیل است، وامانده است، در بین راه مانده است. اگر کسی ابن السبیل شد باید از راه زکات او را تأمین کرد. و زکات جزء اوساخ است. چرا ما ابن السبیل باشیم که از اوساخ نفسانی دیگران طرفی ببندیم؟
به ما گفتند: مرکب داری، زادداری؛ سوارمرکب بشوید، از آن ره توشه کمک بگیرید، این راه را طی کنید. مرکب محبت خدا، زاد و ره توشه تقوای الهی. اگر کسی حبیب خدا بود، سوار مرکب محبت می شود و از زاد و توشه تقوا طرفی می بندد و این راه الهی را طی می کند. دیگر ابن السبیل نیست، وامانده نیست. ان الوصول الی الله سفر لایدرک الا بامتطاع اللیل. «امتطاع» یعنی مطیه گیری. مطیه یعنی مرکب.
پس مرکب سالکان الهی نماز شب است که این نماز شب برای رسول گرامی براق بود که این براق خطا مد البصر(5) با همان براق معراج رفت و به اندازه دید یک انسان مسیر پای این براق بود. حالا این براق از چه حقیقتی است، آن کاری به ما ندارد، ولی گام اش به اندازه دید یک انسان است. انسان همین که چشم باز کرد، تا دورترین ستاره آسمان را می بیند. یک گام این براق به اندازه دید ماست. انسان که چشم باز کرد، دورترین ستاره را می بیند. این براق همین که گام برمی داشت، به همین اندازه راه را طی می کرد. همین براق زیر پای اهل نماز شب هست. تا آن اندازه ای که همت توانای شب زنده دار بتواند طی کند.
پس مرکب محبت است و ره توشه تقوا؛ همین انسان را در محدوده خواست خویش به مقام محمود می رساند. این که وجود مبارک امام هشتم فرمود: وقتی ایمان کامل می شود که انسان اخلاق پیغمبر داشته باشد، سنت پیغمبر داشته باشد؛ تنها منظور سنت همان مداراه الناس که در این حدیث آمده نیست. اینها به عنوان تمثیل است، نه تعیین. بعد فرمود: سنت امام خود را باید داشته باشد.
ولایت فقیه، وکالت مردم نیست
امام کسی است که دسترس فکر احدی نیست. مؤمن هم باید به جایی برسد که فکر دیگران او را آلوده نکند، دست آلوده دیگران هم او را آلوده نکند. مکتب آلوده دیگران هم او را آلوده نکند. این که امام هشتم فرمود: وقتی ایمان مؤمن کامل می شود که سنتی از امام خود داشته باشد، امام را و امامت را و سنت امامت را خود امام هشتم تشریح کرد.
مرحوم کلینی (رض) نقل کرد: وقتی وجود مبارک امام هشتم وارد سرزمین مرو شد، مسئله رسمی آن روز مسئله امامت و خلافت بود. پیروان اهل بیت می گفتند: امامت نصبی است، دیگران می گفتند: امامت انتخابی است. عده ای می گفتند: ما قائل به وکالت امام ایم، شیعیان می گفتند: ما قائل به ولایت امام ایم. عده ای بین وکالت و ولایت سرگردان بودند. عده ای می گفتند: رهبر را باید مردم انتخاب کنند، شیعیان می گفتند: رهبر را باید خدا تعیین کند.
وقتی وجود مبارک امام هشتم طبق نقل مرحوم کلینی سؤال کرد: مسئله رسمی خراسان امروز چیست، عرض کردند: امامت است و مردم فکر می کنند، یعنی عباسی ای ها فکر می کنند که امامت انتخابی است، از سقیفه هم برمی آید که امام تعیین کنند، وجود مبارک امام هشتم فرمود: اینها امامت را نشناخته اند تا امام را بشناسند! همانطوری که الله را باید با الوهیت شناخت، نه با آیات آفاقی و انفسی، آنکه به آیات آفاقی و انفسی خدا را می شناسد، او در حد رب، در حد صانع و خالق خدا را می شناسد، نه در حد واجب بالذات. آنهائی هم که امام را با معجزات می شناسند، در حقیقت امامت را نشناختند، فرمود: اعرفوا الله بالله، والرسول بالرساله، و اولی الأمر بالأمر بالمعروف(6). فرمود: امامت را اینها باید بشناسند تا امام را بشناسند. آنگاه خود امام را معرفی کرد؛ فرمود: الامام واحد دهره، لا یدانیه احد! فرمود: امام در تمام روزگار یک نفر است. خلیفه خدا در تمام عصرها یک نفر است. خلیفه خدا و امام که از طرف خدا نصب می شود، تنها برای تمشیت امور مردم نیست که مشکلات مردم را حل کند! امام که خلیفه الله است، هم یحلل حلال الله، یحرم حرام الله، یقیموا حدود الله، یضب عن دین الله و یدعوا الی سبیل الله بالحکمه و الموعظه الحسنه و الحجه البالغه. این مشکلات علمی و عملی جامعه را هم حل می کند .
ملائکه هم علوم خود را از امام می‌گیرند

از سوی دیگر: همانطوری که انسانها امام می خواهند، فرشتگان هم امام می خواهند. ملائکه هم خلیفه می طلبند. امام تنها کسی نیست که مشکلات علمی مردم را حل کند! امام خلیفه الله است، این خلیفه خدا معلم اسماء است. فرشتگان هم علوم را از امام می گیرند. ملائکه هم علوم را از امام می گیرند. امام کسی است که هم مشکل انسانیت انسانها را حل کند، هم مشکل علمی ملائکه را حل کند، هم مشکل عملی ملائکه را حل کند. همانطوری که ذات اقدس الله به آدم فرمود: تو خلیفه منی، و امام زمان ای، معلم ملائکه باش؛ امروز ولی عصر، «آدم» عصر است، امروز ولی عصر خلیفه عصر است، امروز ولی عصر معلم ملائکه است. مقام امامت اینچنین است. تنها حل مشکلات مردم نیست. این یا آدم انبئهم باسماء هؤلاء(7) امروز به وسیله ولی عصر (أرواحنا فداه) ظهور می کند و چون امام مظهر اعظم الأسماء است و مظهر اسم أعظم است، اسمای الهی، همه اینها هر اقتضائی که دارند به برکت اسم أعظم و مظهر اسم أعظم تعبیر می شود. امام یک همچنین مقامی دارد.
لذا وجود مبارک امام رضا فرمود: الامام واحد دهر، لا یدانیه احد و هو بحیث النجم من أیدی العقول. این العقول من هذا، این الاختیار من هذا(8). فرمود: همانطوری که دست کسی به دورترین ستاره آسمان نمی رسد، عقل کسی هم به مقام امامت هیچ امامی نمی رسد. فرمود: و هو بحیث النجم من أیدی المتناولین. مگر با دست می توان ستاره آسمان را گرفت؟ با عقل هم نمی شود امام را شناخت. فرمود: این العقول من هذا، این الاختیار من هذا. مگر عقل بشری به آسمان امامت می رسد؟ مگر فکر بشری به مقام شامخ امامت بار می یابد تا امام را بشر معین کند؟
انتصاب ولی فقیه از سوی امام است
امامت انتصابی است نه انتخابی آن هم که جانشین امام است، یعنی ولی فقیه، او هم از طرف خود امام تعیین می شود یا با نصب عام، یا با نصب خاص. سخن از وکالت فقیه نیست. سخن از ولایت فقیه است. آنها که معنای ولایت را، معنای رهبری را درست بررسی نکردند، فکر کردند که جامعه خود عاقل است، مهجور نیست تا ولی طلب بکند. اینچنین فکر می کردند. می گفتند: اگر کسی مهجور بود، کودک بود، سفیه بود، مجنون بود ولی لازم دارد! جامعه که مجنون نیست، کودک نیست، سفیه نیست، نیازی به ولی ندارد! آنچه که در یک نظام انسانی می تواند نقش داشته باشد، وکالت فقیه است، نه ولایت فقیه! مردم باید فقیه را به عنوان نماینده انتخاب بکنند. نه ولایت او را بپذیرند؛ برای اینکه مردم مهجور نیستند تا نیازی به ولی داشته باشند! سرّش آن است که اینها به کنه ولایت راه پیدا نکردند، چون ولایت در دو فصل جدای از هم کاملاً در فقه اسلامی مطرح است. یک ولایت رایج است که در فقه کنونی مطرح است. یک ولایتی است که در مسئله کلام و مانند آن ظهور دارد. ولایت ای که خیلی ها در کتاب های فقهی دیدند، آن یا مربوط به مرده است، یا مربوط به کسی که به منزله مرده است!
در کتاب طهارت، در بحث نماز بر مرده می گویند: نماز بر مرده باید به اذن ولی مرده باشد. تا ولی مرده اجازه ندهد، نمی شود بر مرده نماز گزارد، این یک نمونه. این اول فقه؛ در آخر فقه می گویند، در مسئله قصاص و حدود و دیّات اگر کسی مرد، کسی کشته شد، در تصادف ها رخت بربست، ولی دم یا قصاص می کند، یا عفو می کند، یا دیه. این هم آخر فقه؛ پس در اول فقه سخن از ولایت بر مرده هاست، در آخر فقه سخن از ولایت بر مرده هاست.
در وسط فقه، در کتاب حجر ولایت بر کسانی است که به منزله مرده اند. ولی بر فقیر، ولی بر سفیه، ولی بر مجنون، ولی بر غائب و قاصر و مانند آن. این ولایت هائی که این آقایان در این قسمت های فقهی دیدند یا بر مرده است، یا بر کسی که به منزله مرده است. بعد می گفتند: مردم مسلمان نه مرده اند، نه به منزله مرده، لذا ولی لازم ندارند. مهجور نیستند، پس وکیل دارند، قائل به وکالت فقیه شدند، نه ولایت فقیه. اما غافل از آن که آن امامت و ولایتی که در مسئله کلان و نظام مطرح است از این قبیل نیست.
ما دو ولی در قرآن داریم: یک ولی در سوره اسراء که همین ولی گذشته است که این ولی بر مرده یا به منزله مرده است. فرمود: من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطانا(9). این ولی بر مرده است. یک ولی به معنای رهبر بر فرزانگان و عقلاء و خردمندان و اندیشوران است که فرمود: انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون(10). این ولی سوره مائده با ولی سوره اسراء فرق و امتیاز فراوان دارند. او ولی بر مرده و امثال مرده است، این ولی بر خردمندان و فرزانگان است. یعنی شما خردمندان باید متوجه باشید کسی از طرف خدا پیام ما را به شما می رساند، شما تولی کنید.
رهبری بشر از آن خداست
آنها که طبق این آیه ولایت پیغمبر را پذیرفتند، ولایت اهل بیت را پذیرفتند، فرزانگانی بودند که می گفتند: بشر را خدا آفرید، رهبری بشر به وسیله خدا تأمین می شود. لذا مرحوم کلینی از امام هشتم (سلام الله علیه) نقل کرد، فرمود: امامت در دسترس فکر احدی نیست. از باب تشبیه معقول به محسوس فرمود: همانطوری که ستاره آسمان در دسترس کسی نیست، نیل به مقام شامخ امامت در دسترس فکر احدی نیست تا مردم جمع بشوند. در سقیفه و مانند آن امام را انتخاب بکنند. و هو واحد دهر، و هو یحیث النجم من ایدی المتنازلین، این العقول من هذا و این الاختیار من هذا. نه عقل بشر به مقام امامت بار می یابد، نه امامت به معنای انتخابی است.
بنابراین آنچه که از وجود مبارک امام رضا(ع) گفته شد در دو محور خلاصه می شود: یکی اینکه حضرت کوشید که دست مؤمن را بگیرد. او را تابع امام و پیغمبر، بعد تابع خدا کند. سنن الهی را در مؤمن زنده کند، سنن انبیاء را در انسان زنده کند، سنن اولیاء را در مؤمن زنده کند که دیگر مؤمن به این فکر نباشد که جهنم نرود یا بهشت برود. به این فکر باشد که دیگران را از جهنم نجات دهد وبه بهشت برساند.
اگر کسی به این مقام رسید مؤمن است. چون مؤمن لاینجسه شیء (11)! هیچ چیز مؤمن را آلوده نمی کند. آنکه خودش نسوخت، به بهشت رفت که کاری نکرد! آنکه نگذاشت دیگران بسوزند و عده زیادی را به همراه خود بهشت برد، او مؤمن است. این همت والای رضوی است!! فرمود: ببینید امام چه می کند، شما هم بکنید. ببینید پیغمبر چه می کند، شما بکنید.ببینید خدا چه می کند؟ شما بکنید! این اوج مقام امامت است.
محور اصلی دوم بحث ام این است که امامت یک امر انتصابی است و نه امر انتخابی، قهراً جانشینی امامت هم ولایت است، نه وکالت و امری که در دسترس فکر بشر نیست، از قلمرو انتخاب بشر هم بیرون است؛ که ما امیدواریم ذات اقدس اله آن توفیق را به همگان مرحمت کند که هم سنت های الهی و انبیای الهی و اولیای الهی را در خود احیاء کنیم، و هم به مقام والای امامت باریابیم و تولی اولیای الهی و ائمه هداه مهدیین را در خود احیاء کنیم!

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات