حسین رویوران
رژیم صهیونیستی از نوع رژیمهای استعمار اسکانی است؛ مانند استرالیا در شرق آسیا این نوع از دولت متکی بر تداوم و جذب مهاجرت برای یکدستسازی شرایط جمعیتی است، اسرائیل در دهه 40 و 50موفق به کوچاندن یهودیان به اسرائیل شده بود، اما مهجرت در دهه 60تا آستانه دهه نود کاملا افت کرده بود اما در دهه 90 به دلیل فروپاشی شوروی دوباره موج مهاجرت ایجاد شد. در دهه نود حدود یک میلیون نفر از شوروی به اسرائیل مهاجرت کردند که بخشی از آن تحت تاثیر انگیزههای صهیونیستی است و بخشی دیگر از آن متاثر از شرایط اقتصادی بود ولی در میان کوچ کنندگان بخشی از جامعه روس که حتی یهودی نبودند تحت عنوان یهودی مهاجرت کردند که این تعداد به 300 هزار نفر هم میرسد، بخش از جامعه روسی که یهودی نبودند و بخشی دیگر که یهودی سکولار بودند و آشنایی با زبان عبری نداشتند و فرهنگ و زبان روسی را در اسرائیل ایجاد کردند و حتی چند کانال تلوزیونی روسی ایجاد کردند و حتی همبستگی محلی داشتند و این شرایط تا کنون استمرار دارد.
در سال 1993 لایحهای به کنیست ارجاع شد که یهودی کیست؟ تا اینکه براساس این قانون یهودی از غیر یهودی تفکیک گردد اما به دلیل نگرانی از پیدایش شکاف های اجتماعی این لایحه به رغم فوریت تصویب آن تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته و دلیل آن ترس از هم پاشیدن جامعه اسرائیل است.
بحث دیگری که وجود دارد آن است که اساسا یهودیان روسیه ازدواجهای مختلط داشتند. در چهارچوب دین یهود مادر باید یهودی باشد لذا تمام کسانی که تنها از پدر یهودی بودند را ناگزیر به پذیرش شدند ولی حاخامها آن ها را یهودی نمیدانند از این رو نگرانی از آینده اکثر این افراد این مقوله را مسکوت گذاشت.
مقاوت و ملتسازی جعلی
مهاجرت یهودیان متکی بر چند عامل بود اول رونق اقتصادی و دوم امنیت که اینها مهمترین علل این مهاجرتها بود ولی از زمان شکل گیری مقاومت، درون اسرائیل ناامن شد فرد یهودی که از کشور ها غربی و شرقی مهاجرت میکردند از ترس مجبور به بازگشت و به عبارتی مهاجرت معکوس میشوند، در طی جنگ 33روزه و 22 روزه غزه بخش های شمالی و جنوبی فلسطین اشغالی در معرض هدف موشکهای حماس و حزب الله قرار گرفت و ناامنی را یک اپیدمی در اسرائیل درآورد این ناامنی منجر به گشترش شرایط مهاجرت معکوس به خارج را فراهم کرد طبق آمار اعلام شده تاکنون بیش از یک ملیون یهودی به خارج از فلسطین مهاجرت کردهاند حاخامها صهیونیستی هرکس را که مهاجرت کند مرتد میدانند ولی علی رغم این تهمتها و فشارهای روانی و دینی این پدیده همچنان ادامه دارد و از سال 2007برای اولین بار تعداد کوچ کنندگان به اسرائیل کمتر از مهاجرت کردهها از خاک فلسطین اشغالی بود و این خطری جدی برای رژیم استعماری اسکانی مانند رژیم صهیونیستی است و اگر رکن مهاجرت به صورت معکوس در آید موجودیت اسرائیل با مشکل جدی مواجه خواهد شد.
چالش جمعیتی
ظهور پدیده دولت یهودی در سال اخیر و درخواست اسرائیل از غرب و دول عربی در اینکه اسرائل را به عنوان دولت یهودی به رسمیت بشناسند نشان از این دارد که شرایط جمعیتی در این کشور تغییر یابد در حال حاضر مهمترین چالش اسرائیل از نظر جمعیتی است و هم اکنون در سرزمین فلسطین نوعی موازنه بین فلسطینیها و صهیونیستها وجود دارد البته با احتساب جمعیت کرانه باختری و نوار غزه به همین دلیل اسرائیل سعی می کند به گونهای از کرانه باختری و نوار غزه عقب نشینی بکند در حالی که قبلا این مناطق را سرزمین موعود می نامید و مدعی بود هرگز عقب نشینی وجود نخواهد داشت، دوم اینکه در حال حاضر این رژیم بحث مبادله سرزمینی را مطرح میکند تا 1 میلیون فلسطینی که در این سرزمین هستند را نیز به نوعی مبادله کند و به دولت فلسطین واگذار کند و این نشان دهنده این است که اسرائیل سعی دارد از طریق این طرحها از چالش جمعییت بیرون آید و این مطالب ثابت میکند این چالش مشکل اصلی این رژیم است.
مهاجرت معکوس
رژیم صهیونیستی از زمان پیدایش تاکنون در تمام جنگ ها شرایط را به سمتی میبرده که جنگ در خارج از خاک این رژیم باشد به طوری که جامعه داخلی امن باشد و جنگ در سرزمین دیگران اتفاق بیفتد در حالی که از زمان تشکیل حرکت مقاومت در لبنان سعی بر ناامن کردن داخل اسرائیل کرد که در جواب اقدامات این رژیم در لبنان پاسخی به دشمن بدهد و این مسئله منجر به تغییر در مناسبات و معادلات شده است ابتدا این تاکتیک در جنوب لبنان که در اشغال اسرائیل بود شروع شد به این معنا که هر روستایی را که آنها ناامن میکردند حزب الله روستاهای اسرائیلی را هدف قرار میداد بر همین اساس اسرائیل ناچار شد تفاهمی را به طور غیر مستقیم با حزب الله امضا کند تحت عنوان تفاهم آوریل یا تفاهم نیسان تا از این طریق امنیت داخلی خودشان را تامین کنند و مجبور شد بخشی از رفتارهای تجاوزکارانه را کنار بگذارد اما در جنگ 2006 با توجه به اینکه اسرائیل تا بیروت را هدف قرار میداده حزب الله نیز همانند ارتش صهیونیستی تا نزدیک تلاویو را زیر آتش قرار داد و این اولین بار بود که جامعه اسرائیل تهدید را احساس کرد و این حوادث باعث اثرات روانی شدیدی بر ذهن صهیونیستها شد و در نهایت این احساس ناامنی ارتباط صهیونیستها با دولت جعلی اسرائیل را تضعیف خواهد کرد و بعد از این حوادث بود که به اسرائیل پیشنهاد شد چند جزیره بخرد تا در مواقع بحرانی اگر اتفاقی افتاد یهودیان به آنجا مهاجرت کنند این سابقه ذهنی برای یهودیان بود تا اینکه در طی حمله به غزه ،حماس این بار بخشهایی از جنوب اسرائیل را هدف قرار داد و این مناطق نیز مانند شمال ناامن شدنداین ناامنی در پایان به فرار صهونیست منتهی خواهد شد زیرا در وهله اول انکه این افراد غیر بومی و مهاجر هستند از این رو در خاک فلسطین ریشه ندارند در ضمن چون دارای تابعیت دوگانه هستند و با اولین فشار به سرعت تصمیم به بازگشت به جامعه خود را میگیرند لذا این پدیده بیش از پیش گسترش یافته است و اکنون جنگ جدیدی شکل گرفته که ناامن کردن داخلی برای اسرائیل به بزرگترین چالش مبدل شده است و به همین دلیل کشوری مانند سوریه در راهبرد نظامی خود برای آینده ارتش را مانند نیروهای حزب الله در بعد موشکی تقویت کرده است و دگر به جنگ کلاسیک کمتر تمایل دارد زیرا شیوه نبرد حزب الله و حماس موفق بوده است دلیل این مسئله عدم عمق استراتژیک رژیم صهیونیستی است و به همین دلیل است که امروز اسرائیل حاضر برای متوقف کردن حملات مشکی غزه چنین بهای سنگینی را بپردازد و دلیل این مسائل اهمیت امنیت داخلی برای جلوگیری از بازگشت یهودیان است از سویی کارشناسان اسرائیلی بر این باورند اگر تجربه غزه به کرانه باختری هم برسد فاتحه اسرائیل خوانده شده است و دلیل این مسئله ادامه این روند به معنا فروپاشی اسرائیل خواهد بود و اینکه چرا جنگ غزه روی داد و اسرائیل این مقدار هزینه پرداخت همگی ناشی از ترس از ناامنی داخلی است.
مسائل اقتصادی و روند مهاجرت معکوس
مسائل اقتصادی برای ایجاد جاذبه برای مهاجران جامعه صهیونیستی است تا اسرائیل را یک جامعه رفاه مطرح کنند ولی این رفاه ناشی از تولید نیست و به دلیل کمکهای مالی زیادی که از بیرون به اسرائیل میشود اینکه کشور آمریکا و کشورهای غربی به ویژه آلمان پولهای بسیار کلانی برای رژیم صهیونیستی میآید. آمدن این پولها منجر به این شد که یک جامعه رفاه در اسرائیل تشکیل شود اینها جامعهای با هزینهای بسیار بالا برای خودشان بهوجود آوردهاند تا اینکه این جاذبهها وجود داشته باشد و یهودیها به آنجا بیایند و بمانند اما الان چه اتفاقی افتاده است اولا یک بحران جهانی اتفاق افتاده که اصلیترین بازنده آن سرمایهداران و بانکداران یهودی هستند و امکان کمک به اسرائیل مثل سابق برایشان وجود ندارد لذا این رفاه دچار مخاطرهی جدی شده است و از سوی دیگر اسرائیل به خاطر مشکلات متعدد از حجم این رفاه کم میکند کاهش حجم این رفاه جامعه اسرائیل را به چالش خواهد کشاند چرا که انگیزه سفر بسیاری از صهیونیستها به اراضی اشغالی برای تأمین رفاه بوده به ویژه یهودیان شرق اروپا و شوروی اگر این رفاه از بین برود جاذبهها نیز از بین رفته و قطعا ماندن آنها نیز زیر سوال خواهد رفت.
بحرانهای اجتماعی
این مسئله مقوله بسیار مهمی است اسرائیلیها تصورشان بر این بود که یک موجی از مهاجرت پدید میآورند و در چارچوب اصول ملتسازی آنها را به یک ملت واحد تبدیل میکند و یک جامعه همگون میکند اتفاقی که افتاده در اسرائیل فرآیند ملتسازی به پایان نرسید و مهاجرین هرگز تبدیل به یک ملت نشدند مانند جوامع روسی و اتیوپیایی که فرهنگ خودشان را حفظ کرده در بعد احزاب سیاسی نیز شاخصهای عینی وجود دارد در حالی که پیشتر در سالهای 1968 تا 1977 اغلب احزاب تندرو صهیونیست یهودی قدرت را در اختیار داشتند مثل حزب کار ولی از سال 1993به بعد احزاب خرده فرهنگها مثل حزب "شاس " به قدرت رسیدند این احزاب به کاهش حجم قدرت احزاب کلان مبتنی بر اصول صهیونیستی متاثر از تفکر اشکنازی منتهی شد مسلما علاقه به یهودیت و صهیونیسم جای خود را به خرده فرهنگهای غیریهودی به ویژه روسی داده و نشان میدهد که ملتسازی اتفاق نیفتاده و نوعی بازگشت به فرهنگ خرد قومی و جغرافیایی در حال اتفاق افتادن است به طوری که امروز مهاجر به اسرائیل افتخار میکند که روس هست یا "فلاشا " هست و این تأکید بر این خرده فرهنگها به معنای شکست فرآیند ملتسازی صهیونیسم بوده است. زمانی که به فرهنگ خرده خود بازگردد امکان مهاجرت معکوس بیش از گذشته است چرا که هنوز ارتباطات خودش را از جمله زبان و فرهنگ را حفظ کرده است.
شکافهای اجتماعی درون اسرائیل و جامع صهیونیسمی مقولهای بسیار مهم است.