نوشته: کریستف ژافرلو
مترجم: شروین احمدی
بازدید جرج بوش از هند در ماه مارس 2006 از سوی دهلی نو تاریخی ارزیابی شد و حتی گروهی آن را با سفر ریچارد نیکسون به پکن در سال 1972 مقایسه میکنند. تاکید بر روی این مسئله وقتی بیشتر به چشم میخورد که تمایز آن با سفر ژاک شیراک در ماه گذشته و بازدید تونی بلر زمانی که بر راس اتحادیه اروپا قرار داشت درنظر گرفته شود، دیدارهایی که از آنها کمتر سخن گفته میشود. موجودیت اروپاییها هر روز بیشتر مشکل پیدا میکند.
هرچند که شگفت انگیز به نظر آید، اما نزدیکی هند و ایالات متحده در واقع از زمان کلینتون و با سفر وی در سال 2000 آغاز میشود که پاسخی بود به گرایش آقای "آتال بیهاری واجپایی" نخستوزیر هند در سالهای 1998 تا 2004 که مخالفینش ادعا میکردند که او هیچ تصمیمی را بدون تلفن به کاخ سفید اتخاذ نمیکند. با این وجود تغییر دولت و روی کارآمدن جریانی به رهبری حزب کنگره که ائتلافی بود از نیروهای سیاسی مختلف و ازجمله حزب کمونیست هند، چیزی را در این زمینه تغییر نداده است هرچند دولت جدید به شدت از سیاستهای دوران آقای واجپایی در رابطه با امریکا انتقاد میکند.
مانورهای نظامی مشترک نیروهای زمینی، دریایی و هوایی در کشور امری عادی شده است. هند و ایالات متحده در سال 2005 توافقی از نوع "حریمهای هوایی گشوده" (open skies) امضا کرده اند که ارتباطات هوایی بین دو کشور را امکانپذیر میسازد. برای اولین بار شرکت هواپیمایی ایرایندیا 86 (Air India) هواپیمای مسافربری به ارزش 11 میلیارد دلار از بوئینگ خریداری کرد، امری که برای شرکت ایرباس بسیار گران تمام شد. در یک کلام، دو کشور در سال 2005 یک همکاری استراتژیکی بنیادین را پایهریزی کردند.
به موازات این مسئله، نزدیکی هند و اسرائیل که امری جداییناپذیر از نزدیک شدن هند و آمریکاست دنبال شد (1) و اسرائیل پس از روسیه مقام دومین صادرکننده اسلحه به هند را به دست آورد. کمونیستها که در دولت حاضرند، اگرچه توانستند مانورهای نظامی مشترک پیشبینی شده بین دو کشور (هند و اسرائیل) را به حالت تعلیق درآورند، اما این تنها عقب نشینیای است که تا امروز در مقابل آنها صورت پذیرفته است.
به چه منظور هند بدین صورت به ایالات متحده نزدیک میشود؟ قبل از همه به این دلیل که واشنگتن به این کشور امکان می دهد که به حوزههای معینی از قدرت و از جمله در زمینه نظامی راه یابد. واشنگتن به اسرائیل اجازه داد که سیستمهای رادار فالکون را به هند بفروشد در حالی که قرارداد مشابهی را با چین وتو کرده بود.جرج بوش حتی به هند پیشنهاد فروش جنگندههای "اف 16" و "اف 18" را داده است.
به دیگر سخن، نگرش جغرافیایی - استراتژیکی هندیها از جمله در زمینه مبارزه با تروریسم به دید ایالات متحده در این زمینه نزدیک شده است. پس از وقایع 11 سپتامبر، بسیاری از هندیها برآنند که ایالات متحده مانند کشور آنها قربانی شبکههای افراطگرایی است. نظرسنجیهایی که در زمان بازدید جرج بوش از هند انجام گرفت، نشان داد که اکثریت هندیها از سیاست خارجی وی که "جهان را با جنگ عراق امنتر کرده است" دفاع میکنند، هرچند در همان زمان کمونیستها و سازمانهای مسلمانان مردم را دعوت به تظاهرات برعلیه بازدید وی از هند کردند.
از ورای مسائل نظامی - استراتژیک، پیشرفتهای قابل توجهی نیز در زمینه همکاری در مورد انرژی در ماههای گذشته پدید آمده است: آمریکاییها به هند در زمینه پالایش زغال سنگ یاری میرسانند تا کارائی آن را افزایش داده و آلودگیاش را کمتر کنند. در زمینه کشاورزی ایالات متحده به هند امکانات لازم برای انقلاب سبز "نسل دوم "اش را میدهد. اما به ویژه در زمینه فعالیتهای اتمی غیرنظامی است که همکاریهای دو کشور تعمیق مییابد. رئیس جمهور ایالات متحده از هماکنون پذیرفته که هند دارای وضعیتی استثنایی در این مورد است. هرچند هند معاهده عدم گسترش سلاحهای اتمی را امضا نکرده و آمادگی خود را برای انتقال محصولات حساس (از جمله اورانیوم غنی شده) اعلام داشته است، امری که خود نتیجه سطح بالای خدمات اتمی هند و دمکراسی در این کشور است.
ایالات متحده تنها یک شرط در مورد این همکاریها قائل شده است: آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید تا سال 2014 به 65 درصد از مراکز هستهای سرکشی کند تا بتواند در مورد تکنولوژیهایی که هم کاربرد نظامی و هم غیرنظامی دارند، کنترلهای لازم را برای اینکه آنها مصارف نظامی پیدا نکرده باشند، اعمال نماید.
بدین ترتیب تنها 8 راکتور از 28 رآکتور اتمی تحت کنترل کامل هند باقی خواهد ماند، امری که به این کشور اجازه میدهد که زرادخانههای نظامی اش را از این طریق توسعه دهد. هند در مقابل، تن به عقبنشینیهای اندکی داد که از محدوده حاکمیت ملی این کشور از نقطه نظر نظامی استراتژیک خارج نمیشوند. از این روست که پارلمان هم اکنون در حال تصویب توافقاتی است که مابین دهلینو و واشنگتن به امضا رسیده است.
برای چه ایالات متحده در روابطاش با هند تا این حد پیش میرود؟ قبل از همه به این دلیل که رابطه آمریکا و هند تنها موفقیت (success story) آقای بوش در زمینه سیاست خارجی در طی یک دوره و نیم حضورش در کاخ سفید است. سپس و به ویژه به این دلیل که هند وزن هر چه بیشتری در صحنه بینالمللی پیدا میکند و واشنگتن میتواند روی این متحد جدید برای حل مسائل حساس حساب باز کند.
هند از موقعیت خوبی برای بازی کردن نقش پلیس اقیانوس هند و به خصوص برای تامین امنیت مسیرهای ابرتانکرهای نفتی برخورداراست.
دلیل آخر این است که ایالات متحده روی هند برای کم کردن وزن چین در آسیا حساب بازکرده است. هرچند امروز هیچ دلیلی وجود ندارد که دهلی نو در این بازی ایالات متحده که برای شرکت در آن میبایست از چین دوری جوید، وارد شود. به ویژه از آن رو که امپراتوری میانه (چین) هم اکنون نیز از جمله اولین متحدین تجاری هند به حساب میآید و سرمایهگذاریهای دوجانبه بین دو کشور افزایش پیدا کرده است و دو کشور مشترکاً در پروژههای پیشنهادی دیگر کشورها برای بهره برداری از حوزههای نفتی شرکت میکنند (از جمله کانادا و روسیه).
با این حال، تشدید روابط دیپلماتیک و استراتژیک بین ایالات متحده و هند به طور بیسابقهای در زمینه اقتصادی دنبال میشود. ایالات متحده به اولین متحد اقتصادی هند تبدیل شده است: 11/1 درصد مبادلات اقتصادی در سال 2005 - 2004 درمقابل 5/6 درصد مبادلات با چین. این کشور همچنین رتبه اول در سرمایهگذاری در هند را داراست با سهمی معادل 17 درصد از سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی از سال 1991 تاکنون، یعنی از زمانی که لیبرالی کردن اقتصاد چین آغاز گشته است.
نوعی نگاه تحقیرآمیز به اروپا
در نزدیک شدن 2 کشوربه هم، مهاجرین متخصص هند در ایالات متحده که تعدادشان در ده سال دوبرابر شده و به 2 میلیون نفر میرسد نقشی اساسی بازی کردهاند به خصوص که اینها امکانات تاثیرگذاری خویش را دارند و مانند نوعی لابی تکنولوژیکی عمل میکنند. سرشماری سال 2000 در ایالات متحده نشان داد که هندی - آمریکاییها درآمد متوسطی معادل 60093 دلار در سال دارند در حالی که متوسط ملی 38885 دلار است و تنها 6 درصد از آنها در زیر خط فقر زندگی میکنند. این وضعیت حاصل این امر است که سه چهارم این افراد دارای تحصیلات دانشگاهی هستند.
نزدیکی دو کشور تنها به هدف نظامی - استراتژیک مشترک خلاصه نمیشود و تبادلات اقتصادی - اجتماعی متعددی را دربر میگیرد. حتی اگر نظامیان هند با خرید جنگندههای "اف - 16" به دلایل تکنیکی مخالفت میکنند و دولتهای محلی تحت کنترل هندوها و کمونیستها در سیاست ضدآمریکایی خود اصرار دارند، امری که اخیرا در ممنوع کردن فروش کوکا کولا و پپسی کولا به دلیل میزان بالای مواد شیمیایی درآنها نماد یافت، پیوندهای میان دو کشور تعمیق می یابد و این در حالی است که به نظر میرسد که اروپا و هند از هم دور میشوند.
اولین اجلاس مشترک هند و اتحادیه اروپا در لیسبون در ماه ژوئن سال 2000 نشانگر اراده جدی طرفین برای رونق مجدد روابط بود. چنین جلساتی سپس مرتباً برگزار گردید تا اینکه در ژوئن 2004 به یک توافقنامه همکاری استراتژیک در پنج زمینه منجر شد.
همکاری بینالمللی با تأکید برتلاش برای جلوگیری از درگیریها، مبارزه برضد تروریسم، عدم گسترش سلاحهای هستهای و در زمینه دمکراسی و حقوق بشر.
تشدید همکاریهای اقتصادی به واسطه تبادل نظر در سنجشهای معین سیاستهای قانونگذاری مشترک.
همکاری در زمینه توسعه به منظور میسر کردن دستیابی هند به اهداف هزاره سوم اش در زمینه مبارزه با فقر.
افزایش مبادلات فرهنگی و اندیشهای.
نهادینه کردن روابط اتحادیه اروپا با هند.
دوسال پس از امضای این توافقنامه، بیلان همکاریهای مشترک بسیار ناچیز است. اتحادیه اروپا که تا همین چندی پیش با احتساب تمام کشورهای عضو، اولین طرف تجاری هند به حساب میآمد، توسط کشورهای آسیایی عقب زده شده است: اتحادیه ملتهای آسیای جنوب شرقی به علاوه سه (2)، 20 درصد مبادلات اقتصادی در سال 2004 را به خود اختصاص داده در حالی که رقم آن برای اتحادیه اروپا 19 است. امروز تنها 1/7 درصد صادرات و واردات اتحادیه در ارتباط با هند است، امری که اتحادیه را در مقام دوم قرار میدهد و این میزان، 3 درصد سرمایهگذاریهای خارجی اتحادیه را جذب میکند.
با این همه بیشتر در حوزه استراتژیک - دیپلماتیک است که به نظر میرسد روابط کمرنگتر شدهاند. از یک سو دیپلماسی اروپا بیشتر بر روی پکن متمرکز شده است و آقای "کریستف پاتن" تنها کمیسر اروپایی سالهای اخیر است که دهلی نو را جدی گرفته. ازطرف دیگر هند با بسیاری از ابتکارات اروپا مانند برپایی دادگاه بینالمللی کیفری و توافق اتاوا برای ممنوع کردن مینهای ضدنفر مخالفت نشان میدهد. به همه اینها باید شک و اکراه هند نسبت به سیاست مداخله اروپا در مسائل داخلی این کشور چه در زمینه احترام به حقوق بشر در کشمیر و چه در مورد کار کودکان را افزود.
نخبگان هندی که از قدرت تازه کسب کرده خویش مستاند، دیگر تحقیر خود را نسبت به اروپا مخفی نمیکنند. اروپایی که از نظر آنها در عقب افتادگی اقتصادیاش درمانده، عمر دولت رفاهاش به سر آمده و در حال فروپاشی است. هند ناسیونالیست، امروز انتقام قرنها استعمار و استعمار نو را میگیرد. این کشور به ویژه از آن رو ضد اروپایی است که کشورهای اتحادیه هرچه بیشتر به رفتارهایی که از تفکرات استعماری نشأت میگیرد، تن میدهند.
ماجرای گروه فولاد "میتال استیل" نمونه بارز این امر است. هرچند که این شرکت، هندی نیست اما برخورد رهبران اروپا با آن چنان بود که نشریات هند را واداشت تا در مقابل رفتار دوگانه اتحادیه اروپا موضع بگیرند. اتحادیه اروپا وقتی به نفعاش است قوانین سرمایهداری جهانی شده را ستایش میکند و هرگاه به ضررش باشد نکوهش. چرا وقتی گروه "لافارژ" را که به غول سیمان جهان تبدیل شده با آغوش باز پذیرا میشود، باید با رفتاری عکس آن در مورد صنایع فولاد روبرو گردد؟
اروپاییها اصرار دارند که "هند و اتحادیه اروپا نگرش یکسانی نسبت به جهان، که آن را چند قطبی میخواهند، دارند"(3). اما در واقع نگرش هند درباره جهانی چندقطبی فقط در ظاهر شبیه اروپا است. دهلی نو از تعهدات جهان سومیاش در بطن جنبش غیرمتعهدها، گفتمانی با رنگ ضدامپریالیستی و به ویژه بر علیه هژمونی آمریکا را به ارث برده است.
مواضع هند دارای نزدیکیهای روشنی با پروژه جهان چندقطبی اروپا است که به دنبال برقراری یک سیستم موازین بینالمللی است. اما در عمل هندیها از خود نرمشهایی نشان میدهند که از سالهای دهه 1990 شکل یک سیاست واقعگرایانه را به خود گرفته است. از دید رهبران هند، ایالات متحده نوعی رهبری جهانی درازمدت را نمایندگی میکند، در حالی که اتحادیه اروپا هنوز خود را پیدا نکرده و به یک بازیگر درجه اول صحنه جهانی تبدیل نشده است. اگر جواهرلعل نهرو، همچون مهانداس کارامچاند گاندی به ارزشها بها می دادند، یعنی چیزی که امروز موازین نام گرفته است، اندیشمندان استراتژی هند برآنند که "تبدیل هند به بزرگترین دمکراسی جهان" فایده کمتری برای کشور از آزمایشهای اتمی 1998 داشته است. این نگرش جدید استدلالات خود را نیز دارد: وقتی هند از ارزشهایی مانند عدم خشونت و خلع سلاح و یا از مردانی چون دالایی لاما دفاع می کرد آیا غرب به او گوش فرا می داد؟
اتحادیه اروپا امروز در حال خارج شدن از محدوده کشوری عظیم با امکاناتی وسیع است و آن هم به نفع ایالات متحده که به یک متحد هند تبدیل گشته، امری که تا همین هشت سال پیش، یعنی در حالی که واشنگتن تحریمهای سنگینی را به دهلینو به دلیل آزمایشهای اتمی اش تحمیل میکرد، ناممکن بود. بهترین مثال کنار گذاشته شدن اتحادیه از سوی هند و بهایی که اروپاییها باید برای آن بپردازند پیمان استراتژیک - نظامی هند و آمریکاست که در ژوئن 2005 امضا شد. مطابق آن دو کشور متعهد شدند که مشترکا در عملیات حفظ صلح در خارج از مرزهای خویش همکاری کنند. این توافقنامه میتواند باعث کاهش علاقه هندیها برای داشتن پیمان مشابهی با اروپا شود در حالی که یکی از اهداف اصلی توافق همکاریهای استراتژیک بین اتحادیه اروپا و هند که یک سال پیش ازآن به امضاء رسیده بود، همین مسئله است.
برای خارج ساختن روابط اروپا و هند از بن بستی که در حال شکلگیری است، اتحادیه باید حضور خود را در سطح بینالمللی تثبیت کند. امری که کار آسانی نیست به ویژه پس از کنار گذاشته شدن طرح قانون اساسی اروپا که به اعتقاد بسیاری لااقل این فایده را داشت که باعث به وجود آمدن وزارت امور خارجه اروپا میشد. اما اگر پویایی اروپایی واقعاً بیمار نباشد میتواند خود را با یک ابتکار اساسی به جلوی صحنه آورد: دفاع از ورود هند به شورای امنیت سازمان ملل که نتیجه منطقی پدیدار شدن این قدرت نوین جهانی است. این ابتکار میتواند گرایش هندیها به داشتن جهانی چندقطبی را به روز کند و به اروپا اجازه دهد که مواضع اش را از آمریکا و چین متمایز سازد که آشکارا و پنهان مخالفدادن یک کرسی به هند در شورای امنیت هستند.
از این معبر، تعادلی نوین در دیپلماسی اروپا برقرار خواهد شد: حمایت اروپاییها که خود را طرفدار دمکراسی میدانند از چین بسیار متناقض است چرا که وضعیت این کشور از این نقطه نظر بسیار کمتر از هند قابل دفاع میباشد. از سوی دیگر اروپا بدینترتیب در همان خط سیاسی ایالات متحده قرار میگیرد که تعهد خود را در همه جا و برای همه اعلام میدارد و استبداد چینی را محکوم میکند.