تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۸۸ - ۱۲:۲۷  ، 
کد خبر : ۹۹۹۵۸

رویکرد نفتی چین به ‌ایران و عربستان


دولت چین از تلاش‌های شرکت‌های انرژی این کشور حمایت می‌کند، تا این شرکت‌ها بتوانند به واسطهء دیدار‌های رسمی ‌و منظم مقامات بلند پایه از منطقه، معاملات خلیج فارس را از آن خود کنند. چین همچنین با تبدیل شدن به یک صادرکنندهء بسیار مهم کالا‌های تولیدی و سرمایه به منطقهء خلیج فارس، زنجیرهء وسیع معاملات انرژی خود را در منطقه پی می‌گیرد از نظر استراتژیکی، چینی‌ها می‌خواهند خود را به عنوان یک مشتری طولانی مدت برای نفت و گاز ایرانی معرفی کنند و این در شرایطی است که ‌ایران با فشار‌های اقتصادی و سیاسی ایالات متحده روبه‌رو شده است. چین همچنین صادرات خود به عربستان سعودی را توسعه بخشیده و میزان سرمایه‌گذاری‌های خود را در این کشور افزایش داده است. در 10 سال گذشته، حجم سالانهء واردات عربستان سعودی از چین، با افزایش 600 درصدی، به طور پیوسته توسعه یافته است. از لحاظ استراتژیکی، این روابط تجاری و سرمایه‌گذاری به‌ این هدف است که خود را برای عربستان به عنوان یک مشتری طولانی مدت مطلوب برای واردات نفت از این کشور عرضه کند.
همچنین به نظر می‌رسد، مقامات رسمی ‌چینی اعتقاد دارند، که با برقراری روابط نزدیک‌تر با عربستان سعودی، که یکی از هم‌پیمانان قدیمی ‌و طولانی مدت ایالات متحده است، می‌توانند آمریکا را وادارند که به طوری جدی‌تر به چین به عنوان کشوری که صاحب نقشی جهانی است ،بنگرد. جست‌وجوی منابع نفت و گاز بیش‌تر در سال 2002، حوالی زمانی که هوجینتائو دبیرکل حزب کمونیست شد، گسترش یافت و چین برای دستیابی به منابع انرژی مورد نیاز خود، دست به اتخاذ سیاستی زد به نام «فراروی» (زوچوگو) طبق این راهبرد چین سه شرکت نفت ملی خود را ترغیب کرد که از طریق خرید سهام، اکتشاف و حفاری در کشورهای دیگر، احداث پالایشگاه‌ها و ساخت خطوط لوله به سیبری و آسیای مرکزی، اندوخته‌هایی مطمئن برای منابع انرژی مورد نیاز چین ایجاد کنند ورای اشتهای سیری‌ناپذیر کارخانه‌ها و وسایل نقلیهء چینی برای هیدروکربن، اتخاذ استراتژی «فراروی» در سال 2002، تحت تاثیر تشویش و نگرانی پکن از جنگ قریب‌الوقوع در عراق و تردید در مورد موضع‌گیری ایالات متحده در مقابل چین، به خصوص در مورد واقعهء رویارویی مسلحانه بر سر تایوان، صورت گرفت.
تنگناهای استراتژیک فراروی، چین را با جدیت به سوی برقراری روابط عمیق‌تر با ،کشورهای تولیدکنندهء انرژی در خاورمیانه سوق داده است. شرکت‌های انرژی چینی در هر قاره‌ای، یا قرارداد منعقد کرده‌اند یا در پی انجام معاملات و انعقاد قرارداد هستند، ولی هیچ منطقه‌ای در دنیا از نظر اولویت برای برنامه‌ریزان انرژی چین قابل مقایسه با خلیج فارس نیست. سردمداران چین امیدوار شده بودند که می‌توانند برای دستیابی به حجم عظیم نفت و گاز مورد نیاز، به سوی منابع روسیه و آسیای مرکزی که از نظر جغرافیایی نیز نزدیک‌تر هستند تغییر جهت بدهند، اما این انتظارات تحقق نیافتند و اطمینان چینی‌ها از این‌که روسیه می‌تواند پس از خلیج‌فارس گزینهء اصلی آن‌ها باشد به طور قابل ملاحظه‌ای رنگ باخته است. برای مثال، در سال 2003، چین گمان می‌کرد که ساخت خط لوله‌ای از سیبری شرقی به چین و اتصال آن به خط لوله‌ای که شمال چین را به جنوب چین وصل می‌کند قطعی شده است، اما در سال 2004 ظاهراً روسیه به دلیل تحریکات اقتصادی ژاپنی‌ها برای انتقال پایانهء شمالی این خط لوله از چین به سواحل اقیانوس آرام روسیه، یعنی روبه‌روی ژاپن، این قرار دارد را رد کرد.
از آن موقع، روس‌ها تمایل نشان داده‌اند که در افزودن انشعابی از خط لولهء مذکور به میدان نفتی دیجینگ در شمال چین تجدید نظر کنند، ولی چینی‌ها شیوهء تصمیم‌گیری روس‌ها در مورد خطوط لوله را حیله‌گرانه و ناراحت‌کننده تشخیص دادند، آخرین گزارش‌ها در مورد این طرح حاکی است که روس‌ها هنوز آمادهء اجرایی کردن این خط لوله 4 تا 5 میلیارد دلاری نیستند. در واقع اگرچه روسیه هنوز هم نقشی مهم در طرح‌های چین برای تنوع‌سازی در منابع انرژی ایفا می‌کند، با این حال چین همچنان به خاورمیانه به عنوان یک منبع رو به رشد واردات هیدروکربن می‌نگرد تا از طریق آن، نیاز‌های رو به افزایش خود به انرژی را مرتفع سازد. در مجموع، خاورمیانه اکنون از طریق کشور‌های ایران، عمان، سودان و یمن به عنوان تولیدکنندگان مهم در کنار عربستان سعودی، در حدود 60 درصد از نفت مورد نیاز چین را تامین می‌کند. مطابق آمار‌های موجود تا سال 2010 احتمالائ همچنان بیش از 80 درصد از واردات نفت چین توسط خاورمیانه تامین خواهد شد. هر دو کشور ایران و عربستان سعودی به پیشنهادات جدید چین برای سرمایه‌گذاری در منابع نفتی پاسخ مثبت داده‌اند. برای ایران، مزایای سیاسی و استراتژیکی برقراری روابط نزدیک‌تر با چین، مشهود به نظر می‌رسد.
در حالی که تهران به دلیل فعالیت‌های هسته‌ای‌اش روز به روز تحت فشار بیش‌تری از طرف آمریکا قرار می‌گیرد، حمایت چین به عنوان یک عضو دایمی ‌هر دو نهاد «شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای شورای حکام( IAEA )» حفاظ امنیتی مورد نیاز بیش‌تری را برای ایران فراهم می‌کند. اگر چه باید این واقعیت را پذیرفت که با این‌که چین بازار وسیعی است، با این حال معامله با شرکت‌های نفتی چینی کمک چندانی به ‌ایران جهت دستیابی به فن‌آوری‌های پیشرفتهء مورد نیاز خود برای اکتشاف و تولید نفت نکرده است. برخی از مدیران اجرایی صنعت نفت غرب که با مذاکرات میان ایران و شرکت‌های نفتی خارجی آشنا هستند، می‌گویند که شرکت‌های چینی، در مقایسه با همتا‌های غربی خود، با امکانات و تجربیات فنیای پای میز مذاکره می‌آیند که شرکت ملی نفت ایران بخش اعظم آن‌ها را از قبل دارد.
قرارداد‌های نفت و گازی که‌ ایران با چین منعقد کرده است مزیت استراتژیکی آشکاری برای طرفین دارد; به نظر می‌رسد که‌ ایرانیان قصد دارند از دسترسی به یک بازار صادراتی مهم اطمینان حاصل کنند و از آن بهرهء سیاسی بگیرند و در مقابل چینی‌ها درصدد به دست آوردن منابع مطمئن انرژی هستند. عربستان سعودی نیز که یکی از هم‌پیمانان قدیمی‌ و طولانی مدت ایالات متحده است، در پی آن است که با ایجاد یک رابطهء استراتژیکی قوی‌تر با چین، به استراتژی ایمن در قبال ایالات متحده ‌شریک سنتی اش ‌دست یابد. بودجهء سرمایه‌گذاری شرکت آرامکو اساسائ وقتی افزایش یافت که تمایل چینی‌ها برای مشارکت در افزایش ظرفیت تولید عربستان محرز شد. چین به عنوان پناهگاهی امن برای ثروت نفتی عربستان نیز محسوب می‌شود. پس از بحران اقتصادی سال 1997 آسیا، مقامات رسمی‌سعودی تحت تاثیر تصمیم دولت چین مبنی بر حفظ ارزش پول رایج چین قرار گرفتند.
بعد از حملات 11 سپتامبر، وقتی از جذابیت ایالات متحده به عنوان محلی مناسب برای سرمایه‌گذاری عربستان کاسته شد، سعودی‌ها به طور فزاینده‌ای رو به سوی چینی‌ها گرداندند تا به کمک آن‌ها نقدینگی هنگفتی را که از درآمد‌های نفتی در عربستان انباشته شده بود، دوباره وارد چرخهء سرمایه‌گذاری کنند. از سوی دیگر تلاش‌های چین برای نفوذ در میان تولیدکنندگان انرژی خاورمیانه، تلاش‌های ایالات متحده جهت تحمیل مجازات‌ها بر سودان به دلیل قتل عام دارفور را بی‌نتیجه ‌گذارده و در حال حاضر نیز تلاش‌های واشنگتن برای وادار کردن آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای و چین و روسیه برای اعمال فشار بیش‌تر بر برنامهء هسته‌ای ایران را با مشکل مواجه کرده است. سرمایه‌گذاری‌های چین در بخش‌های نفت و گاز ایران تحریم‌های آمریکا بر حوزهء نفت و گاز ایران را بی اثر کرده است. بخشی از این قانون مبنی بر اعمال مجازات‌های ایالات متحده علیه شرکت‌هایی است که در زمینهء نفت و گاز با ایران همکاری می‌کنند. مجازات‌های یک جانبهء واشنگتن، شرکت‌های نفتی ایالات متحده را از فعالیت در ایران باز داشته است اما مانع چینی‌ها و اروپایی‌ها نشده است.
اما در این سال‌ها شرکت‌های چینی در حال پر کردن این خلا\ بوده‌اند و روند فعالیت شان به گونه‌ای است که تلاش‌های دستگاه بوش را برای منزوی کردن ایران از نظر اقتصادی و تحت فشار قرار دادن آن به خاطر فعالیت‌های هسته‌ای‌اش، دچار اختلال کرده‌اند. چین حرکت خود را برای کسب منابع انرژی در خاورمیانه متوقف نخواهد کرد و تولیدکنندگان انرژی خاورمیانه نیز توصیهء واشنگتن جهت گسیختن رابطه با چین را نخواهند پذیرفت. برخی از کارشناسان آمریکایی معتقدند هوشمندانه ترین و احتمالائ موفق‌ترین سیاست ایالات متحده می‌تواند این باشد که با همکاری با چین، هم احساس تضمین انرژی به آن بدهد و هم محفوظ بودن سهم منافعش در خاورمیانه را یادآور شود. چین در پی آن است که تا سال 2020 بیش از 40 نیروگاه هسته‌ای بنا کند. اما در نتیجهء تحریم‌های اعمال شده از سوی ایالات متحده بر نقل و انتقالات هسته‌ای به چین از سال 1989 تا 1998، و متعاقباً تاخیر در مذاکرات مربوط به همکاری هسته‌ای تا سال 2002 و نیز ابهام پیوستهء واشنگتن در پاسخگویی به تولیدکنندگان هسته‌ای ایالات متحده که در پی فروش انرژی به چین بوده و هستند، ایالات متحده خود را به نفع فرانسه، ژاپن و روسیه از فعالیت در بازار هسته‌ای چین بیرون کشیده است.
کمک به چین برای بالا بردن ذخیرهء انرژی هسته‌ای‌اش، تنها تولیدکنندگان ایالات متحده را از مزایای تجاری خود بهره‌مند نخواهد کرد بلکه نیاز چین به واردات نفت را نیز خواهد کاست. از دیدگاه کارشناسان مذکور یاری دادن به چین جهت توانا ساختن آن در استفادهء مناسب‌تر از منابع فراوان زغال‌سنگ‌اش به واسطهء تجهیز این کشور با فن‌آوری زغال‌سنگ خالص نیز، حجم واردات نفت خام این کشور و تولید انرژی از طریق آن را خواهد کاست و کیفیت هوای چین را بهبود خواهد بخشید. ضمن آن که از نظر کارشناسان آمریکایی مذکور ایالات متحده باید سعی کند چین را ترغیب کند که برای کسب منابع انرژی مورد نیازش، بیش‌تر بر بازارهای بین‌المللی تکیه داشته باشد و کم‌تر به معاملات انحصاری روی آورد.ضمن آن که ‌این کارشناسان توصیه می‌کنند که واشنگتن باید فعالانه شرکت‌های نفتی ایالات متحده را به شرکت در فعالیت‌های اقتصادی مشترک با همتایان چینی(مشتمل بر اکتشاف و تولید نفت) تشویق کند، یا لااقل آن‌ها را از این کار دلسرد نکند.
به نظر می‌رسد که جست‌وجوی مشارکت اقتصادی با شرکت‌های چینی، یکی از ارکان مهم استراتژی‌های تعداد زیادی از شرکت‌های نفتی اروپایی باشد، اما سیاست جاری واشنگتن اکنون بیش از هر زمان دیگری نسبت به مشارکت شرکت‌های آمریکایی با چینی‌ها دارای تردید و ابهام است. از دید منتقدان بوش، ترغیب این شرکت‌ها به همکاری با همتا‌های چینی خود، موجب خواهد شد که چین احساس کند در کاوش برای تامین انرژی، با ایالات متحده شریک است و از سوی دیگر ایالات متحده باید در ترغیب و تسهیل عضویت چین در آژانس بین‌المللی انرژی پیشگام باشد.زیرا پذیرش چینی‌ها در این آژانس با موانع متعددی روبه روست، که از مهم‌ترین آن‌ها، یکی پیش نیاز عضویت در«سازمان توسعه و تعاون اقتصادی» است و دیگری این شرط که اعضا باید دارای یک انبار نفت 90 روزه باشند. چین، با تاخیر، شروع به‌ایجاد انبار نفت خامی‌کرده که قرار است ذخیره‌ای 30 روزه را در خود جای دهد.
اکنون که چین بیش از هر زمان دیگری خود را به عنوان یک مصرف کننده و واردکنندهء بسیار بزرگ نفت خام مطرح کرده است، اگر پکن به جمع شرکای نفتی آورده نشود، اقداماتش در برهه‌ای که کشورها با بحران انرژی دست به گریبان هستند، می‌تواند تلاش‌های دولت‌های بزرگ غربی جهت هماهنگ شدن با هم را مختل کند علاوه بر تضمین انرژی، واشنگتن همچنین باید در قبال پکن متعهد شود که منافع رهبران چینی در خاورمیانه را افزایش دهد. به اعتقاد منتقدان بوش، آمریکا باید چین را مطمئن سازد که می‌تواند فعالانه در ایجاد ثبات در خاورمیانه مشارکت داشته باشد. این به آن معنی است که چین باید در مذاکراتی که با کشور‌های کلیدی خاورمیانه و سایر کشور‌ها در مورد آیندهء منطقه صورت می‌گیرد، شرکت داده شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات